احمد حکیمیپور (عضو شورای شهر دوره اول و دوره فعلی تهران) در مصاحبه با شهروند با اشاره به تاریخچه اولین دوره شورای شهر میگوید: پس از اعضای نخستین دوره شورا نیز از گروههایی از ورود به شورای شهر دو فراکسیون نیروهای چپ یا همان پیرو خط امام و نیروهای کارگزاران تشکیل شد. آقایان دوزدوزانی، خسروی، لطفی و خانم وسمقی و نیروهای عضو جبهه مشارکت یعنی آقای حجاریان و خانم جلاییپور و از جنبش دانشجویی آقایان درودیان و اصغرزاده و بنده در فراکسیون نیروهای پیرو خط امام قرار گرفتیم. آقایان نوری، عطریانفر، علیزاده طباطبایی، فروزش، غرضی و خانم کدیور هم در فراکسیون طیف کارگزاران بودند که چند ماه بعد آقایان نوری، غرضی و خانم کدیور برای شرکت در انتخابات مجلس ششم از شورا رفتند و به جای آنها آقایان محمد حسین حقیقی، امیر عابدینی و سید منصور رضوی از اعضای علیالبدل وارد شورا شدند.
وی درباره شهرداری الویری در این دوره معتقد است: متأسفانه آقای الویری بیشتر مدیر کارتابلی بود، در صورتی که شهرداری مدیر میدانی میخواهد. من خودم جزو کسانی بودم که 6 ماه پس از انتخاب آقای الویری احساس کردم انتخابمان اشتباه بوده، آقای الویری با وجود تمام ویژگیهای مثبت و سوابق و امتیازات شخصیتی که دارد اما برای این کار مناسب نبود. احساس کردم آقای الویری که مسئولیت را قبول کرده، هیچ شناختی از این حوزه مسئولیت ندارد و اساساً وقتی هم برای شناخت حوزه مسئولیتش نگذاشته است... ما احساس میکردیم ماندن او خسارت است اما دوستان اصرار داشتند که استیضاح او برای حکمیت جریان اصلاحات خوب نیست... اما بعداً همان دوستانی که اجازه ندادند استیضاح رأی بیاورد، آقای الویری را تحت فشار گذاشتند که برود.
وی میافزاید: در این زمان تقریباً یک پیوندی بین طیف مشارکت و کارگزاران در شورا شکل گرفته بود... اینجا یک بحثهای دیگر است، همان معادلات پیوند مسائل شورا با ملاقات بیرونی و جریانی. آنها مصلحتی نگذاشتند استیضاح رأی بیاورد، اما ضعف الویری را هم قبول داشتند، بنابراین به دنبال حل مسئله به روش خودشان بودند، تا از طریق استعفا بتوانند روی گزینه بعدی هم چانهزنی کنند. از یک مقطعی دیگر دوستان کارگزاران و مشارکت با هم هماهنگ شده بودند و یک تقسیم کار پنهانی بین آنها شده بود و به نوعی یک توافق نانوشته بود که تصمیمات مربوط به شهرداری با کارگزاران است.
وی با اشاره به شهردار شدن ملک مدنی و اوجگیری ناکارآمدی میگوید: ما همواره معتقد بودیم فروش مازاد تراکم و درآمد شهرداری باید ضابطهمند باشد اما در تعطیلات عید 81 کسی با من تماس گرفت و پرسید قرار است فروش تراکم تعطیل شود، گفتم نه. گفت: الان تراکم دارد خرید و فروش میشود و شایع شده که قرار است فروش تراکم در هفت منطقه لغو شود.
آقای ملکمدنی این موضوع را به مناطق اعلام کرده بود و ما را در مقابل عمل انجام شده قرار داد و یک بحران در تهران به وجود آمد. قبل از اینکه ممنوعیت فروش تراکم اعلام شود، خیلیها مطلع و رفته بودند تراکم خریده بودند و شهردار با این تصمیم یکباره، خیلیها را منتفع و مردم را متضرر کرد، چرا که قیمت مسکن بالا کشید و کسانی هم که منتفع شده بودند آمدند پشت ملک مدنی و او در حقیقت حامیان سیاسی پیدا کرد.
حکیمیپور میافزاید: باید بررسی کرد در آن دوران چه کسانی تراکم خریدهاند؟ و یکشبه ره صد ساله را رفتند؟ خب حالا شما عضو شورا باشید چه کار میکنید، میتوان نسبت به حقوق پایمال شده مردم بیتفاوت بود؟ ما هم سریعاً اعلام کردیم این کار غیرقانونی است و این تصمیم از اختیارات شوراست، نه شهرداری. مگر میشود در مورد شهر تصمیم گرفت، آنهم بدون نظر شورا؟ بالاخره این شد منشأ یک کشمکش سنگین میان ما و شهردار و هر وقت هم میخواستیم این موضوع را به عنوان یک دستور جلسه مطرح کنیم، دوستان مدافع شهردار نمیگذاشتند و با آبستراکسیون نمیگذاشتند جلسات شورا برگزار شود. ملکمدنی کارهای نبود و تصمیمات از جای دیگری گرفته میشد. او شورا را به آشوب کشاند و مردم معترض جلوی شورا تجمع کردند تا... اینکه سرانجام هیئت مرکزی حل اختلاف، رأی به انحلال شورا داد.
حکیمیپور درباره عملکرد اصلاحطلبان میگوید: کار اصلاحطلبان خودزنی نبود. من تعبیرم این است که جریان اصلاحات کلت را برداشت گلنگدن را کشید و گذاشت تو مغز خودش، انحلال شورا خودزنی نبود، خودکشی بود، بعد هم تمام این موضوع را گردن جنجال در شورا میاندازند. من میخواهم این را بپرسم که جنجال در شورای شهر بیشتر بود یا مجلس ششم؟ که یک سال و نیم بعد از شورا هم ادامه داشت. آنها از درگیریهای داخلی شورا درس نگرفتند و مجلس را به بنبست کشاندند.