(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1395/03/06 ـ شماره 10600 ـ صفحه 9)
روزنامه «مصرتایمز» به قلم «حنیف عبدالله»، سیاست خارجی عربستان در یمن، مصر و لبنان و همچنین مسائل داخلی و تحولات این کشور را بررسی کرده و معتقد است که آلسعود در همه زمینهها به بنبست رسیده است.
در این مقاله آمده است: به قدرت رسیدن ملک سلمان در عربستان را فقط نمیتوان یک جایگزینی در نظام قدرت خانوادگی تلقی کرد، بلکه بر اساس رفتار، سیاست و نوع تعامل با نقاط بحرانی در خاورمیانه و شمال آفریقا و یا بازیگران رقیب، باید آن را دورهای جدید در این کشور ثبت کرد که بنا بر ارزیابیهای غربی، سرنوشت عربستان سعودی را با هزینههای سنگین و ریسکهای بالا در ابهام قرار داده است.
رفتار فرار به جلو در تحولات منطقهای و اصرار بر سیاستهای افراطی و بیثباتکننده، اگرچه ظاهراً برای تثبیت موقعیت این پادشاهی است، ولی با یک اضطراب و نگرانی عمیق همراه است.
«ترکی فیصل» مدتی قبل در واکنش به موضوع اوباما که عربستان را «مادر تروریسم» و ناقض حقوق بشر و آزادی توصیف کرده بود، به خدمات بیش از پنجاهساله پادشاهی عربستان در همپیمانی با آمریکا اشاره کرده و موضع اوباما را غیرمنصفانه دانست. در محیط داخلی با اینکه چینش شاهزادگان در نردبان قدرت به نفع ملک سلمان و فرزندش محمد است، ولی جابجایی حدود 43 پست سیاسی و حکومتی و ادغام 13 وزارتخانه و موسسه، را باید نوعی خانهتکانی و تضمین ابزارهای لازم برای تصدی محمد بن سلمان دانست که تردیدی برای حذف محمد بن نایف ولیعهد از خود نشان نمیدهد.
تمایلات پنهان واشنگتن
هنوز روشن نیست که آمریکاییها تمایل خود نسبت به محمد بن نایف را برای جانشینی پادشاه از دست داده باشند، ولی چهرهسازی از محمد بن سلمان و توصیف محمد بن نایف به قمارباز و معتاد، پیامهای روشنی را منتقل میکند. برنامه اقتصادی محمد بن سلمان که جاهطلبانه و غیرقابل تحقق ارزیابی شده، تلاشی برای یک برنامه ملی، منطقهای و بینالمللی از سوی عربستان است.
بسیار آشکار است که خانواده سلمان و پادشاهی سعودی، از اینکه با تهدیدات وهابیت مستقل از نظام پادشاهی روبرو شوند و خشم آنها در رفرمهای فرهنگی، دورهای از جنگ داخلی در عربستان را موجب شود به گونهایکه داعش و القاعده ناهماهنگ با دستگاههای امنیتی عربستان را به راه اندازد، دلهره و ترس دارند.
دوره خطرهای ویرانگر
مشکل عربستان در دوره ملک سلمان به این خطرهای ویرانگر در محیط داخلی و در ابعاد امنیتی، اجتماعی و اقتصادی محدود نمیشود، بلکه این کشور در عرصه منطقهای نیز با چالشهای متنوعی روبروست.
پروژههای جنگافروزانه تکفیری در سوریه و عراق نهتنها بینتیجه مانده، بلکه با ظرفیت معکوس شدن بهسوی عربستان موجه است و بر مشکلات این پادشاهی خواهد افزود. جنگ در یمن کارنامهای خونین، پرهزینه و ناموفق ثبت کرده که سرافکندگی عربستان را بدنبال داشته است.
حاکمان ریاض فکر میکنند اگر کاخ سفید همراهی بیشتری با آنها در جنگ سوریه، عراق و یمن از خود نشان دهند، میتوانند بر ویرانههای جنگ، جشن پیروزی بگیرند، ولی کاخ سفید اولویت دیگری دارد. آنها میخواهند تا قبل از نوامبر 2016، موفقیتهایی برای دیپلماسی خود ثبت کنند و کارزار انتخابات ریاستی را با تضمین بیشتری پشت سر بگذارند.
دوستی با اسرائیل
اما عربستان این نیاز مرحلهای آمریکا را برای خود کُشنده میداند و در بازی مذاکراتی سوریه و یمن و یا رقابتهای دوستسازی عراق، نقش مخرب نشان میدهد و با آن همراهی نمیکند. به همین دلیل و یا دلایل دیگری، پادشاهی عربستان خود را در یک خلاء راهبردی قدرت منطقهای احساس کرده و برای جبران آن، دست به دامان مقامات اسرائیل شده تا به آمریکا ثابت کند میتواند نقشهای گوناگونی در تامین منافع آمریکا به عهده بگیرد و گاهی نیز از پتانسیل لابی صهیونیستی در درون آمریکا و یا نیازهای منطقهای برای موازنهسازی بهرهمند شود.
دوستی با اسرائیل قابلملاحظه است. عربستان سعودی با آشکار کردن روابط پنهان با صهیونیستها، بسیار امیدوار است تا کاستیهای راهبردی و نظامی خود در نقاط بحرانی منطقه و یا در قبال ایران از سوی اسرائیل جبران شود، ولی اسرائیل هم، نگاه ابزاری به آل سعود داشته و حاضر نیست توان و موقعیت خود را برای آل سعود هزینه کند و سپر بلای آنها در مقابل ایران و مقاومت شود.
اسرائیلیها برای اینکه از کابوس مقاومت و ارتقای نقش راهبردی ایران رهایی یابند، آل سعود و ذخایر تکفیری آنها را به مثابه پیاده نظام تامین امنیت خود میدانند تا افکار عمومی عربی و اسلامی و پتانسیل کشورهای منطقه، بهجای اسرائیل به یک دشمن فرضی و ساختگی منحرف شود.
دیپلماسی رشوهای
بههرحال آنگونه که عربستان میاندیشد از این ائتلافسازی، یک اقدام فوقالعاده بدست نمیآید. خصوصاً اینکه باید رسوایی رابطه با اسرائیلیها و هزینههای آن را تحمل کنند. دیپلماسی رشوه آلسعود با مصر، سودان، جیبوتی، اردن، مالزی، پاکستان و یا ترکیه هم نتوانسته انتظارات را پاسخ دهد و به پتانسیلهای موثر و راهبردی تبدیل شود.
ترکیه اخوانی نیز با اینکه از مناسبات برابر با عربستانیها استقبال میکنند و پرداخت هزینههای میلیاردی خود در سوریه و دیگر نقاط را برای اقتصاد و ترکیه ضروری میدانند، ولی حاضر نیستند نقش ابزار و دستدوم برای عربستان را به عهده بگیرند.
در مصر، اگرچه، چالش اصلی ژنرال سیسی با اخوانیهاست، ولی گسترش جریان داعش و تکفیری به داخل مصر که منشا عربستانی دارد، مقامات حاکم بر قاهره را محتاط کرده، ولی بهشدت به دلارهای اهدایی آنها احساس نیاز میکنند و بیش از لبخند با پادشاه عربستان، امکان همراهی راهبردی با آنها را ندارند.
ناتوانی در تغییر نقشه منطقه
در سوریه و عراق، با اینکه تروریسم تکفیری و القاعده، در ابتدا ظرفیتهای بزرگی برای «تغییر نقشه منطقه» از خود نشان داد و آمریکاییها، اسرائیلیها و غربیها را خوشحال کرد، ولی افول و غروب سریعی داشتند و در مقابل راهبردهای ایرانی و مقاومت، تحمل و امکانی برای باقی ماندن و حیات طولانی در خود ندیدند. عزای پایان عمر تروریسم تکفیری در عراق و سوریه، برای آمریکا و اسرائیل و آل سعود قابلتحمل نیست، چراکه پیامدهای ژئوپلیتیکی و امنیتی این شکست، عربستان را در محاق و آمریکا را با پیامد از دست رفتن هژمونی منطقهای روبرو میکند.
لذا همه انرژی آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی در سوریه و عراق در تزریق تروریستهای جدید و سلاحهای حیاتبخش برای تروریستها و طولانی کردن عمر آنها مصروف میشود. فقط امید دارند که دیرتر شکست بخورند و کسب پیروزی و امتیاز بیشتر به سراب و توهم شباهت دارد.
ثبات اقتدارساز ایران
نقش ثبات اقتدارساز ایران در عراق، برای آمریکا و عربستان یک سم مهلک است و لذا در کنار بازی به اصطلاح مبارزه با تروریسم در عراق، از هر تلاش برای واگرایی، هرجومرج و ناکارآمدی حکومت مرکزی این کشور استقبال میکنند. عراق مقتدر، دمکراتیک و منسجم برای معادله قدرت منطقهای و بقای آل سعود، در نقطه مقابل با نتایج معکوس قرار دارند.
ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برای عربستان یک کابوس و برای آمریکا غیرقابلباور و پذیرش است و لذا دیپلماسی رسمی و یا پنهان آنها در تخریب، مهار و یا فشار و محدودسازی ایران قرار گرفته است. اگر شیخ خزعل در دوره ناصر، هویت قومی و ناسیونالیستی داشت و تمام عشایر و خانوادههای نامدار و جزیرهالعرب را راهبری میکرد، در دوره صدام، بعثی شده و در خدمت وی قرار گرفتند. با مرگ شیخ خزعل این شجره عشایری از سوی عربستان با شناسنامه عرب سنی ظاهر شده است. عربستان میداند که برای اجرای نقش تخریبی در درون ایران، نمیتواند بر روی ظرفیتهای قومی تکیه کند، ولی آرزو دارد با تکیهبر شجره عشایری شیخ خزعل، میتواند خود را وارث و منجی عرب و اهل سنت قرار داده و با دلارهای نفتی به رفتار ضد امنیتی در مقابل ایران استمرار دهد که البته همیشه ناکام بوده است.
عربستان پنهان نمیکند که دهها میلیارد دلار به صدام برای جنگ با ایران اهدا کرده و یا با تروریستهای تکفیری به مراکز دیپلماتیک ایران در چند کشور حمله کرده و خونریزی به راه انداختند، و یا از باندهای شرور مواد مخدر در جنوب شرق ایران برای ایجاد بیثباتی و ناامنی بهره گرفتهاند.
خودکشی اقتصادی آلسعود
عربستان سعودی برای اینکه ثابت کند برای آمریکا مفید است و آمریکا نباید به بهانه توافق هستهای به ایران نزدیک شود، حاضر است «خودکشی اقتصادی» هم بکند و نفت ارزان به جهان عرضه کند و یا به وسوسه خریداران نفت ایران، پیشنهاد قیمتهای پایینتر از سبد رسمی بورسها را بدهند تا فروش نفت ایران و تامین درآمد ایران مختل شود.
بطور کلی تصویری که عربستان از خود در دیپلماسی، نقش منطقهای و تعامل و رقابت در منطقه و جهان بهجا گذاشته، نهتنها به نتایج ملموس و راهبردی منتهی نشده، بلکه چهرهای از یک بازیگر شرور، غیرقابلاعتماد، ناامن کننده، خونریز و تروریست بهجای گذاشته تا جایی که حتی حامیان آنها در لندن و واشنگتن ناچارند گاهی به این جلوههای زشت و یا وحشتناک در محیط داخلی و خارجی عربستان اذعان و اعتراف کنند.
اگر چنین ارزیابی کنیم که بسیاری از کشورها یا برمبنای دفع شر و یا بعنوان کیسه پول و دلارهای نفتی به عربستان نگاه میکنند، چندان به بیراهه نرفتهایم و انصاف را زیر پا نگذاشتهایم. پاکستانیها و ملک عبدالله اردنی، عمرالبشیر سودانی، حاکمان جیبوتی، نخستوزیر مالزی و ژنرال السیسی در مصر و حتی اردوغان در ترکیه، قبل از اینکه به آل سعود بهعنوان یک شریک و بازیگر موثر فکر کنند، به سخاوت رشوههای این پادشاهی و سیاستهای تنشآلود آنها دل بستهاند.
همانگونه که مقامات تلآویو به دو سرمایه آل سعود برای عبور از چالشهای خود فکر میکنند و دلارهای سعودی و سرمایه تروریسم تکفیری را برای خود امنیتساز میدانند، آمریکا و اروپا هم، با کلاه بزرگی بر سر این پادشاهی، به فروش تسلیحات رنگارنگ به آنها و هدایت و راندن آنها در اجرای سیاستهای منطقهای فکر کرده و لذت میبرند.
پرچمدار آزادی اما خارج از عربستان!
درحالیکه زنان در عربستان باید در زنجیر محرومیتها باشند، شاهزادگان سعودی در کابارههای غربی هرزگی میکنند و به زنبارگی مشغولند. آل سعود سعی دارد خود را پرچمدار آزادی و دمکراسی معرفی کند اما فقط در خارج از عربستان ولی در داخل سمبل دیکتاتوری، سرکوب و خفقان است.
درحالیکه «شیخ نمر» به دلیل مطالبه آزادی و حقوق بدیهی مدنی در عربستان گردن زده میشود و همه صداهای آزادیخواهانه و حقوق دمکراتیک خفه میشوند، عربستان در سوریه خواستار دمکراسی است! درحالیکه به بحرین نیرو اعزام میکند تا مردم معترض به آلخلیفه مورد حمایت انگلیس را سرکوب کنند، ایران را متهم میکند که در کشورهای عربی مداخله میکند.
درحالیکه مردم عربستان مجبورند با پادشاه بیعت کنند، دمکراسی در عراق را تحمل نمیکند و رئیسجمهور منتخب مردم در سوریه باید با اراده آل سعود ساقط شود.
درحالیکه خود را حامی عرب و اهل سنت میداند، با اشغالگران فلسطین، دوستی خود را آشکار میکنند و عرب و اهل سنت در یمن را به خاک و خون میکشد. آل سعود که مادر تروریسم تکفیری است، خود را عضو ائتلاف ضد تروریسم میداند و برای برملا نشدن رسوایی دست داشتن در تروریسم 11 سپتامبر، 750 میلیارد دلار به آمریکا رشوه میدهند. این تابلوی کوچکی از رفتار، سیاست و ماهیت عربستان است که جهان در تماشای آن است.
http://jomhourieslami.net/?newsid=92142
ش.د9500516