(روزنامه جوان - 1394/08/11 - شماره 4666 - صفحه 9)
* الان نزديك به يك ماه است شاهد تشديد حملات نظاميان صهيونيستي به فلسطينيهاي ساكن كرانه باختري و هتك حرمت به مسجدالاقصي هستيم كه قيام فلسطينيها را در پي داشته است و كارشناسان معتقدند انتفاضه سوم فلسطين در راه است. به نظر شما در برهه زماني كنوني اهداف صهيونيستها از تشديد اين حملات چيست؟ با توجه به اينكه تشديد درگيريها به نفع رژيم صهيونيستي نيست؟
** رژيم صهيونيستي در هتك حرمت به مسجدالاقصي چند هدف را دنبال ميكند. يكي از اهداف بلندمدت صهيونيستها اين است كه مسجدالاقصي را تخريب و معبد هيكل يا همان معبد سليمان را بنا كنند كه در سالهاي گذشته امكان چنين چيزي را پيدا نكردهاند و اين مسئله همواره مدنظر صهيونيستها بوده و اين موضوع را هميشه داغ نگه داشتهاند. از اينرو با فراهم كردن شرايط براي حمله به مسجدالاقصي، ايجاد تأسيسات نزديك به اين مكان مقدس و همچنين اجازه سكونت به شهركنشينان صهيونيست در قدس اشغالي سعي دارند تا اين برنامه خود را عملي كنند.
مسئله دوم اين است كه حزبي كه الان در رأس كار است يعني «حزب ليكود» به رهبري بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي در مقايسه با ساير احزاب، حزبي مذهبي تلقي ميشود و اعضاي اين حزب براي اينكه همواره اميد به پيروزي در انتخابات داشته باشند و يك انسجام سياسي در بين گروههاي مذهبيشان ايجاد كنند سعي ميكنند با دامن زدن به درگيريها در مسجدالاقصي و معبد سليمان اين حزب را فعال نگه دارند و كمكهاي يهوديان جهان را به خودشان جلب كنند. يهودياني در دنيا هستند كه سمتها و پستهاي سياسي مهمي دارند و زماني كه جنگ مذهبي رخ دهد و يهوديت در برابر اسلام قرار گيرد آنها كمكهايشان را به اسرائيل افزايش ميدهند و به همين خاطر براي دريافت كمكهاي مالي بيشتر مبادرت به چنين اقدامي ميكنند.
صهيونيستها خواستههاي ديگري هم دارند كه كوتاهمدت است. يكي از خواستهها اين است كه آنها ميخواهند بيتالمقدس را كاملاً يهودي كنند و بيش از يكسال است كه چنين مسئلهاي در كابينه رژيم صهيونيستي مطرح شده است و حتي با شهرك سازيهاي جديد به سمتي ميروند كه بيتالمقدس را به طور كامل يهودي كنند. آنها سعي ميكنند با اهانت به مسجدالاقصي يك جبهه پيشروي كنند كه اين هم تقسيم زماني مسجدالاقصي است.
* اصلاً تقسيم زماني مسجدالاقصي به چه مفهومي است؟
** در حرم حضرت ابراهيم (ع) اسرائيليها روزهايي را به يهوديها و روزهايي را هم به مسلمانان اختصاص دادهاند و سعي ميكنند با تقسيم زماني مسجدالاقصي روزهاي خاصي را اختصاص دهند تا صهيونيستها و مسلمانان به طور مشترك در زمانهاي خاص از آنجا استفاده كنند. كل بيتالمقدس متعلق به مسلمانان است ولي صهيونيستها سعي ميكنند اين تصور را از اذهان پاك كنند.
از سوي ديگر، صهيونيستها وقتي نميتوانند نظر امريكاييها را جلب كنند تلاش ميكنند با ايجاد ناآراميها در خاورميانه مقامات واشنگتن را نگران كنند تا نظر مقامات كاخ سفيد را به تحولات سرزمينهاي اشغالي جلب نمايند. اصولاً يكي از فلسفههاي وجودي رژيم صهيونيستي، حفظ منافع امريكا در منطقه است. اگر تحركات فلسطينيها و تشديد درگيريها جوامع اسلامي را به واكنش وا دارد روي منافع امريكا هم تأثير ميگذارد و صهيونيستها از اين ابزار هم استفاده ميكنند. نتانياهو در بحث هستهاي ايران علاقهمند بود كه امريكا را وادار كند كه منافع اسرائيل را ناديده نگيرد و پس از توافق هستهاي اختلاف نظري بين صهيونيستها و امريكا ايجاد شد.
مسئله ديگر اين است كه اسرائيليها در محاسباتشان دچار اشتباه شدند. صهيونيستها با اين تصور كه حزبالله با ورود به جنگ سوريه قدرت نظامياش تضعيف شده و ارتش سوريه هم قدرت كافي ندارد و از طرفي دولت اخوانالمسلمين مصر هم كه از جنبش حماس حمايت ميكرد ديگر در قدرت نيست هتك حرمت به مسجدالاقصي را شروع كردند و معتقد بودند كه الان بهترين فرصت است تا سناريوهايشان را اجرا كنند. صهيونيستها فكر نميكردند انگيزه مسجدالاقصي بتواند نسل چهارم و پنجم فلسطين را تحريك كند و آنها انتفاضه جديدي را آغاز كنند.
* ماهيت و دلايل قيام اخير مردم فلسطين چيست؟ عوامل داخلي و منطقهاي مؤثر در برپايي قيام چيست؟ آيا آنچه در جريان است انتفاضه است؟
** بله، اين حركت مردمي انتفاضه است. انتفاضه يعني حركت خودجوشي كه هيچ گروه يا سازمان مبارزاتي به طور تشكيلاتي و سازماندهي شده در وراي آن حضور ندارند. انتفاضه اول يك حركت مردمي بود كه در غزه آغاز شد و انتفاضه دوم زماني كه آريل شارون، نخستوزير وقت رژيم صهيونيستي وارد مسجدالاقصي شد آغاز شد. حركت فعلي «انتفاضه قدس» نام گرفته است. همه شخصيتهاي فلسطيني نيز از اين حركت به عنوان انتفاضه ياد كردهاند و حركت قيام سراسري است و همه شهرهاي اطراف بيتالمقدس و كرانه باختري صحنه تظاهرات مردمي است و مردم با پليس فلسطين درگير هستند. در غزه نيز كه جدا از فلسطين است مردم در كنار مرزهاي بين غزه و سرزمينهاي اشغالي تظاهرات ميكنند و درگيريهايي رخ داده است و اين خروش ملت در سراسر فلسطين در جريان است.
* بحثي كه تحليلگران اسرائيلي الان مطرح ميكنند اين است كه وضعيت فعلي بيشتر انفرادي است و عمومي نيست. به خاطر همين آن را انتفاضه تلقي نميكنند. اين تا چه حدي صحيح است؟ به طور مثال آيا با ويژگيهاي انتفاضه دوم قابل مقايسه است؟
** اين مسئله درست نيست. براي انتفاضه اصلا سازماندهي لازم نيست و انتفاضه زماني اتفاق افتاد كه سازمانهاي مبارز در مقابل رژيم صهيونيستي به بن بست رسيده بودند و مبارزاتشان مؤثر نبوده و نتوانستند موفقيتهايي كسب كنند. انتفاضه يعني اينكه مردم بدون اميد به كسي وارد صحنه شوند و به طور فراگير حضور پيدا كرده و هدف مشتركي را دنبال كنند. انتفاضه اول هم همينگونه بود و همه فلسطينيها وارد صحنه شدند هرچند ياسر عرفات، رئيس وقت تشكيلات خودگردان فلسطين با آن مخالف بود. در تاريخ فلسطين مردم چندين بار به كمك سازمانهاي مبارز برخاستهاند و زماني كه مردم هيچ اميدي به جهان عرب و بينالملل نداشتند به پا خاستند و انتفاضه را تشكيل دادند.
* اصولاً كرانه باختري با توجه به ويژگيهاي اجتماعي كه آن را از غزه متمايز ميكند، چقدر بستر انتفاضه عمومي را دارد. از جمله اينكه خود تشكيلات خودگران خيلي دنبال بروز انتفاضه نيست و ضعيفتر از آن است كه بخواهد انتفاضه را تحريك كند؟
** نوار غزه پس از 38 سال در سال 2005، بر اثر انتفاضه آزاد شد و شهركنشينهاي صهيونيستي كه در غزه زندگي ميكردند بر اثر قيام فلسطينيها مجبور شدند اين مكانها را رها كرده و حتي پليس اسرائيل از غزه خارج شد. آن هم در زماني كه شارون در رأس كار بود و معتقد بود كه نوار غزه بايد در محاصره باشد ولي در مقابل انتفاضه فلسطين تاب نياورد و به محاصره غزه پايان داد. در كرانه باختري هنوز چنين اتفاقي رخ نداده است و جدايي ايجاد نشده است. اسرائيل 52 درصد از سرزمينهاي اشغالي را در اختيار دارد و شهركهاي زيادي را در اين منطقه ايجاد كرده است و پليس اسرائيل در اين شهركها حضور دارد.
پليس تشكيلات خودگردان هم با پليس اسرائيل همسو است و زندانهاي اين تشكيلات پر از مبارزاني است كه در سالهاي گذشته عليه صهيونيستها مبارزه كردهاند. كرانه باختري نزديك بيتالمقدس است و تحولات بيش از همه بر اين منطقه تأثير خواهد گذاشت.
الان مردم كرانه باختري براي مبارزه با صهيونيستها به اسلحه نياز دارند و مقام معظم رهبري هم به اين اشاره كردهاند؛ اينكه كرانه باختري هم مثل غزه بايد مسلح شود. غزه در درگيري با اسرائيل پشتوانه موشكي دارد و اسرائيل طعم موشكهاي گروههاي مقاومت اسلامي در غزه را چشيده است و نسبت به تلفات آن آگاه است. مردم كرانه باختري هم نيازمند سلاح هستند ولي به شدت در محاصرهاند و نميتوانند براي آزادي سرزمينشان از سلاح گرم استفاده كنند و به استفاده از سلاح سرد روي آوردهاند.
* آيا انتفاضه جديد با دو انتفاضه قبلي تفاوتهايي دارد؟
** انتفاضه سوم با اول و دوم تفاوت زيادي دارد. اول اينكه انتفاضه جديد مبتني بر تجارب انتفاضههاي اول و دوم است، چراكه از آنها نتايج خوبي به دست آوردند. دولت حماس براي اولين بار از دل پارلمان فلسطين به وجود آمد و براي اولين بار نخست وزير پيدا كردند. دوم، پشتوانه موشكي دارند زيرا در انتفاضههاي اول و دوم پشتوانه موشكي وجود نداشت. فلسطينيها نشان دادند با حملات موشكي ميتوانند اسرائيل را مجبور به عقبنشيني كنند. سوم اينكه تاكنون كرانه باختري در صحنه حضور نداشته ولي اين بار همه شهرهاي كرانه باختري در صحنه هستند.
چهارم، همه خانوادههاي فلسطيني در قيام حضور دارند. دختران و زنان هم به طور چشمگيري در صحنه حاضر شدهاند و در كنار مردان به مبارزه ادامه ميدهند. پنجم، اين انتفاضه در شرايطي رخ ميدهد كه بين حماس و تشكيلات خودگردان اختلاف وجود دارد و جنبش فتح در بدترين شرايط و حالت ضعف قرار دارد. ولي با اين حال مبارزه عليه اشغالگري ادامه دارد. ششم، در اين انتفاضه از همه ابزارها براي مبارزه با صهيونيستها استفاده ميشود. اگر در انتفاضههاي قبلي تنها از سنگ استفاد ميشد ولي الان از ماشينها، چاقوها و حتي از سلاح گرم نيز عليه صهيونيستها استفاده ميشود.
* باتوجه به اينكه جبهه عربي و غربي سعي در مهار انتفاضه دارند و به محمود عباس، رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين فشار ميآورند تا قيام فلسطينيها را خاموش كند، موضع عباس نسبت به انتفاضه جديد چيست؟ ديگر گروههاي فلسطيني چه موضعي در مورد انتفاضه دارند؟
** جنبش فتح سعي دارد سياست داري كرده و موضع سازشكارانه خود را حفظ كند و اين راه را غير مؤثر جلوه دهد ولي جهاد اسلامي، حماس و ساير گروهها معتقدند كه راهي جز قيام نمانده است و فلسطينيها ناگزير هستند تا به مبارزه ادامه دهند زيرا مذاكرات سازش به نتيجه نرسيد و اسرائيل به هيچ يك از وعدههاي خود عمل نكرد. نه زندانيان سياسي آزاد شدهاند، نه آوارگان به خانههايشان بازگشتهاند و نه درباره پايتختي بيتالمقدس براي فلسطين صحبتي شده و نه به توافقات و بازگشت به مرزهاي 1967 عمل شده و حتي سركوبها بيشتر شده است. لذا با اين انگيزهها فلسطينيها به صحنه آمدهاند و همه گروهها از اين مبارزات حمايت ميكنند. گروهي هم كه حمايت نكند از صحنه كنار گذاشته خواهد شد.
* تحولات كنوني چه تأثيري بر آينده مذاكرات صلح خاورميانه خواهد داشت؟
** اسرائيليها هميشه از مذاكرات صلح به عنوان استخوان لاي زخم نگه داشته شده استفاده كردهاند. صهيونيستها معتقدند كه صلح كامل با فلسطينيها به معني واگذاري يك سلسله حقوق به فلسطينيهاست. يعني صلح كامل به اين معناست كه آنها به تشكيل دولت فلسطين رأي مثبت داده و پايتختي بيتالمقدس را به آنها بدهند. آوارگان را به خانههاي خودشان بازگردانند و از اشغالگري و شهركسازي دست بكشند. در واقع، شهركسازي نوع محترمانه اشغال است و آنها به بهانه شهركسازي سرزمينهاي فلسطين را اشغال ميكنند و تاكنون اقداماتي را به نفع فلسطينيها انجام ندادهاند و مذاكرات صورت نگرفته است و اميدي به اين مذاكرات نيست.
اسرائيليها دو استراتژي را دنبال ميكردند؛ اول اينكه هرگز صلح نكنند و دوم جنگ كامل هم به ضررشان است. اگر جنگ تمام عيار وجود داشته باشد امنيت صهيونيستها از بين خواهد رفت و مجبور هستند دائماً در پناهگاههايشان بمانند و چرخه اقتصادشان متوقف ميشود و توريست به سرزمينهاي اشغالي وارد نميشود.
صهيونيستها ميخواهند كه نه جنگ باشد نه صلح، يعني ميخواهند هميشه فضا را ملتهب كنند و به اين مسئله علاقهمند هستند تا به اين بهانه مذاكرات صلح از سرگرفته شود كه كاركردش نگه داشتن موضوع فلسطين بين جنگ و صلح است. اما اينكه آيا محمود عباس و تشكيلات خودگردان الان جرئت مذاكره داشته باشند و بدون واهمه وارد مذاكره شوند ترديد وجود دارد. به نظر ميرسد هرگونه مذاكره ممكن است وجهه كنوني آنها را از بين ببرد و اين مبارزات مذاكره سازشي كه احتمالاً در راه بود را به تعويق مياندازد يعني شرايط براي اينكه محمود عباس به عنوان طرف فلسطيني سازشكار حضور پيدا كند شرايط مساعدي نيست.
* نكته مهمي كه در انتفاضه جديد فلسطين وجود دارد سكوت جهان عرب در قبال آن است. حتي برخي كشورهاي عربي مثل عربستان سعودي به طور علني فلسطينيها را مسئول درگيريهاي جديد در كرانه باختري و غزه ميدانند و با اين حمايت اسرائيل را در سركوب فلسطينيها گستاختر ميكنند. عربستان در هفتههاي اخير بارها به محمود عباس فشار آورده است كه روند انتفاضه را متوقف كند و حتي تهديد كرده است كه كمكهاي مالي به تشكيلات خودگردان را قطع خواهد كرد. چرا اعراب با رژيم صهيونيستي همسو هستند؟
** دو دليل دارد. اول، اگر در فلسطين دولتي تشكيل شود طبيعتاً دولتي با ساختار مردمي خواهد بود و دولتهاي ديكتاتوري و مرتجع عرب نميتوانند اين مسئله را تحمل كنند كه در جهان عرب دولتي مردمي روي كار باشد. عربستان در مصر دولت نيم بند مردمي را نتوانست تحمل كند و در عراق كه در كنار مرزهاي خودش است با دولت مردمي اين كشور مقابله ميكند. حتي در سوريه هم حضور بشار اسد، رئيسجمهور اين كشور كه بدون كاخ و ترتيبات پادشاهي در رأس قدرت قرار دارد را نميتواند تحمل كند و با همه توان با آن مقابله ميكند.
دولتهاي پادشاهي از اول فلسطين را حمايت نكردند تا دولت مردمي در فلسطين شكل بگيرد. زيرا اگر دولتي تشكيل شود طبيعتاً دموكراتيك خواهد بود و داراي پارلمان و انتخاباتي برگزار ميشود و اين الگوي زيانباري براي اين كشورها خواهد بود و به همين خاطر نميخواهند چنين اتفاقي رخ دهد. دليل ديگر، اين است كه سياست خارجي در جهان عرب هيچ گاه در داخل اين كشورها تدوين نميشود. سياست خارجي در كشورهاي پادشاهي همواره توسط سفارتهاي امريكا و اسرائيل تعيين ميشود و آنها مشخص ميكنند كه در مقابل مسئله فلسطين سكوت يا اعتراض كنند. حوزه اقتدار دولتهاي پادشاهي كه از مردمش ميترسد و متكي به خارج است نميتواند سياست خارجي مستقلي تدوين كند.
* كارنامه قيام در فلسطين را از لحاظ تعداد شهدا، زخميها، تلفات صهيونيستها، خسارتهاي مالي وارده به اسرائيل و هزينههاي سياسي و امنيتي داخلي و خارجي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا فلسطينيها توانستهاند در مقابله با صهيونيستها موفقيتهايي كسب كنند؟
** الان چند دستاورد در انتفاضه مهم است. اينكه قيام فعلي نشان داد مردم در همه شهرها متحد هستند، پيش از اين معلوم نبود مردمي كه در رامالله، نابلس، بيت لحم، اريحا و الخليل هستند يك ديدگاه دارند و در يك مرحله از مبارزه هستند به خصوص مردم غزه كه جداي از كرانه باخترياند ولي الان آنها نشان دادند كه همه موافق يك مبارزه جدي با اسرائيلاند و اين اشتراك نظر بين همه گروههاي مبارز وجود دارد.
دومين مسئله اينكه تصاويري كه از فلسطين در رسانههاي دنيا نمايش داده شد، نشان داد كه فلسطينيها در چه شرايط بدي قرار دارند يعني مردم چقدر مظلوم واقع شدهاند. وقتي فردي با سنگ و سلاح سرد در مقابل سلاح گرم وارد صحنه ميشود اين احتمال را ميدهد كه كشته خواهد شد ولي با اين حال از كمترين امكانات براي مبارزه استفاده ميكند و اين نشان ميدهد كه مردم از اشغالگري صهيونيستها به ستوه آمدهاند و طاقت اهانت را ندارند. يعني اشغالگري و اهانت به جايي رسيده است كه مردم شهادت را به زندگي ترجيح ميدهند و اين قيام نوعي افشاگري و بالاترين اقدام رسانهاي براي جلب افكار عمومي است.
مسئله ديگر اينكه گروههاي سازشكار با اسرائيل نيز محدود شدهاند. گروههاي سازشكار الان پايگاه مردمي جدي براي ادامه كار با سازش ندارند و در طول مبارزه همه انقلابها عدهاي سازشكار پيدا ميشوند و انقلاب زماني كه بتواند با پيروزي خود سازشكاران را كنار بزند مرحله خوبي را پيموده است چيزي كه در فلسطين مشاهده ميكنيم.
* در صورت تشديد درگيريها و افزايش عمليات استشهادي، واكنش اسرائيليها به اين انتفاضه چه خواهد بود؟ چگونه تلاش ميكنند آن را كنترل كنند؟ آيا حملات و سركوبگريهاي خود عليه فلسطينيها را افزايش خواهند داد؟ در نهايت افزايش درگيريها چه تبعاتي براي صهيونيستها خواهد داشت؟
** در خصوص واكنشهاي احتمالي رژيم صهيونيستي در مواجهه با انتفاضه سوم، بايد گفت به طور معمول در چنين مواردي كه اين رژيم براثر مبارزات فلسطينيان در شرايط نامطلوبي قرار ميگيرد، تهديدات تازهاي را عليه فلسطينيان مطرح ميكند؛ وليكن همزمان در عرصه عمل، به طور پنهاني تلاشهايي را براي از سرگيري مذاكره با فلسطينيان آغاز ميكند تا شايد بتواند از شدت مبارزات فلسطينيان بكاهد. كما اينكه در مورد انتفاضه سوم، نتانياهو از يك جهت، از سركوبهاي وسيعتر و حتي لغو سكونت فلسطينيان ساكن بيتالمقدس سخن گفته ولي از سوي ديگر، از پادشاهي اردن خواسته است تا براي از سرگيري گفتوگوهاي سازش ميانجيگري كند.
بديهي است كه درگيريهاي كنوني با توجه به عمق و گستردگي آن و نوع جواناني كه در آن حضور دارند، به سادگي پايان نخواهد يافت و اشغالگران را به واگذاري امتيازاتي ناگزير خواهد كرد. چنانكه ممكن است تعدادي از زندانيان و اسراي فلسطيني را آزاد كند يا شهركسازي را به معني غصب مناطق ديگري از فلسطينيان كند يا متوقف نمايد.
* ارزيابيتان از تحولات آينده فلسطين چيست؟
** اگر از دريچه نگرش انقلاب به معني واقعياش نگاه كنيم مبارزات ضد اشغالگري از افتخارات همه ملتهاست. در قاموس جهاني انقلاب عليه ديكتاتوري و دولتهاي سلطهگر چيز مقدسي است. تاكنون هيچ ملتي در جهان در هيچ مرحله از تاريخ در قبال مبارزه با اشغالگري هيچ انتقادي نداشته است. همه از ديد احترام و تقديس به آن نگاه ميكنند و در فلسطين هم اين مسئله وجود دارد و مبارزه فلسطينيها ضد استبداد صهيونيستي هم است.
از طرف ديگر، انقلاب ضد اشغالگري هم است و يك قدرت خارجي آمده و سرزمينهاي فلسطين را اشغال كرده است. اگر همه انقلابها تقديس نشوند مفهوم انقلاب ارزشي نخواهد داشت. اگر همه انقلاب را مقدس و محترم ميدانند ناگزير هستند در فلسطين هم به آن احترام بگذارند. همچنين به جواناني كه به هيچ كس وابسته نبوده و هيچ سلاحي هم در دست ندارند و به مبارزه با اشغالگري ادامه ميدهند.
http://javanonline.ir/fa/news/750855
ش.د9404408