(روزنامه آفتاب يزد ـ 1394/10/10 ـ شماره 4512 ـ صفحه 8)
"این منطقهای که اروپاییها اصرار دارند اسم آن را بگذارند خاورمیانه؛ یعنی خاور را، شرق را به نسبت اروپا میسنجند. یکجا شرق دور است، یک جا شرق میانه است، یک جا شرق نزدیک است؛ این تکبّر اروپاییها (را ببینید!) از اوّل اینجا شده "خاورمیانه"؛ اسم خاورمیانه غلط است؛ اینجا غرب آسیاست. آسیا یک قارّه بزرگی است، ما در غرب آسیا قرار داریم. این منطقه، منطقه بسیار حساسی است؛ منطقهای است از لحاظ راهبردی مهم، از لحاظ نظامی مهم، از لحاظ منابع زیرزمینی مهم، از لحاظ ارتباط بین سه قارّه آسیا، اروپا و آفریقا مهم. منطقه مهمّی است." معظم له در دیدار با دانشجویان در سال 91 نیز در این باره میفرمایند: "البته من اصرار دارم این منطقه را «غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه. تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاورمیانه درست نیست. دور از کجا؟ از اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنی مرکز دنیا اروپاست؛ هر جایی که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است." با این وصف نگارنده به تاسی از اوامر مقام معظم رهبری درخصوص عدم به کارگیری تعبیر "خاورمیانه" از واژه "منطقه غرب آسیا" در این مقاله استفاده میکند.
منطقه غرب آسیا گستره وسیعی را دربرمیگیرد که نقطه تلاقی سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا از طریق مرز خشکی و دو قاره دیگر آمریکا و اقیانوسیه است. این منطقه استراتژیک به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیکی خاص دارای یک موقعیت استراتژیک در جهان است به طوری که بیش از همه ذهن کشورهای زورگو زیادهطلب را به خود جلب کرده است تا کشورهای غربی اولویت اصلی خود را برای استثمار این منطقه غنی از جهان قرار داده باشند و در این راستا دکترین آنها برای دستیابی به این هدف ناامن کردن کشورهای منطقه غرب آسیاست. بروز و ظهور انقلاب اسلامی در ایران در اواخر دهه هفتاد قرن گذشته و خصلت ضد استعماری این انقلاب در شرایطی که آمریکا بزرگترین رقیب استراتژیک خود در جهان را از پیش رو برداشته میدید، مانع اصلی سلطه آمریکا بر منطقه محسوب میشد. از این رو، واشنگتن سعی داشت نقشه سیاسی منطقه غرب آسیا را از طریق طراحی نقشه جدید جغرافیایی این منطقه تحت عنوان "خاورمیانه بزرگ" تغییر دهد. به عقیده برخی از محققان، طرح خاورمیانه بزرگ، پس از شکست یک طرح قبلی به نام "خاورمیانه جدید" تدوین شد. اصطلاح "خاورمیانه جدید" از اسم کتابی گرفته شده است که توسط "شیمون پرز" وزیر خارجه اسبق اسرائیل، پس از ترور "اسحاق رابین" در سال 1993 نگاشته شده است.
منطقه استراتژیک غرب آسیا
غرب آسیا از دیرباز به دلایل مختلف مورد توجه قدرتهای خارجی بوده است که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- اهمیت تاریخی و فرهنگی
این منطقه از جهان از نظر فرهنگی و تاریخی خاستگاه و زادگاه ادیان بزرگ توحیدی و الهی بوده است. پیامبران اولوالعزم خداوند، در این منطقه، رسالت جهانی خود را اعلام کرده اند. از حدود بیست و چند تمدن شناخته شده، بیشاز نیمی از آن در منطقه غرب آسیا شناسایی شده اند. علاوه بر اینها، این منطقه گهواره قانونگذاری و دانشهای فلسفه و ادبیات و... به شمار میآید. هنر دنیای قدیم ریشه در این منطقه دارد و از این جا به سراسر جهان گسترش یافته است.
2- اهمیت سیاسی - امنیتی
غرب آسیا، با توجه به بافت اجتماعی، تنوع قومی و نژادی، منابع و امکانات مادی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا توزیع منابع و امکانات طبیعی بر پایه خواست و رضایت مردم منطقه نبوده است. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی نخست، ایجاد مرزهای تحمیلی برای کشورهای جدیدالتاسیس، براساس مصالح و مطامع قدرتهای استعماری اروپا که در منطقه حضور داشتند بدون توجه به مسائل قومی، نژادی و مذهبی مردم شکل گرفت. برای همین، امروزه در منطقه غرب آسیا و حتی شمال آفریقا، کشوری را نمیتوان یافت که به گونهای با یکی از همسایگانش، بر سر منابع آب، نفت، زمین و... اختلاف نداشته باشد. همین مشکل هر از چندگاهی به رقابت تسلیحاتی دامن میزند و در مواردی باعث درگیری و جنگ کوتاه مدت و درازمدت در منطقه شده است. زبیگنیو برژینسکی تئوریسین برجسته سیاست خارجی آمریکا و مشاور امنیت ملی کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا پیرامون منطقه غرب آسیا و خلیج فارس میگوید: این منطقه شبیه "زه کمانی" است که تا انتها کشیده شده و آماده است تیری کشنده به سوی جهان پرتاب کند. از شاخ آفریقا تا افغانستان و از ایران تا خاورنزدیک زه این کمان است. این "زه" کانون رقابت سنگین ابرقدرتهاست و کانون پیرامونی آن نیز هر لحظه ممکن است مشتعل شود و جهان را به هیجان درآورد.
3- اهمیت اقتصادی
منطقه نفت خیز غرب آسیا از یک طرف بهعنوان کانون انرژی جهان برای صادرات و از طرف دیگر به عنوان یکی از بزرگترین بازارهای مصرفی برای واردات کالاهای کشورهای مختلف جهان نقطه خیزش و ظهور تحولات و بحرانهای متعددی بوده که تاثیرات آنها اغلب از سطوح منطقهای فراتر رفته است. این منطقه بهویژه از زمان پایان جنگ جهانی دوم به این سو، بهدلیل اهمیتی که در اقتصاد جهانی پیدا کرد، بیش از پیش مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفت و آنها را وادار کرد تا برای حضور و نفوذ در تحولات این منطقه از ابزارهای مختلفی استفاده کنند. بههمین دلیل، تحولات منطقهای غرب آسیا با امنیت جهانی و نیز اقتصاد سیاسی بینالملل گره خورده است.
4- اهمیت ژئوپلیتیکی منطقه
منطقه غرب آسیا در بُعد جغرافیای سیاسی دارای اهمیت فوق العادهای است. این منطقه را باید شاهراه ارتباطی و قلب جهان دانست، چرا که تنها در این نقطه از جهان است که پنج قاره دنیا با هم تلاقی پیدا میکنند. اما بطور ویژه سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا به طور مستقیم و دو قاره آمریکا و اقیانوسیه از طریق راه دریایی به منطقه غرب آسیا متصل هستند.
5- غرب آسیا قلب جهان اسلام
به سبب آنکه غالب کشورهای منطقه غرب آسیا را کشورهای مسلمان تشکیل میدهد و از آن گذشته بیشتر جمعیت مسلمانان جهان در این منطقه قرار دارد، میتوان منطقه غرب آسیا را قلب جهان اسلام نامید. امروز مسلمانان با جمعیت زیادی که در بین ادیان الهی دارند به علاوه کثرت کشورها و نقش محوری آنها در معادلات بین المللی همواره نگاه جهان را به خود جلب کرده است. البته گسترش رشد اسلام گرایی در اقصی نقاط جهان هیچگاه به ذائقه کشورهای غربی خصوصا رژیم صهیونیستی و آمریکا خوش نیامده و بر همین اساس تز اسلام هراسی خود را به کار بستند. از آنجا که مشی و سیاست کشورهای متخاصم بر گرای واقعیت و حقیقت نیست همواره خود را از جانب کشورهای مسلمان حقیقت جو چون ایران اسلامی در هراس بوده اند. از این رو میتوان چنین اذعان کرد محور اصلی نقشههای شوم استکبارجهانی در منطقه غرب آسیا بیشتر به قصد به چالش کشیدن ایران است.
غرب آسیا میدان افراطیگر غربیها
منطقه غرب آسیا از دیرباز سرزمین حادثهها لقب گرفته است و در کشاکش تاریخ، زورگویان عالم وقیح ترین جنایتها را در این نقطه از کره خاکی برجای گذاشتهاند. اگر نگاهی به طور گذرا بر سرزمین اشغالی فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، بحرین و یمن داشته باشیم، میتوان ردپای خشونت و افراطیگری را در سرمای سوزناک زمستان به نظاره نشست. خشونتی که معلول گروههای تروریستی چون داعش است. داعش همان گروهی که با رویه زشت و کریه خود داعیه خلافت بر سرزمین مسلمین دارد امروز با شنیدن اسم شان اوج وحشیگری جلو چشمهای آدمی به تصویر کشیده میشود. این گروه تندیس دردی را با خود حمل میکند که اوج حقارت و پستی غیرقابل تصوری را در دل خود جای داده است. گویی تمامی خصلتهای منفی که یک فرد میتواند، داشته باشد به یکباره در این گروه افراطی جمع شده است. گروهی که مثل آبخوردن سر مردم را میبُرند و حمام خون به راه میاندازند. شاید فیلمسازان هالیوودی دیگر نیازی نداشته باشند از صحنههای مصنوعی وحشت آفرین برای ذائقه مخاطبان خود استفاده کنند چون اینجا در همسایگی ما چند قدم آن سوتر خون آشامهایی هستند که تلخ ترین صحنههای طول تاریخ بشریت را به نمایش میگذارند. به راستی وجدان بیدار بشر امروزی را چه شده است که در روز روشن به این راحتی از کنار این فاجعه انسانی میگذرد! به راستی چه بر سر قوم عرب آمده است که در هر گوشهای از سرزمین آنان چنین تندیسهای دردی شکل گرفته است.
در عصر حاضر کام دنیا به تناوب از فجایع انسانی در این مناطق تلخ شده است تا روزی در غزه، روزی دیگر در فلسطین و دگر روز در بحرین، سوریه، یمن، مصر، تونس و امروز در عراق سریالی تمام نشدنی از جنگ و خونریزی پیش چشم جهانیان نمایش داده شود. اگرچه صحنهگردان این نمایش تلخ و مضحک همان کسانی هستند که منافع آنها در خشونت و افراطیگری به دست میآید اما بازیگران این صحنه حیوانات انساننمایی هستند که در توهم زنده بودن آوای مرگ سر میدهند. آنها در حالی داعیه خلافت بر سرزمین مسلمین دارند که شاید اگر بخواهید بارزترین مثالی برای اهالی جهنم زد همین گروه مصداق خوبی باشد. داعشیها را باید ساخته دست غربیها برای گسترش تز اسلامهراسی قلمداد کرد. آنها با نام اسلام بزرگترین خیانت را به اسلام میکنند، چرا که باعث و بانی اسلام هراسی در جهان شدهاند که همین موضوع بهانهای در دست زورگویان عالم علیه مسلمانان شده است. شاید پر بیراه نباشد که داعشیها را همدست اسرائیلیها بدانیم زیرا هر دو گروه دست ساخته و مورد حمایت زورگویان عالم هستند تا امروز در دایره افراطیگریشان فجایع وحشتناکی بیافرینند. کودک کشی، اسارت زنان، قتل عام مردم به وحشتناکترین شکل ممکن از خصایص این دو گروه افراطی است. از این رو داعشیها برای ایجاد رعب و وحشت در بین مسلمانان طراحی شده اند تا ضمن اجرای پروژه اسلام هراسی به نحوی ذهنها را از جنایات اسرائیلیها علیه مردم بی دفاع فلسطین برگردانند. آنها همان حیوانات درنده خویی هستند که در سوریه شکم انسانها را پاره کردند و امروز حتی به صاحبان خود رحم نمیکنند تا حامیان دیروز دستپاچه در پارادوکسی مرگبار یکی به نعل و یکی به میخ بزنند!
تاریخ عبرتآموز منطقه
شاید آن زمان که غربیها دست آموزانی با خوی حیوانی تربیت میکردند در فکر چنین روزی نبودند که سرانجام توسط همین حیوانات وحشی لتوپار میشوند! تاریخ پندهای بسیاری برای عبرت دارد تا این نکته را بازگو نماید که افراطیون در هر نقطهای از دنیا که باشند بی وفا هستند، چرا که وفا یک خصلت مردانه و انسانی است که با رویه افراطیگری میانهای ندارد! دیروز حمایتهای همه جانبه غربیها در جنگ تحمیلی از صدام دست آخر علیه خود به کار گرفته شد تا با دستپاچگی دیوار خودکامگی خود ساخته را ویران کنند. شاید پر بیراه نگفته باشیم که امروز پدیدهای ناموزونی به نام داعش که باعث چکاندن ماشه نزاع مابین دو کشور ترکیه و روسیه و گشودن آتش روی هم شده است خود ثمره کاشتن بذر خشم و افراطیگری غربیها در "منطقه غرب آسیا" در سالهای 2001-2003 در جنگ افغانستان و عراق بوده است که امروز اینچنین همه ذهنها را به خود جلب کرده است تا پس از جنون و وحشیگریهای کم سابقه بر صفحه خاورمیانه اکنون از آن به عنوان موضوعی که باعث شکلگیری تحولات نامیمونی در منطقه و جهان شده است یاد شود. اما گویا آنها هنوز هم درس عبرت نگرفته اند و دوباره با حمایتهای همه جانبه از گروههای تروریستی تاریخ را یک بار دیگر تکرار میکنند تا باز همان عقدههای خشم و نفرتی که بر پرو بال ملتهای مظلوم بسته اند علیه خود آنان سرباز کنند و قطعا روزی خواهد آمد تا همین گروههای افراطی که دست ساخته همان اعیادی شرک و نفاق به حساب میآید علیه اربابان خویش طغیان کند، چرا که وقتی آدمها فطرت انسانی خویش را فراموش میکنند در اوج جنون و دیوانگی حتی به صاحبان خویش هم رحم نخواهند کرد! کما اینکه امروز هم شاهد این ادعا هستیم و کشتار داعشیها در فرانسه موید این مطلب است.
اعتدال در چشم طوفان
امروز در دنیایی که در کام زورگویان عالم میسوزد وجود یک نظام اعتدالگرا در ایران اسلامی غنیمتی بس بزرگ برای منطقه و جهان است. شاید پر بیراه نگفته باشیم که ظهور دولت تدبیر و امید با تز اعتدال در دهه سوم انقلاب اسلامی ایران کاملا منطبق بر خواستهها و نیاز امروز مردم این منطقه از جهان بوده است. ایران اسلامی امروز در شرایطی کانونی امن و باثبات در دل خاورمیانه پرآشوب است که در گرداگرد این کشور طوفانی از حوادث مختلف برپاست و شاید حضور اعتدال در قلب خاورمیانه همان چشم طوفان در این ناحیه از جهان قلمداد شود. درحالیکه در مرکز هر گردبادی آرامش وصف ناپذیری حکمفرماست، در گرداگرد آن تندباد حوادث با شدت هرچه تمام تر در حال دوران است. به عبارتی درکنارههای هر طوفانی دوران و چرخشی سهمگین در جریان است و معمولا در مرکز آن طوفان که به «چشم طوفان» مرسوم است به وسعت چند کلیومتر آرام ترین نقطه گردباد وجود دارد. تشبیه کردن وضعیت امروز منطقه غرب آسیا به طوفان زیاد هم بی ربط نیست زیرا در حالیکه کشور ایران در مرکز منطقه از ثبات و آرامش وصف ناپذیری برخوردار است، در گرداگرد ایران و در کشورهای حوزه خلیج فارس، عراق و سوریه، برخی کشورهای شمالی و در افغانستان خشونت و افراطیگری حکمفرماست که میتوان اوج آن را در عراق و سوریه مشاهده کرد. درحالیکه چند قدم این سوتر در ایران اسلامی همه چیز امن و امان است.
تحولات منطقه غرب آسیا و دغدغه مرزنشینها
همزمان با تحولات منطقه و خصوصا اتفاقات ناگوار در کشور همسایه عراق، این اتفاقات تلخ اذهان مرزنشینان کشورمان در همسایگی این کشور را متوجه خود کرد. وجود فرهنگ مشترک بین اقوام دو طرف مرز، ازدواجهای فامیلی در منطقه، همجواری با کشوری که جولانگاه وحشیگری تروریستها شده است و... مجموعه این عوامل باعث ایجاد دغدغههایی برای مرزنشینان شد و البته این درحالی بود که وجود ایران قدرتمند که امروز از آن به عنوان لنگرگاه ثبات و امنیت در منطقه یاد میکنند مطمئن ترین گارانتی امنیت برای مردم منطقه به حساب میآید.
با این حال بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که استانهای هم مرز با کشور عراق خصوصا مردم استان ایلام در سال 2014 از طریق موتور جستجوگر گوگل با حساسیت بیشتری اخبار و تحولات منطقه را دنبال کرده اند. دراینجا میتوان به طور خلاصه دلیل این حساسیت را برشمرد؛
الف. از آنجا که وجب به وجب سرزمین ایلام خون هر شهیدی ریخته است این سرزمین تربتی پاک برای ایرانیان محسوب میشود. مردمان این دیار سالها قربانی تجاوز رژیم بعث عراقی بوده که حامی اصلی آن مرکز حامی اصلی تروریستها بشمار میرود و همین عامل شاید دلیل تنفر و انزجار بیشتر مردم این منطقه از خشونت و افراطیگری تروریستهای داعشی شده است.
- سرزمین ایلام همواره در طول دفاع مقدس خط مقدم و سپر دفاعی کشور عزیزمان ایران بشمار رفته است و از طرفی این استان دارای بیشترین مرز مشترک با کشور عراق است که در چند ماه گذشته عرصه تاخت و تاز گروه افراطی داعش بوده است. هنوز هم میتوان آثار وحشیگری صدامیان بعثی در طول 8 سال دفاع مقدس بر پیکره مظلوم ایلام قهرمان را به نظاره نشست و این موضوع مردمان این خطه از کشورمان را همیشه در حالت بیداری کامل قرار داده تا هر لحظه نیاز باشد همچون گذشته از دین و کیان خویش با سلحشوری مرزبانی و مرزداری کنند.
- ایلام امروز دروازه کربلا و عتبات عالیات به روی ایران اسلامی است و عطر و بوی کربلا هوای این مردمان نیک نام را چنان سرمست خود کرده است که در اربعین سرور و سالار آزادگان جهان نشان دادند که عاشقانه ضمن اینکه میزبانی شایسته برای خیل مسافران بیشمار کربلا هستند، سرزمین ایلام تا کربلا را مبدل به حریم امن زیارت و کوی عشق نمودند و این مهم نقش حراست این مردمان از مسافران راه کربلا را بیش از پیش پراهمیت ساخت. حضور میلیونی ایرانیان عاشق اباعبداللهالحسین (ع) در استان ایلام و انتخاب مرز بین المللی مهران به عنوان امن ترین مرز خاکی کشور نشان بارز از اقتدار ایران در تامین امنیت مرزهای غربی کشور بود.
- از دلایل دیگر حساسیت مردم در پیگیری تحولات منطقه توسط مرزنشینان میتوان به این نکته اشاره کرد که برخی از اقوام و خویشان مردم این مناطق به جهت هم مرز بودن با عراق در آن کشور بسر میبرند و حضور داعش در کشور عراق گاهی اوقات موجب دل نگرانی این افراد شده است. با این همه میتوان اظهار کرد که علت پیگیری اخبار تحولات عراق توسط ایلامیها نسبت به پدیده داعش نه از سر ترس و واهمه بلکه از سر روحیه سلحشوری و احساس وظیفه انسانی و نقش حائز اهمیت مرزداری بوده است. کما اینکه ایران اسلامی همواره شهامت و شجاعت این مردمان غیور را در دفاع از ارزشهای انسانی این آب و خاک ستوده است و امروز حس انسان دوستی مرزنشینان و در اینجا ایلامیها حدومرزی را نمیشناسد تا حتی در آن سوی مرزها دغدغه همنوعان مسلمان خویش را در اقصی نقاط جهان داشته باشند که گرفتار وحشیگری گروههای افراطی چون داعش شدهاند. نگارنده این احساس ناب و انسان دوستانه ایلامیها را میستاید آن هم درزمانی که حقوق بشر از کنار جنایات هولناک داعشیها به راحتی گذشت و ککش هم نگزید و این وجدان بیدار ایرانیها و ایلامیها در دفاع و حمایت از حقوق بشر بود که صحنههای زیبایی از حس انسان دوستی ایرانیها را به معرض نمایش گذاشت تا یادمانی زنده از شعر فردوسی علیه تندیس درد بشر امروزی باشد که:
«بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار»
ایران لنگرگاه ثبات و امنیت
پرواضح است که امروز غالب شدن اعتدال در فضای سیاسی اجتماعی ایران نه تنها برای مردم ایران بلکه برای مردم منطقه و جهان یک غنیمت ویژه به حساب میآید. اعتدال را باید دیپلماسی اصلی دولت تدبیر و امید در رویارویی با امورات پیش رو عنوان کرد که از آن میتوان به عنوان مدلی اساسی برای گشایش و حلوفصل نمودن چالشها و مشکلات داخلی و خارجی یاد کرد. به اعتقاد نگارنده، دامنه توزیع قدرت در مدل اعتدال مشابه "U" (یو وارونه) است که نشان دهنده یک توزیع طبیعی است که در دو طرف خود پایین ترین تراکم و در مرکز خود دارای حداکثر تراکم بوده که در آن نما، میانه و میانگین منطبق بر هم هستند. به عبارتی طبق این مدل هرچه از نقطه اعتدال یا همان مرکز "U" وارونه فاصله بگیریم به محدوده افراط و تفریط نزدیک تر میشویم تا شاهد افت عملکرد و قدرت خویش باشیم، چرا که در دامنه افراط و تفریط از نقطه تعادل و اعتدال که مرکز و لنگرگاه قدرت درونی در آدمی هست دور میافتیم. با این اوصاف میتوان چنین اظهار کرد که مدل اعتدال همان کلید و نسخه روحانی در سیاست خارجی است که با قفل زنگار بسته هستهای را باز کرد و امروز منطقه پرآشوب غرب آسیا تشنه اعتدال است تا بلکه نسیم خنک اعتدال بتواند مرهمی بر زخمهای تاول زده آن باشد.
شاید راهبردهای اعتدالی دولت تدبیر و امید که در مسئله پرچالش هستهای بهعنوان مدلی موفق در نطام بین الملل ظاهر شد بتواند ابرهای تیره و تار برفراز خاورمیانه را پس بزند و رنگین کمان صلح و اعتدال را در سپهر سیاسی منطقه ظاهر سازد. در اوضاع و احوال امروز منطقه و جهان آن زمان که پیام غربیها در سال 2014 جنگ و خشونت و درگیری برای منطقه غرب آسیا به ارمغان میآورد، "اعتدال" پیام و هدیه مردم ایران اسلامی از دل این منطقه استراتژیک به کل جهان بود. پیامی که در سال 2013 از سوی رئیس جمهور روحانی منتج به اجماع جهانی علیه خشونت و افراطیگری در مجمع عمومی سازمان ملل و در قالب قطعنامه ( WAVE) پیشنهادی از سوی ایران در مورد "جهان علیه خشونت و افراطیگری را با اجماع 190 کشور بدون رای مخالف به تصویب رساند. اگر چه این پیشنهاد مورد استقبال مجامع جهانی قرار گرفت اما غربیها اولین کشورهایی بودند که برخلاف اذهان عمومی جهان با حمایت تروریستها در منطقه به توسعه خشونت و افراطیگری دامن زدند. واقعیت آن است که وجود پدیده داعش در عراق و سوریه شاید بزرگترین نشانه افراط و تفریط و دور شدن از اعتدال در عالم امروزی باشد که ریشه در سیاستهای افراطگرایانه غربیها دارد.
اگر چه امروز آمریکا به همراه گروهی دیگر از کشورها ائتلاف علیه داعش به راه انداخته اند اما درحقیقت افراطیگری داعشیها ریشه در سرزمین آمریکاییها و سایر کشورهای زورگوی دنیا دوانده است. امروز رفتار وحشیانه پلیس آمریکا با مردم خود در خیابانها و زندانها جلوههای بارزی از اوج افراطیگری در کشوری به نمایش میگذارد که خود را سردمدار مبارزه با تروریستها و داعشیهایی میدانند که در مرام و مسلک خویش اشتراکات فراوانی با آنان دارند. با همه این تفاسیر باید اذعان کرد که تنها نسخهای که میتواند ریشه افراطیگری را بر این کره خاکی بخشکاند اعتدال است. از آنجا که با خشونت نمیتوان خشونت را از بین برد بلکه برای هر چیزی ضد و پادزهری وجود دارد، میتوان چنین ادعا کرد که تز اعتدال امروز ایران اسلامی بزرگترین پادزهر افراطیگری در جهان و منطقه قلمداد میگردد. حکایت کسانی که فکر میکنند، میتوانند خشونت را با خشونت مهار کنند یا از بین ببرند، حکایت خاموش کردن آتش با آتش است! این درحالی است که برای مهار و حذف هرچیزی باید از نقطه مقابل یا ضد آن چیز استفاده کرد، بنابراین همانطور که برای خاموش کردن آتش از آب استفاده میکنیم، برای مهار و از بین بردن خشونت و افراطیگری نیز باید از اعتدال کمک گرفت.
به طور خلاصه آنچه مسلم است امروز منطقه استراتژیک غرب آسیا نقش حائز اهمیتی در معادلات امروز جهانی در عرصههای مختلف بازی میکند. خودخواهیها و زیادهطلبیهای کشورهای غربی از یک طرف، نبودن دولتهای قوی و مقتدر(به استثنای معدود کشورهایی چون ایران) در این منطقه از جهان، جاذبههای فراوان منطقه در ابعاد مختلف برای طمع ورزی کشورهای زورگو، پیشینه دردناک منطقه و.... باعث شکل گیری تندیس دردهایی در منطقه غرب آسیا شده است که دل بشریت را به درد آورده است. رشد افراطیگری حاصل ایدئولوژی مسموم غربیها در این منطقه حساس اذهان عمومی جهان را متشنج کرده است تا امروز بیش از پیش این منطقه از دنیا محتاج اعتدال باشد. در این میانه آتش و جنگ و دود چند قدم اینسوتر در ایران اسلامی امنیت و اقتدار حکمفرماست و به یمن این نظام مقتدر مرزهای ایران اسلامی با کشورهای همسایه درگیر در جنگ، کاملا امن و امان است.
به عبارتی اگرچه در منطقه غرب آسیا شعله آشوب زبانه کشیده است اما در اینجا و در ایران بزرگ اعتدال برقرار است و مرزهای پرگهر این سرزمین نشان از صلابت این مردمان دارد. با این حال منطقه غرب آسیا و جهان امروز نیز برای جلوگیری از تکرار فجایع هولناکی - همچون افراطیگری تروریستهای تکفیری و داعشی در منطقه - راهی جز رسیدن به اعتدال ندارد. به هر حال طوفان حوادث همواره روی این کره خاکی در جریان بوده است و همیشه اقوام و ملتهایی نجات پیدا کرده اند که با آگاهی، تدبیر و اعتدال خود را به نقطه امن یعنی چشم طوفان رسانده اند. بنابراین برای ایجاد صلح و آرامش در منطقه غرب آسیا باید در پناه اعتدال قرار گرفت و اعتدال چیزی جز ایجاد تعادل و توازن در همه ابعاد زندگی انسانها نیست. درنتیجه وقتی در اجتماعات بشری اعتدال و تعادل برقرار باشد، در هر شرایطی حوادث و طوفانهای مختلف زندگی را با آنها کاری نسیت چراکه آن مردمان میتوانند به راحتی و با آرامش هر حادثه و خطری را به سلامت پشت سر بگذارند.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=22901
ش.د9404963