روزنامه کیهان **
رابطه دو انتخاباتریاستجمهوری!/ حسین شمسیان
آبان ماه امسال، انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست به فاصله کوتاهی پس از آن، یعنی در خرداد ماه سال 96 ،در ایران هم انتخاباتی در همان سطح و برای انتخاب رئیس جمهور برگزار خواهد شد. شواهد متعددی نشان میدهد که برخی در تلاشند این دو انتخابات را به یکدیگر پیوند زده و نتیجه هریک را موکول و وابسته به دیگری کنند!
اول فروردین امسال بود که رهبر معظم انقلاب در اجتماع پرشور مردمی در جوار حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) فرمودند:« انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم چند ماه دیگر -هفت هشت ماه دیگر- شروع خواهد شد ... الان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانیهای انتخاباتیشان مسابقه گذاشتهاند در بدگویی به ایران؛ خب این دشمنی است دیگر؛ دشمنی که شاخودم ندارد. وقتی میگوییم آمریکا دشمن است، یک عدّهای منزعج (ناراحت) میشوند که چرا میگویید دشمن؟ دشمن است؛ اینها دشمنی است.» این نخستین پردهبرداری از رفتار انتخاباتی آمریکاییها و تاثیر وزن و وضع ایران در نتیجه انتخابات آنجا بود.
اما چرا!؟ چرا این اتفاق باید بیفتد و چرا ایران که به زعم آنها و در کلام متفرعنانه آنها، کشوری جهان سومی و توسعه نیافته است، میتواند در نتایج انتخابات آمریکا تاثیر بگذارد؟ بررسی این ماجرا و ابعاد داخلی آن، موضوع این نوشتار است.
1- ایران اسلامی سالهاست الگوی ظالمانه حاکم بر جهان را به چالش کشیده و از چارچوب جهانی متعارف خارج شده است. خروج از دایره ابرقدرتهای شناخته شده آن روز جهان- که به تعبیر شهید آوینی در جوهر یکی هستند و در عرض متفاوتند- پیام خطرناکی را به جهان مخابره کرد،اینکه میتوان بدون آنها هم زندگی کرد!
2- برای تسلیم و عقب نشینی ما، همه کاری شد.از جنگ و کودتا تا آشوب و تحریمهای فلج کننده. ما رشد کردیم! این دومین پیام خطرناک انقلاب به جهان بود! نه تنها میتوان بدون آمریکا زندگی کرد، بلکه میتوان رشد کرد و به جمع چند قدرت اول و برتر جهانی در علوم مختلف وارد شد! میتوان در هستهای مستقلا به اوج رسید، در موشکی جهان را متحیر کرد، سلول بنیادی و نانو و بیو را به رخ جهان کشید و خلاصه ثابت کرد که در این کشور، زندگی با عزت ادامه دارد. نه زیر سایه آمریکا، زیر پرچم جمهوری اسلامی!
3- پیام انقلاب، علیرغم تلاش آنها مخابره شد. پرچم آمریکا در اقصی نقاط عالم به آتش کشیده میشد و آمریکا علیالدوام در حال سرکوب یا انحراف قیامهای مردمی در جهان شد. طرحهای متعدد آنها در منطقه به بن بست رسید و حتی پس از 5 سال، حریف کشوری مثل سوریه- که بیتعارف فاقد بسیاری از مولفههای قدرت نرم و سخت بود- نشدند.
4- اینها برای آنها گران است و تحمل ناپذیر. یکبار اثر و تاثیر انقلاب ما در انتخابات ریاست جمهوری، تجربه تلخی شده که در کامشان مانده است. سال 1359، جیمی کارتر، عاجز از به فرجام رساندن مذاکرات مربوط به گروگانهای لانه جاسوسی، از راهیابی به کاخ سفید بازماند و حسرت دور دوم به دلش ماند. آن روز، موضوع مهم، ایران و گروگانگیری بود، امروز موضوع مهم، ایران و موضوع هستهای است. در هر دو فصل، موجودیت جمهوری اسلامی، مسئله اصلی بود اما بهانههایی از آن جنس که گفته شد، دستمایه سیاستمداران آمریکایی بود.
5- شکست حمله نظامی به طبس، کار آن روز آنها در سال 59 را یکسره کرد و کارتر ، اوت شد. امروز اما، آنها در وضعیتی دیگرند. آنها میکوشند در سال 95 با غنیمت ارزشمندی که برجام پیشکش آنها کرده است، انتقام آن روز را بگیرند – که انشا الله با هوشیاری مردم این آرزو را به گور خواهند برد- اما برجام چگونه چنین خواهد کرد و چرا علیه ما مسابقه بدگویی به راه اندختهاند!؟
6- به گمان، این مهمترین مسئله امروز آمریکا در منطقه و حتی جهان است! آنها میخواهند با موضوع ایران، به زعم خودشان به جهانیان درس عبرت بدهند. به آنها بگویند که ایران مقتدر، پس از سی و هفت سال ایستادگی، ناچار به مذاکره با ما شد! مقاماتش یکی پس از دیگر به آمریکا میآیند، به ما اصرار میکنند که اندکی گشایش ایجاد کنید و ما، در عوض در روز روشن دو میلیارد دلار از جیب آنها میزنیم و بازهم آنها چیزی نمیگویند! این فرجام هرکسی است که در مقابل ما بایستد! آیا این درس دادن به جهانیان نیست!؟ این پیامی بسیار ترسناک برای هر کشور و هر ملتی است که قصد ایستادگی داشته باشد. همزمان با آنها، امپراتوری رسانهای غرب، جلوی بیان حقایق مهم و اثرگذار انقلاب را میگیرد و همه حقیقت را، همان بخش دلخواه آمریکا جلوه میدهد.
7- اینجاست که نامزدهای انتخاباتی آمریکا، مسابقه بدگویی میگذارند ! چرا !؟ چون همان امپراتوری خبری به مردم آمریکا اینگونه مخابره کرده که ما در آستانه پیروزی بر یک حریف کهن و قدیمی هستیم! پس هرکس میکوشد مدال خیالی این فتح را با دریده دهانی بیشتر به سینه خود بزند! اینجا تفاوتی بین جمهوریخواه و دموکرات نیست! مهم بازگرداندن هژمونی آمریکا در افکار عمومی و القاء توهم دست بالا داشتن است. آنها البته ناشیانه کار نمیکنند. میکوشند با دوگانهسازی ترامپ- کلینتون، اینگونه تصویرسازی کنند که ترامپ، دیوانه، غیرقابل پیشبینی و خطرناک است و در نتیجه کلینتون را چهره موجه و موفقی جلوه دهند که میتواند کارها را به سامان کند. اما بازهم آنچه در هر دو مشترک است، ضدیت با ایران و توهم استیلا بر ماست.
8- این، برشی بسیار مختصر، از دلیل تاثیر پرونده ایران بر انتخابات آبان ماه آمریکا بود. اما اینجا هم حدود یک سال دیگر انتخابات است. اگر آنجا عدهای، میکوشند با وحشیگری و بد دهانی، با قلدری و عربدهکشی، از اهرم ایران برای رایآوری استفاده کنند، اینجا برخی میکوشند با سنجاق شدن به گوشه کراوات آمریکاییها، سرنوشت انتخابات را رقم بزنند! از سخنان وزیر امور خارجه کشورمان در شورای روابط خارجی آمریکا در پاسخ به پرسش جاسوس کهنهکار آمریکایی، هاله اسفندیاری که بگذریم، حرفهای ایام اخیر برخی دیگر، در نوع خود بسیار قابل تامل و توجه است و از پروندهای حساس و پر هشدار خبر میدهد. ناکامیهای پیدرپی در موضوع برجام و دست خالی دولت در عرصه خدمت به مردم در بسیاری از عرصهها، بخصوص اقتصاد و اشتغال،کم کم برخی زبانها را به حرفهای دیگری باز کرده است! برخی مسئولان دولتی، مستقیما از لزوم مذاکرات جدید با آمریکا سخن میگویند تا بوسیله آن، مشکلات کشور حل شود و برخی دیگر، پالس انتخاباتی برای دموکراتها میفرستند! به این نمونه توجه کنید: «با وضعیت انتخاباتی این روزهای آمریکا، بانکهای بزرگ دنیا میگویند اگر قرار شد دونالد ترامپ، رئیسجمهور شود، اصلا نباید با ایران فعالیت را آغاز کرد.» این سخنان علی خرم، مشاور دکتر ظریف، از یک سو آشکارا از ناکامی برجام در گشایش بانکی پرده برمیدارد و از دیگر سو، بجای عذرخواهی از ملت ایران بخاطر تحمیل این همه خسارت، آن را متوجه انتخابات آتی آمریکا میکند! و بسیار نرم و چراغ خاموش، پالس انتخاباتی برای دموکراتهای بقول آقای روحانی مودب میفرستد! او البته به همین هم قانع نیست و پالس دومی هم میفرستد:«بخشی از ایجاد فضای اطمینان بخش برای مجموعههای خارجی، به عهده خود ماست، باید حواسمان باشد کاری کنیم که نشان دهیم ایران امن و امان است.» معیار این امان و امان بودن کجاست!؟ یقینا کاخ سفید!
میبینید که تاثیر انتخابات آمریکا بر انتخابات ایران، از چه جنسی است و برخی چه راهی را دنبال میکنند. آنها در ظاهر حرف منطقیای هم میزنند! میگویند با این وضع تحریمها کاری نمیشود کرد و باید با آمریکا کنار آمد! این ترجمه همان حرف آمریکاییهاست که میخواهند به دنیا دیکته کنند که هرکه با ما نیست، حق ادامه حیات را از او میگیریم! رهبر عزیز انقلاب در سخنرانی نوروزی خود، این موضوع را حلاجی کردند و راهکار دادند. «یک دوراهیای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم بهوسیله اقتصاد مقاومتی.» اما در برابر این دعوت مهم و سرنوشتساز به اقتصاد مقاومتی، چه اتفاقی افتاده!؟ بدون تردید باید گفت تقریبا هیچ! یک ماه از دوازده ماه سال گذشت، بودجه 95 بدون کمترین انطباقی با الزامات اقتصاد مقاومتی تصویب شد (البته در بودجه نه فقط دولت که نمایندگان هم مقصرند که سرسری و بدون مطالبه آن الزامات،به قیام و قعود و فشردن دکمه پرداختند.) یازده ماه دیگر هم به همین منوال و با همین سرعت خواهد گذشت و روزی که دولت باید به دستور رهبر عزیز انقلاب، در خصوص بندهای دهگانه سخنرانی ایشان به مردم گزارش بدهد،چندان دور نیست و نتیجه هم قابل پیشبینی است. با اینکه راهکار خروج از وضع موجود به روشنی در فرمایشات حضرت آقا آمده، تردیدی نیست که جریانی هوشمند و برنامه دار،عملا همه امور کشور را قفل کرده و مدام از تحریم و بسته بودن راه ارتباطی با آمریکا و اروپا، کوه میسازد. این جریان بلاشک،کمترین نسبتی با انقلاب اسلامی ندارد و نسخه خطرناک دشمن در به سازش کشیدن مردم را اجرا میکند. جریانی که میکوشد مردم را به ستوه آورده و نشان دهد، هیچ راهی جز تعامل با آمریکا - بخوانید تسلیم- وجود ندارد! آیا در چنین شرایطی و با وجود افرادی که برخی سخنانشان در اینجا نقل شد، آمریکاییها حق ندارند برای پیروزی در انتخابات و بالاتر از آن برای ادب کردن جهان، روی این افراد در ایران حساب کنند و در میتینگها و برنامههای تبلیغاتی به ما حمله کنند!؟ مگر از 59 تا 95 چه اتفاقی افتاده؟!
***************************************
روزنامه قدس **
آل سعود«تفاله سلطنتی»درحال سقوط/دکتر محمدرضا ثمری
پس از آنکه عربســتان به آمریکا هشدار داد در صورتی که نمایندگان کنگره با تصویب قانونی عربســتان را در دادگاه های این کشور مسؤول حوادث ۱۱ســپتامبر معرفی کنند، همه دارایی های خود را از این کشور خارج می کنند، یک نشریه پرتیراژ آمریکایی با درج جمله «تفاله سلطنتی» در کنار تصویری از ملک سلمان روی جلد خود تلاش کرد خشم خانواده های قربانیان حادثه یازده سپتامبر را نمایان سازد.
حکومت عقب مانده و منحط عربســتان سعودی، پادشاهی است و ماهیت و ساخت قدرت در این کشور به نوعی است که همه چیز در خاندان «سعودی» خلاصه و تمام می شــود. مهم ترین موضوع در این خاندان که بر همه ارکان جامعه ســعودی چنگ انداخته اند، تسلط قبیله ای به هر قیمت در پادشاهی عربســتان است.
در ســال 1926عبدالعزیز بن ســعود که توانسته بود برای اولین بار پس از تاریخ صدر اســلام حکومت واحدی را مرکب از حجاز و نجد بنیان گذاری کند، تاج گذاری کرد و در ســال 1923 بــا الهام از نام خاندان خود ســرزمین تحت سلطه خود را عربستان ســعودی نامید.
در این کشور نظام قبیله ای حاکم است و به عنوان یک اتوکراسی در دنیای مدرن، خاندان سعودی کشــور را همچون یک خانواده و یا یک قبیله اداره می کند و بر این اساس می توان گفت خاندان سعودی، با عربستان سعودی یکی شده است. بدون هرگونه تردیدی حاکمان جدید و ناپخته عربستان سعودی دوران سخت و پر از تنش و بحرانی را ســپری می کننــد .
همه تحلیل گران و صاحبنظران علوم سیاســی بر اساس شــواهد و قرائن اعتقاد دارند که نظام سیاسی این کشور سالهاست دچار پنج نوع بحران مشــروعیت، مشارکت، توزیع، هویت و جانشــینی است و آینده عربستان بویژه سیاست خارجی این کشور در پرتو این بحران ها قابل درک اســت.
اکنون بیش از هر چیزی روشن شده است که رویکرد های سیاست خارجی این کشور خاصیت اثرگذاری در تحولات منطقه را از دســت داده اســت و ریاض دوران تبدیل شــدن به بازیگری حاشیه ای در منطقه را طی می کند.
حاکمان جدید و ناپخته عربســتان ســعودی اما بصورتی شگفت انگیز و با سرعتی زیاد بجای تدبیر و حل معضلات و مشکلات متعــدد و متنوع داخلی و خارجی خود همچنان بــا تکیه بر دلارهای نفتی در عرصه داخلی بر خشــونت خود می افزایند و در عرصه خارجی و بویژه در منطقه غرب آسیا همچنان به تقویت گروه های خونریز و آدمخوار تروریستی اهتمام ویژه ای دارند و از سوی دیگر ماه هاست بصورت مستقیم مردم بیگناه و غیــر نظامی یمن را مورد هجوم و حملات متعدد هوایی و . . . قرار داده اند از همین منظر تحرکات اخیر رژیم منحط آل ســعود بر علیه جمهوری اسلامی ایران قابل ارزیابی و رصد اســت. جدای از نقش مخرب و ویرانگر عربســتان ســعودی در منطقه خاورمیانه و نقش غیر قابل انکار آن در بحران ســوریه و تجهیز و پشــتیبانی و ترانزیت تروریســت های تکفیری و کشتار بی وقفه زنان و مردان و کــودکان بی گناه یمنی (که در حقیقت یکی از دلایل اصلی ریاض در رویکرد ضد ایرانی منطقه ای درماندگی این کشــور در موضوع یمن است) اخیراً با صرف میلیاردها دلار به منظور خریدن همراهی دیگر کشورها تلاش کرد در سیزدهمین نشست ســران کشورهای عضو سازمان همکاری اســلامی در اســتانبول پنج بند علیه ایران و حزب الله (محور اصلی مقاومت در خاورمیانه در مقابله با تروریســم) بگنجاند.
بر این امر بیفزایید تلاش این کشــور برای تهیه پیش نویس قطعنامه ای در نشســت کمیته سوم سازمان ملــل که بدون نام بردن از ایران و روســیه، خواســتار محکوم کردن تمامی حملات علیه تروریست های سوری شده است و نیز برگزاری چهارمین اجلاس سران کشورهای عربی-آمریکای لاتین به مدت دو روز در ریاض با مشارکت پادشــاه، رئیس جمهور و امیر از کشورهای عربی و پنج رئیس جمهور از 1۴ کشــورهای آمریکای لاتین که ادعاهای واهی در باره جزایر سه گانه ایران را مطرح و خواستار حل سیاسی این مسأله شدند.
موضوع افزایش سقف تولید نفت طی یکسال گذشته به منظور کاهش قیمت نفت و زدن ضربه بر اقتصاد ایران که به نوعی جنگ نفتی تلقی می شود هم بر این سیاهه افزودنی است. اما شرایط منطقه و ساختار سیاسی و منحط عربستان سعودی و کارکردهای آن در داخــل و خــارج به اضافه عنصر ناپختگی سیاســی و تمایل به اعمال خشونت و ورود به جنگ های مستقیم و خونریزی و حمایت بی چون و چرا از تروریســت هایی که کل منطقه و جهان را در خونریزی و تخریب فروبرده اند، در کنار تمامی پنج بحران عمده ای که در بالا ذکر آن رفت و خاندان آل سعود امروزه بیش از هر زمان دیگری درگیر آن هســتند، بیانگر آن است که تفاله سلطنتی باقیمانده از عبدالعزیز بن سعود به سرعت در مسیر سقوط و فروپاشی قرار دارند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
حامیان تروریسم در بنبست
بسمالله الرحمن الرحیم
باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا ضمن اظهار عجز و سردرگمی در قبال بحران سوریه، پیشنهاد معارضین و برخی کشورهای فاسد منطقه برای اعزام نیروی زمینی به سوریه را رد کرد و آنرا به عنوان یک اشتباه بزرگ، مورد نکوهش قرارداد.
اشاره معارضین به ویژه «باند ریاض» به اظهارات جانکری وزیر خارجه آمریکا است که گفته بود اگر آتش بس در سوریه شکسته شود یا مذاکرات ژنو به نتیجه نرسد، باید وارد مرحله نظامی شد و نیروی زمینی به سوریه اعزام کرد.
اکنون «باند ریاض» با تلاش برای عقیم جلوه دادن مذاکرات ژنو از طریق ترک مذاکرات به بهانههای واهی و بیاساس امیدوار است مقامات واشنگتن را به سوی اقدامات نظامی و اعزام نیروی زمینی به درون خاک سوریه بکشاند. البته «باند ریاض» در این مقوله تنها نیست بلکه دقیقاً به ایفای نقش و انجام ماموریتی پرداخته که آل سعود و سایر رژیمهای فاسد منطقه به آنها محول کردهاند تا آمریکا را مستقیماً در سرزمین سوریه درگیر سازند و اهداف ناپاک خود را از این طریق پیگیری کنند. آرزوی مشترک ارتجاع عرب و ترکیه اینست که خلا ناشی از انهدام باندهای تروریستی و نابودی پی در پی پایگاههای تروریستی در سوریه و حتی عراق را با حضور نظامی طیف مزدوران محلی آمریکا پر کنند.
خشم آنها از این بابت است که امروزه دنیا شاهد حاکمیت داعش و سایر تروریستها بر دمشق و بغداد نیست ولی حداقل در این دو کشور، جای خالی تروریستها نیروی زمینی آمریکا و متحدانش در منطقه را در اختیار بگیرند و به هر صورت ممکن، آمریکا را در مسیری قرار دهند که ناگزیر از دخالت در سوریه شود. با این حال، مسائل سوریه از این هم مهمتر است. نه تنها ارتجاع عرب و ترکیه، که حتی اسرائیل نیز در مسائل سوریه به طور مستقیم و غیرمستقیم دخالت میکند. پذیرش و مداوای تروریستهای مجروح داعش و تیمار آنها در اسرائیل، به همراه طیف وسیعی از دخالتهای اطلاعاتی- مستشاری در پشت جبهه تروریستها، نشانگر عملکرد صهیونیستها در سوریه است. هفته گذشته برای اولین بار از سال 1346 که جولان به اشغال صهیونیستها در آمد، دولت نتانیاهو در جولان تشکیل جلسه داد و جولان را جزء جدائی ناپذیر اسرائیل معرفی کرد. البته این یک ادعای گزافه است که حتی غرب و به ویژه آمریکا هم آنرا رد کرده است ولی رژیم تل آویو به جولان به چشم حیاط خلوت اسرائیل مینگرد و با حمایت از تروریستهای داعش و جبهه النصره سعی دارد یک منطقه حایل و یک کمربند امنیتی در این منطقه ایجاد کند و ماجرای سرگرد شورشی «سعد حداد» در جنوب لبنان را در جولان و اطرافشان تکرار نماید.
بدین ترتیب ریاض، آنکارا و تل آویو برای سوریه نقشههائی را در سر دارند که هر یک مایل هستند با هزینه آمریکا آنرا اجرا کنند. اما واشنگتن هم این نکته را دریافته و عملاً در بسیاری زمینهها جداگانه وارد عمل شده است. نقش آمریکا در تجهیز کردهای سوریه و عراق به بهانه تلاش برای سرکوب داعش حتی به قیمت رویاروئی با ترکیه هم استمرار و بلکه گسترش یافته است. باراک اوباما در مصاحبه با بیبی سی اعتراف کرد «آمریکا به تنهائی برای حل مسئله سوریه بسیار ضعیف است و با ورود نیروی زمینی به سوریه، اوضاع پیچیدهتر میشود» وی در اعترافی دیگر در همین مصاحبه خاطرنشان ساخت شکست داعش تا پایان دوره ریاست جمهوری یعنی تا پایان سال جاری میلادی غیرممکن است. در واقع واشنگتن از آن بیم دارد که با زمینهسازی متحدین منطقهای، آمریکا در جنگ تازهای وارد شود که «میراث اوباما» معرفی گردد، به ویژه آنکه متحدان منطقهای آمریکا، دستشان برای اوباما رو شده و تاکنون از هیچگونه اقدام عمدی برای تشدید بحران در سوریه فروگذار نکردهاند. ترکیه در این مقوله حتی پا را فراتر گذاشته و امیدوار بود پای «ناتو» را هم به درگیری با روسیه باز کند که پاسخ شنید «ناتو در هیچ درگیری عمدی که هدفش درگیر ساختن روسیه با ناتو باشد، مشارکت نخواهد کرد و اگر ترکیه قصد رویاروئی نظامی با روسیه را دارد، روی حمایت ناتو حساب نکند»
با اینهمه، این بدان معنی نیست که غرب در ماجرای سوریه ساکت و تماشاچی خواهد بود. چرا که هم اکنون 2 طرح برای تجزیه عراق و سوریه در کنگره آمریکا به طور همزمان کلید خورده است و اروپا به ویژه فرانسه نیز برای تجزیه عراق تحت پوشش فدرالی شدن حکومت عراق و حمایت همه جانبه از کردستان عراق برای ایفای نقش مستقل از دولت مرکزی بغداد، در تلاش است. دقیقاً عین همین اقدامات درخصوص بخشهای کردنشین سوریه توسط آمریکا درحال اجرا است که تحت پوشش تجهیز و حمایت برای مقابله با داعش و سایر گروههای تروریستی سرگرم ایجاد پایگاههای تدارکاتی – آموزشی در مناطق کردنشین سوریه هستند.
آنچه محاسبات و اقدامات غرب و به ویژه آمریکا را به بنبست کشانده، نقش آفرینی محور مقاومت در خنثی کردن طرحهای تروریستی و سایر توطئههای غرب است که مقامات واشنگتن را دچار سردرگمی کرده و آنها را به این جمعبندی رسانده است که در محاسبات اقدامات مخرب خود دچار اشتباه شدهاند. همین سردرگمی در جبهه تروریستها نمود بیشتری دارد. اخیراً داعش و برخی گروههای تروریستی دیگر به کشتار دستجمعی تروریستهای تحت امر خود که از صحنه گریختهاند، پرداختهاند. این پدیده نشانگر وجود بنبست زجردهندهای است که تروریستها و حامیان آنها دچار آنند و محاسبات و انتظارات آنها نه در جنگ، نه در مذاکره و نه در تبلیغات رسانهای برآورده نمیشود. اظهار عجز رئیسجمهور آمریکا، این مسئله را به وضوح نشان میدهد.
***************************************
روزنامه خراسان**
وضعیت مبهم پارلمان عراق در سایه اقدامات جریان صدر/سید رضا قزوینی غرابی
امروزسه شنبه قرار است هزاران تن از مردم بغداد به دعوت مقتدی صدر برای دومین بار متوالی در یک ماه اخیر به میدان التحریر بیایند تا دولت عراق را مجبور به معرفی سریع کابینه تکنوکرات مورد مطالبه خود کنند. این در حالی است که تحصن چند روز اخیر بیش از یکصدو هفتاد نماینده که با هدف اصلاحات گسترده و برکناری رؤسای سه گانه آغاز شد به نظر می رسد که با ناکامی به پایان رسیده است.این اقدام نمایندگان پارلمان که عنوان انقلاب سفید بر آن اطلاق شد هرچند از سویی به دلیل همراهی آنها با بدنه مردم در موضوع اصلاحات ومبارزه با فساد و از سویی دیگر به دلیل عصیان علیه رهبران احزاب متبوع خود و ترسیم چهره ای متفاوت از یک نماینده عراقی که تا پیش از این تنها اجراکننده صرف دستورات و اراده رهبران خود بود تحولی بزرگ درتاریخ سیزده سال عراق جدید پس از صدام به شمار می رود اما فارغ از ماهیت اصلی این اقدام نمایندگان – که بعضا برخی چهره های مشهور به فساد در بین آنها دیده می شوند – تضعیف این حرکت در روزهای اخیر قابل ملاحظه و بررسی است.
نمایندگان تحصن کننده توانستند حد نصاب تشکیل جلسه رسمی پارلمان را کسب کنند و به اتفاق آرا، سلیم الجبوری رییس مجلس و هیئت رییسه را برکنار کردند و با تعیین یک رییس موقت همه تلاش های رییس برکنار شده برای بازگشت به قدرت را ناکام کردند. در این بین تلاش رییس جمهور برای وساطت به منظور ایجاد یک راه حل شکست خورد و نمایندگان تحصن کننده که بخش عمده ای از آنان را اعضای فراکسیون های ائتلاف دولت قانون و فراکسیون الاحرار وابسته به صدر تشکیل می دادند همچنان بر موضع خود پافشاری می کردند.در فضای پیچیده به وجود آمده، اعلام ناگهانی خروج نمایندگان جریان صدر از تحصن پارلمان به دستور رهبر آن و بلوکه شدن این فراکسیون، علاوه بر آنکه با شگفتی خود اعضای الاحرار که در آغاز تحصن قول پایداری تا آخرین لحظه را به همقطاران خود داده بودند، مواجه شد، جبهه رهبران سیاسی مخالف برکناری الجبوری و دیگر رؤسای قوا را تا حدود زیادی تقویت نمود.
صدر که در آغازین روزهای اعلام تحصن نمایندگان از آنها جانبداری کرده بود و اعضای فراکسیون خود را نیز به جمع آنها افزوده بود به یک باره با چرخش در موضع خود اعلام کرد نخست وزیر باید فهرست پیشنهادی خود برای وزیران را هرچه سریع تر به مجلس تحویل دهد. این موضع صدر و خارج شدن جریان سیاسی وی از تحصن عملا به معنی نادیده انگاشتن نمایندگان تحصن کننده و جانبداری غیر مستقیم از تشکیل جلسه مجلس به ریاست الجبوری و حمایت از ابقای رؤسای سه گانه (ریاست جمهوری، ریاست مجلس و نخست وزیری) به شمار می رود.به نظر می رسد حمایت نوری مالکی نخست وزیر سابق و نمایندگان متحصن ائتلاف دولت قانون از برکناری رؤسای سه گانه در اتخاذ چنین تصمیمی از سوی صدر بی تأثیر نبوده است.
رهبر جریان صدر که از مخالفان سرسخت مالکی بوده و هست و در بیانیه اخیرخود تحت عنوان وثیقة الشعب یا سند ملت، به شدت با حمله به مالکی او را متهم به تلاش برای بازگشت به قدرت و سوار شدن بر موج اصلاحات کرده بود اکنون توانست با خارج کردن نمایندگان خود از تحصن، ائتلاف دولت قانون را در کنار تعدادی از فراکسیون های کوچک و نمایندگان مستقل تنها بگذارد و عملا رهبر حزب الدعوه را به تنهایی در مقابل صف دیگر که متعلق به رهبران بارز سیاسی عراق یعنی کردها، عرب های سنی، مجلس اعلا و حتی همپیمان خود یعنی سازمان بدر قرار دهد و این خود به معنای تأکید صدر بر انزوای مالکی ارزیابی می شود.
در کشاکش اقدامات صدر و تلاش های فشرده رهبران احزاب، به نظر می رسد الجبوری با کناره گیری نمایندگان الاحرار و پیش از آنها فراکسیون بدر،همچنین طولانی شدن تحصن و ریزش تدریجی متحصنین، عملا وارد مسیر بازگشت دوباره خود به قدرت شده است. از این رو دستور او برای برگزاری جلسه امروز پارلمان نشان از اطمینان وی به ناکامی حرکت نمایندگان معترض و پیروزی رهبران احزاب سیاسی در دلسرد کردن این نمایندگان از ادامه تحصن خود است.
علی رغم آنکه نمایندگان متحصن، اقدام الجبوری را غیر قانونی تلقی می کنند اما به نظر می رسد چانه زنی های سیاسی و توافقات پشت پرده رهبران احزاب در دو روز اخیر راه را بر روی این نمایندگان بسته و حتی در صورت رأی گیری برای ماندن یا نماندن الجبوری و تشکیل جلسه امروز به ریاست موقت فردی غیر از الجبوری، او بتواند همچنان بر جایگاه خود تکیه بدهد و اقدام آنان را با ناکامی مواجه سازد.
می توان در نهایت پیش بینی کرد که در صورت موفق نشدن نمایندگان تحصن کننده به اعمال خواسته های خود، در آینده شاهد تشکیل یک فراکسیون معارض فراجناحی قابل توجه در صحن پارلمان عراق باشیم که بتواند برنامه ها یا معادلات برخی جریان های سیاسی در قدرت را در صحن مجلس زمین گیر کند.
با این حال و علی رغم اینکه مقتدی صدر قدرت خود و فراکسیون وابسته به خود را در تصمیم گیری ها و حتی برهم زدن معادلات سیاسی در عراق چه در سطح خیابان ها و چه در پارلمان نشان داده است اما به نظر می رسد جریان تحت رهبری وی می توانست با همراهی با نمایندگان متحصن – فارغ از اهداف آنها – و استفاده همزمان از ظرفیت حضور مردم، فشارهای خود بر رهبران سیاسی برای ایجاد راه حل های ریشه ای از جمله وضع قوانین انتخاباتی جدید جهت برطرف نمودن مشکلات سیاسی و اصلاح نظام سهم خواهی احزاب، طوایف و مذاهب که کلاف سردرگم معضلات کشور ریشه در آن دارد را افزایش دهد.در پس همه تحولات یک ماه اخیر عراق از جمله پرونده اصلاحات نخست وزیر و فروکش کردن تااین لحظه تنش به وجود آمده در پارلمان، بی تردید باید مقتدی صدر را برنده اصلی دانست. صدر به عنوان یک رهبر دینی و سیاسی نشان داد که ظرفیت بسیار بالایی در کشاندن سریع و چند باره مردم به صحنه، جمع کردن آرام و مسالمت آمیز آنها از میدان و در دست گرفتن زمام کنش های سیاسی که دیگران آنها را به وجود آورده و تبدیل آنان به واکنشگر، دارد.
هر چند بسیاری معتقدند تصمیم گیری های هیجانی و به یک باره صدر در مسائل مختلف که منجر به چند دستگی در سیاستمداران و احزاب شیعه در عراق در مقاطع بحرانی و حساس شده است باعث سوء استفاده دشمنان آنها می شود و همراهی اخیرکمونیست ها، لیبرال ها، عرب های سنی مخالف و حتی شبکه های تلویزیونی وابسته به بعثی ها با فراخوان های صدر را دلیلی بر ادعای خود می دانند اما فارغ از اینها تحولات اخیر، تأثیرگذاری جریان صدر در معادلات سیاسی عراق را فارغ از درستی یا نادرستی روند حرکت این جریان نشان داده است. لذا حتی نخست وزیر که با شعار اصلاحات و مبارزه با فساد قدرت را در دست گرفت اکنون تلاش می کند تا در معرفی کابینه جدید خود رضایت وی را جلب کند.
حال باید دید صدر که از قدرت خود و هوادارانش به خوبی آگاهی یافته در آینده سیاسی عراق چگونه تأثیرگذاری را در پیش خواهد گرفت. بدیهی است اکنون که همه نگاه ها در منطقه و عراق به سوی صدر و اثر گذاری وی متمرکز شده است مخالفان داخلی و دشمنان منطقه ای عراق نیز برنامه ریزی گسترده ای برای نفوذ در حرکت جریان صدر و تأثیر گذاری بر تصمیم گیری های او خواهند داشت.
***************************************
روزنامه ایران**
چرا مشارکت؟/ آذر منصوری
مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی اگرچه از قوانین و روند حاکم بر مرحله اول انتخابات پیروی میکند، اما با دور ابتدایی تفاوتهایی دارد. برای نمونه در مرحله اول انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی 4 هزار و 800 نامزد وجود داشت که در 222 حوزه انتخابیه 30 استان کشور با یکدیگر رقابت میکردند. همچنین بنا به اعلام رسمی وزارت کشور، شمار واجدین شرایط رأی دادن در مرحله اول 50 میلیون نفر بود؛ تنوع و تکثر کاندیداهای مرحله اول در کنار شمار بالای انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان، شور و نشاط ویژهای ایجاد کرد و سبب مشارکت وسیع و گسترده مردم شد. اما در مرحله دوم انتخابات 136 نامزد بیشتر در معرض آرای مردم نیست؛ تکلیف نمایندگان تهران و شماری از کلانشهرها در مرحله اول مشخص شده و علاوه بر این واجدین شرایط رأی دادن در انتخابات دهم اردیبهشت ماه 17 میلیون نفر هستند که کمتر از یکسوم انتخاب کنندگان هفتم اسفند به شمار میآیند. نگاهی به ادوار گذشته انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز نشان میدهد استقبال شرکت کنندگان در مرحله دوم انتخاباتهای پارلمانی، سیر نزولی داشته و بر این اساس، تعداد افرادی که در مرحله دوم انتخابات پای صندوقهای رأی میآیند، بسیار کمتر از کسانی است که در مرحله اول انتخابات در شعب اخذ رأی حاضر میشوند. اما باید توجه داشت اهمیت ویژه و شرایط حاکم بر دور دوم انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که قرار است دهم اردیبهشت ماه برگزار شود، میتواند این عرف را دگرگون کند، زیرا با وجود اینکه انتخابات اسفند 94، تکلیف اغلب کرسیهای مجلس دهم را روشن کرد، اما 68 صندلی به دلیل به حد نصاب نرسیدن آرای نامزدها، خالی مانده است. عددی که تغییر آرایش سیاسی مجلس، وزنکشی فراکسیونهایی را که احتمالاً در آینده شکل خواهد گرفت تحت تأثیر قرار دهد و نقش تعیین کنندهای در شکلگیری اکثریت ایفا کند. در انتخابات دور دوم نیز همانند مرحله اول، رقابت اصلی بین دو جریان اصلاحطلب و اعتدالی از سویی و اصولگرایان از سوی دیگر است و هر دو جریان با جدیت در تلاش هستند اکثریت مجلس آینده را در دست خود گیرند. رقابتهای دو لیست مطرح در دور اول یعنی فهرست امید و اصولگرایان در مرحله دوم از آن جهت واجد اهمیت است که هر کدام از طرفداران گفتمانی این دو فهرست برای اکثریت یافتن، نیازمند پیروزی در رقابت جمعه پیش رو هستند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که همان اهمیت و استدلالهایی که برای ضرورت حضور مردم در پای صندوقهای رأی در 7 اسفند وجود داشت، برای انتخابات 10 اردیبهشت هم مصداق دارد. پایگاههای رأی هر دو گفتمان حامی و منتقد دولت برای تکمیل فرآیند انتخابات و مؤثرتر بودن گام اول در مرحله اول انتخابات، شایسته است که مرحله دوم را نیز جدی بگیرند زیرا طرفداران هر گرایش سیاسی اگر از اهمیت رأی انتخابات مرحله دوم غفلت کنند، بعید نیست که اندوختههای خود در مرحله اول را در مخاطره از دست دادن اکثریت «بهارستان» قرار دهند و به طور طبیعی، چنین وضعیتی خوشایند بدنه اجتماعی هیچ جناحی نیست. بنابراین، انتظار میرود واجدان شرایط رأی در حوزههای باقیمانده، حضوری پررنگ پای صندوقها داشته باشند تا ضمن صیانت از آورده خود در انتخابات اسفند سال گذشته، گام بلندی برای کسب اکثریت مجلس بردارند.
***************************************
روزنامه جام جم**
لازمه تمدنسازی وجود آرمان بزرگ است / دکتر محمدعلی آذرشب
موضوع تمدنسازی که دیروز از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد، مسالهای است که از دیرباز و از زمانی که ایشان در منصب ریاستجمهوری هم بودند بر آن تاکید میکردند و معتقد بوده و هستند که انقلاب اسلامی، اولین گام است و تشکیل دولت اسلامی و ایجاد تمدن نوین اسلامی، مراحل دوم و سوم است.
بنابراین خط مشی جمهوری اسلامی ایران مشخص کرد که آخرین مرحله انقلاب اسلامی، تمدن نوین اسلامی است. دعوت به تمدن نوین اسلامی، دعوت تمامی احیاگران در تاریخ اسلام است و امروز در راس احیاگران در ایران و بلکه در جهان، مقام معظم رهبری قرار گرفتهاند.
اصولا هدف جهان اسلام باید احیاگری باشد و احیاگری منجر به تمدنسازی میشود. چندی قبل، نگارنده در مجمع جهانی تقریب هم بر این مساله تاکید کرد که تحقق تقریب ممکن نیست مگر در سایه احیا و در سایه تمدنسازی اسلامی و اگر جامعه اسلامی احیا و تمدنساز نشود، برقراری وحدت ارگانیک میان اعضای جامعه اسلامی ممکن نیست.
از نگاهی دیگر، میتوان گفت یکی از مهمترین ملزومات تمدنسازی، وجود آرمان بزرگ است؛ وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید آرمانهای مردم تغییر کرد و به آرمانهای بزرگ و تحقق یک دولت اسلامی باشکوه در صحنه جهانی ارتقا یافت.
فرهنگ اسلامی که خودش پایهگذار تمدن است، فرهنگی پویا، حرکتزا و آرمانزا است و میتواند مردم را به سمت هدفهای بزرگ سوق دهد.
بنابراین یکی از شرایط مهم، وجود آرمان بزرگ در مقابل ملتهاست و آرمانهای کوچک باعث کندی حرکت و ایستایی است.
یکی دیگر از ملزومات مهم تمدنسازی عزت است و به عبارت دیگر، عزت، حیات است. عزت یکی از مهمترین مولفههای تمدن اسلامی است و اگر در جامعه اسلامی عزت ایجاد شد باعث میشود که انسانهای آن جامعه در جهتی حرکت کنند که وجودشان را در صحنه جهانی ثابت کنند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
وقتی گسلها شروع به لرزیدن میکند/میکائیل دیانی
گسل به شکستگیهایی اطلاق میشود که سنگهای 2 طرف صفحه شکستگی نسبت به یکدیگر حرکت کرده باشند. این جابهجایی میتواند از چند میلیمتر تا صدها متر باشد. انرژی آزادشده هنگام حرکت سریع گسلهای فعال، عامل وقوع اغلب زمینلرزههاست. اساسا وقتی یک گسل فعال شود باید منتظر تکانههای باقی گسلها باشیم. این را علم زمینشناسی به ما آموخته است اما به نظر میرسد این مساله در تحلیل زمین سیاست هم کاربرد داشته باشد و این روزهای فضای سیاست کشور را تحلیل کند. بویژه پس از اظهارنظر سیف درباره عواید اقتصادی برجام برای کشور!
آنچه را این روزها بر دولت یازدهم میرود نظریه «ساخت اجتماعی واقعیت» بخوبی به تصویر میکشد. این نظریه، تصور و درک مخاطب از دنیای پیرامون را حاصل ترکیب ساخت اجتماعی معنا و معنای حاصل از تجربه شخصی یا به عبارتی، مذاکره و توافق علت و عاملیت تحت عنوان برساختگرایی اجتماعی میداند. در این دیدگاه، تنها واقعیت عینی و بیرونی نیست که شناخت ما را میسازد، بلکه ذهن ما نیز در ساختن جهان خارج نقش سازندهای دارد. به نظر برساختگرایان، مفاهیم جنبه خاص تاریخی و فرهنگی خود را دارند و نتیجه شرایط خاص زمانی و مکانی خود هستند. به نظر آنها، آنچه حقیقت نامیده میشود، حاصل مشاهده عینی جهان نیست، بلکه زاییده فراگردهای اجتماعی مستمر بین افراد است.
دولت حل مشکلات را در معنای مذاکره و توافق با غرب در اذهان بهوجود آورد و «برجام» آن نتیجه نهاییای بود که میتوانست این برساخت اجتماعی واقعیت باشد که در استعارههای پرطمطراقی چون «آفتاب تابان» واگویه میشد و با اهدای مدال قهرمانی به ظریف، صالحی و عراقچی و دیگران این نظم معنایی از طریق روحانی بیشتر میشد و این معنا را که تعامل، مذاکره و توافق با غرب میتواند گرهگشا باشد در اذهان تثبیت میکرد. دولت در این برساخت اجتماعی واقعیت با ابزارهای رسانهای موفق بود اما آنچه امروز دولت را به چالش کشیده است تحمیل «حقیقت برجام» بر برساخت اجتماعیای است که دولت از برجام ساخته است که میتواند حکم همان گسلی را داشته باشد که دولت یازدهم لغزشهایش را از آنجا شروع کند.
صالحی، یکی از قهرمانان دیپلماسی هستهای، در روزهای بعد از توافق در گفتوگو با العربیه اعلام کرد «غربیها هنوز برخی تعهدهای خود در برجام را انجام ندادهاند و در این کار تأخیر دارند.» و رئیسجمهور محترم در برخورد با وی اعلام کرد نباید از صالحی پرسید چرا که «در زمینه مسائل اتمی آقای صالحی هرچه بگوید درست است و ایشان وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی نیست، وزیر امور خارجه هم الان نیست، ایشان مسؤول سازمان انرژی اتمی است.» و همچنین در ادامه گفت: «مرجع اظهارنظر درباره مسائل هستهای آقای عراقچی است، در سیاست خارجی وزیر امور خارجه مسؤول است، در مسائل اقتصادی وزیر اقتصاد و بانک مرکزی مسؤول است.» این اظهارنظر برای روحانی کار را مشکلتر کرد، چرا که عراقچی که به گفته روحانی مرجع اظهارنظر مذاکرات هستهای بود در گفتوگوی ویژه خبری اعلام کرد: «آمریکا در مسیر اجرای تعهدات 1+5 کارشکنی میکند».
و اما از همه مهمتر اعتراف سیف در بلومبرگ بود که گفت: «تا اینجا ایران تقریبا هیچ چیز از اجرای توافق هستهای به دست نیاورده است.» این یعنی همه مراجعی که روحانی به آنها اشاره کرده بود که نتایج برجام را آنها باید توضیح میدادند به بینتیجه بودن برجام معترف شدند و این همان گسلی است که تکانهای بعدی آن دولت را خواهد لرزاند. روحانی و تیم همراهش به این نکته توجه نداشتند که این برساخت اجتماعی واقعیت در تعامل با مردم و مخاطبان شکل میگیرد و نتایج آن نیز بهصورت مداوم، ساختهای جدیدی از مساله میدهد؛ چنانکه، مردم واقعیت را براساس آگاهی فردی خویش و نیز آگاهی به دست آمده از تعاملات اجتماعی با دیگران میسازند و همه این اتفاقات و عدم نتایج برجام، برساختی بزرگتر از ساخت ابتدایی دولت علیه دولت ایجاد میکند.
حال شاهد اعتراض طرفداران اصلی روحانی در مساله مذاکرات هستیم، مثل مجتهدزاده که معتقد است آبرویش را در دفاع از برجام گذاشته اما جز قهرمانبازی «ظریف» و «روحانی» چیزی برای کشور نداشته است یا حسین دهباشی که حتی فیلم تبلیغاتی حسن روحانی را ساخته است و میگوید «کمکمک و معالاسف باید تعبیر و هشتگ دقیق و جدیدی در واژهشناسی فهم رفتار برخی مسؤولان ایرانی در تعامل با بیگانگان رایج شود: # وکیل_مدافع_شیطان».
اینها یعنی گسلها برای دولت یازدهم در حال لغزیدن هستند و مردم برساخت دوبارهای هم از برجام و هم از دولت میسازند که اینبار در آن، دولت در کانون ناکارآمدیها قرار دارد. وضعیت اقتصادی نابسامان و عدم کارکرد برجام در این حوزه، فقدان برنامههای اقتصادی داخلی در دولت، عدم توجه به قشر مستضعف و بالارفتن شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی و عدم عزت یافتن ملی در عوض تعامل با غرب، همه گزارههایی است که امروز مستند به گزارشات و سخنان خود مسؤولان دولتی است، بهعبارتی آنها خود با زبان بیزبانی از ناکارآمدی ایده تعامل با غرب سخن میگویند و برساخت عمومی جامعه را تغییر میدهند. آنچه از شرایط سیاسی کشور میتوان به وضوح فهمید اینکه؛ بزرگترین رقیب روحانی در سال 96، خودش و عملکردش است و آنچه پاشنه آشیل روحانی است، ظرفیت منفیای است که ناکارآمدیهای وی و ایده مدیریتیاش برای کشور به ارمغان آورده که هر روز «نه به روحانی» را در جامعه تقویت میکند. ظرفیتهایی منفی که در کنار روشن شدن خلاف واقعگوییهای روحانی درباره برجام به عنوان مثال آفتابتابان خواندن توسط روحانی و در مقابل بیعایدی خواندن توسط سیف هر روز بیشتر هم میشود. برساخت اجتماعی واقعیت اینبار در قالب «نه به روحانی» تقویت میشود و اساسا این تصور اجتماعی هر چقدر قویتر میشود، کار برای روحانی سختتر میشود.
***************************************