(روزنامه آرمان – 1394/07/25 – شماره 2879 – صفحه 7)
* از ديدگاه اصولگرايان دولت آقاي روحاني به چه ميزان موفق بوده است؟ اصولگرايان چه توقعي از دولت داشتند؟آيا اين توقعات برآورده شده است؟
** هر دولتي كه بر سر كار ميآيد براي اينكه دولت موفقي باشد بايد از انتقاد به دولتهاي گذشته و متهم كردن مسئولان دولت گذشته پرهيز كند. ما بايد اين مساله را بپذيريم كه هر دولتي با برنامههاي خاص خود آغازبه كار ميكند و در مسير حركت خود با نقاط قوت و ضعفهايي همراه است. هيچ دولتي نميتواند مدعي شود كه تمام برنامههاي خود را با قدرت به نتيجه رسانده و هيچگونه نقطه ضعفي نيز نداشته است. آقاي روحاني و مديران ايشان از همان ابتدا عنوان كردند كه يك ویرانه از دولت گذشته تحويل گرفتهاند. اين سخن به اين معناست كه دولتهاي گذشته همه در ايران داراي نقاط ضعف بودند و ما تنها دولتي هستيم كه داراي نقاط قوت هستيم.
* احمدينژاد به صراحت همه دولتهاي قبل از خود را تخطئه ميكرد و آشكارا نسبت به روساي جمهور قبل روش تخريبي داشت. آيا چنين نبود؟
** بله، سخن شما صحيح است؛ اما من به صورت كلي عنوان ميكنم. بنده پيرو گفتمان كاسبكارانه نيستم، اینکه سخني عنوان كنم كه عدهاي را راضي يا عده ديگري را ناراضي كنم. من معتقدم نبايد نان به نرخ روز خورد و بايد سخن حق و حقيقت بيان كرد. به نظر من دولتي كه از دولت قبل از خود انتقاد ميكند به نوعي ناتواني خود را به رخ ميكشد. اينكه دولت فعلي هر روز يك سوژه از دولت قبل ارائه كند و در بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز هيچ اتفاق خاصي رخ ندهد كه سبب رضايت مردم شود نميتواند قابل قبول باشد.
دولتها بايد مكمل هم باشند تا بتوانند كشور را به سوي پيشرفت هدايت كنند. در آمريكا دو حزب جمهوريخواه و دموكرات وجود دارند كه با توجه به اختلاف سليقهاي كه در مسائل مختلف دارند اما در كليت نظام سياسي آمريكا يك برنامه و استراتژي را دنبال ميكنند و دولتهاي آنان به نوعي تكميلكننده يكديگر هستند. اگر دولتها به جاي اينكه در كنار هم قرار بگيرند در مقابل هم قرار بگيرند ممکن است بسياري از سياستها به صورت سليقهاي و سياسي اجرايي شود. بسياري از وزرايي كه آقاي روحاني انتخاب كردند پس از ورود به وزارتخانه تغييرات گستردهاي در آن وزراتخانه صورت دادند و زير و روي وزراتخانههاي خود را تغيير دادند. دولتهاي جديد نبايد دولتهاي گذشته را تخطئه كنند.
* در دولتهاي گذشته تغييرات مديران شدت بسيار زيادي داشت. به نظر شما آقاي روحاني در همين موضوع مشي معتدلتري در پيش نگرفتند؟
** به نظر من آقاي روحاني بيشتر ژست اعتدال را گرفتهاند تا اينكه به معناي واقعي معتدل باشند. حتي همراهان و همكاران ايشان نيز بيشتر از آنكه به معناي واقعي معتدل باشند بيشتر ژست اعتدال ميگيرند. البته از اين نكته نيز نبايد غافل شد كه اجراي مفهوم اعتدال در مديريت كشور مساله بسيار سخت و دشواري است و از عهده هر كسي برنميآيد.
اعتدال به اين معنا نيست كه بايد در مقابل همه انتقادات سكوت كرد و زماني كه «كارد به استخوان رسيد» با تحكم و تندي پاسخ گفت. برخي از پاسخهايي كه آقاي روحاني به منتقدان خود دادند در چنين وضعيتي صورت گرفت. با اين وجود فضاي مديريتي و آرامش نسبي كه در فضاي سياسي در دولت آقاي روحاني شكل گرفته نسبت به دولتهاي گذشته وضعيت بهتري پيدا كرده است. البته اين وضعيت زياد چشمگير نبوده است. برخي افراد كه در كنار آقاي روحاني حضور دارند ماسك اعتدال به چهره زدهاند اما بعضا رفتار تندروانه از خود بروز ميدهند.
* منظور شما چه كساني است؟مثال ميزنيد؟
** خير، ترجيح ميدهم نام شخص خاصي را عنوان نكنم. با اين وجود وضعيت اينگونه افراد «اظهر من الشمس» بوده و خيلي واضح است.
* شما به اين مساله اعتقاد داريد كه عدهاي از اصولگرايان از همان ابتداي شكلگيري دولت آقاي روحاني با ايشان مخالفت كردند؟
** به نظر من اين مخالفتها از زماني آغاز شد كه برخي از اقدامات دولت مانند مساله بورسيهها در وزارت علوم صورت گرفت؛ يعني من اين مخالفتها را نوعي واكنش به برخي رفتارهای دولت قلمداد ميكنم. البته از اين نكته نيز نبايد بگذريم كه عدهاي از اصولگرايان از انتخاب آقاي روحاني به عنوان رئيسجمهور ناراضي بودند و به دنبال نقطه ضعف دولت ميگشتند تا از آن انتقاد كنند. اين عده با سياه و سفيد ديدن وضعيت كشور بدون دليل و تنها به علت عدم پيروزي در انتخابات رياستجمهوري با آقاي روحاني مخالفت كردند كه مسالهاي مذموم است. متاسفانه برخی از ما هنوز تربيت سياسي نشدهايم و به جاي اينكه تعامل و همكاري را ياد بگيريم تنها انتقاد و تخريب را ياد گرفتهايم و تلاش ميكنيم با كوچكترين مشكلي به صورت يكديگر چنگ بزنيم.
* به نظر ميرسد سخنان آقاي روحاني در واكنش به تندرويها صورت ميگيرد و دولت خود منشأ تندرويهاي سياسي نيست. اين در حالي است كه دولت گذشته خود بعضا منشأ برخی از تندرويهاي سياسي به شمار ميرفت. ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟
** در ابتداي روي كار آمدن دولت برخي از اصولگرايان بودند كه با دولت مخالفت ميكردند و آقاي روحاني واكنش نشان ميداد. اما در ادامه برخي سخنان آقاي روحاني و اطرافيان ايشان سبب واكنش منتقدان دولت شد. مساله مهم در اين زمينه اين است كه ما هنوز در ارائه يك گفتمان و ادبيات سياسي مناسب به نتیجه مطلوبی نرسیدهایم. اين مساله مختص به يك گروه سياسي نيست. با اين وجود برخي افراد داراي ادبيات و گفتمان اديبانه و محترمانه هستند و همواره از سر دلسوزي مطالبي را عنوان ميكنند.
هر چند برخي اين عده را به سازشكاري متهم ميكنند با اين وجود ادبيات و نوع برخورد آنها با مسائل مختلف جاي تامل و تقدير دارد. اين در حالي است كه برخي به محض اينكه يك نفر سخني برخلاف ميلشان عنوان كرد وي را متهم به تندروي ميكنند. مقام معظم رهبري در يكي از سخنرانيهاي خود عنوان كردند كه نبايد جوانان حزباللهي را به دليل انتقاداتي كه مطرح ميكنند به تندروي متهم كنيد و سپس آنها را از بازي خارج كنيد. برخي گمان ميكنند اگر مخالفان دولت هيچ سخني عليه دولت عنوان نكنند و نان به نرخ روز بخورند اشخاص معتدلي هستند.
اين درحالي است كه اعتدال به معناي تفكر، درايت و عقلانيت است، بدون اينكه با كسي وارد معامله سياسي شويد. در شرايط كنوني كساني كه انتقاد ميكنند به سه دسته تقسيم ميشوند: عدهاي از سر انتقام، انتقاد ميكنند، عدهاي از سر دلسوزي انتقاد ميكنند و عدهاي نيز چون نان به نرخ روز خور هستند به شكلي سخن ميگويند كه هيچ كس ناراحت نشود تا منافعي كه به دنبال آن هستند تامين شود. به نظر من دسته سوم در شرايط كنوني گوي سبقت را از دو گروه ديگر ربوده و بر فضاي سياسي سيطره افكندهاند.
* چرا برخي از اصولگرايان مانند آقاي لاريجاني و طيف منتسب به ايشان با آقاي روحاني همراه هستند اما برخي از اصولگرايان مانند اعضاي جبهه پايداري با دولت مخالفت ميكنند. اين اختلاف مواضع در بين جريان اصولگرايي به رابطه كلي اين جريان با دولت مستقر آسيب نميزند؟
** به نظر من اين اختلافات در يك جريان بزرگي مانند اصولگرايي طبيعي است و نميتوان توقع داشت كه همه افراد حاضر در يك جريان سياسي به يك شكل و يك نوع فكر و رفتار كنند. با اين وجود اميدوارم كه اصولگرايان در انتخابات مجلس آينده كه از بسياري جهات داراي اهميت زياد است به يك اجماع مناسب دست پيدا كنند. اين در حالي است كه اصلاحطلبان نيز تلاش ميكنند با وحدت و اجماع وارد عرصه انتخابات شوند. با اين حال بنده بعيد ميدانم كه دو جريان سياسي با يك ليست واحد وارد انتخابات مجلس شوند.
* چرا؟استدلال شما در اين زمينه چيست؟
** به هر حال عدهاي خارج از ليست واحد هر دو جريان سياسي قرار ميگيرند و به علت اينكه در نهايت احساس تكليف ميكنند يا به صورت مستقل وارد عرصه انتخابات ميشوند يا اينكه ليست جداگانه ارائه ميكنند.
* وضعيت اصلاحطلبان براي اجماع نسبت به اصولگرايان بهتر نيست؟
** تا حدودي كار اصلاحطلبان نسبت به اصولگرايان به دليل شرايط زماني و تشتت خفيفتر درون گروهي راحتتر است؛ اما به حدي نيست كه اصلاحطلبان را برنده نهايي انتخابات كند. يكي از محاسن اصولگرايان اين است كه در زمانهايي كه اين جريان نيازمند وحدت است در دقيقه نود همه پاي كار حاضر ميشوند و وحدت مورد نظر حاصل ميشود. ما بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه هر مقطع زماني شرايط خاص خود را دارد. شرايط انتخابات پيش روي مجلس با انتخابات رياستجمهوري سال92 و حتي رياستجمهوري سالهای 84 و 88 از جنبههاي مختلف متفاوت است. در نتيجه نبايد توقع داشت كه اصولگرايان از تجربه گذشته درس نگرفته باشند.
* شكافي كه جبهه پايداري در بين جريان اصولگرايي به وجودآورده در اجماع اصولگرايان تاثيرگذار نيست؟اين در حالي است كه با درگذشت آيتا... مهدوي كني كانون اجماع اصولگرايان نيز از بين رفته است. آيا اشخاصي مانند آيتا... يزدي، موحدي كرماني و حتي مصباحيزدي ميتوانند جاي خالي آيتا... مهدوي كني را براي اجماع اصولگرايان پر كنند؟
** هر سه شخصيتي كه شما عنوان ميكنيد وزنههاي سنگيني در جريان اصولگرايي به شمار ميروند و ميتوانند مرهمي بر فقدان آيتا... مهدوي كني باشند. در شرايط كنوني هر كدام از اين بزرگان طيف فكري خاصي را در بين اصولگرايان هدایت ميكنند. در نتيجه در صورتي كه يك اجماع منطقي و مبتني بر عقلانيت بين سه آيتا... شكل بگيرد ميتوان به وحدت اصولگرايان در انتخابات مجلس اميد داشت. درباره جبهه پايداري نيز بايد عنوان كنم اعضاي جبهه پايداري گمان ميكنند رفتاري كه از خود بروز ميدهند در جهت منافع نظام سياسي است.
به هر حال بايد به اين نوع طرز تفكر نيز احترام گذاشت. نكته ديگر اينكه سازماندهي جبهه پايداري در شرايط كنوني نسبت به ديگر طيفهاي اصولگرايي وضعيت بهتري دارد. اين سازماندهي بيانگر دغدغهمند بودن اين طيف سياسي است. جريان اصولگرايي يك جريان وسيع و بزرگ است كه طيفهاي مختلف فكري را در دل خود جاي داده است. در نتيجه ممكن است ديدگاههاي طيفهاي مختلف اين جريان نسبت به مسائلي مانند برجام و مشكلات اقتصادي با يكديگر تفاوتهاي معناداري داشته باشد.
نبايد نام اين اختلاف سليقههاي درونگروهي را شكاف و انشقاق گذاشت. در شرايط كنوني علاوه بر جبهه پايداري گروههاي ديگري نيز در بين اصولگرايان وجود دارند كه نسبت به برخي از اقدامات دولت انتقاد دارند. در نتيجه انتقاد از دولت مختص به اعضاي جبهه پايداري نيست. اگر قرار باشد همه طيفهاي سياسي با يك ديدگاه به مسائل نگاه كنند نميتوان به دنبال پويايي، تضارب آرا و نشاط سياسي بود. انتقاد از دولت مختص به جبهه پايداري نيست. در شرايط كنوني برخي از اصلاحطلبان به صورت مرتب در حال انتقاد كردن از دولت هستند. اين در حالي است كه نميتوان منتقدان اصلاحطلب دولت را گروهي معرفي كرد كه درصدد انشقاق در بين اصلاحطلبان هستند.
* حزب موتلفه اسلامي در سالهاي پس از انقلاب و حتي در دهه هفتاد همواره لیدری اصولگرايان را در مقاطع حساس برعهده داشت. با اين وجود اين تشكل در سالهاي اخير نقش پررنگ خود را در بين اصولگرايان از دست داده است. نقش حزب موتلفه را در انتخابات مجلس چگونه ارزيابي ميكنيد؟
** در اين زمينه من بايد يك انتقاد كلي از تمام جريانهاي سياسي داشته باشم. متاسفانه برخي از تشكلهاي سياسي نيروهاي خود را براساس موقعيت زماني انتخاب ميكنند و پس از مدتي آنها را رها ميكنند. برای مثال اگر يك نفر نماينده مجلس يا وزير كابينه است تنها براي همان مقطع زماني از تواناييهاي وي استفاده ميشود و پس از پايان دوران خدمتش به فراموشي سپرده ميشود. نكته ديگر اينكه هيچ كدام از تشكلها و احزاب سياسي ايران داراي برنامهريزي براي رئيسجمهور كشور نيستند. تاكنون هيچ كدام از روساي جمهور ايران با برنامههاي تشكيلاتي حزب متبوع خود به رياستجمهوري نرسيده است.
رئيس دولت اصلاحات تا لحظه آخر گمان نميكرد رئيسجمهور شود. درباره محمود احمدينژاد نيز وضعيت به همين شكل بود و تا لحظه آخر كسي گمان نميكرد نام وي از صندوقهاي رأي به عنوان رئيسجمهور كشور بيرون بيايد. اين اتفاق براي آقاي روحاني هم رخ داد و وي تا لحظه آخر فكر نميكرد كه به رياستجمهوري برسد. تشكلهاي هر سه رئيسجمهور هم برنامهريزي خاصي براي فرداي پيروزي آنها انجام نداده بودند.
با اين وجود حزب موتلفه اسلامي يكي از احزاب ريشهدار سياسي كشور است كه در تمام استانهاي كشور شعبه دارد و ريشه در باورهاي عميق مذهبي و اعتقادي مردم دارد. برخي از شخصيتهاي طراز اول اين تشكل مانند مرحوم حبيبا... عسكراولادي از بزرگان اخلاقي و سياسي كشور بودند كه همواره بر اخلاق در سياست و حفظ ارزشهاي اسلامي و انساني تاكيد ميكردند. من افتخار داشتم كه هشت سال در شوراي مركزي اين حزب حضور داشته باشم و اين مساله يكي از افتخارات سياسي بنده است. با اين وجود نزديك به سه سال است كه رابطه تشكيلاتي بنده با موتلفه از بين رفته و در حال حاضر رابطه خاصي با اين تشكل ندارم.
* اين قطع رابطه براساس دليل خاصي صورت گرفته است؟
** خير، دليل خاصي ندارد. علت اصلي اين قطع رابطه مشغله كاري بود. مهمترين حسن موتلفه اسلامي اخلاقمداري اين حزب در مسائل مختلف كشور بود. موتلفه هيچگاه به دنبال سياستبازي و سياستكاري نبوده و در آينده نيز نخواهد بود.
* شما در يكي از مصاحبههاي خود عنوان كرده بوديد كه حاضريد به «احمدينژاد سال84» دوباره رأي بدهيد. آيا در شرايط كنوني نيز اگر احمدينژاد قصد داشته باشد به قدرت بازگردد از وي حمايت ميكنيد؟
** قرار نيست زمان به عقب برگردد و اين امري محال است. مردم ايران در سال 84 به دليل اخلاصي كه در احمدينژاد ديدند به وي رأي دادند. در سال84 مردم ايران تلاش كردند كه خود را از يك فضاي خستهكننده سياسي رها كنند. ضمن اينكه بنده در دور اول انتخابات رياستجمهوري سال84 به آقاي لاريجاني رأي دادم و در ستاد انتخاباتي ايشان فعاليت ميكردم. در دور دوم انتخابات بود كه من به آقاي احمدينژاد رأي دادم و از ايشان حمايت كردم.
* سال88 به چه كسي رأي داديد؟
** به آقاي احمدينژاد.
* آيا شما قبول داريد كه احمدينژاد سال84 صد و هشتاد درجه با احمدينژاد سال92تفاوت داشت؟
** من با اين تعبير موافق نيستم. احمدينژاد در اين سالها مرعوب شد. احمدينژاد گمان ميكرد همه حمايتهايي كه از وي صورت ميگيرد به دليل توانمنديهاي خاص خودش است، در حالي كه چنين نبود.
* احمدينژاد مرعوب چه چيزي شد؟
** مرعوب حمايت همهجانبهاي كه از سوي گروههاي مختلف سياسي از وي صورت گرفت. اين حمايت در نهايت به ضرر وي تمام شد. بنده هيچگاه رابطه مستقيمي با ايشان نداشتم. با اين وجود دوبار از طرف ايشان براي من دعوتنامه ارسال شد.
* در دولت نهم يا دهم؟
** در دولت دهم.
* براي چه سمتهايي؟
** ابتدا براي وزارت صنايع و سپس براي رياست سازمان تربيتبدني. البته بنده در دو نامه جداگانه از لطف ايشان تشكر كردم و انصراف خود را اعلام كردم.
* دليل اين انصراف چه بود؟
** روحيات و مشي فكري من با سيستم ايشان سازگاري نداشت. شيوه تغيير مديران احمدينژاد به هيچ عنوان پسنديده نبود. به نظر من وزرايي كه آقاي احمدينژاد بركنار كرد يا خيلي نجيبانه رفتار كردند يا اينكه واقعا ناتوان بودند كه هيچ واكنش خاصي به رفتار وي نشان ندادند. اگر احمدينژاد رفتاري كه با امثال آقاي متكي و خانم دستجردي داشت را با من ميكرد بنده مطمئنا واكنش سختي نشان ميدادم. خود ايشان هم به اين مساله آگاهي داشت. با اين وجود آقاي احمدينژاد نسبت به اين مساله اصرار داشتند كه بنده قائممقام سازمان تربيتبدني شوم و من نيز در نهايت اين مسئوليت را قبول كردم.
* پس چرا پس از سه ماه استعفا كرديد؟
** ادبيات من با سيستم احمدينژاد همخواني نداشت و من مشاهده كردم كه ادبيات احمدينژاد به مديران ايشان هم رسوخ كرده است. بنده حاضر نبودم در مقابل هر موضوعي از خود كرنش نشان بدهم. من مشاهده كردم كه در سازمان تربيتبدني مسائل به صورت غيركارشناسي و سليقهاي تصميمگيري ميشود و حق و حقوق بسياري از افراد ضايع ميشود.
رفتاري كه برخي آقايان در سازمان تربيتبدني از خود نشان ميدادند رفتار مديريتي نبود و من خيلي زود متوجه شدم كه امكان همكاري با اين رویکرد اجرایی برايم وجود ندارد. وضعيت در سازمان تربيتبدني به شكلي بود كه يك رئيس فدراسيون هنگامي كه شب به خواب ميرفت، فرداي آن روز رئيس فدراسيون نبود و وي را شبانه و بدون هيچ دليل محكمهپسندي بركنار ميكردند. قرار نيست هر شخصي كه مدير شد به هر شكل كه خود تمايل دارد رفتار كند و براي شعور و شخصيت ديگران ارزش قائل نشود.
* رابطه احمدينژاد با موتلفه در ابتدا مثبت بود اما به مرور زمان اين رابطه به سردي گراييد. دليل اين مساله چه بود؟آيا موتلفه از حمايت از احمدينژاد پشيمان شد؟
** در شوراي مركزي موتلفه سخنان زيادي درباره آقاي احمدينژاد مطرح ميشد. موتلفه هيچگاه با احمدينژاد تعارف نداشت و خيلي صريح مواضع خود را نسبت به احمدينژاد اعلام ميكرد.
* آيا موتلفه به جايي رسيد كه تشخيص بدهد نبايد از احمدينژاد حمايت كند؟
** موتلفه اهل معامله با هيچ كس و از جمله احمدينژاد نبود و نيست. موتلفه برخلاف برخي از گروههاي سياسي روي مسائل اخلاقي پافشاري زيادي داشت. به نظر ميرسد برخي از گروههاي سياسي به جاي اخلاقگرايي از فرمول ماكياولي در سياست استفاده ميكنند.
http://armandaily.ir/?News_Id=131314
ش.د9404228