(روزنامه جوان ـ 1394/11/06 ـ شماره 4734 ـ صفحه 9)
** اين دو مسئله يكي ظهور ابرقدرت اسلامي و دومي هم مشكلات داخلي كه الان در درون جهان اسلام شكل گرفته اشاره به يك موضوع دارند؛ از نظر فلسفي و تاريخي كه قرآن «اصحاب تكاثر» را در مقابل جبهه ديگري مطرح ميكند كه «اصحاب كوثر» هستند.
قدرتهاي متكاثر قدرتهايي هستند همانند امريكا كه مسلط بر جهان هستند و قدرت اقتصادي و رسانهاي جهان را در اختيار دارند و همچنين قدرت علم و فناوري نيز در كنترل اين كشورهاست، بنابراين نوعي بيعدالتي در سطح جهاني و عرصههاي مختلف اقتصادي، علم و فناوري، سياسي و فرهنگي و به ويژه عرصههاي جنسيتي را شاهد هستيم. ظلمي كه امروز به جنس زن ميشود در تاريخ بشر بيسابقه است، امروز بردهداري مدرن يا بردهداري جنسي يكي از پردرآمدترين تجارتهايي است كه در جهان وجود دارد كه محصول همين فرهنگ تكاثر است در مقابل جبهه كوثر كه البته براي خودش زمينههايي دارد از جمله خسته شدن افكار عمومي مردم جهان از مديريت كره خاكي به دست چند كشور محدود، ظلم و بيعدالتي كه در دنيا وجود دارد، علاقه و تشنگي جهاني به معنويت و عقلانيت و اخلاق و مديريت جديدي كه بتواند انسانها را از اين تبعيضها رها كند.
آنچه در اين دوران بيداري اسلامي شاهد هستيم تضعيف شدن قدرت ارباب تكاثر و افزايش توان جبهه كوثري است، به اين معنا كه شما ميبينيد هر چند امريكاييها بعد از فروپاشي اتحاديه جماهير شوروي مدعي رهبري واحد جهان بودند، ولي در اين عرصه شكست خوردند. امروز هيچكس باور نميكند كه مديريت واحد جهاني تحتنظر امريكا قابل تحقق باشد. خوشبينانهترين حالت وجود چندين قطب است.
از طرف ديگر، شكست امريكا در پروندههاي منطقهاي مسئله مهمي است، امريكا در پرونده افغانستان، عراق و الان هم در سوريه و ليبي باناكامي مواجه شده و نتوانسته به هيچ كدام از اهداف خود برسد. دليلش هم اين است كه حركت امريكاييها يك حركت غصبي است يعني برخلاف جريان آب است و به همين دليل مردم مسلمان به صورت طبيعي مخالف نظام سلطه هستند و اگر چند روزي هم براساس تبليغات مسيري را طي كنند دوباره به مسير طبيعي خود برميگردند.
* با اين اوصاف معتقديد كه وضعيت چالشي كه جهان اسلام با آن روبهرو است، گذراست؟
** اين را در نتيجهگيري عرض ميكنم. بيداري اسلامي امر جديدي نيست و حدود دو قرن است در منطقه رواج دارد اما بيداري اسلامي لزوماً مساوي با به دست گرفتن قدرت سياسي نيست يعني بيداري اسلامي يك حركت فطري و اجتماعي است نه حركتي براي به دست گرفتن قدرت تا اگر جايي قدرت از دست رفت بگوييم بيداري اسلامي با مشكل روبهرو شده است. البته بيداري اسلامي در برخي كشورها هم توانست خودش را به عرصه قدرت هم نزديك كند كه خيلي زود دشمنان متوجه اين مسئله شدند و سعي كردند با آن مقابله كنند.
* اجازه دهيد به مصر به عنوان يك نمونه اشاره كنيم. يكي از جاهايي كه بيداري اسلامي سعي كرد قدرت را به دست بگيرد مصر بود، اما وقتي اخوانيها به رهبري مرسي به قدرت رسيدند رفتارهايي از خود نشان دادند و اين فرضيه تقويت شد كه ظاهراً انديشه اسلامگرايي سني وقتي به قدرت نزديك ميشود، گرايش فرقهاي پيدا ميكند و بحث سني و شيعه را دنبال ميكند، نظر شما در اين باره چيست؟
** من در اين جهت با نظر شما موافق نيستم. به نظر من مشكل مصر عملكردي بود و البته اين واقعيتي است كه اگر در مصر با رهبري معتدل مجرب مردمي روبهرو بوديم، وضعيت خيلي فرق ميكرد. اصلاً يكي از امتيازات ما در جمهوري اسلامي و در انقلاب اسلامي كه بخشي از بيداري اسلامي است، وجود رهبري بود. ما رهبري داشتيم كه چند روز بعد از پيروزي انقلاب ياسر عرفات را به عنوان رهبر فلسطينيان در كشور پذيرفت و به قول خود ياسر عرفات، اين اولين باري بود كه وقتي هواپيماهاي اف14 بلند ميشدند نه براي زدن فلسطين بلكه براي حمايت از فلسطين بلند ميشدند. عرفات پس از ورود به تهران با رهبر ايران ملاقات كرد و همچنين در ميدان فلسطين مقابل سفارت اسرائيل سخنراني كرد. فرزند امام سيداحمد آقا بدون مماشات كنار ايشان ايستاد و بعد كليد سفارت اسرائيل را تحويل گرفتند و به ياسر عرفات دادند. اين حد از شجاعت رهبري، جايگاه خاص خودش را داشت كه در همين راستا شاهد بوديم كه شش ماه بعد امام روز قدس را اعلام كردند و باز در همين امتداد مقام معظم رهبري هم فرمودند هر كس بخواهد مقابل اسرائيل بايستد ما حمايتش ميكنيم. اگر اين صراحت لهجه و شجاعت در رهبران كشورهاي ديگر از جمله مصر وجود داشت شايد روند جريانات و اتفاقات در اين كشور به شكل ديگري رقم ميخورد. ولي مماشات بيجهت و استفاده نكردن از نيروهاي مردمي كه در اختيار داشتند باعث بعضي از اين مشكلات شد. البته فكر ميكنم اينها مقطعي است و شعور و آگاهي مصر مجدداً مسير حركت بيداري اسلامي را ادامه خواهد داد.
* پس جمعبنديای كه از مجموع صحبتهاي شما به نظرم ميرسد اين است كه جنابعالي به بيداري اسلامي يك جنبه تاريخي داديد و يك جنبه فكري، انديشهاي و اجتماعي. اين را ميپذيريم، ولي به هرحال داعش يك پديده اجتماعي (هر چند غيرمسلط) است. اين پديده را در زمينه بيداري اسلامي چطور تفسير ميكنيد؟
** نظام سلطه در كشورهاي اسلامي وقتي حضور پيدا ميكرد يا ميگفت ما براي حفاظت از منافع ملي آمدهايم يا اينكه ميگفت ميخواهيم از حقوق بشر حفاظت كنيم، يعني اينكه آنها مجبور بودند ادبياتشان را عوض كنند و براي رسيدن به اهداف خود از شاخههاي جنگطلب و دروغين اسلامي مثل داعش استفاده كنند كه خودش مدعي اجراي شريعت اسلامي است. اين نشان ميدهد كه به هرحال، تفكر اسلامي و بيداري اسلامي قدرت گرفته است و چون نتوانسته مستقيماً با تفكر اسلامي مبارزه كند، بيايد مدل بدلي اين تفكر را به عنوان مزدور خودش به ميدان آورد.
* منظورتان اين است كه داعش واكنش غرب به جريان بيداري اسلامي است؟
** داعش روش سوءاستفاده آنهاست. شك نكنيد داعش بدون پشتوانه غرب هرگز داعش نميشد و در اعترافات مقامات امريكاييها هم هست که ما از كنار داعش عامدانه با يك تصميم حضور داشتيم. داعش براي غرب يك سرمايه راهبردي است و نكته ديگر كه رهبر معظم انقلاب در صحبتشان اشاره كردند اين است كه در تحليل مؤسسات و انديشكدههاي راهبردي هم وجود دارد كه غربيها ميگويند و دشمنشان داعش نيست، اسلام هم نيست، بلكه ميگويند دشمن ما اسلامگرايي است. اين اسلامگرايي يعني كساني كه ميخواهند احكام اسلام را اجرا كنند چه با استفاده از ابزار مسالمت آميز و چه با استفاده از ابزار خشونت. غربيها هر دو را ميگويند. اسلامگرايي يا همان بيداري اسلامي كه آنها را نگران كرده حركتي است كه در سالهاي اخير شاهد رشدی چشمگير بوده است؛ البته اين رشد با مشكلاتي جدي هم مواجه شده كه ناشي از دو عامل «مداخله بيگانگان» و «برخوردار نبودن از رهبران مجرب و مردمي و شجاع» بوده اما معنايش اين نيست كه اگر با موانعي برخورد كرد، متوقف ميشود بلكه چون يك حركت طبيعي منطبق با فطرت است ادامه مييابد.
* كمي هم به حوادث جاري البته در همين زمينه بپردازيم. همانطور كه شما هم مستحضريد، دو ماه قبل حوادث نيجريه و دستگيري شيخ زكزكي اتفاق افتاد و بعدهم شاهد صدور حكم شيخ نمر بوديم كه تبعات خاص خودش را داشت، از جمله اينكه تنشهاي بين ايران و عربستان به اوج رسيد و تا الان هم ادامه دارد. البته قبل از اينها هم جنگ يمن بود كه از فروردين ماه 1394 شروع شده است. به نظرتان آيا مجموع اين حوادث را ما ميتوانيم در قالب يك فرضيه به هم وابسته بدانيم؟ البته ممكن است بگوييد كه خير هر كدام از اينها يك حادثه مجرد است.
** يك اصل در مسائل سياسي همين است كه ارتباط حوادث مختلف را با يكديگر پيدا كنيم و هيچ موقع به حوادث سياسي، جزيرهاي و جدا نگاه نكنيم. اينها امور به هم پيوسته هستند و لايههايي دارند. مقدمتاً بايد بگويم كه ما در شرايط كنوني شاهد سه گفتمان در منطقه خودمان هستيم. يك گفتمان ليبراليسم غربي است كه منطقش روشن است و بحثهايي مثل اصل آزادي، حقوق بشر و تعدد مذهبي (پلوراليسم) را هم در عرصه اخلاق و هم در عرصه دين و مذهب را مطرح ميكند. گفتمان ديگر، گفتمان وهابيت است كه نقطه اوج اين گفتمان هم پديده داعش است.
* نگفتيد نماينده گفتمان اول چيست؟
** قدرت شاهزادگان سعودي است كه مقام معظم رهبري تعبير زيباي مست قدرت، شهوت و ثروت هستند را برايشان به كار بردند اما گفتمان سوم در منطقه گفتمان مقاومت است كه ستاره و نماد آن هم سيدحسن نصرالله ميشود. دو گفتمان اول از يك خانواده هستند يعني هم وهابيت و هم گفتمان ليبراليسم امريكايي از يك خانواده هستند. امريكاييها مدعياند ما يكسري ارزشهايي داريم كه اين ارزشها جهاني هستند و حق داريم براي توسعه اين ارزشها از زور هم استفاده كنيم هرچند تعدادي بيگناه هم كشته شوند. اين منطق را وقتي با منطق عربستان يا وهابيت مقايسه كنيد، شباهتهاي زيادي دارند. داعش هم ميگويد ما يكسري ارزشها داريم كه اسلامي و جهاني هستند و ما حق داريم براي توسعه اين ارزشهاي جهاني از زور استفاده كنيم.
اما گفتمان مقاومت در گوشه و كنار دنيا به شكلهاي مختلفي بروز كرده كه مركز آن امروز جمهوري اسلامي است. اگر بخواهيم گفتمان مقاومت را به خيمهاي تشبيه كنيم بايد بگوييم اين خيمه در جمهوري اسلامي بنا شده و با طنابهايي به گوشه و كنار دنيا اين ستونش متصل است مثل عراق، نيجريه، يمن و غيره كه هر كدام شل شود، استقامت ستون اصلي را مورد خدشه قرار ميدهد.
* يكي از پايههاي مقاومت در نيجريه است كه نزديك به 15 ميليون شيعه دارد. در مراسمهاي مختلف شركت ميكنند از جمله در روز قدس و همانطور كه ميدانيد سال گذشته در جريان برگزاري اين مراسم تعدادي از طرفداران اهل بيت به شهادت رسيدند كه سه نفر از آنها فرزندان زكزكي بودند و يك سال بعد باز به تجمع شيعيان نيجريه حمله ميشود كه باز سه نفر ديگر از فرزندان ايشان به شهادت ميرسند. چه رابطهاي بين شركت در راهپيمايي قدس و شهيد شدن اينها وجود دارد؟ چيزي كه اينها را به هم پيوند ميدهد همين فرهنگ مقاومت است؟
** همين مسئله را به نوعي ديگر در يمن شاهد هستيم. در طول 10 ماه گذشته هزاران نفر را شهيد كردند و سياست سرزمين سوخته را در اين كشور پياده ميكنند و دست به نسلكشي ميزنند اما مجامع بينالمللي در مقابل اين همه جنايت سكوت ميكند فقط به خاطر اينكه فرهنگ مقاومت از بين برود. اين مسئله در جاهاي ديگر هم مصداق دارد و ما نگران هستيم كه گروههاي مقاومتي كه در ساير كشورهاي آسيايي و آفريقايي هستند مورد تهديد قرار بگيرند.
* در رابطه با روابط ما با عربستان، به هرحال طي هفتههاي اخير درگيري تنشي بيسابقه يا حداقل كمسابقهاي را شاهد بوديم. به نظرتان با توجه به اينكه به هرحال هر دو كشور مسلمان هستند و رويارويي از اين بيشتر هم به صلاح نيست، راهحل چيست؟
** بهرغم اظهارات سخيف و بيمنطقي كه مسئولان عربستان دارند مسئولان ما هميشه دعوت به آرامش و دوري از تنش كردهاند. يكي از اين رؤساي جمهوري كه چند وقت قبل با حضرت آقا ملاقات داشتند از حضرت آقا سوال كردند كه شما كه با مسيحيت مذاكره ميكنيد، چرا گفتوگوي بين شيعه و سني نداريد؟ حضرت آقا فرمودند ما جهان اسلام را يك مجموعه واحد ميدانيم. ايشان تاكيد كردند مشكلاتي كه ما با عربستان داريم مذهبي نيست اصولاً ما در منطقه جنگ مذهبي نداريم هر چه كه هست مسئله سياسي است. البته عربستان خيلي دوست دارد اين جنگ را مذهبي جلوه دهد به خاطر اينكه در مسائل سياسي شكست خورده است. سعوديها سعي ميكنند به جاي امت اسلامي از طريق امت سني يارگيري كنند. در كنار عربستان، اسرائيل هم سعي ميكند از اين اختلافات سياسي استفاده كند و جنگ طايفهاي را در منطقه دامن بزند. اعدام شيخ نمر و حوادثي كه در عربستان پيش ميآيد ناشي از بيتجربگي حكام عربستان و همچنين مست بودن آنها از قدرتشان و مزدوري آنها نسبت به اسرائيل و نظام سلطه جهاني است. اينها دارند اوامر آنها را خواسته يا ناخواسته اجرا ميكنند و البته تجربه ما هم نشان ميدهد كه اين مسائل خيلي گذراست و زود از بين ميرود؛ چراكه عربستان در جايگاهي نيست كه بتواند اين فتنهاي كه خودش به راه انداخته را ادامه دهد و از طرف ديگر اين فتنه گريبانگير خودش ميشود.
* اخيراً به صورت بيسابقهاي شاهد انتشار گزارشهايي در رسانههاي غربي درباره رابطه با وهابيسم و عربستان سعودي هستيم كه تقريباً در تمامي آنها به نقش مخرب اين سياستها و خطرهاي ناشي از آن اشاره شده است، به نظر شما چگونه ميتوانيم از اين تحول جديدي كه در افكار عمومي دنيا ايجاد شده استفاده كنيم؟
** واقعيت اين است امروز شاهد طوفاني در افكار عمومي غرب عليه عربستان هستيم، اين طوفان ناشي از اين است كه جريانات تروريستي كه اخيراً در منطقه به وجود آمده و عواقب آن دامن غربيها را هم گرفته از نظر فكري منتسب به تفكر وهابيت هستند كه ريشهاش در عربستان است. در واقع به ريشههاي عقيدتي و ايدئولوژيكي گروههايي مانند القاعده، بوكوحرام و داعش به وهابيت بر ميگردد. علاوه بر اين گروههايي به صورت مستقيم و غيرمستقيم از حمايت مالي و اقتصادي سعوديها برخوردار هستند. اما حاكمان سعودي امروز در يك بحراني قرار گرفتهاند كه اگر بخواهند با اين گروههاي تروريستي در داخل عربستان مقابله كنند مشكل داخلي برايشان پيش ميآيد، يعني توان مقابله با اين تفكرات وهابي را در داخل كشورشان ندارند و اگر بخواهند مقابله نكنند افكار عمومي دنيا را عليه خودشان چگونه مديريت كنند؟ به همين دليل، با راهاندازي ائتلاف عليه تروريسم راه فرار به جلو را در پيش گرفتند كه البته اين براي افكار عمومي دنيا قابل قبول نيست.
اما اينكه ما چه كاري ميتوانيم انجام بدهيم بايد بگويم بين افكار عمومي غرب و جريان حاكم بر افكار عمومي غرب و سياستمداران غربي تفاوت قائل شويم. سياستمداران غربي از قديم ميدانستند كه اين كار عربستان است و چيز جديدي نيست ولي افكار اين را نميدانستند. ما بايد در كنار آن برخورد محكم و مقتدري كه در برابر نظام سلطه جهاني داريم، يك برخورد روشنگرايانه و مبتني بر عاطفه و منطق با افكار عمومي داشته باشيم؛ يعني همين كاري كه حضرت آقا در نامههايي كه به جوانان مينويسند. ما هر چقدر بتوانيم اين گفتوگو را با افكار عمومي دنيا افزايش داده و خطرات اين نگاه تروريستي را نشان دهيم و گفتمان اصيل اسلامي كه گفتمان مبتني بر منطق عقلانيت و اخلاق است را به نحو احسن نشان دهيم طبعاً در آينده ميتوانيم از شر تفكر وهابيت در منطقه كمتر آسيب ببينيم.
* به نظرتان بحث توافق هستهاي ايران با شرايط فعلي منطقه چه نسبتي دارد. اگر بخواهيم صريحتر بپرسيم، به هرحال بعضيها ممكن است اينطور تعبير كنند كه جمهوري اسلامي با طرف غربي حداقل در يك زمينه حاضر شده كه مصالحه كند و در مراحل بعدي هم برجام را به مسائل منطقه تسري بدهد. امروز برجام هستهاي مطرح شد و فردا همين مدل را به سوريه، عراق و جاهاي ديگر تسري بدهيم. به نظرتان، مصالحههايي كه ميكنيم با بحث بيداري اسلامي چه نسبتي دارد؟ هم مسيرند يا خیر؟
** ما واقعاً بايد شاكر خداوند متعال باشيم كه در اين فرآيند مذاكرات هستهاي يك مسئله براي افكار عمومي دنيا روشن شد كه اتهاماتي كه در خصوص سلاح هستهاي ظرف بيش از 10 سال عليه جمهوري اسلامي زدند بيپايه و اساس بوده است. ما دنبال تكنولوژي هستهاي هستيم اما براي اهداف صلحآميز و استفاده در فناوريهاي جديد كشاورزي، انرژي، دارويي و شيرين كردن آب و دهها نيازي كه كشور احتياج دارد اما به صورت كلي سياستي كه جمهوري اسلامي در همه مسائل بينالمللي دارد مبتني بر چند اصل است، اصل اول اينكه ما نسبت به امريكا بياعتماد هستيم. سوابق امريكا نشان ميدهد كه اصلاً قابل اعتماد نيست .
اصل دوم اينكه ما اهل تسليم هم نيستيم كه بخواهيم از حقوق حقه ملت ايران در هر زمينه از جمله مسئله هستهاي كوتاه بياييم مسلماً اين كار را نخواهيم كرد و با استشهاد و استناد به هيهات مناالذله تسليم نميشويم.
اصل سوم اينكه ما به استقبال بحران هم نميرويم بالاخره مملكت احتياج به پيشرفت دارد و مردم نياز دارند كه زندگيشان تامين شود و اينها در سايه بحرانهاي غيرضروري حاصل نميشود. از مجموع اينها يك اصل چهارمي نتيجه گرفته ميشود كه همان بحث سياست بازدارندگي فعال است؛ يعني ما بايد كاري كنيم كه دشمنان اصلاً توهم اينكه بخواهند نسبت به ما تعارض كنند را به ذهنشان راه ندهند. ترجمه اين سياست در مذاكرات هستهاي خود را نشان داد. ما از يك طرف قدرت فناوريمان در عرصه هستهاي غنيسازي 3 درصد، 5 درصد و گاهي تا 20 درصد انجام شد، از سوي ديگر وحدت ملي مردم كه همه يكپارچه در مسئله هستهاي ايستادگي كردند و از همه مهمتر رهبري مقتدر و دورانديش مقام معظم رهبري كه اين جريان را هدايت كردند، اين زمينه را پيش آورد كه ما اگر قدرت و اقتدار خودمان را داشته باشيم دشمنان مجبورند با ما كنار بيايند.
البته ما عقبنشينيهايي هم در مواضعمان انجام داديم و از همين جهت، اين بحث در بخشي از جامعه مطرح است كه فناوري هستهاي را تا جايي جلو برديم ولي حالا در جاهايي هم عقبگرد كردهايم؛ مثلاً سانتريفيوژهايمان 19 هزار بود ولي حالا به سطح 5 هزار رضايت دادهايم. غنيسازي هم تا 20 درصد رفتيم ولي نهايتاً قبول كرديم فعلاً در سطح 5 درصد باشد. اين تعديل بعضي وقتها قابل هضم نيست.
در مذاكره طبعاً يك جايي طرف كوتاه ميآيد و يك جايي پيشرفت ميكند كه صورت طبيعي هر مذاكرهاي است. نكته اساسي و راهبردي براي ما اصل پذيرش غنيسازي است و اينكه اين غنيسازي در داخل خاك ايران بود و همچنين تأكيد بر اين بود كه تحقيق و توسعه نبايد متوقف شود.
آنچه در اين شرايط پسابرجام مهم است دو نكته است يك نكته برميگردد به دولتمردان كه قدر دانشمندان هستهاي را بدانند. اينها هستند كه افتخار را براي ايران پديد آوردند. دولتمردان كاري كنند كه به تدريج آثار اين تكنولوژي هستهاي در زندگي روزمره مردم نمايان شود، يعني زمينه تحقيقات و پژوهش را فراهم آورند تا در كشاورزي، داروسازي، پزشكي و شيرين كردن آب و... آثار خود را نشان دهد و مردم نتايج ملموس آن را در زندگي خود ببينند. نكته دوم هم اين است كه ما همه اين دستاوردها را در شرايط بياعتمادي كامل به امريكا و مقاومت در برابر امريكا به دست آورديم و نبايد اين مسئله را فراموش كنيم.
* من جواب سوال آخرم را نگرفتم. به طور خلاصه در زمينه بحث بيداري اسلامي، بالاخره بحث توافق كجا قرار ميگيرد؟
** اين فرهنگ اين حقيقت را به ما ميفهماند كه اگر با اقتدار در مسائل مختلف ظاهر شويم نظام سلطه چارهاي جز كوتاه آمدن در برابر بيداري اسلامي ندارد، امريكا توان آن را ندارد كه در برابر جريان بيداري اسلامي و مقاومت مردم منطقه ايستادگي كند، نمونه بارزش مسئله هستهاي است كه در جريان آن مردم، رهبري و دانشمندان ما مقاومت كردند و اين پيروزي به دست آمد. خود رئيسجمهور امريكا به صورت صريح گفت اگر ما ميتوانستيم پيچ و مهره را جمع ميكرديم اما به خاطر اقتدار ملت نتوانستند. اگر همه ملتهاي اسلامي به سمت افزايش اقتدار علمي، فناوري و وحدت ملي خود و رهبريهاي فرزانه باشند طبعاً بيداري اسلامي سرعت بيشتري خواهد گرفت.
http://javanonline.ir/fa/news/767872
ش.د9404958