(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1394/09/28 ـ شماره 10481 ـ صفحه 7)
نگاهی دقیق به اهداف جنگندههای غربی در انهدام حوزههای نفتی داعش در سوریه، از اسراری پرده بر میدارد که نشان دهنده «تخریب» زیرساختهای اقتصادی و در ادامه «نفوذ» در این کشور به بهانه بازسازی آنها است.
به گزارش خبرگزاری مهر، پنجشنبه12 آذر ماه بود که انگلیس هم به دنبال اخذ مجوز دولت «دیوید کامرون» نخستوزیر از پارلمان این کشور، مانند آمریکا و فرانسه حملات هوایی خود به مواضع تروریستهای تکفیری-صهیونیستی داعش در سوریه را آغاز نمود و شنبه 14 آذر ماه نیز اعلام کرد که در دو سورتی پرواز برق آسای جنگندههای انگلیسی، چند حوزه نفتی در سوریه را مورد هدف قرار داده است؛ فرایندی که نشان از آغاز سهم خواهی خود در پازلی تکراری به نام «تخریب و نفوذ» است.
حملات هوایی انگلیس در کنار غرش هواپیماهای جنگی آمریکا و فرانسه و احتمالاً در آینده نزدیک آلمان از مواضع تئوریکِ اعلامی تا عَمل، نشان از تناقضهای ساختاری و محتوایی دارد؛ گویا قرار است دو روی متفاوت دو سکه را به تصویر بکشاند.
غرب مدعی است به حوزههای نفتی تحت اشغال تروریستها حمله ور شده و پایگاههای نفتی آنان را مورد اصابت قرار میدهد؛ در حالیکه برای هر یک از مستمعین اینگونه خبرها معمایی با عنوان چرایی تخریبِ میادین نفتی مطرح میشود که پاسخگویی به آن مستلزم دقت در روند تعامل غرب با تروریستها در عرصه میدانی سوریه خواهد بود.
آنچه محور غربی همواره از آن به عنوان تاکتیک «افکار سنجی» از طریق بنگاههای رسانهای خود دنبال میکند، آماده کردن افکار عمومی جهانیان برای آغاز اقدامی است که قرار است تنها و تنها به تامین منافع غربیها بپردازد. در این راستا، از هفتههای پیش به ویژه در حواشی نشستهای وین در بروکسل و نیز کنفرانس بینالمللی آب و هوایی در پاریس زمزمههایی مبنی بر لزوم قطع منابع مالی داعش شدت گرفت که به نوبه خود و در برهه زمانی مذکور ایده پردازی خوبی تصور میشد. اما زمانیکه آمریکا، فرانسه و انگلیس تخریب تاسیسات نفتی در سوریه را به بهانه تحقق وعده خود در راستای قطع منابع مالی تروریستها به منصه ظهور رساندند، جلوههایی از اسرار این شیوه انسداد مالی داعش بیش از پیش عیان گردید.
غرب در تلاش است با عملیات هوایی گسترده، زیرساختهای اقتصادی آینده سوریه را نابود و منهدم ساخته تا از این رهگذر هر یک از گزینههای مورد هدف اعم از تجزیه سوریه، توهم رویاگونه خاورمیانه جدید، ابقاء باقی ماندههایی از تروریسم تضعیف شده و... در این منطقه را با سهولت بیشتر و با خیالی آسوده از تضعیف اقتصادی کشور سوریه دنبال کند.
انهدام تاسیسات و زیرساختهای استحصال و یا تصفیه نفت به مفهوم حرکت به سوی تضعیف بنیانهای اقتصادی کشوری است که از سال 90 تا کنون و در جریان تروریسم تحمیلی دچار آسیبهای زیادی شده است. این اقدام غرب که با ظاهری فریبنده به بهانه تضعیف مالی داعش در راستای مقابله با آن به انجام میرسد، در واقع بسترسازی حضور همین کشورها برای عملی ساختن گام دومِ پروژه «تخریب» موسوم به «نفوذ» است.
انهدام زیرساختهای نفتی در موقعیت زمانی کنونی امکان نفوذ محور غرب در سوریه را در آینده تضمین ساخته به گونهای که همین کشورها با پایان یافتن درگیریهای سوریه به بهانههایی از قبیل دراختیار داشتن فن آوریهای لازم برای بازسازی ویرانههای جنگی و با ظاهری فریبنده در قالب کمک به احیای زندگی بشری، به گام دوم که همان «نفوذ» است مبادرت میکنند تا معاملهای دو سر سود را به نفع خود و به زیان مردم سوریه رقم بزنند. به عبارت دیگر سیر تکاملی سکه تزویری در حال ضرب شدن است که از خلق مصنوعاتی به نام داعش و النصره آغاز و با تخریب تاسیسات زیربنایی و درآمدزا شروع شده و قرار است نهایتاً به بهانه دموکراسی و حضور همراه با بازسازی و خدمت رسانی به مردم سوریه جامه عمل بپوشد.
برای روشن شدن بهتر این مسیر لازم است به نکات زیر توجه کنیم:
1) کلیدخوردن پروژه «تخریب» به بهانه هدف قرار دادن تاسیسات درآمدزایی که در اشغال تروریستها است، مساله جدیدی نیست. به عنوان نمونه همین کشورها در تهاجم به عراق نیز تعداد قابل ملاحظهای از چاههای نفتی این کشور را با انواع موشکهای هوا به زمین منهدم کردند، سلاحهای جدید خود را از برخی ملاحظات مانند قدرت تخریب، آزمایش و پس از تصرف بغداد و به اصطلاح خلع دیکتاتور خودساخته با ژست دایه دلسوزتر از مادر شرکتهای صنعتی و نفتی شان را برای مهار آتش سوزیهای مهیب به عراق و قبل از آن به کویت سرازیر نمودند؛ عواید زیادی را نصیب شرکتها و مالیاتهای کلانی را از آنها برای دولت مرکزی وصول نموده و دست آخر هم در پوشش اینگونه به اصطلاح ارائه خدمات فنی-مهندسی به عراق در عمل به غارت منابع انرژی این کشور پرداختند.
این رویدا تلخ ادامه یافت تا سرانجام در سال 85 پرده از راز «رسوایی هالیبرتون» برداشته و فاش شد که تنها در میانه سالهای 83 تا 85 تعداد قریب به 60 میلیون بشکه نفت در عراق ناپدید شده است. با فشار افکار عمومی اعلام شد که رسوایی این شرکت بینالمللی نفتی مربوط به «دیک چنی» معاون اول رئیسجمهور وقت آمریکا و مدیر عامل پیشین شرکت مذکور بوده و نفتهای مسروقه به عنوان تحفه اشغال عراق توسط اشغالگران از این کشور خارج شده بود (دیک چنی در سال 74 به عنوان مدیر عامل شرکت نفتی بزرگ «هالیبرتون» برگزیده و در این تصدی ماند تا پس از آغاز ریاست جمهوری «جورج دبلیو بوش» وی به عنوان معاون اول بوش انتخاب و از هالیبرتون کنارهگیری کرد).
2) اگر مقصود و هدف اعلامی محور غرب به واقع قطع منابع درآمدی داعش و آغاز تضعیف تروریستها در مسیر نابودی آنها است، چرا راهکارهای دیگر تامین مالی داعش به ویژه از سوی دولتهایی که آشکارا از تروریستها حمایت مالی-اعتباری میکنند، مورد توجه قرار نمیگیرد؟ به اذعان برخی مطبوعات غربی، برخی کشورها علناً مبالغ زیادی برای پرداخت حقوق و دستمزد تروریستها به داعش یا جبهه النصره پرداخت میکنند و یا در ازای دریافت نفت ارزان از داعش به تامین تسلیحات مرگبار برای گروههای تروریستی اقدام مینمایند. در این میان این سئوال مطرح میشود که چرا غرب به جای تخریب یکی از مبانی اقتصادی سوریه، بر تروریسم دولتی حامی داعش متمرکز نشده و با آنها به مقابله بر نمیخیزد؟
3) قریب به یک سال از عملیاتهای ائتلاف موسوم به مبارزه با داعش میگذرد، اما کشورهایی که در عملیاتهایی از قبیل «طوفان صحرا» در جنگ اول خلیج فارس و برای آزادی کویت در سال 70 در مدت کوتاهی به اهداف اعلامی خود دست یافتند، چرا نتوانستهاند یک گروهک تروریستی مصنوعِ خود را نابود و مضمحل نمایند؟
4) بررسی پیشینه اقدام نظامی کنونی غرب که قرار است در پلان بعد به استقرار نیروی زمینی در این کشور برسد، به انضمام اظهارات «لوران فابیوس» وزیر امور خارجه فرانسه (که حضور بشار اسد را در دوران انتقالی به رسمیت شناخته بود) نشان میدهد که احتمالاً کشورهای غربی مراحل پایانی بحران آفرینی شان را در سوریه متصور هستند؛ گامهایی که باید در آنها فرصت را مغتنم شمرده و برای سهم خواهی بیشتر نیروهای خود را در دوران پسا تهاجم در منطقه هدف مستقر کنند.
5) انهدام چندین مقر فرماندهی متعلق به گروههای تروریستی توسط روسیه که از 30 سپتامبر سال جاری و در چارچوب قطعنامه شماره 3314 مصوب سال 1974 میلادی مجمع عمومی سازمان ملل حملات هوایی خود را به تروریستها در سوریه به انجام رسانده است، با سنگ اندازیهای محور غربی-عربی مواجه شد تا جاییکه در یکی از اعتراضات خود به مسکو از هدف قرار گرفتن 6 بیمارستان توسط جنگندههای روسیه خبر و آن را مورد جنجال رسانهای قرار دادند؛ موضوعی که کمتر از یک هفته دروغ بودن آن آشکار گردید. بنا به اعلام فرمانده نیروی هوایی روسیه، 5 بیمارستان وجود خارجی نداشته و 1 بیمارستان باقیمانده نیز در نقاط مورد حمله هوایی مسکو قرار نداشت.
6) تصویرهای منتشره از عیادت «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی از مجروحین وابسته به گروهک تروریستی داعش و ارسال تجهیزات نظامی ائتلاف موسوم به مبارزه با داعش برای تروریستها ششمین نکتهای است که میتوان در راستای تشکیک در صدق ادعای کشورهای متجاوز به سوریه مورد توجه قرار داد.
لذا میتوان اظهارات مقامات این کشورهای غربی در خصوص اقدام نظامی در سوریه با هدف قطع منابع مالی تروریستها در این کشور را در راستای پروژه تکراری «تخریب و نفوذ» تنها یک خوراک رسانهای پیرامون عوام فریبی برشمرد؛ ادعای مضحکی که با توجه به دو موضوع عدم کسب مجوز از دولت مستقل و قانونی دمشق و نیز تهاجم هوایی 16 آذر جنگندههای ائتلاف به ارتش سوریه کذب آن برای همگان محرز شد.
تامل در اهتمام کشورهای غربی برای کسب منافع حداکثری در عین نابودی کشورها، جان باختن میلیونها نفر، تجزیه حاکمیتها و یا آوارگی قشر عظیمی از توده ملتها میتواند رهنمون خوبی برای درک علل ماهوی برنامه ریزیهای آنها برای به یغما بردن منابع سایر کشورها محسوب میشود.
http://jomhourieslami.net/?newsid=73634
ش.د9405009