تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۲  ، 
کد خبر : ۲۹۰۴۸۰
در میزگرد آفتاب یزد با حضور دو جامعه شناس آثار شبکه‌های اجتماعی بررسی شد

تکنولوژی در جامعه فروخورده فسادانگیز می‌شود

مقدمه: شبکه‌های اجتماعی امروز بیش از هر عامل دیگری در افزایش آسیب‌های اجتماعی در جامعه در مظان اتهام‌اند. کافی است از فردی مطلع یا حتی غیرمطلع پرسیده شود مهمترین عوامل آسیب‌زای اجتماعی در جامعه کدام‌اند آنگاه بی برو برگشت شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی جزء اولین، دومین یا در نهایت سومین علت نام برده می‌شوند؛ گویی دیواری کوتاه‌تر از این شبکه‌ها در بحث آسیب‌های اجتماعی وجود ندارد. درست مثل تمام اتفاقاتی که برای ماهواره افتاد و مدتی همه، تقصیر تمامی آسیب‌های اجتماعی از طلاق و خیانت گرفته تا تغییر سبک زندگی و تضعیف نهاد خانواده و ده‌ها آسیب اجتماعی دیگر در جامعه را گردن آن ‌انداختند تا اینکه سر و کله شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای موبایلی به جامعه باز و بار سنگین نگاه‌های پرغیظ و خشم این بار روی آنها سنگینی کرد. گواه آنکه به محض چرخش طبع مردم به سمت این شبکه‌ها باز هم داستان زجرآور و خسته‌کننده فیلترینگ آغاز شد و تک‌تک این شبکه‌ها و نرم‌افزارها زیر چرخ‌دنده‌های فیلتر یکی یکی از دسترسی قانونی خارج شدند؛ فیسبوک، یوتیوپ، توییتر، اسکایپ، وی‌چت و... هرچند کاربران هم زیر بار نرفتند و زیرپا گذاشتن قانون و زیرآبی رفتن را بر زدن قید استفاده از این شبکه‌ها و نرم‌افزارها ترجیح دادند و اینگونه فیلترشکن‌فروشی وارد بازار پررونق مشاغل کاذب کشور شد. اخیرا هم با شدت یافتن فیلتر تلگرام (این نرم‌افزار پرطرفدار با 14 میلیون کاربر در ایران که گوی سبقت را در میان سایر نرم‌افزارهای موبایلی ربوده) مجدد بحث نقش این شبکه‌ها را در ابتلای جامعه به ویروس آسیب‌های اجتماعی به میان آورده است؛ موضوعی که آفتاب یزد در میزگردی با حضور سید جواد میری جامعه شناس و استاد دانشگاه و جعفر بای جامعه شناس و محقق اجتماعی به بررسی آن پرداخته است. میری و بای هر دو معتقدند شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای موبایلی فی‌النفسه آسیب زا نیستند بلکه عدم وجود خودکنترلی و مدیریت این شبکه‌ها و کاربران از یکسو و از سوی دیگر وجود زمینه ابتلا به میکروب آسیب‌های اجتماعی در جامعه موجب شده این نرم‌افزارها و شبکه‌های اجتماعی به یکی ازدلایل افزایش آسیب‌های اجتماعی تبدیل شوند؛ به عبارت دیگر در جریان آسیب‌های اجتماعی و سبب شناسی آنها، شبکه‌های اجتماعی تنها وسیله هستند نه علت اصلی. از سوی دیگر در بحث اعمال فیلترینگ هوشمند در حالی که میری معتقد است فیلترینگ هوشمند اگر به همان معنای سانسور باشد که ما در سطح جامعه و در حوزه‌های مختلف فرهنگی و هنری با آن مواجهیم، نشان داده تاکنون نتوانسته عملا موفقیت آمیز باشد که اتفاقا باعث شده بسیاری از مسائل روی زمین به زیرزمین منتقل شود، بای بر اعمال نیمچه فیلترینگ آن هم در آشفته بازار و بلبشویی که در این زمینه در جامعه به وجود آمده، اعتقاد داشته و آن را ضروری می‌داند... مشروح این میزگرد را در ادامه می‌خوانید.
پایگاه بصیرت / سارا علایی

(روزنامه آفتاب يزد ـ 1394/10/02 ـ شماره 4506 ـ صفحه 8)

* بسیاری معتقدند شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی مثل وایبر و تلگرام عامل اصلی در بروز برخی آسیب‌های اجتماعی مثل طلاق و خیانت هستند؛ نظر شما در این باره چیست؟

** میری: این خیلی ساده انگارانه است اگر ما روابط زناشویی و آسیب‌های آن را به شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی یا حتی ماهواره تقلیل بدهیم. روابط انسانی در یک بستر شکل می‌گیرد نه در خلا. شاید این سوال برای عده ای پیش بیاید که در جامعه ایران چه اتفاقاتی افتاده یا دارد می‌افتد که یکسری نرم‌ها و ارزش‌ها در حال جابه جایی یا به حاشیه رانده شدن هستند و یکسری نرم‌ها و ارزش‌های دیگری دارد جای آنها را می‌گیرد که این نرم‌ها و ارزش‌ها با ساختارهای سنتی – مذهبی جامعه همخوانی ندارد.یکی از این اتفاقاتی که می‌شود به صورت کلی درباره آن بحث کرد این است که جامعه ما به یک وضعیت آنومیک رسیده است؛ یعنی یکسری ارزش‌ها در این جامعه حاکم بوده اما تغییر و تحولاتی مانند نقل و انتقال از روستاها به شهرها، حاشیه نشینی، تمرکزگرایی در کلانشهرها و... باعث شده ارتباطاتی که به عنوان مثال در شهر و روستاها بوده ناگهان جا به جا شود، برای نمونه مسئله کنترل اجتماعی بر اساس قاعده ذهنیت‌های یک فرد روستایی بسیار قوی تر از یک فرد شهری است یا عرف زندگی در روستا به گونه ای است که باعث می‌شود فرد همواره فکر کند یک پلیس درونی بر او نظارت دارد، حال او وارد شهری بزرگ یا کلانشهر می‌شود که در آن افراد مختلف با رویکردهای مختلف و فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های گوناگون زندگی می‌کنند و کنترل اجتماعی ضعیف است و... تمام این اتفاقات که با عنوان گذر از مدرنیته یا گذر از شهرنشینی‌های کلاسیک به کلانشهرها و مگاپلیس‌ها مطرح می‌شود، تغییر و تحولاتی در ارزش‌ها ایجاد می‌کنند.

حال تا ارزش‌های جدید جای خود را پیدا کنند و به الگوی ذهنی افراد تبدیل و نهادینه شوند زمان زیادی را طلب می‌کند. اگر ما بخواهیم از ابزارآلات تکنولوژی یا شبکه‌های اجتماعی به عنوان آسیب نام ببریم این اشتباه است بلکه باید بگوییم که ممکن است این ابزارها و شبکه‌ها فقط تشدیدکننده و تسریع کننده ارتباط و روابطی باشند که پیشتر در ذهن افراد و خود جامعه وجود داشت. برای مثال، اگر یادتان باشد زمانی تلفن‌های ریالی وجود داشت. وقتی فرد می‌خواست از طریق این تلفن‌ها روابط خارج از عرف یا نامشروعی برقرار کند، باید مدت‌ها در صف می‌ایستاد، بعد در زمان محدود باید شماره مورد نظرش را می‌گرفت آیا اصلا فرد مورد نظر پاسخ می‌داد یا نه و... و کلی مشقت دیگر؛ این یعنی فضا وجود داشت اما ابزارآلاتی که بتواند آن را تسهیل کند وجود نداشت. حال امروز این ابزارها وجود دارد و ارتباطات خارج از عرف و چارچوب الگوهای فرهنگی – مذهبی بسیار سهل الوصول تر شده اند.

از این منظر می‌توان پای شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی را به موضوع برخی آسیب‌های اجتماعی باز کرد. ولی اینکه بگوییم این ابزارهای ارتباطی فی النفسه ایجاد کننده فساد یا آسیب‌های اجتماعی هستند نگاهی تقلیل‌گرایانه است، زیرا شما امروز می‌توانید از طریق تلگرام به انجمن‌های علمی معتبر لینک شوید یا به کلی کانال‌های علمی – پژوهشی وصل شوید و به بحث و تبادل نظر و اندیشه بپردازید؛ این یعنی شبکه‌های اجتماعی ارتباطات کنشگران را در سطح جامعه تقویت می‌کنند. پس این دیدگاه هم وجود دارد که این ابزارها در جهت گسترش علم و دانش و آگاهی کارآمد هستند.در نتیجه می‌توان گفت مسئله امروز آسیب‌های اجتماعی در جامعه ما فقط مسئله ابزار نیست باید ببینیم خود سوژه‌ها (یعنی کاربران) چگونه و چرا به سمت ابزارآلات می‌روند؛ آیا فرد به عنوان سوژه، پویایی و خلاقیت لازم برای استفاده از ابزارهای اجتماعی را پیدا کرده یا به صورت یک ابژه وقتی وارد شبکه‌های اجتماعی و سریع جذب شبکه‌های غیراخلاقی می‌شود.

** بای: من معتقدم فقط یکی از دلایل افزایش آمار طلاق می‌تواند شبکه‌های اجتماعی و موبایلی باشد. هر چند این مسئله خاص کشور ما نیست. وقتی موبایل وارد جامعه آلمان شد روند آمار طلاق را دگرگون کرد و افزایش 12-10 درصدی را رقم زد. در کشور ما هم که هر پدیده نویی بدون کمترین آموزش و آگاهی دهی و مقدمه سازی وارد جامعه می‌شود قطعا نهاد خانواده را نشانه می‌رود و روی آن تاثیر می‌گذارد به خصوص ما ایرانی‌ها که ویژگی خاص داریم؛ ما گاهی شدیدا دچار افراط و تفریط می‌شویم. متاسفانه در برخی امور آنقدر غرق می‌شویم که از آن طرف بوم می‌افتیم و گاهی بالعکس. برای مثال مداخله جریان انتظامی و اطلاعاتی در شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی که نفس ورود و سرک کشیدنشان در این حوزه‌ها علامت سوال بزرگی است.

از دیگر ویژگی‌های ما ایرانی ها، بحث چشم و همچشمی است. برای مثال امروز برخی اقوام و قبایل شبکه‌ها و کانال‌های مجازی مختلفی برای خود در فضای مجازی دارند؛این موضوع فی نفسه اتفاق بدی نیست، آنچه مورد نقد است استفاده نامناسب و افراط گری در بهره وری از این ابزارهاست. پس به عبارت بهتر اگرچه این شبکه‌ها در جاهایی ارتباطاتی را شکل داده اما بسیاری از خانواده‌ها را نیز از هم پاشیده و ارتباطات را متزلزل کرد‌ه‌اند. من شکوه‌های فراوانی را از افراد در شرف طلاق می‌شنوم که در واکاوی علل طلاق به شبکه‌های اجتماعی و موبایلی می‌رسیم. نفس وجود شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی اصلا بد نیست. بحث، آشفته بازاری است که در برخی از این شبکه‌ها وجود دارد. برای مثال در بسیاری از شبکه‌ها ظاهرا همه موضوعات و اخلاقیات حفظ می‌شود، اما در بطن، عواملی برپا و مسائلی برقرار است که به نظر می‌رسد نتیجه نیازهایی است که انسان‌ها در جستجوی آن هستند اما به اقناع درونی در این ارتباط نرسیده اند در نتیجه به انحرافاتی می‌رسند که متاسفانه یکی از مهمترین عوارضش می‌شود طلاق یا نتیجه آن می‌شود آموزه‌های منحرفی که چون میکروب و ویروس وارد ذهن و فکر افراد شده و انحرافات بسیاری را به دنبال دارد. مثلا شبکه‌های اجتماعی‌ای امروز در کشور ما فعال‌اند که کارشان قاچاق اعضای بدن است.البته باید تاکید کنم شبکه‌های اجتماعی نقش ابزار را ایفا می‌کنند و بالقوه مولد فساد نیستند بلکه نفس انحراف و فساد در جامعه ما موجود است.

* برخلاف سوال پیشین عده ای هم معتقدند کارکردهای مثبت شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی بر کارکردهای منفی آنها می‌چربد. به اعتقاد شما کارکردهای مثبت این شبکه‌ها چیست؟

** میری: مسلما کارکردهای مثبت آن زیاد است به ویژه در بحث‌های علمی و انجمن‌های مختلف. برای مثال تاکنون چند کمپین با نتایج مثبت در این شبکه‌ها و نرم افزارها شکل گرفته، چند انجمن علمی مختلف شکل گرفته و باعث آگاهی دهی به افراد شده اند، حتی گاهی بحث‌ها و مناظره‌های خوبی با موضوعات روز برگزار شده که رسانه‌ها تا به حال به آن نپرداخته‌اند اما گزارش مفصل آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. نکته ای که در مورد شبکه‌های اجتماعی و ابزار آلات فضای مجازی باید به آن توجه کرد این است که خود این ابزارها خنثی نیستند یعنی وقتی وارد زندگی انسان می‌شوند فرم ارتباطات ما را عوض می‌کنند. برای مثال ما پیش از آنکه موبایل داشته باشیم شیوه برخورد یا مواجهه مان با سایر افراد در سطح ساده، با تلفن خانگی انجام می‌شد یا اگر می‌خواستیم رفت و آمد کنیم مثلا در مناسبت‌های مختلف و اعیاد حتما باید فیزیکی در منزل افراد حضور پیدا می‌کردیم اما با آمدن موبایل و سپس شبکه‌های مجازی و نرم افزارهای موبایلی فرم ارتباطات انسان‌ها هم تغییر کرد.به عبارت دیگر شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی فی نفسه مثبت یا منفی نیستند بلکه همه چیز بستگی به این دارد که سوژه‌ها چگونه اند.

** بای: ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم صرفا یک نگاه منفی، سلبی و حذفی نسبت به اینگونه ابزارآلات داشته باشیم. هر چند این نگاه امروز در جامعه ما وجود دارد. یکی از نکات مثبت این تکنولوژی‌ها این است که در نبود اطلاعات فیزیکی و بی خبری افراد از هم، این ابزارها تا حدودی جایگزین روابط چهره به چهره شده اند و حتی از سطح ارتباطات خانوادگی به ارتباطات اجتماعی و حتی با افرادی منجر شده است که به نوعی با ما هم اندیشه اند اما نه یکدیگر را دیده‌ایم نه خواهیم دید.البته من تا حدی بی برنامگی، بی هدفی و سرگردانی در اینگونه فضاها را قبول دارم چون این تکنولوژی‌ها هدفمند به جامعه شناسانده نشده اند، آموزش‌های لازم در ارتباط با آنها ارائه نشده است و... در نتیجه این تاخر فرهنگی موجبات انحراف را فراهم کرده است. اینجا دیگر مقصر مردم نیستند مسئولانی‌اند که اجازه داده اند هر تفکری با هر نگاه و طرز فکری مجال بروز داشته باشد. در سوی دیگر ماجرا هم نوعی ساده‌انگاری و ساده اندیشی و زودباوری است که در بسیاری از مردم ما وجود دارد.همچنین باید تاکید کنم جامعه آینده ما ناگزیر از تکنولوژی‌های ارتباطی است؛ یعنی یا شبکه یا هیچ چیز. اگر چه تاکنون تکنولوژی‌های ارتباطی در جامعه ما محدود بوده یا مخاطبان فراگیری نداشته اما جامعه ما شتابان به سوی این تکنولوژی‌ها در حرکت است و به قدری این رشد فزاینده است که در آینده نه چندان دور کل جامعه را در برخواهد گرفت.

ازاین رو ما ناگزیر از حاکمیت شبکه‌های اجتماعی بر جامعه فردا هستیم پس لازم است از حالا تدابیری بیندیشیم که استفاده‌های مثبت و بهینه از این تکنولوژی‌ها بر سوءاستفاده‌ها بچربد و بی ارزد. در حالی که امروز فقدان سواد رسانه‌ای از یک سو و فقدان نظارت غیرمستقیم از سوی دیگر این حوزه را با چالش هایی مواجه کرده است. امروز نظارت‌ها در این زمینه در کشور ما سرهنگی شده، من کاملا با نظارت‌های قهرآمیز و انتظامی مستقیم مخالفم و معتقدم در حوزه فرهنگ نباید مدیریت سرهنگی داشت. اگر قرار است مدیریتی اعمال شود باید نرم، غیرمستقیم و دقیق باشد تا جنبه‌های مثبت هم نابود نشوند.

* در همه جوامع آیا این نگرانی که مسئولان ما نسبت به ورود تکنولوژی دارند، وجود دارد؟

** میری: شاید در برخی کشورها این دغدغه وجود داشته باشد که در مورد موضوع استفاده از اینترنت از سوی کودکان و نوجوانان حتما نظارتی اعمال شود یا در مدارس استفاده صحیح از تکنولوژی به دانش‌آموزان آموزش داده شود. اما واقعیتی که در مورد تکنولوژی در جامعه ما وجود دارد این است که چون ما مولد تکنولوژی نیستیم و به نوعی پذیرنده آن بوده‌ایم همواره حالت تدافعی داریم. اگر نگاهی به تحولات و تطورات شیوه مواجهه ایرانیان با تکنولوژی داشته باشید، می‌بینید درست است که فرم تکنولوژی تغییر کرده اما شیوه مواجهه یک شکل بوده است؛ برای نمونه زمانی که بلندگو وارد کشور شد مردم آن را علامت شیطان می‌دانستند، بعد تلویزیون، سپس ویدئو، ماهواره و امروز هم شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی و... برخورد و نوع مواجهه با همه این ابزارها و تکنولوژی‌ها تاکنون تدافعی بوده است و حتی سعی نکرده ایم از لاک تدافعی خارج شویم و ببینیم اصلا پدیده‌ای به نام تکنولوژی چه پدیده ای است. ببینید در اروپا فیلسوف بزرگی مثل "هایدیگر" از تکنولوژی نه به معنای ابزارآلات بلکه به عنوان تکنیک و به مثابه نوعی اندیشیدن و مواجهه با هستی صحبت می‌کند. وقتی در کشوری فیلسوفی بزرگ تفکر تکنیکی و تکنولوژی را سوژه تفکر خود قرار می‌دهد خب مسلما شیوه مواجهه آن جامعه با جامعه ای که تا به حال به موضوع تکنولوژی نپرداخته و در ناخودآگاهش هم قصدی برای بررسی آن ندارد متفاوت خواهد بود. وقتی در جامعه ما اندیشمندان و متفکران و فیلسوفان تا به حال نشده تفکر تکنیکی را موضوع تفکر خود قرار دهند و بررسی کنند که برای نمونه در چارچوب تفکر حکمی یا نوصدرایی تکنیک یعنی چه، جایگاه تفکر تکنیکی کجاست و...دیگر چه انتظاری می‌توان از سیاستمداران و تصمیم گیران جامعه داشت.

سیاستمدار معمولا کسی است که در سطح‌های رویی موضوعات حرکت می‌کند و هیچ گاه به عمق نمی‌پردازد. کسی در عمق حرکت می‌کند که قادر به تفکر، اندیشیدن و فراسوی نگاه‌های ایدئولوژیک باشد. کار سیاستمدار اما کنترل است حال چه منابع انسانی چه منابع مادی در جهت پیشبرد اهداف سیاسی خود، در نتیجه چون تاکنون در سطوح عمقی و درونی جامعه درباره تکنولوژی اندیشیده نشده است، در سطوح رویی جامعه نحوه برخورد و مواجهه تدافعی است.

* پس اگر بخواهیم در این زمینه به دنبال مقصر بگردیم این بار سیاستمداران کمتر مقصرند و مسبب اصلی اندیشمندان و فیلسوفان جامعه هستند؟

** میری: اگر از بیرون به موضوع نگاه کنیم باید به دنبال یک مقصر بگردیم اما وقتی به منطق درونی تفکر بپردازیم متوجه می‌شویم ما با یک تاخر تاریخی مواجهیم. چون تکنولوژی، انقلاب صنعتی، ‌ انقلاب علمی و... در بستر فرهنگی اتفاق نیفتاده. ما با یک تاخر تاریخی مواجه شده‌ایم که این تاخر در اندیشه و شیوه مواجهه ما به مسائل مستحدثه تاثیر گذاشته است. به‌عبارت بهتر اندیشمندان ما نیز درگیر نوعی تاخر فرهنگی بوده و هستند.

** بای: در تمام کشورها این نگرانی وجود دارد که نکند یک ویروس اجتماعی نظم جامعه را به هم بریزد. منتها فرق جامعه ما با دیگر جوامع در این زمینه این است که برخی مسئولان ما گاهی تصمیمات ویژه ای برای مردم می‌گیرند؛ یعنی می‌خواهند به جای مردم فکر کنند و تصمیم بگیرند و به دنبال تحمیل اندیشه‌های خود به مردم اند.از سوی دیگر این تفکر هم در کشور ما وجود دارد که «آن که با من نیست پس بر من است» که این قبیل تلقی‌ها مداخلات نامناسبی را رقم زده و منجر به مقاومت از سوی مردم به ویژه جوانان شده است. در غیر این صورت همه جوامع و فرهنگ‌ها و حتی خود افراد علاقه مندند برای خوراک فرهنگی جوامع یا افکارشان تدابیری اتخاذ کنند.برای مثال، من برخلاف اینکه گفته می‌شود کتاب‌ها هر قدر بد باشند اما به یک بار خواندن می‌ارزند،معتقدم اتفاقا فقط باید کتابی که نیاز فرد است و او را در مسیر رشد و تعالی و پیشرفت قرار می‌دهد مطالعه کرد. از سوی دیگر در کشور ما مدیریت دانش اتفاق نیفتاده است؛ مدیریتی که به مراتب بالاتر و مهمتر از خود کسب دانش است، به این معنا که طبقه بندی دانایی‌های خود را در مسیر رشد داشته باشیم.نظام آموزشی ما شامل نهاد خانواده، مدرسه، دانشگاه و... باید شهروندان را به رشد و تعالی برساند که "مدیریت فردی" در تک تک افراد جامعه بالفعل شود و فرد شخصا بتواند این مهارت را کسب کند حال وقتی این اتفاق نمی‌افتد و فرد توانایی مدیریت را ندارد وی همچون یک جاروبرقی همه چیز را می‌بلعد بی‌آنکه آنها را طبقه بندی کند و در نتیجه این بلعیدن فرد دچار سوءهاضمه می‌شود.

در این شرایط متولیان قیم مردم شده و می‌خواهند نقش قیومیت مردم را بازی کنند در نتیجه وظیفه پالایش و مدیریت دانش را آنها بر عهده می‌گیرند و حکم می‌کنند مردم آنچه را که ما تشخیص می‌دهیم باید تغذیه کنند.از سوی دیگر نهادهای فرهنگی در جامعه ما ضعیف هستند، زیرا دچار پرکاری‌های افراطی در حوزه فرهنگی شده اند. کم کاری همانقدر عیب است که پرکاری و چه بسا پرکاری در حوزه فرهنگی به مراتب زیانبارتر است. نتیجه این پرکاری نیز چیزی نشده جز تضارب فرهنگی، موازی کاری و نفاق پروری در جامعه.حوزه فرهنگی ما حتی متولی مشخصی هم ندارد، اما باید توجه داشته باشیم که این ناکارآمدی و کاستی‌های حوزه فرهنگی را نمی‌توانیم با زور و اجبار برطرف کنیم در حالی که برخی مسئولان تنها به این ابزار متوسل شده‌اند.

با غلتک ویران کردن یک مشکل، پرچم حل مشکلات در کشور ماست که ای کاش به جای این گونه اقدامات، مدیران فرهنگی لایق و کارآمدی را بر سر کار می‌آوردند یا مدیران متخلف را جریمه و توبیخ می‌کردند.

* دلیل استقبال بی حد و اندازه ایرانی‌ها از تکنولوژی چیست؛ ما بارها با گردشگرانی در کشورمان رو به رو شده ایم که نه گوشی‌های پیشرفته دارند و نه اصلا دنبال اینترنت و وای‌فای هستند. آیا استقبال بیش از حد ایرانی‌ها از تکنولوژی عادی است؟

** میری: می‌گویند در جنگی که ناپلئون با روسی‌ها داشت در شبی که قرار بود ارتش جرار ناپلئون به پروسیا حمله کند، شاهزاده پروسیا به نام الکساندر نزدیک ناپلئون می‌شود و به او می‌گوید: ما فردا می‌خواهیم با شما بجنگیم. شما متجاوزید و ما با شما تا آخرین قطره خون خواهیم جنگید ولی فرقی بین ما با شما هست. ناپلئون می‌گوید: چه فرقی؟ الکساندر پاسخ می‌دهد: ما برای شرفمان می‌جنگیم و شما برای غارت اموال ما. ناپلئون در جوابش پاسخ می‌دهد: درست است. هر که برای آنچه ندارد می‌جنگد! نتیجه اینکه کسانی که در جهان تکنولوژیک و چنبره تفکر تکنیکی زندگی می‌کنند وقتی به کشوری چون ایران سفر می‌کنند، هر چند ایران تغییرات بسیاری کرده اما برای آنان ایران اگزوتیک یعنی ناشناخته است از این رو اتفاقا به ایران سفر می‌کنند که از فضای موبایل و اینترنت و... رها شوند ولی درست در نقطه مقابل، ما ایرانی‌ها چون تکنیک نداریم و مولد تکنولوژی نیستیم بی حد و اندازه در پی آنیم، از سوی دیگر در سطح عمومی، موبایل تنها وسیله ارتباطی نیست بلکه نشان تمایز اجتماعی هم هست. یعنی اگر من گالکسی 8 داشته باشم و شما گالکسی 2، این به نوعی برای من و شما معیار تمایز است. البته این موضوع در مورد ماشین و خانه و... هم صادق است و ما به واسطه این ابزارآلات به دنبال پز اجتماعی خویش به دیگران هستیم. یعنی نشان دادن جایگاه اجتماعی خویش با تشبث به ابزارآلات تکنولوژی. این حالت در کشورهای جهان سوم وجود دارد ولی در ایران بیشتر است.

** بای: من معتقدم زیاد بودن استقبال اتفاقا نشانه هوشمندی مردم است که طالب تکنولوژی و استفاده از آن هستند به عبارت دیگر، این استقبال به نوبه خود عیب نیست، زیرا ایرانی‌ها در جغرافیای نخبگی جهان قرار گرفته اند. از این رو هم هست که با پدیده‌های خاصی مواجه می‌شویم مثلا پزشکی که شاعر یا مهندسی که نقاش است. حتی میانگین بهره هوشی مردم ایران از ژاپنی‌ها هم بیشتر است. این نشان می‌دهد ایرانی‌ها افرادی اندیشمند و خردمند هستند. اما این تنها یک سوی ماجراست سوی دیگر این قضیه مدیریت مردم و مدیریت استقبال و استفاده از تکنولوژی است. اما چون این مدیریت اعمال نشده، بستر انحراف آنها فراهم شده است. البته بخشی از این انحراف به دلیل سرکوب هایی است که اعمال شده است. دنیای غرب با آسیب‌ها برخورد روشن و واضحی دارد با این نگاه که می‌گوید هر پدیده زشت و پلشتی را علنی می‌کنم، زیرا معتقدند با این علنی سازی و آزادی‌های محصور بهتر می‌توان آن آسیب را مدیریت کرد. این در حالی است که در کشور ما آسیب‌ها به طور کل سرکوب و صورت مسئله بالکل پاک می‌شود در نتیجه این موضوع تنها باعث زیرزمینی شدن آسیب‌ها می‌شود و مسئولان شاید نمی‌دانند و یا شاید نمی‌خواهند بدانند که آسیب‌های زیرزمینی به مراتب آسیب زاتر و نگران کننده تر است. نتیجه اینکه امروز در جامعه ما حتی تکدی گری هم زیرزمینی شده است.

چند سال پیش ما از شهرداری خواهش کردیم پارکی را در نظر بگیرند که در آن مصرف مواد مخدر آزاد باشد، اما نپذیرفتند و نتیجه آن پراکندگی معتادان در سطح شهر، عدم کنترل آنها، عدم جلوگیری از شیوع ایدز و هپاتیت و... شد. کمتر فایده این اقدام می‌توانست نظارت بر این افراد باشد. امروز در دنیای غرب میزان جرایم کاهش یافته اما نه به لحاظ رشد معنویت شهروندانش بلکه به دلیل کنترل شدید و دقیق. تا جایی که یک شهروند اروپایی نمی‌تواند مرتکب جرم شود نه اینکه نخواهد. از سوی دیگر شهروندان اروپا به نوعی کنترل درونی و خود کنترلی رسیده اند؛ موضوعی که در دین اسلام هم به آن اشاره شده است در حالی که مهارت خود کنترلی در جامعه ما نه آموخته می‌شود نه فرد در پی کسب آن است. اما در مقابل مسئولان به جای مردم دست به کنترل می‌زنند و به جای مردم تصمیم می‌گیرند چه چیز برایشان مناسب یا نامناسب است. لازم است بگویم یکی از مشکلات عدیده زیرزمینی شدن آسیب‌ها در جامعه از کنترل خارج شدن و رشد خزنده آنهاست، به همین دلیل هم هست که برای مثال در کنار رشد فزاینده مصرف مواد مخدر آمار درست و دقیقی از تعداد معتادان در کشورمان نداریم. حتی یک مرکز برای بررسی آمار مبتلایان به ناهنجاری‌های اجتماعی در جامعه وجود ندارد در حالی که تا آمار مستند نباشد قدم‌های بعدی را نمی‌توانیم برداریم.

* در کشور ما علاوه بر موضوع استقبال، سوء استفاده از تکنولوژی هم زیاد است برای مثال به محض اضافه شدن امکان ساخت کانال در تلگرام می‌بینیم متاسفانه کانال‌های غیراخلاقی به موازات کانال‌های علمی و اطلاع‌رسانی ساخته می‌شوند.

** میری: اینگونه نیست که اول ابزارها و تکنولوژی امکان سوء استفاده را فراهم کرده بعد به جامعه منتقل شود بلکه دقیقا برعکس است. ببینید جامعه ما یک جامعه «فروخورده» است، یعنی جامعه ای که در آن معمولا ابراز بسیاری از مسائل در سطوح عمومی امکان پذیر نیست. یعنی بسیاری از مسائل که در بیشتر کشورها ابراز آن در سطح عمومی نرم است در کشور ما باید در پشت درهای بسته انجام شود. از این رو جامعه ما یک جامعه فرو خورده شده است. حال در جاهایی که نظارت عمومی کمتر باشد حالت فروخورده کم کم ظاهر می‌شود؛ مکان هایی مثل اینترنت و حتی آگهی‌های تبلیغی شبکه‌های ماهواره‌ای. در اروپا برای مثال در سوئد محال است در تبلیغات رسمی یا غیررسمی آگهی هایی که در شبکه‌های ماهواره‌ای ایرانی تبلیغ می‌شود، دیده شود البته این موج فوران آگهی‌های منفی در کشورهای جهان سومی زیاد است اما باز هم در کشور ما بیشتر از دیگر کشورهای جهان سومی است.

* علت این موضوع چیست؟ کشورهای جهان سومی هم جوامع فروخورده هستند پس چرا در کشور ما بیشتر این موضوع دیده می‌شود؟

** میری: چون جامعه ما یک جامعه سرشار از پارادوکس است؛ از یک سو جامعه ما جامعه ای باز و از سوی دیگر یک جامعه بسته است و این جامعه باز – بسته پارادوکس بی نظیری را ایجاد کرده که برای فهم آن نیاز است ببینیم و بررسی کنیم اگر جامعه ما باز است، چرا بسته رفتار می‌شود؟ اگر بسته است چرا همه چیز در آن باز است یا لااقل باز نشان داده می‌شود؟ پس جامعه ما یک جامعه پارادوکسیکال فرو خورده است که این اتفاق روی روان تک تک افراد جامعه تاثیر می‌گذارد.

* با توجه به این اظهارات و مواجه بودن با یک جامعه فروخورده و پارادوکسیکال بحث فیلترینگ هوشمند را که مدتی است دولت مطرح کرده تا چه حد کارگشا می‌دانید؟

** میری: فیلترینگ هوشمند اگر به همان معنای سانسور باشد که ما در سطح جامعه و در حوزه‌های مختلف فرهنگی و هنری با آن مواجهیم، نشان داده تاکنون نتوانسته عملا موفقیت آمیز باشد که اتفاقا باعث شده بسیاری از مسائل روی زمین به زیرزمین منتقل شود. مثل موسیقی و... اما اگر فیلترینگ به معنای این است که نظارتی صورت گیرد آن هم نظارت هوشمند، باید شرایط مشخصی داشته باشد. برای مثال، من پژوهشگر برای تحقیق و پژوهشم نیاز به مراجعه به سایتی دارم که به تشخیص مسئولان فیلتر شده است.حال چه اسمش فیلتر باشد یا فیلتر هوشمند. این یعنی عده ای بالاتر از پژوهشگران و محققان جامعه ایستاده اند و به آنها می‌گویند این حوزه ای که شما می‌خواهید وارد شوید خطرناک است، وارد نشوید! در حالی که در حوزه تحقیق کسی بالاتر از محقق و پژوهشگر و متفکر نمی‌تواند به او بگوید فلان کار را بکن یا نکن.

تنها زمانی می‌توان این را به یک متفکر گفت که استدلال قوی پشت آن باشد.پس به عبارتی وقتی در جامعه ما به نام فیلترینگ و فیلتر هوشمند امکانات بسیاری در حوزه تفکر، اندیشه، تحقیق و پژوهش سلب می‌شود که دیگر نامش فیلترینگ هوشمند نیست بلکه اعمال سلایق سیاسی و جناحی است که اتفاقا سیاست گذاری واحدی هم ندارد و برخی مواقع حتی به صورت رندوم عمل می‌کنند و توجیه عقلانی هم ندارد. برای نمونه من خودم شاهد بودم تحقیقی را چند سال پیش در انگلیس درباره تروریسم انجام می‌دادند که بعضی سایت‌های مربوط به ابوسیاف که علیه دولت فیلیپین در مینداناوه (جنوب فیلیپین)مبارزه می‌کند، مسدود شده بود زیرا توجیه امنیتی در این زمینه داشتند. اما امروز بسیاری از سایت‌های علمی در کشور ما فیلتر شده چون ممکن است کلمه ای در آنها به کار برده باشد که از نظر فیلترکنندگان خطرناک به نظر می‌رسد یا حتی حاوی نقدی است که به مذاق برخی سلایق در حکومت خوش نمی‌آید؛ آیا این واقعا فیلترینگ هوشمند است؟!

** بای: من معتقدم وقتی کنترل آسیب‌های اجتماعی از دستمان در رفته و آشفته بازار و بلبشویی در این زمینه به وجود آمده، از سوی دیگر افراد جامعه خود کنترلی ندارند، اعمال فیلتر در سطحی محدود ضرورت پیدا می‌کند و به نوعی با دولت همسو هستم به این جهت که حال که کنترل فضای مجازی برای مسئولان غیرممکن شده اعمال فیلتر هوشمند نیاز است، زیرا جامعه هم به خود کنترلی نرسیده است.

* حال راه چاره برای رفع فروخوردگی که امروز در تکنولوژی ما سر باز کرده، چیست؟

** میری: شما در این مورد نمی‌توانید راه حلی یک شبه و یک وجهی پیدا کنید. شیوه زیست ایرانیان به گونه ای چند پهلو بوده و هست. از حافظ و شاه نعمت الله ولی تا دیوان اشعار دیگر شاعران بزرگ ایران یا مسائل عرفانی و... را نگاه کنید متوجه می‌شوید ذهنیت ایرانیان چند پهلو است و وقتی می‌خواهند مسئله ای را بیان کنند حال به دلایل تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، فشارهای وارده و... یاد گرفته اند حرف‌های خود را در لفافه ابراز کنند. مثلا من از اشعار حافظ چیزی را درک می‌کنم، شما چیز دیگری و... برای تغییر این ذهنیت واقعا در کوتاه مدت نمی‌توان کاری کرد.فروخوردگی هم در جامعه و شیوه زیست ما نتیجه امروز و دیروز نیست که در کوتاه مدت هم رفع شود. برخی علت این فروخوردگی را این می‌دانند که ایران در تاریخ بارها مورد تجاوز و دست اندازی‌های بسیاری قرار گرفته که این فقط یک علت آن است. برای رفع این مشکلات نیازمند اندیشه در حوزه عمومی است تا به علل و ریشه‌های دقیق آن رسیدگی شود.

** بای: من معتقدم آموزش، آموزش و آموزش. خلا اصلی حوزه فرهنگی ما آموزش است، زیرا آموزش در این حوزه عملا تعطیل است. آموزش هم فقط در مدرسه و دانشگاه خلاصه نمی‌شود. اگر در این زمینه ضعیف هستیم، می‌توانیم آموزش‌های غیررسمی مثل فیلم، سریال، رسانه‌ها و... را در جامعه قوت ببخشیم. آن هم نه فقط با اطلاع رسانی بلکه با افزایش دانش و آگاهی.

* یک نقدی که امروز به جامعه ایران وارد می‌شود این است که در ایران چون مشارکت اجتماعی و سیاسی مردم کمرنگ است در نتیجه اعتماد اجتماعی هم در حال رنگ باختن است؛ از سوی دیگر شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی در برخی جریانات مثل برپایی جشن بعد از توافقات هسته ای یا تشکیل کمپین‌های اجتماعی و اقتصادی موجب شکل گیری نوعی مشارکت اجتماعی و سیاسی مردم بوده ایم؛ آیا این ابزارآلات می‌توانند مشارکت و اعتماد اجتماعی و سیاسی را زنده کنند؟

** میری: تا حدودی شاید بتوانند اما نمی‌توانند جایگزین مشارکت‌های عمومی در سطح کلان جامعه شوند، چون کسانی که از این ابزارآلات استفاده می‌کنند ظاهرا شاید زیاد باشند اما آنقدرها هم گسترده نیست. برای مثال، در خانه ما به جز من، نه فرزندانم از این ابزارها استفاده می‌کنند نه همسرم و نه پدر و مادرم. یا در بسیاری از روستاها و شهرهای دورافتاده و کوچک همه افراد استفاده کننده این ابزارها نیستند. می‌توان اینگونه گفت که طبقات متوسط رو به بالا، جوانان و تحصیلکردگان به نوعی عمده استفاده کنندگان از این ابزارها هستند اما همه این افراد لزوما وارد مسائل یا مشارکت‌های اجتماعی و سیاسی نمی‌شوند در نتیجه این ابزارها امروز نمی‌توانند در کشور ما جایگزین مشارکت‌های عمومی، سیاسی و اجتماعی شوند.البته درباره اینکه گفته می‌شود مشارکت‌های سیاسی و اجتماعی در جامعه ما پایین آمده هم باید بگوییم لااقل انتخابات سال92 نشان از این داشت که ملت دوباره پرشور وارد صحنه شدند و به نوعی این موضوع را به سیاستمداران دیکته کردند که خواهان تغییر رویه هستند، اما بعد از انتخابات ما امروز شاهدیم که یکسری رویکردها به وجود آمده است که می‌خواهند مردم را از انتخابی که کرده اند پشیمان کنند و این موضوع خود باعث دلسردی مردم شده است از این رو مسئولیت این دولت در قبال این موضوع بسیار سنگین است.

** بای: یکی از ویژگی‌های مهم جامعه امروز « در حال گذار » بودن است. جامعه در حال گذار جامعه همین و همانی است؛ یعنی هم روش‌های سنتی را دارد و هم روش‌های مدرنیته.این گذار که متاسفانه با موفقیت در جامعه ما اتفاق نیفتاده از یک سو شدیدا همانی است و سنت غلبه بسیار دارد و مدرنیته سعی در نفوذ هر چه بیشتر دارد که این موضوع موجب نوعی شکاف شده است از سوی دیگر این روند بسیار کند و آهسته پیش می‌رود، زیرا مدافعان دوران سنت در برابر تغییر مقاومت می‌کنند و نگران وضعیت جدیدی هستند که مدرنیته اساس آن است. در نتیجه امروز ما به یک شرایط «چه کنم چه کنم» دچار شده ایم. در این شرایط شبکه‌های مجازی و نرم افزارهای موبایلی اگر چه به شکل زیرزمینی و چراغ خاموش در پیکره جامعه ما نفوذ کرده اند و حتما تاثیرگذارند اما نقش تعیین کننده در زمینه مشارکت‌های سیاسی ندارند. هر چند در زمینه تبلیغات و وفاق کاندیداها تاثیرگذارند. به عبارت دیگر این شبکه‌ها نقش تعیین کنندگی مطلق ندارند، اما می‌توانند به عنوان یک ابزار موفق در حوزه مشارکت‌های سیاسی و اجتماعی مثل انتخابات کارکرد داشته باشند.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=22231

ش.د9404952

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات