(روزنامه جوان ـ 1394/08/20 ـ شماره 4674 ـ صفحه 9)
** اين يك جواب كلي دارد. آيه قرآن ميفرمايد انالله لايغير ما به قوم حتي يغيروا ما بالانفسهم. به لحاظ ادبيات اين مايي كه قبل از به قوم آمده همه چيز را شامل ميشود. يعني انسان هر چيز را كه بخواهد ميتواند تغيير دهد. ملاك در آن خواستن است. خواستن همه انسانها و بشريت و آحاد مردم. بنابراين نميتوانم چند مثال از ناهنجاريهاي قابل اصلاح بزنم و بگويم بقيهاش اصلاح نميشود. تمامي ناهنجاريهاي اجتماعي كه نياز به اصلاح داشته باشند حتماً اصلاح ميشوند؛ منتها بستگي به خواست انسانها دارد. اگر خواست جمعي و بناي مديران جامعه بر اصلاح باشد، چه گفتاري و چه رفتاري و عملي ناهنجاريها اصلاح ميشوند و منحصر به تعداد و نوع خاصي از ناهنجاري هم نيست. از طلاق گرفته تا بزهكاري و مسائل و مشكلات مربوط به نوجوانان قطعاً امكان اصلاح شدن دارند. ريشه بسياري از اين ناهنجاريها هم در بداخلاقيها و عدم مديريتهاست. پس مصاديق همه ناهنجاريها قطعاً با اصلاح فرهنگ عمومي اصلاح ميشوند، ولي چگونگياش چيزي است كه آيه قرآن براي ما ملاك و متر و ميزان داده است و آن همين آيه است كه اناللهلايغير ما به قوم حتي يغيروا ما بالانفسهم. يعني اراده تغيير الهي وقتي منجز ميشود كه قوم خودشان براي آن تغيير اراده داشته باشند.
* با توجه به گفتههاي شما كدام بخش از پديدههاي اجتماعي را ميتوان ناهنجاري نام گذاشت؟
** هر چيزي كه مخالف فطرت و قانون باشد ناهنجاري است.
* طلاق خلاف قانون نيست؛ پس شما چطور به عنوان ناهنجاري از آن ياد كرديد؟
** نفس طلاق ناهنجاري است. انجام طلاق قانوني است. از نگاه اسلام طلاق حلالترين چيزي است كه خدا دوست ندارد. طلاق قانون الهي است ولي پيشزمينههاي آن نبايد پيش بيايد. يعني دختر و پسر بايد نسبت به مسائل قبل و بعد از ازدواج و نحوه زندگي آموزش ديده و آگاهي داشته باشند و در مورد تبعات طلاق و بچههاي طلاق بدانند، اگر باز هم بناي ناسازگاري داشتند چارهاش طلاق است. مثل جراحي كه تيغ و خون دارد و مورد پسند ما نيست. ولي وقتي اصل مهمتري وجود دارد و آن سلامتي است، مجبور ميشويم به جراحي تن بدهيم. پس بنا به آيه قرآن همه چيز قابل اصلاح است. اصلاً انبيا آمدهاند كه همه چيز را اصلاح كنند. بناي جمهوري اسلامي و بنيانگذار آن امام خميني(ره) و زحمات مقام معظم رهبري اين است كه همه چيز اصلاح شود. منتها خواستن آنها ملاك نيست، خواستن قوم و تودههاي مردم مهم است. مسئلهاي مثل رانندگي و ترافيك را در نظر بگيريد؛ تا ما مردم نخواهيم با گفته مسئولان و وضع قانون، اوضاع خيابانها و جادهها اصلاح پذير نيست.
* فرهنگ عمومي در ميان مردم شكل ميگيرد و مجموع رفتارهاي جامعه شاكله آن است. آيا اين رفتار را ميتوان مديريت و جهت دهي كرد؟
** قطعاً ميشود مديريت و جهتدهي كرد،
اما ميزان اثربخشي اين مديريت و جهتدهي به نوع و ماهيت آن بستگي دارد. برخي از
اين رفتارها تحت تأثير عادات و آداب و رسوم گذشتگان و بعضي متأثر از رفتار بزرگان
هر قوم است. در اين ميان تأثيرپذيري قوم از رفتار مديرانشان به مراتب بيشتر است تا
بيان خوبيها و بديها. روايت داريم مردم به بالادستيها و مسئولان مملكتشان بيشتر
از پدر و مادرانشان شبيهند. دليل اين امر هم اين است كه رفتار مسئولان يك قوم بر
آن بيشتر بروز و ظهور دارد تا عادات و رسومي كه از گذشته برايشان مانده است. تاريخ
هم نشان ميدهد رفتار مردم در برهههاي زماني مختلف، برگرفته از رفتار مسئولان
آنهاست. ما اين تجربه را در نظام جمهوري اسلامي هم داشتيم. اوايل انقلاب شور
انقلابي باعث شده بود در زندگيها نوعي سادگي مشاهده شود. به خصوص زمان هشت سال
دفاع مقدس بيتوجهي به مقام و زخارف دنيا در همه جا مشهود بود. چون ازدواجها و
زيست اجتماعي مسئولان و فرماندهان سپاه بيانگر سادگي و بيآلايشي بود. ولي الان ميبينيد
انگار مسئولان نسبت به كسب زخارف دنيا مسابقه گذاشتهاند.
اين نشان ميدهد رفتار،
سلوك، زندگي و حتي نوع ادبيات كساني كه در رأس امور هستند روي اجتماع هم تأثير ميگذارد.
مثلاً خيلي از عادات بدي كه امروز در مجلس شوراي اسلامي وجود دارد از جمله نشنيدن
حرف طرف مقابل و دودو كردن در مجلس شوراي اسلامي اوايل انقلاب وجود نداشت. آن هم
در شرايطي كه مقام معظم رهبري اين همه روي گفتوگو و صحبت كردن و شنيدن حرف طرف
مقابل تأكيد دارند و به مجلسيها تذكر دادند كه: «من با اين دودو كردنها مخالفم.»
اين رفتار برگرفته از روحيه عدم پذيرش حرف طرف مقابل است و اين يعني اصلاً حاضر
نيستيم حرف طرف مقابل را گوش دهيم. اوايل انقلاب آيت الله بهشتي در برنامه
تلويزيوني و در مقابل مردم با معاندين دين، پيكاريها، تودهايها و ضدانقلابها
پاي ميز مذاكره مينشستند. حالا اين رفتار را با رفتار امروز مسئولان مقايسه كنيد.
آن رفتار جامعه اول انقلاب را ميسازد. تبعات بددهني، بيتحملي و حرف مقابل را گوش
نكردن سبك زندگي مردم و جامعه را ميسازد. بنابراين رفتار مردم را ميشود مديريت
كرد به شرط اينكه درست مديريت شود.
* اعمال مديريت و مهندسي در كدام بخشهاي فرهنگ عمومي صورت گرفته است؟
** دستگاههاي مختلفي در شوراي فرهنگ عمومي مركز يا استانها حضور دارند و مصوبات اين شورا بايد در همه دستگاهها جاري شود. يك مثال ميزنم؛ قانون حجاب و عفاف كه از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي ابلاغ شد و شوراي اجتماعي وزارت كشور هم آن را پيگيري ميكند، بعد از سالها مطالعه از شوراي فرهنگ عمومي بيرون آمد و تكليف همه دستگاهها را نسبت به اين مسئله روشن كرد. پس بخشهاي مختلف فرهنگ در دستگاههاي مربوط مديريت ميشوند. قانون حجاب و عفاف وظايف 26 دستگاه را در اين حوزه مشخص كرده است. از وزارت ارشاد، علوم، آموزش و پرورش، شهرداريها و وزارت كشور گرفته تا نيروي انتظامي. منتها اگر آن دستگاهها وظايفشان را انجام دهند، نقش نيروي انتظامي به اندازه خودش ميشود ولي وقتي انجام نميدهند شما فقط نيروي انتظامي را در مقابله با اين مسئله ميبينيد. از سوي ديگر قانون حجاب و عفاف منحصر به زن نيست و يك بحث كلي است. علاوه بر اين عفاف مترادف با حجاب نيست. ميتواند در حجاب يك فرد عفيف سهلانگاري باشد. نميتوانيم بگوييم هر بيحجابي، بيعفت است يا هر با حجابي عفيف است. حجاب و عفاف يكي از مواردي است كه بايد توسط همه دستگاههاي موظف، مديريت شود و شوراي فرهنگ عمومي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم نظارهگر آن هستند. دولت ظرف دو سال گذشته در بخشهايي موفق بوده و در بخشهايي هم نواقصي وجود دارد كه شوراي فرهنگ عمومي آنها را بازنگري ميكند تا برطرف و اجرايي شوند. مصوبات شوراي فرهنگ عمومي طبق قانون شوراي عالي انقلاب فرهنگي براي همه دستگاهها حكم قانون را دارد و لازم الاجراست.
* از ميان مؤلفههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي كدام يك بيشترين تأثير را در فرهنگ عمومي دارد؟
** اولاً اين فرهنگ عمومي است كه بر
مؤلفههاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي تأثير دارد. يعني ريشههاي فرهنگي يك ملت است
كه ميتواند بيش از همه جهتدهي سياسي، تحركات اجتماعي و حتي تحولات اقتصادي را
ايجاد كند. آقا هم فرمودهاند بحث فرهنگي چتري بالا سر تمام مباحث اجتماعي و
اقتصادي است. زيربنا و ريشه اقتصاد مقاومتي كه آقا اينقدر تأكيد ميكنند و تنها
چاره برونرفت نظام از مشكلات اقتصادي است، بحث فرهنگي است. يعني اگر فرهنگسازي
نشود هيچ دستورالعمل اقتصادي و اجتماعي نميتواند در تحقق آن تأثيرگذار باشد. وقتي
از آموزههاي ديني و قانونيمان در مورد وجدان كاري و دقت در كار فرهنگسازي نكردهايم،
نتيجه اين ميشود كه در بحث اقتصادي بريز و بپاش، بيدقتي و بخوربخور داريم. اينها
هم در نوع خود به نالايقيهاي اخلاقي و ساختار دولتي جامعه برميگردد. رفتار
مسئولان مردم را ميسازد نه گفتار آنها. اگر رفتار و گفتار مسئولان دو تا باشد
مردم رفتار آنها را براي پيروي برميگزينند. براي همين است كه بياخلاقيها و حرمتشكنيها
و يكجانبهگوييها در چند سال اخير رواج پيدا كرده است. وقتي ردههاي بالاي
مديريتي با رفتارشان اين ويژگيها را به مردم القا ميكنند چطور ميتوانيم غير از
اين از مردم انتظار داشته باشيم.
متأسفانه اين تغييرات تأثيرات بدي گذاشته است. پس
اين فرهنگ است كه روي ديگر مؤلفهها تأثير دارد. الان ما مدام به مردم ميگوييم آب
كم مصرف كنيد. برق زياد مصرف نكنيد. سخنراني ميكنيم و آيههاي قرآن ميآوريم.
روايت ميگوييم. ولي مردم رفتار مسئولان را ياد ميگيرند. وقتي مصرف با اسراف يكي
ميشود مردم به اسراف سوق پيدا ميكنند. رعايت نكردن توصيهها به خاطر اين است كه
فرهنگ نهادينه نشده است. ما دم در به هم تعارف ميكنيم ولي در خيابان رفتار واقعيمان
جلوه ميكند. دعواهايي كه مردم در خيابان با يكديگر به خاطر چيزهاي بيخود ميكنند
با آموزهها و باورهاي ديني ما دو تا است. آمار دعواهاي خياباني منجر به مراجعات
به پزشك قانوني براي چند ماه از سال 570 هزار مراجعه بوده است. حالا خيلي از
دعواها هم به پزشك قانوني نميرسد. آيا اين سزاوار يك مردم مسلمان شيعه و برگرفته
از تعاليم پيامبر(ص) و اهل بيت و امام حسين(ع) است؟
* به قانون حجاب و عفاف اشاره كرديد. مطالعه يك نهاد دانشگاهي نشان ميدهد درصدي از بيحجابيها به خاطر لجبازي سياسي خانمها است. مثلاً چون با نظام سياسي حاكم بر كشور موافق نيستند از قانون حجاب تمرد ميكنند.
** بله داريم اما درصد كمي هستند و تأثير اجتماعي عام ندارد.
* اين درصد در ملاحظات فرهنگ عمومي جايي ندارد؟
** جا دارد؛ ولي مثلاً حدود 5 درصد اصلاً با دين و حجاب و با همه چيز مخالفند. ولي آيا تمام اين بدحجابيها آنها هستند؟ نه اتفاقاً آنها نيستند. برخي از روي بيمبادلاتي حجاب را رعايت نميكنند و اتفاقاً درد بيحجابي در جامعه را ميفهمند. ما در نظام جمهوري اسلامي زندگي ميكنيم و آموزههاي اهل بيت(ع) اجازه نميدهد زن عروسك دست اين و آن باشد. اگر هم ميگوييم اوضاع خيلي بد نيست دليل نيست كه اين اوضاع را قبول داريم. در نظام جمهوري اسلامي يك خطا هم بد است. يك زن بيحجاب و بدحجاب هم بد است. ولي اينگونه هم نيست كه اگر يك مقدار ناملايمات ببينيم به همه تعميم بدهيم. نوع و سبك زندگي تعدادي از زنها و خانوادهها اصلاً متناسب با دين و جمهوري اسلامي نيست. دوست دارند دنبال مطامع دنيا و شهوت و بريز و بپاش باشند. طبيعتاً از قانون و دستور و نظام و حجاب خوششان نميآيد. برخي از آنها جلوههاي مبارزهشان را با بيحجابي نشان ميدهند. ولي هر چه بدحجابي ميبينيم با اين انگيزه نيست. يعني درصدي كه ميگوييد هست ولي تعميم ندارد. از آن طرف هم همينطور است. يعني صرفاً باحجابي نشانه تدين افراد نيست. بعضي از آمارها نشان ميدهد برخي فقط در ظاهر درست هستند. عموم و خصوص من وجه است. به بيان ديگر هيچ يك از طرفين قابل تعميم نيست.
آمار صدا و سيما نشان ميدهد از سال 86 تا به حال، علاقه و تعهد مردم نسبت به حجاب افول كرده است و اين به آن معناست كه در 7، 8 سال گذشته كار جدي انجام نشده و بيشتر كار شعاري صورت گرفته است. در صورتي كه براي اصلاح ريشههاي فرهنگ بايد سراغ خانوادهها و دانشآموزان برويم و از مدارس شروع كنيم. نميتوانيم بگوييم چرا وضع فرهنگ در دانشگاههاي ما خراب است. دانشگاه ما يك الگوي تمام عيار از اجتماع ماست. اينطور نيست كه وضع حجاب و عفاف در دانشگاه خراب باشد، اما در خيابانها خوب باشد. دانشگاههاي ما چندان تفاوتي با جامعه ندارند. اگر آنجا را بد ميبينيم جاي ديگر هم بد است. هرچند شرايط آنقدر هم كه فكر ميكنيم بد نیست، ولي همينقدر نابهنجاري و خرابي هم مورد قبول دلسوزان نظام نيست. لذا كار فرهنگي نشده و اگر هم شده مبتني بر مطالعه عميق و علمي و آگاهانه نبوده و بيشتر كارهاي شعاري بوده است. ما بايد در روشهاي ترويج و تعميق حجاب و عفاف ظرف 36، 37 سال گذشته تجديد نظر كنيم. بسياري از روشهاي ما سطحي و زودگذر و بيتأثير بوده است. فرزند خانوادهاي كه نوع و سبك زندگي متفاوتي با اجتماع دارد، نميتواند خود را با هنجارهاي اجتماع تطبيق دهد يا چطور از بچهاي كه با وجود داشتن خانواده سالم، در مهدكودك مسائل را با موسيقي و رقص و آواز ميآموزد انتظار داريم در جامعه جور ديگر زندگي كند. همين كودك به دبستان و دبيرستان و دانشگاه ميآيد و ما ريشهها را رها ميكنيم و فكر ميكنيم ميتوانيم در دانشگاه به آن بپردازيم. يك اقدام علمي و دقيق وظيفه همه دستگاههاي فرهنگي از جمله شوراي فرهنگ عمومي است. به نظر من اگر دستگاههاي فرهنگي به جاي كارهاي موازي و نفي همديگر، هم افزايي فكري و كارهاي فرهنگي كنند تأثير بيشتري خواهند داشت. متأسفانه ياد نگرفتهايم كار جمعي كنيم. هر كدام ميخواهيم همديگر را نفي كنيم و هر كدام ميخواهيم پرچم خودمان را بالا ببريم و پرچم ديگري را پايين بياوريم.
* چه پديدههايي بر تغيير فرهنگ عمومي اثر ميگذارند؟
** تجربههاي همگاني بيشترين تأثير را دارند. تأثير پديدههايي مثل انقلاب اسلامي و دفاع مقدس را به چشم خودمان ديدهايم. شاهد بوديم كه چگونه انقلاب جامعهاي را كه در آن مفسدهها و بياخلاقيها موج ميزد، دگرگون كرد يا دفاع مقدس چگونه مردم را يكرنگ و يد واحد كرد. اصلاً معلوم نبود كساني كه به جبهه ميآمدند، متعلق به كدام دسته و جهت سياسي و اجتماعي هستند. همه نسبت به يك موضوع يكرنگ و يكنواخت بودند. اوايل انقلاب و در زمان جنگ همه به همديگر كمك ميكردند و خانوادهها در تأمين معيشت و اسباب زندگي هواي يكديگر را داشتند و اين همدلي و يكرنگي نمود داشت. در مقابل در سالهاي اخير رويكرد متفاوتي را شاهد بوديم. حرفهاي من جنبه فرهنگي دارد و سياسي نيست. ناهنجاريهايي كه الان در جامعه ميبينيم ظرف چند سال گذشته و از سوي كساني كه در فرهنگ مردم نقش و تأثير داشتند به وجود آمده است.
به طور كلي هر چيزي كه فراگير و همهگير شود، به هنجار اجتماعي تبديل ميشود و بر فرهنگ عمومي اثر ميگذارد. ناهنجاري هم همينطور. البته اخيراً موارد و آيتمهاي جديدتري هم به پديدههاي مؤثر بر فرهنگ اضافه شدهاند. از جمله ماهواره و فضاهاي مجازي كه ارتباط را براي همه راحت كردهاند و بر نحوه رفتار و سبك زندگي جامعه تأثير مستقيم دارند. اينها پديدههاي نوظهوري هستند كه تأثيرات نرم و ناخودآگاه دارند و ما هم از آنها گريزي نداريم. در جهان امروز نميشود با اينترنت زندگي نكرد. فضاهاي مجازي هم روز به روز اضافه خواهند شد كه با فيلتر كردن نميتوان جلوي آنها را گرفت. بايد كار فرهنگي و بنيادي كرد. اگر ميخواهيم جوانان ما و نسل نو نسبت به آسيبهاي اين پديدهها واكسينه و مصون باشند بايد پدران و مادران، معلمان مدرسه و مسئولان رده بالاي اجتماع آموزش ديده و نسبت به آن مصون باشند، در غير اينصورت شكاف نسلي ايجاد ميشود و اين شكاف نيز به نوبه خود گسست اجتماعي را به دنبال خواهد داشت كه قابل كنترل نخواهد بود. در مقابله با تأثيرات منفي اين پديدههاي نوظهور فقط كار فرهنگي مؤثر است. ريشههاي تهاجم فرهنگي كه مورد تأكيد مقام معظم رهبري است تبعات اجتماعي و سياسي دارد. پس هم پديدههاي هنجاري و مثبت و آموزههاي ديني تأثير ميگذارد و هم پديدههاي منفي. مضاف بر اينكه اين روزها ديگراني هم براي تغييرات سبك زندگي و رفتارهاي ما برنامهريزي، كار و هزينه ميكنند. در اين بين اگر تغيير نگرش و ديدگاه ايجاد شود، پيامد گستردهتري در حوزههاي فرهنگي و رفتاري و سياسي خواهد داشت.
* شوراي فرهنگ عمومي ظرفيت و توان برخورد با ريشه بيفرهنگيها در جامعه را دارد؟
** هم دارد و هم بايد داشته باشد. منتها بايد روي مباني و ريشهها كار كنيم و از كارهاي سطحي بپرهيزيم و به كارهاي ماندگار و عميق و ريشهاي بپردازيم. شوراي فرهنگ عمومي از سال گذشته تمام مسائل فرهنگي را احصا كرده است. در عين حال فرمايشات مقام معظم رهبري در شورا بررسي و 44 سرفصل از آن استخراج شد. از اين تعداد سرفصل، هشت اولويت پيدا شد كه مهمترين آنها بحث خانواده بود. اين موضوع به طور جدي در شوراي فرهنگي عمومي در دستور كار قرار گرفت و به دنبال اين هستيم كه مباحث مرتبط با خانواده را به صورت مدون تهيه كنيم و براي تصويب و ابلاغ در اختيار شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار دهيم. يكي از مسائل مبتلابه خانوادهها عدم رغبت جوانان به ازدواج و موضوعات قبل، حين و بعد از ازدواج است. اين مطالعات مدون سبك زندگي نوجوانان، مباحث طلاق و پس از آن را نيز در برميگيرد.
* مجري مصوبهاي كه راجع به خانواده است كدام دستگاه است؟
** تمام دستگاهها.
* بنابراين مانند قانون حجاب و عفاف، طيف گستردهاي از دستگاهها را در بر ميگيرد. هر چه طيف دستگاهها گستردهتر باشد ملزم كردن آنها و پيگيري عملكردشان سختتر ميشود. قبول داريد؟
* هر كدام از دستگاهها وظايف خود را دارند. از آموزش و پرورش و قوه قضائيه گرفته تا مجلس و اركان مختلف قوه مجريه و طبق قانون تكاليف دستگاهها نسبت به اين موضوع مشخص و نحوه انجام آن رصد ميشود. در حال حاضر در زمينههايي مانند خانواده و مسائل مرتبط با آن آموزش لنگ ميزند. هنوز معلوم نيست تكليف آموزش قبل از ازدواج برعهده كدام دستگاه است. مسئله بعدي اين است كه بايد چه آموزشهايي توسط چه كساني به جوانان در آستانه ازدواج داده شود. همه اينها نقص است. نميتوانيم دنبال علت افزايش سن ازدواج باشيم و نسبت به اثر مستقيم مسائل اقتصادي و بيكاري توجه نكنيم. آيا افزايش وام ازدواج گزينه درستي براي تشويق جوانان به ازدواج است؟ تا به حال درباره ميزان تأثير افزايش وام بر رغبت جوانان به ازدواج مطالعه كردهايم؟ اگر روزي بودجهاي براي پرداخت وام نباشد بايد چه كنيم. آيا جوانان با سخنراني به تأهل رغبت پيدا ميكنند. مشكلات در اين حوزه يكي دو تا نيست. تمام اين موارد با جزئيات نياز به دستورالعمل دارد.
* شوراي فرهنگ عمومي ميتواند در حوزه بيكاري وارد شود و دستورالعمل تدوين كند؟
** بله. شوراي فرهنگ عمومي اگر بخواهد كار كند ميتواند در همه حوزهها وارد شود. ما يك نهاد فرهنگي هستيم و ميتوانيم در تمام زمينهها اثرگذار باشيم، منتها ميدانيد كه مباحث فرهنگي ديربازده است. تازه شروع كردهايم و تأثيراتش را در آينده خواهيم ديد.
* سؤال اولم را دوباره ميپرسم؛ به ناهنجاريهايي اشاره كنيد كه با ارتقاي فرهنگ عمومي از بين ميروند. مثلاً طلاق با ارتقاي فرهنگ عمومي كاهش پيدا ميكند يا مثلاً آمار تلفات رانندگي؟
** امسال در مكه تعدادي از عزيزانمان را از دست داديم و يك كشور در سوگ آنها نشست و داغ آنها از دل ما پاك نخواهد شد. خداي ناكرده در سقوط يك هواپيما 100 تا 200 نفر از بين ميروند و رسانههاي تمام دنيا به آن ميپردازند. در حالي كه تلفات روزانه جادهاي و ترافيكي ما به اندازه سرنشينان يك يا دو هواپيما است. اين آمار ظرف هفت يا هشت سال با كشتههاي جنگ تحميلي برابري ميكند. سه برابر اين رقم معلول و مجروح حاصل از تصادفات به اجتماع دادهايم. حالا اگر براي هر كشته و مجروح در تصادفات يك خانواده پنج نفره در نظر بگيريم، به طور متوسط چند ميليون نفر آسيبپذير اجتماعي ايجاد كردهايم. خانوادهاي كه نان آورش را از دست داده، عمدتاً متمول هم نيستند، داغدارند، هم لطمه به زندگيشان خورده و هم بچههاي آنها به دليل بيسرپرستي در معرض انواع آسيبها هستند. يعني پديدهاي كه قابل مهار كردن است، هر روز جلوي چشممان بزرگترين خسارتها را به ما ميزند. اما انگار اعصابمان نسبت به اين فاجعه سر و از كار افتاده است و نسبت به آن بيتفاوتيم و نسبت به اين پديده قابل كنترل عكسالعملي نداريم. چه كسي بايد اين وضع را كنترل كند. هر چند دستگاههايي مانند وزارت راه و نيروي انتظامي در اين رابطه مسئولند اما بخش قابل توجهي از آن با فرهنگسازي قابل پيشگيري است. آموزش قوانين و ادب و اخلاق رانندگي بايد از مدرسه شروع شود تا به فرهنگ تبديل شود؛ نه كلاسهاي آموزش رانندگي. به طور كلي تمام دستگاههايي كه بودجه فرهنگي ميگيرند در قبال مسائل فرهنگي جامعه وظيفه دارند. در مقابل به جاي اينكه به مطالب اساسي بپردازند دچار بداخلاقيها و بكش مكشهاي سياسي هستند كه ريشه بسياري از آنها در خانه و ميان خانوادههاست.
* از روي مشاهدات فرهنگ مردم ميشود روي عملكرد شوراي فرهنگ عمومي قضاوت كرد؟
** نه؛ عملكرد مردم مال زمان حال است. تأثير شوراي فرهنگ عمومي در آينده است.
* پس برنامههاي قديمي شوراي فرهنگ عمومي الان نمود دارد. مثلاً فعاليتهاي دهه 70 الان خودش را نشان ميدهد؟
** به اين محكمي هم كه شما ميگوييد نميشود گفت. چون فقط شوراي فرهنگ عمومي تأثيرگذار نبوده؛ شوراي فرهنگ عمومي يك مركز ستادي و تصميمگيري است. مركز اجرايي نيست. قبول دارم خيلي از تصميماتي كه گرفته نشده ايجاد ناهنجاري كرده و خيلي از تصميمات خوبي كه گرفته شده اثر داشته است. ولي همه هنجارها و ناهنجاريها مربوط به شوراي فرهنگ عمومي نيست. اينقدر چترش گسترده نبوده؛ الان هم نيست. قانوناً ميتواند باشد ولي الان چترش آنقدر گسترده نيست. اين هم ضعف ماست.