(روزنامه آرمان – 1395/03/04 – شماره 3045 – صفحه 6)
* برخی از اصلاح طلبان معتقدند با توجه به پایان عمر دولت روحانی باید رئیس مجلس دهم از توانایی لازم وتجربه کافی برخوردار باشد به همین علت برخی لاریجانی و برخی دیگر عارف را شایسته این جایگاه میدانند. حضور کدامیک از این دو چهره به مصلحت مجلس و دولت است؟
** بدیهی است که هر یک از این دو چهره که رای بیشتری کسب کنند رئیس مجلس میشوند. اما اگر بنده نماینده بودم قطعا به عارف رای میدادم، به دلایل مختلف از جمله سوابق اجرایی بسیار موفق و شناخت چند بعدی نسبت به مسائل کشور که با توجه به سابقه ایشان به عنوان رئیس سازمان مدیریت برنامه ریزی با ابعاد پیچیده مسائل اقتصادی و سیاسی کشور آشنایی داشته است و همچنین دکترعارف به عنوان معاون اول رئیس جمهور در دوران اصلاحات باز هم از آن منظر با مسائل مختلف کشور آشنایی کامل دارد، علاوه بر آن در دوران انتخابات توانایی خود را در سازماندهی نیروهای حزبی و تنظیم لیست مورد اقبال مردم نشان داد و انتخابات را به عنوان رئیس شورای عالی اصلاحات به خوبی پیش برده است و مردم نیز به این لیست اقبال نشان دادند و در نهایت لیست امید با اکثریت آرا انتخاب شده است، بنابراین مناسب ترین چهره برای ریاست مجلس دکترعارف است.
* البته گفته میشود که ریاست عارف بر مجلس یک ریسک است، چون آقای لاریجانی ثابت کرد که از عهده این پست به خوبی برخواهد آمد، این تئوری تا چه اندازه محتمل است و در نتیجه وزن کشی سیاسی تا چه حد میتواند به مصلحت دو جناح باشد؟
** به هیچ وجه ریاست عارف بر مجلس ریسک نیست زیرا دکتر عارف ثابت کرده که دارای سعه صدر خوبی است و همچنین وی نشان داده که مدیری جدی و تصمیم گیر است. به عنوان نمونه وی توانست در جریان انتخابات بیش از ۲۰ حزب را هماهنگ کند و دور یک میز نشانده و در نهایت به نتیجه برساند. این مساله نشان از توانایی بالای مدیریتی ایشان در هماهنگی است.اینکه گفته شود چون در مجلس آینده با نمایندههای اصولگراها رو به رو هستیم اداره چنین مجلسی سخت و دشوار است و ممکن است فشار تندروها با ریاست عارف نسبت به مجلس و دولت دو چندان شود. پس اگر دکتر عارف نامزد ریاست نشود درست نیست زیرا دکترعارف از منطق قوی و سعه صدر بالا برخوردار است و تجربه انتخابات آن را ثابت کرده است. هماهنگی بین احزاب و ایجاد ائتلاف قوی و مستحکم یک امر بسیار چالش زایی برای احزاب است اما بهطور کامل ایشان توانست با قدرت هماهنگی بالای خود همه اصلاح طلبان را به دور یک میز بنشاند. وزن کشی سیاسی و رقابتهای شفاف نتیجه ای مطلوب تر و روشن تر برای هر دو جناح اعتدالگرا و اصلاحطلب در بر دارد باید فضا را به این سمت هدایت کرد.
* افراد موجود در لیست امید در تهران و شهرستانها اگرچه به اندازه مهرههای اصلی اصلاحات ممکن است با اصول اصلاحطلبی آشنا نباشند، آیا ممکن است به نگرش اصلاحطلبی نزدیک شوند؟
** بسیاری از افراد منتسب به لیست امید که به مجلس راه یافتند، سوابق اجرایی زیادی ندارند. چهرههای جدیدی به مجلس راه پیدا کردند که این امر اتفاقا یک نقطه مثبت است، چراکه دیگر مسئولیتها میان جمعی محدود دست به دست نمی شود. در نتیجه از فضای انحصاری سیاسی خارج شدیم و باید این مساله را به فال نیک بگیریم. چهرههای جدیدی وارد عرصه مدیریتی کشور شدند که هریک میتوانند شرایط تازه و مطلوب در فضای سیاسی کشور و از جمله در مجلس ایجاد کنند و نیروهای جدیدی به بدنه مدیریتی ارشد کشور تزریق میشود. بدیهی است منتخبان مردم که با حمایت اصلاح طلبان و معتدلین این توفیق را به دست آورده اند با یکدیگر هماهنگی و همفکری لازم در امور خواهند داشت. البته ممکن است بعضی از چهرههای راه یافته از این لیست در مجلس در مقاطعی و در موضوعی گمان ببرند باید طوردیگری تصمیم بگیرند که این مساله نگران کننده نیست؛ زیرا نماینده آزاد است و باید متناسب با شرایط تصمیم بگیرد.
وی از مردم وکالت داشته و میخواهد به نمایندگی از مردم موضع گیری کند. اما به طور عام این طور نخواهد بود و من تصورم بر این است نگرانی در مورد تغییر رفتار افراد منتسب به لیست امید بیهوده است و از سویی اصلاحات به محدودیتهای بیهوده و غیر ضروری معتقد نیست و نگرانی نسبت به تغییر رفتار و چرخش موضع سیاسی اعتدالگراها و مستقلین ندارد، بهنظر میرسد با توجه به حضورحداکثری اصلاح طلبان واعتدالگرایان و نیز اکثریت اصولگرایان در مجلس دهم که معتدل و حامی دولتند باید امیدوار بود که این مجلس درجهت گشایش فضای اقتصادی و اجتماعی کشور موثر واقع شود چراکه در مجلس دهم با محوریت تعامل و به دور از تندرویهای سیاسی میتوان به بررسی و حل مشکلات پرداخت.
* عملکرد احتمالی ضعیف دولت و مجلس میتواند منجر به واگرایی سیاسی مردم در انتخابات آتی شود؟
** دکتر روحانی برنامه هایی را در ابعاد مختلف بخصوص اقتصادی و معیشتی به مردم ایران اعلام کرده است که باید برای اجرا و عملیاتی کردن آن پشتوانه جدی داشته باشد به همین علت نامزدهایی از ناحیه اصلاح طلبان معرفی شدند و احزاب منتسب به جریان اعتدال هم به آن پیوستند که حامی دکتر روحانی باشند و این به معنی حمایت از تفکر و برنامههای ایشان است. بنابراین انتظار میرود که دولت در مجلس آینده از همراهی و پشتوانه این مجلس جهت تحقق برنامههای خود و در مسیر برنامه ششم توسعه بهره ببرد. این مجلس میتواند کمک کند که مطالبات ملی بر اساس وعدههای اعلام شده توسط رئیس جمهور تحقق یابد و این میتواند رضایت عمومی و حفظ بقای سیاسی روحانی را هم در بر داشته باشد.
مردم زمانی که تلاش روحانی را در پیشبرد امور و رشد کشور ببینند و تاثیر آرای خود را در شتاب بخشی به پیشبرد امور احساس کنند حتی اگر در این مدت نتیجه مطلوبشان حاصل نشود از انتخابات کنار نمی کشند و دلسرد نمی شوند. باید در نظر داشته باشیم که روحانی در چه شرایطی دولت یازدهم را تحویل گرفت و برای ترمیم خرابیها و حل مساله معیشت مردم و مشکلات اقتصادی کشور با چه فشارهایی در داخل و خارج مواجه است. مردم نباید فراموش کنند که دلواپسان میخواهند آنها اعتمادشان را نسبت به روحانی از دست بدهند تا یکبار دیگر تندروها به صحنه بیایند و قدرت را به دست بگیرند، چون نتیجه از قبل معلوم است.
* روشن است که در انتخابات آینده اصولگراها از احمدی نژاد استفاده نمی کنند، به نظر شما اصولگراها روی چه گزینه هایی سرمایه گذاری خواهند کرد؟
** احمدی نژاد و تیمش را مردم شناختند، بنابراین بعید است که به آن تفکراقبالی نشان دهند. اگر آقای روحانی کارنامه بسیار درخشانی در انتهای عمر دولت یازدهم از خود ارائه دهد بدون شک به انزوای بیشتر این جریان کمک خواهد کرد. مشکلات ناشی از عملکرد دولت قبل به حدی است که بعید است با وعده ۲۵۰ هزار تومانی مردم به آنها روی خوش نشان بدهند. اما من استفاده از احمدی نژاد در انتخابات آتی را خود زنی محض برای اصولگراها میدانم. گرچه قضاوت در این مساله کمی زود است اما احتمالا لاریجانی یکی از کاندیداهای اصولگراهاست.
* اصلاح نظام آموزش و پرورش ایران همواره مد نظر مقامات ایران بوده است، آیا ممکن است ما در نظام آموزشی مان چند زبانه رفتار کنیم؟
** این مساله به استقبال دانش آموزان و خانوادههای آنها هم بستگی دارد، چراکه اکنون نیز چند زبانه هستیم. آنچه مسئولان آموزش و پرورش و معلمان در کارنامه دانش آموزان درج میکنند منحصربه زبان انگلیسی نیست اما در عین حال داوطلب برای زبانهای دیگر هم محدود است. در دوران وزارت بنده مصوبه ای در شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب رسید که افرادی که در کلاسهای زبان آلمانی، اسپانیایی و... شرکت میکنند و همسطح با آن زبانی که باید در مدرسه بیاموزند را آموختند این دسته از افراد میتوانند گواهی قبولی خود را به محل تحصیلشان در مدرسه ارائه داده و این در کارنامه تحصیلی شان لحاظ خواهد شد. در همین وضع موجود الزامی وجود نداشته که انحصارا همه دانش آموزان زبان انگلیسی بیاموزند. اما برای آموزش و پرورش بسیار دشوار است که برای تعداد اندکی دانش آموز کلاس و معلم جدید تامین کند.
فرمایش مقام معظم رهبری دقیق است اما به لحاظ اجرایی نیاز به بسترسازی دارد. در صورتی که داوطلب زبانهای دیگر به اندازه کافی باشد، آموزش و پرورش هم اعلام کرده که این کلاسها را تشکیل خواهد داد اما با این وجود در گذشته هم برای تشکیل کلاس و آموزش چند زبان در مدارس انحصاری وجود نداشت. حتی قبل از انقلاب نیز مدارسی وجود داشت به زبان فرانسه تدریس میکردند یا در بعضی از هنرستانها زبان آلمانی زبان خارجی آنها شمرده میشد. پس از انقلاب نیز فراگیری زبانهای مختلف جدی تر شد و مصوبه شورا نیز این بوده است که دانش آموختگان اگر در موسسههای خصوصی زبان دیگری آموختند به جای زبان انگلیسی نمره آن درس در کارنامه تحصیلیشان لحاظ شود.
* همواره گفته میشود که برجام در ابعاد بسیار وسیع اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، سیاسی، بینالملل، آموزشی و فرهنگی تاثیرات شگرف خود را در آینده نشان خواهد داد اما لغو تحریمها و توسعه روابط با اروپا در بعد فرهنگی و آموزشی کشور چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
** برجام حل یک مناقشه تحمیل شده علیه کشورمان بود. از این رو برجام به طور مستقیم به حوزه آموزشی و فرهنگی ایران ارتباط پیدا نخواهد کرد اما غیرمستقیم هر فضای تنش زایی روی جنبههای مختلف زندگی مردم و کشور از جمله مسائل فرهنگی و آموزشی تاثیرگذار است، به همین علت میتوان گفت شاید برجام به طور مستقیم بر مسائل فرهنگی و آموزشی اثر نگذارد اما به طور غیر مستقیم قطعا بر مسائل آموزشی و فرهنگی کشور هم تاثیر خواهد گذاشت. میتوان از این منظر به این مساله نگریست که تحریمها هزینه بسیار سنگینی بر کشور تحمیل میکرد، در شرایطی که منابع مالی کشور هم محدود بود به دلیل تحمیل آن هزینهها و محدودیت منابع مالی توجه و اعتنا به مسائل فرهنگی و آموزشی از منظر مالی کمتر و از این جهت حوزه آموزش و فرهنگ کشور متضرر میشد.
* در نظام آموزشی ما برخی از علوم تا حدودی کهنه و قدیمی شدند و این بیم میرود که این مساله در ضریب علمی ایرانیان طی چند سال دیگر اثر گذار باشد و جایگاه علمی را در مدارس جهانی با کاهش روبه رو کند، از هم اکنون آموزش و پرورش چگونه باید به فکر باشد؟
** نظام آموزشی ایران به لحاظ محتوایی و آموزشی نظام عقب مانده ای نیست، بخشهای پژوهشی آموزش و پرورش ارتباط با مجامع بین المللی و موسسات پژوهشی دارد. پژوهشگاه آموزش و پرورش پژوهشگاه پویایی است و بخش هایی که مسئولیت تدوین کتابهای درسی را به عهده دارند اطلاعات شان به روز است. از منظر محتوا نظام آموزشی ایران عقب نیست، ممکن است از منظر شیوههای آموزشی و تجهیزات و روشهای آموزشی مشکلاتی داشته باشیم که طبیعتا این روشها در کشورهای مختلف تفاوتهایی نیز میتواند داشته باشد، از این جهت باید مقداری چاره اندیشی کرد. به روز کردن ساختمانها، تجهیزات، آزمایشگاهها و کارگاهها خصوصا آموزشهای تخصصی تکمیلی معلمان و مربیان و کاهش نیازها و مشکلات معیشتی آنان نیاز به منابع جدی دارد، باید کشور روی این مسائل تمرکز کند و بر راههای تامین منابع برای به روزکردن تجهیزات باید چاره اندیشی کرد. قطعا راه حل هایی نیز برای آن وجود دارد اما اندکی جسارت نیز برای تصمیمگیری میخواهد.
* همواره این اعتقاد وجود دارد که از طریق آموزش میتوان معضلات اجتماعی مثل اعتیاد و طلاق را حل کرد، آیا آموزش در مدارس بخصوص دبیرستانها میتواند در این زمینه راهگشا باشد؟
** معلم اگر به لحاظ معیشتی تامین شود و ناگزیر نباشد که تا پاسی از شب برای تامین هزینههای زندگی اش به این در و آن در بزند، قطعا خود را وقف دانشآموزان خواهد کرد. بسیاری از آنها با وجود مشکلات معیشتی نیز این کار را وظیفه اخلاقی و وجدانی خود میدانند. در اینجا دو مشکل وجود دارد، نخست آنکه کار و رسالت تربیتی از معلمان با ایجاد دو شاخه موازی در آموزش و پرورش گرفته شده و انگیزه معلمان برای این امور کاهش پیدا کرده و امور تربیتی به افراد دیگری واگذار شده است. این از اشتباهاتی است که باید هر چه زودتر جلوی آن گرفته شود و رسالت تربیتی معلمان احیا شود. زمانی که شاخه مستقل پرورشی ایجاد شد، توجیه خودش را داشت و تصمیم درستی بوده است و همان موقع هم بنا نبود نقش تربیتی معلم مخدوش شود اما به هر رو قرار بر این نیست تصمیمی که در یک شرایطی گرفته میشود تا ابد با همان توجیه پایدار بماند. به هرحال شرایط تغییر پیدا خواهد کرد و متناسب با تغییر باید در سیاستها و برنامهها تجدید نظر شود.موضوع دیگر مساله معیشت معلم است که باید با تامین مناسب آن بتواند برای دانشآموز وقت و زمان کافی بگذارد.
حرفه معلمی محدود به ساعت در کلاس و حضور در مدرسه نیست و هر اندازه ارتباط دانش آموز و معلم صمیمی تر و طولانی تر باشد تاثیرگذاری آن در شخصیت دانش آموز بیشتر خواهد بود. روش دیگری که باید مطالعه و نتیجه آن مشخص شود آثار تخصصی شدن زیاد دروس است که موجب تماس حداقلی دانش آموز و معلم میشود و نباید بدین صورت باشد که دانش آموز، معلم مورد علاقه خود را تنها ۲ ساعت در هفته ببیند. اگر این مدت زمان به ۶ ساعت افزایش یابد تاثیرگذاری تربیتی آن بیشتر خواهد بود لذا پیشنهاد من این است که پژوهشگاه در این خصوص بررسی جامعی داشته باشد. مساله معیشتی هم در جای خود بسیار مهم و تاثیرگذار است. معلم در چنین شرایطی به خاطر محدودیت وقت و مساله معیشتی نمی تواند وقت کافی برای دانش آموز بگذارد. در حالی که معلم باید در مدرسه کنار دانش آموزان باشد و در کنار آنها ورزش کند و با آنها پیک نیک برود و همچنین به کتابخانه، آزمایشگاه و بازدید علمی برود. با آنها کار علمی انجام دهد. این مساله نیاز به منابع و رضایتمندی شغلی معلمان دارد تا اثرگذاری لازم به وسیله معلمان به وجود آید.
* پویایی نظام آموزشی چقدر به فضای سیاسی مرتبط است؟
** پویایی محیط آموزشی، پویایی تفکر و اظهار نظر همراه با احساس آرامش است از اینکه نوآوری و خلاقیت و تفکر نقاد و اظهار نظر معلم نسبت به مسائل روز کشور با رعایت مصالح ملی و اصول آموزشی ممکن است. این موارد به پویایی مدارس یاری خواهد رساند. این مهم ارتباط مستقیم به فضای سیاسی کشور دارد. اگر فضا باز باشد معلم راحت تر اظهار نظر خواهد کرد، دانش آموز یاد میگیرد باید تفکر نقاد داشته باشد و اگر خواسته ای مطرح شد بدون مطالعه تسلیم نشود و نسبت به موضوعات حساسیت نشان داده و نقد و اظهار نظر کند. اگر معلم حق اظهار نظر نداشته باشد، در نتیجه دانش آموزی هم تربیت نخواهد شد که تفکر نقادی داشته باشد.
* قطعا N GOها و تشکلهای مدنی از ارکان آموزش دهنده و مقیاسی برای توسعهیافتگی سیاسی در هر جامعه ای به شمار میروند، آموزش و پرورش تا چه اندازه دانشآموزان را به این سمت هدایت میکند؟
** متاسفانه این قبیل امور در آموزش و پرورش به سهولت راه پیدا نمی کند. اینکه متناسب با علایق دانشآموزان امکان تشکل مناسب و حمایت از آن تشکل در مدرسه و خارج از آن وجود داشته باشد امری ضروری است.تشکل هایی هم در مدارس فعالند مثل انجمنهای اسلامی،بسیج، مجلس دانش آموزی، شوراهای مدارس و نظایر آنها، اما تنوع علایق و سلیقههای دانشآموزان بسیار فراتر از این موارد است.
http://armandaily.ir/fa/Main/Detail/152350
ش.د9500466