تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۶  ، 
کد خبر : ۲۹۲۵۰۳

خرافات از نگاه امام خمینی (بخش دوم)

اشاره قسمت اول این مبحث در صفحه فرهنگ روز سه‌شنبه تقدیم شد و اینک قسمت دوم و پایانی را مطالعه می‌فرمائید. به نظر می‌رسد از جمله دلیل افزایش چنین ادعاهایی این است که برخی از ما مثلا جمکران را تبدیل به جایی کرده‌ایم که غیر از آن است که قبلا بود. عده‌ای کار‌هایی می‌کنند و عریضه می‌نویسند که از بدترین خرافات است و ادعای رابطه با امام زمان می‌کنند که دروغ است. در این زمینه توقیع امام زمان(ع) که توسط علی‌بن محمد سمری چهارمین نایب خاص آن حضرت وارد شده که ادعاها را تکذیب می‌کند و سند معتبر هم دارد. متن توقیع این است:
پایگاه بصیرت / مسیح مهاجری

(روزنامه جمهوري اسلامي – 1395/03/13 – شماره 10606 – صفحه 10)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

«یا على بن محمد السمرى اعظم‌الله اجرا خوانک فیک، فانک میت ما بینک و بین سته ایام، فاجمع امرک و لاتوص الى احد یقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبه الثانیه فلا ظهور الا بعد اذن‌الله تعالى عزوجل، و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جوراً.

و سیاتى شیعتى من یدعى المشاهده، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفیانى و الصیحه فهو کذاب مفتر، ولاحول و لاقول الا بالله العلى العظیم."

«اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دینى تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد، تو از اکنون تا شش روز دیگر خواهى مرد، پس امر (حساب و کتاب) خود را جمع و جور کن و درباره نیابت و وکالت به هیچ کس وصیت مکن تا به جاى تو بنشیند؛ زیرا غیبت دوم فرا رسیده است، دیگر تا آن روزى که خداى تبارک و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود که دل‌ها را سختى و قساوت فرا گیرد و زمین از ستم و بیداد پر گردد. به زودى افرادی از شیعیان من ادعاى مشاهده خواهند کرد، بدان هر کس که پیش از خروج سفیانى و بر آمدن صیحه و بانگى از آسمان، ادعاى دیدن من را نماید، دروغگو و تهمت زننده است. قدرت و توانایى از آن خداوند بلند پایه بزرگ است و بس.»

این توقیع ادعا‌ها را تکذیب می‌کند. در حالی که از خود امام داریم که این‌ها دروغ است، از سایر ائمه هم روایت داریم. در روایات داریم که "یشهدالمواسم". امام زمان در خیلی از مراسم مثل حج شرکت می‌کنند و برخی ادعا می‌کنند که ما ایشان را دیدیم. چون در روایات داریم که امام در حج شرکت می‌کنند آن‌ها سوء استفاده می‌کنند که ما امام را دیدیم.

ائمه برای رد این مطلب چون از قبل پیش‌بینی کرده بودند فرمودند حضرت حضور پیدا می‌کند در این مراسم ولکن "یری‌ الناس و لایرونه" یعنی او مردم را می‌بیند و مردم او را نمی‌بینند. یعنی نمی‌فهمند که امام زمان است مردم عادی را می‌بینند خیال می‌کنند امام زمان است. آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر از متفکران معاصر که کتاب‌های مهمی دارند من جمله کتابی به نام "بحوث حول المهدی" که در آن، ادعای دیدار امام زمان (عج) را مفصل بیان کرده‌اند و نتیجه‌ می‌گیرند که با استناد به همین توقیع هیچ کس امام زمان را نمی‌بیند و روایات «کذب الوقاتون» هم همین را تاکید می‌کنند.

شیخ مفید همان کسی که خیلی از این نسبت‌ها را به او می‌دهند در کتاب "الفصول العشره" این جمله را دارند که در غیبت صغری برخی خواص امام زمان علیه‌السلام را می‌دیدند مثل همین نواب اربعه ولی در غیبت کبری همه بی‌خبرند. هیچ کس حضرت را نمی‌بیند. یکی از علمای بزرگ نعمانی است که در کتاب الغیبه این جمله را دارند: "الامام موجود العین و الشخص الا انه فی‌وقته هذا یری ولایری". امام وجود دارند و اعتقاد داریم به وجود آن حضرت و لکن امام زمان می‌بینند همه را ولی دیده نمی‌شوند.

ختم می‌کنم به این نکته از حضرت امام خمینی که معروف است. من خودم شخصا این را از بزرگان انقلاب شنیدم و تردیدی در آن نیست و توسط برخی از نزدیکان به صورت خاطره‌ نقل شده که افرادی ‌آمدند خدمت امام و وقت خواستند. امام وقت نمی‌دادند؛ چون مدعی بودند با امام زمان رابطه دارند وقت نمی‌دادند، اصرار کردند و بالاخره پس از مدتی به خواهش بزرگان وقت دادند. وقتی خدمت امام آمدند و مطرح کردند که ما با امام زمان (عج) رابطه داریم و امام زمان خدمت شما سلام رساندند و اگر کاری دارید بفرمایید ما به امام بگوییم.

اگر قرار باشد کسی ارتباط با امام زمان داشته باشد خود امام خمینی باید داشته باشد. مگر شما کی هستید؟! امام برای این که به همه و به خود آن‌ها بفهماند قضیه چیست به آن‌ها گفتند من 3 چیز به شما می‌‌گویم از امام زمان بپرسید. اگر این 3 چیز روشن شد من حرف شما را قبول می‌کنم.

اول، من چه چیزی را دوست دارم؟ بزرگان نقل می‌کنند که عکسی منسوب به حضرت رسول (ص) است حضرت امام با وجود آن که می‌دانستند که سند حتمی بر درستی عکس وجود ندارد اما به آن علاقه داشتند. دوم: دیوان شعری داشتم که وقتی ساواکی‌ها حمله کردند این دیوان را بردند شما بفرمایید که کجاست. امام زمان می‌داند. سومین سوال هم یک سوال فلسفی بود.

آن‌ها بیرون رفتند و از همان بیرون جماران شروع کردند به فحش و بد و بیراه به امام که چه چیزهایی از ما می‌خواهد و به ما اعتقاد ندارد و قبول نمی‌کند که ما ارتباط با امام زمان داریم. این هم از جمله مبارزاتی است که امام با این مسایل خرافی می‌کردند.

سطحی کردن دین

نوع سوم خرافات، تلاشی است که الان برای عوامانه و سطحی کردن دین می‌شود که این خیلی خطرناک است. علت این است که تبلیغات دینی ما خیلی بی‌ضابطه است. بسیاری از کسانی که دین را به مردم معرفی می‌کنند و ابعادش را مشخص می‌کنند منبری‌هایی بی‌سواد و مداح‌های بی‌سواد هستند. کسانی که برای درآوردن گریه مردم، به ضجه وادار کردن مردم و برای گرفتن مجلس خودشان و طرفدار پیدا کردن، حرف می‌زنند. هر مطلبی را هر جوری که دلشان خواست مطرح می‌کنند بدون این که سندی ارائه کنند (چون آن جا کسی ننشسته است که بگوید این مطلب را از کجا آورده‌ای؟) بدون این که در صحت و سقم مطلب تحقیق کرده باشند چیزی را ارائه می‌دهند.

یک دسته از این‌ها مداحان بی‌سواد و دروغ پرداز حرفه‌ای‌اند که اگر بخواهیم موارد بگوییم خیلی زمان می‌برد؛ فرض را بر این می‌گذاریم که همه شما با این موارد برخورد کرده‌اید.

منبری‌های کم سواد که فراوان شده‌اند و سطح منبر خیلی پایین آمده، رادیو و تلویزیون الان مروج خرافات شده، اکثر چیزهایی که پخش می‌کند خرافه نیست برنامه و حرف خوب هم زیاد دارد و خدمات زیادی می‌کند ولی خیلی از این خدمات را خرافات از بین می‌برد. رهبری انقلاب در جمع مدیران رادیو تلویزیون فرمودند: در جمع 20-10 نفری ممکن است حرف بی‌ربطی زده شود در جمع 20-10 نفری طوری نیست ولی اگر این حرف از تلویزیون پخش شود آثار مخرب و ویرانگر دارد. باید این مسایل کنترل شود.

مطلب درستی فرمودند ولی رعایت نمی‌شود. هر مداحی هر مطلبی را هر دروغی را نقل کند از تلویزیون پخش می‌شود. این یکی از ابزارهای ترویج خرافات است.

خانم جلسه‌ای‌ها که الان پولی هم شده و درآمدهای کلانی هم در تهران و هم شهرستان‌ها دارند. در یکی از شهرستان‌ها در این مساله صحبت می‌کردم از این حرف خیلی استقبال شد. گفتم مبارزه کنید با این خانم جلسه‌ای‌های بی‌سواد و بی‌اطلاع که از صدور الواعظین! یک چیزهایی بدون سند گرفته‌اند. هر چیزی دلشان بخواهد هر جایی می‌گویند و عده‌ای مردم نمی‌دانند چیست. خیلی از خانم‌های خانه‌دار مشکلی و نذری دارند و پول و حلوایی و آشی می‌دهند و آن‌ها هم می‌آیند و مجلس را گرم می‌کنند و هر چه دلشان بخواهد می‌گویند. این‌ها از ابزار ترویج خرافاتند و بعد هم سوداگران حرفه‌ای. مثل تهیه کنندگان CDهایی که یک نمونه‌اش دو سال پیش در مشهد اعلام شد که سگی آمد و رفت در حرم امام رضا(ع) کنار ضریح و حضرت آن را مورد لطف قرار دادند و آن سگ هدایت شد و رفت و خدام آمدند و سگ را برداشتند بردند و معجزات برایش درست کردند.

ما در روزنامه جمهوری اسلامی مقاله مفصل نوشتیم. خیلی‌ها به ما گفتند شما به چه جرات این را نوشتید. علیه ما در مشهد شکایت شد که این‌ها به امام رضا و به دین و همه چیز اهانت کردند. بعد به ما پیغام دادند که شما مبادا زیارت امام بروید، خدام شما را می‌کشند. آن‌ها به این چیزها اعتقاد دارند. من عمدا رفتم و نزد آقای طبسی هم رفتم و صحبت کردیم که چرا این چیزها اتفاق می‌افتد و ایشان هم آه و ناله کردند که ما هم مدتی است این مسایل را دنبال می‌کنیم. گفتیم که با این چیزها برخورد شود و همین موضوع را داریم توسط حراست دنبال می‌کنیم که چه کسانی بودند و چرا این کار را کرده‌اند و بر ما ثابت شده که دستی در کار بوده و دنبال اهدافی بودند. بعدها دیدیم CD آن درآمده است.

CD سگی که خدمت امام رفته و اطراف حرم در مشهد در دکه بازارهای اطراف. کسی که خبر داشته اطلاع داد که میلیاردها تومان بابت فروش این CD طی یکسال فروش کسب کرده‌اند. مردم که از گوشه و کنار کشور برای زیارت به مشهد می‌روند، این CDها را می‌خرند. نمی‌دانند چه خبر است. فکر می‌کنند این عظمت امام است. ما با منطق امام را قبول داریم. امام رضا احتیاجی ندارند از طریق خرافات تایید شوند و رفتن و نرفتن سگ چیزی را بر امام اضافه یا کم نمی‌کند. این خرافات از باب سوداگری‌ است. یکی از عوامل پیدایش خرافات سوداگران حرفه‌یی‌اند که این کارها را انجام می‌دهند.

امام در برخوردی که من خودم در جریان آن بودم مطالب جالبی دارند که برایتان می‌خوانم. جریان این بود که شبی حاج احمدآقا خمینی رحمه‌‌الله علیه تلفن زدند به من و گفتند امام مطلبی دارند و می‌خواهند در صفحه اول نمودی داشته باشد به دلیل این که نگرانی برای یکی از فضلای قم پیش آمده درمورد فتوایی که امام در مورد شطرنج داده بودند. اعتراض به امام کرده بودند و امام پرخاش کردند به ایشان حالا امام برای این که ایشان را از آن حالت که پیش آمده بیرون بیاورند مطلبی را نوشته بودند و از ایشان تعریف کرده بودند و می‌خواستند در روزنامه هم خوب منعکس شود تا تاثیر خود را در جامعه بگذارد و در حوزه قم از آن آقا اعاده حیثیت شود. موضوع در اصل مربوط بود به شطرنج که آیا حرام است یا نه؟

امام فرمودند در صورتی که قمار نباشد و برد و باخت نباشد حلال است. این، مورد اعتراض قرار گرفته بود که امام جواب دادند حتی به روایات استناد کردند. ضمنا بعد گفتند مرحوم آیت‌الله حاج سید احمدخوانساری که باتقوا بودند و در میان مراجع به تقوا شهرت داشتند در کتابشان این فتوا را دادند. در آن جا امام مطالبی را درمورد مبارزه با خرافات دارند که خیلی جالب است:

«ما باید سعی کنیم حصارهای خرافات و جهل را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (ص) برسیم و امروز غریب‌ترین چیزها همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد. دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم. شما خود می‌دانید که من به شما علاقه داشتم و شما را مفید می‌دانم ولی شما را نصیحت پدرانه می‌کنم که سعی کنید تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت تاثیر مقدس نماها و آخوندهای بی‌سواد واقع نشوید، چرا که اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیت‌مان نزد مقدس نماهای احمق و آخوندهای بی‌سواد لطمه‌ای بخورد بگذار هر چه بیشتر بخورد» (صحیفه نور، جلد 21، ص 152)

این از مشکلات ماست. یعنی خیلی از ما (کسانی که در این لباسیم) به ملاحظه این که مبادا به مقدس مآب‌ها بربخورد و به ما چیزی بگویند خیلی حرف‌ها را قبول می‌کنیم و لااقل مبارزه نمی‌کنیم و سکوت می‌کنیم و این خود جرم است و حرف امام اشاره به این است.

اوج مبارزات امام علیه خرافات را باید در مرتبط ساختن جهل و خرافات در تحرکات افراد متحجر و مقدس نماهایی جست و جو کرد که رژیم شاه را رژیم درستی می‌دانستند و با آن کنار می‌آمدند و سد راه نهضت امام و انقلاب بودند. امام در منشور روحانیت در جلد 21 صحیفه می‌فرمایند:

«امروز عده‌ای با ژست مقدس مابی چنان تیشه به ریشه این انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس مابان احمق در حوزه‌های علمیه قم کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. این‌ها مروج اسلام آمریکایی‌اند و دشمن رسو‌ل‌الله آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود. استکبار که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها مایوس شد دو راه برای ضربه زدن انتخاب کرد. یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ. در شروع مبارزات اسلامی می‌خواستی بگویی شاه خائن است بلافاصله جواب می‌شنیدی شاه شیعه است.

عده‌ای مقدس ماب واپس‌گرا همه چیز را حرام می‌دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت در مقابل آن‌ها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است و حتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد. فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی عبادی شد و قهرا فقیه مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد به زعم برخی افراد روحانیت زمانی مورد تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاسی و روحانی کاردان زیرک کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت. طریق رایج حوزه‌ها بود که هر کس کج راه می‌رفت متدین‌تر بود. یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار می‌رفت.

در مدرسه فیضیه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفی از کوزه‌ای آب نوشید، کوزه‌ را آب کشیدند چرا که من فلسفه می‌گویم. علمای دین باور در همین حوزه‌ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامی ‌مان نشات گرفته از همین بارقه است البته هنوز حوزه‌ها با هر دو تفکر آمیخته‌‌اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه‌های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی از مسایلی که برای طلاب جوان ترسیم شود همین قضیه است که چگونه در وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بی‌سواد عده‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو مایه گذاشتند و ترویج تفکر شاه سایه خداست و با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و جواب خون مقتولین را چه کسی می‌دهد و از همه شکننده‌تر شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان باطل است و هزاران دیگر مشکلات بزرگ و جان فرسایی بودند که نمی‌شد با نصیحت و مبارزه و تبلیغات جلوی آن را گرفت و تنها راه‌حل مبارزه و ایثار خون بود که خدا وسیله‌اش را آماده نمود، علما و روحانیت متعهد شیعه را برای مقابله با هر تیر زهرآگین که به طرف اسلام شلیک می‌شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند».

در مورد 15 خرداد

«در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله مقدس مآبی و تحجر و زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید و واقعا روحانیت اصیل در تنهایی خون می‌گریست. چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می‌خواهند ریشه دیانت را برکنند و عده‌ای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خورده و عده‌ای وابسته که چهره‌شان بعد از پیروزی روشن شد مسیر این خیانت بزرگ را هموار می‌نمودند. آن قدر که اسلام از این مقدس نماها ضربه خورده است از هیچ قشر دیگری ضربه نخورده است. نمونه آن مظلومیت و غربت حضرت علی‌(ع) که در تاریخ روشن است.»

نتیجه‌گیری

خطر مهمی که امروز انقلاب و نظام را تهدید می‌کند رواج سطحی نگری دینی است. آنچه در این بخش توضیح دادم، عواملی هستند که جریان جمود و تحجر و مقدس نمایی به عرصه برمی‌گرداند. آن چه امام با آن مبارزه می‌کردند و فرمودند که گلوله و سرب نبود که سینه را می‌درید و این مشکل راحت بود، مشکل بزرگتر از آن، جمود و تحجر بود. این خطر از همین طریق سطحی کردن دین و خرافات در اشکال مختلف‌اش دارد برمی‌گردد. حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها بیش از دیگران وظیفه مبارزه با این جریان سطحی نگر و سطحی کننده دین را دارند. به ویژه که سازمان سیا اعلام کرده: 40 میلیون دلار برای ترویج خرافات برای مداحان و نویسندگان سودجو اختصاص داده که این مطلب را به صورت کامل منتشر کردیم و در برخی جزوات مربوط به حوزه‌های علمیه منتشر شده و یک جمله‌اش این است که در سال 1383 در کتابی به نام نقشه‌ای برای جدایی مکاتب الهی که منتشر شده گفت و گویی دارد با دکتر مایکل براون معاون سابق سیا؛ او می‌گوید:

«یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار می‌کردیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می‌دارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایت‌های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی این مراسم که افرادی سودجو و شهرت طلبند عقاید و بنیان‌های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسایلی انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه‌ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید. در مرحله بعد باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه فراهم شود و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما هستند تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را به این فرهنگ و مذهب بزنیم.»

پاسخ به سئوالات

سئوال: نظر امام راجع به خواب دیدن و اینکه مثلا فلان حافظ قرآن آیه‌ای را در مورد فلان شخص بیان می‌کنند، چیست؟ دیگری نظر امام نسبت به جایگاه مراجع؟ در مورد عکس پیامبر (ص) هم که فرمودید توضیح دهید.

پاسخ: در مورد خواب در بحث محکمات که عرض شد فقط خواب‌های قرآنی را ما می‌توانیم بپذیریم و همین‌طور اگر چیز مستندی وجود داشته باشد؛ بنابراین بقیه خارج می‌شوند از بحث و قبول نیست. در خصوص امام؛ ایشان حتی بیداری‌های سست را قبول نمی‌کردند چه برسد به خواب. منطق امام آن قدر بالا بود که حرف‌های سست در بیداری که زده می‌شد را قبول نمی‌کردند. چه طور می‌شود که امام به مسایلی از قبیل خواب اعتنا داشته باشند؟!

نظر امام نسبت به مراجع بیشتر از این هاست که با کلماتی مثل تایید در موردش صحبت کنیم. ائمه جمعه را حاکم اسلامی نصب می‌کند. قرار بود ایشان امام جمعه گلپایگان را نصب کنند. امام فرمودند به احترام آقای گلپایگانی من نصب نمی‌کنم، ایشان نصب کنند. خدمت آقای گلپایگانی عرض شد. ایشان فرمودند امام حاکم اسلامی است حق این است که ایشان نصب کنند. امام خمینی فرمودند حق است که باشد من به احترام ایشان این حق را به ایشان می‌دهم.

این پیغام‌ها چند بار رد و بدل شد تا این که آقای گلپایگانی گفتند که من فلان کس را مشخص می‌کنم اما امام حکم را بدهند. بالاخره امام این را پذیرفتند که آقای گلپایگانی مشخص کنند که چه کسی باشد و امام حکم او را بدهند. در مواردی از این قبیل زیاد داریم که امام برای مراجع جایگاه بالایی قایل بودند. برای اداره حوزه علمیه که نزد امام می‌آمدند امام صحبت می‌کردند و رهنمود می‌دادند اما می‌فرمودند اداره حوزه با نظر آقایان مراجع صورت گیرد. نکته‌ای دیگر این که ضرب المثلی داریم که "حرمت امامزاده را باید متولی نگهدارد." مقداری هم سوء استفاده‌هایی می‌شود و همین اواخر من خدمت برخی آقایان مراجع عرض کردم، برخی کارها و موضع‌گیر‌ی‌ها باعث می‌شود که جایگاه مرجعیت پایین بیاید. – اینکه عده‌ای از مراجع مطالبه می‌کنند و انتظار دارند - ورود به برخی مساله جزئی و اظهارنظر در هر چیزی آن هم با فشار یا این که برخی پیش مراجع می‌روند و می‌خواهند که این را بگویید. من فکر می‌کنم که سطح مرجعیت بالاتر از این است که انتظار باشد در هر مساله‌ای وارد شوند. نباید زمینه‌ای شود که عده‌ای این را بهانه قرار دهند و به خودشان اجازه دهند که با مرجعیت برخوردی کنند که نباید بکنند.

عکسی که به پیامبر(ص) نسبت می‌دهند قدمت آن را نمی‌دانم اما این را می‌دانم که مربوط به قبل از دوره‌ایست که امام به میدان مبارزات و کار و زندگی آمدند. این را می‌دانم که امام وقتی این تصویر را دید خیلی خوش شان آمد اما نگفتند که این تصویر حضرت است. با مطالعات و آن چه که در کتب خوانده بودند تصویر را نزدیک می‌دیدند و خوششان می‌آمد اما هیچ وقت نمی‌گفتند که این تصویر پیامبر است.

سئوال: در مورد بحث صوفیه اشاره داشتید که ادعا می‌کنند که به حضرت علی(ع) اقتدا می‌کنند، لطفاً در این زمینه توضیح دهید. در زمینه برخی از مطالبی هم که از علما در حال حاضر نیز نقل می‌شود تکلیف چیست؟

پاسخ: حضرت علی(ع) مثل صوفی‌ها زندگی نمی‌کرد. ساده‌زیست بوده‌اند اما صوفیانه زندگی نمی‌کردند.

درباره کرامات علما و دیدن امام توسط کسانی که درمورد برخی از بزرگان اعلام کرده‌اند، من در بحث محکمات و متشابهات عرض کردم لزومی ندارد این‌ها را رد کنیم اما هیچ کدام را جزو مبانی اعتقادی خود قرار ندهیم. یعنی لازم نیست قبول کنیم. احتیاجی نداریم که این جور چیزها را وسیله برای هدایت مردم قرار دهیم. ما حرف‌هایی که در دین داریم از قرآن و حدیث و زندگی پیامبر و ائمه(ع) همین‌ها کافی است. منطق و استدلال دارند و احتیاجی به این‌ها نداریم. این‌ها دین را سطحی می‌کنند. لزومی ندارد بحث و دعوا کنیم که این‌ها درست است یا نیست. به قول بوعلی "ذره فی بقعه‌الامکان" می‌خواهد درست باشد می‌خواهد نباشد. ما اعتقادات و زندگی خود را مبتنی بر این‌ها نکنیم. مبتنی بر درونیات کنیم. نکته بعدی مربوط به دیدن امام زمان و توقیعی که برایتان خوانده شد، توقیعی است که علما آن را رد نکرد‌ه‌‌اند، سند دارد و پس هر کس ادعا کند که امام را دیده‌ام معنی‌اش این است که این توقیع را تکذیب می‌کند. توقیع رسماً از زبان حضرت است که تا زمان ظهور کسی مرا نمی‌بیند.

بنابراین هر کس بگوید دیده‌‌ام دروغ گفته است. نقل هم که می‌کنند از بزرگان ما نمی‌گوییم آن بزرگوار دروغگوست می‌گوییم آن نقل درست نیست. به علاوه این که این گونه مسایل و مسایل عرفانی چیزی است که کسانی که این‌ها را داشته باشند درباره آن به کسی چیزی نمی‌گویند؛ "مهر کردند و دهانش دوختند". یعنی ابرازش به معنای دروغگویی است. کسی که به این مراحل رسیده باشد اهل ابراز و خودنمایی نیست که بیاید خودش را عرضه کند تا بگویند عجب آدم مهمی هستی که امام را می‌بینی، پس خواسته مرا مطرح کن. اگر کسی واقعا اهل چنین چیزی باشد اهل دکان و دستگاه نیست، پس دروغ است. مهمتر از همه چیز جمله حضرت است که کسی او را نمی‌بیند.

این که نه تنها جلوگیری نمی‌شود بلکه خرافات را ترویج می‌کنند مثل رادیو، تلویزیون، به عنوان ترویج دین با برخی برنامه‌هایش دین سطحی را ترویج می‌دهد. نگرانی بیش از آن چیزی است که شما می‌گویید. بسیار تلاش لازم است برای این که بتوانیم مقابله کنیم. بنده عرض می‌کنم جلوگیری صفر و زیرصفر است ولی در مقابل پخش سطحی نگری و خرافات سریع است تا حالا چند جلسه در مورد خرافات از نظر امام یا ائمه در نهاد‌های دانشگاهی ایجاد شده است؟!! چقدر تبلیغ شده است؟!! در دانشگاه‌ها چند برنامه برگزار شده یا چند کتاب منتشر شده است؟ ولی از آن طرف در نمایشگاه کتاب 50 درصد کتاب‌ها کتاب‌های خرافی و سطحی نگری و بی‌ماخذ بوده است. بسیاری از آدم‌های بزرگ کتاب‌های این چنینی چاپ می‌کنند و حتی برخی مراجع را وارد این مسایل می‌کنند بنابراین من می‌گویم کاری که الان صورت می‌گیرد در برابر کار عظیمی که طرف مقابل می‌کند با بودجه‌ای که دشمن برای این کار قرار داده است چیزی نیست.

بنده به عنوان یک روحانی و حتی به عنوان مدرس دانشگاه به بهانه‌های مختلف این بحث‌ها را مطرح می‌کنم. در روزنامه (جمهوری‌ اسلامی) هر وقت اتفاقی بیفتد مقاله می‌نویسم و مقالات را جمع می‌کنم و کتاب می‌کنم ولی یک دست که صدا ندارد. بقیه هم باید کاری کنند. وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات باید این کارها را بکنند که متاسفانه نمی‌کنند.

من قبول ندارم که با این چیزها دین تقویت می‌شود. عده‌ای فکر می‌کنند که با ترویج مطالب عوامانه دین تقویت می‌شود ولی واقعیت اینست که تضعیف می‌شود. عده‌ای از توده مردم این جوری دین را بهتر می‌پذیرند و شیرین‌تر است ولی آن‌ها به سرعت و خیلی زود هم برمی‌گردند. حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه دارند که اگر درختان را با ناز و نوازش رشد دهید و آسیب‌ها را نبینند و باد و باران را نبینند با بادی فورا می‌شکنند ولی اگر در دامنه کوه در برابر باد و بوران رشد کند، توفان آن را از پای درنمی‌آورد. پس اگر شبهات گفته شود، با خرافات مبارزه شود، مسایل مطرح شود، آدم‌ها با منطق رشد کنند در آن صورت وقتی تبلیغات دشمن بیاید از فکر و عقیده‌شان برنمی‌گردند. کسانی هستند در جامعه که با این خرافات رشد می‌کنند ولی وقتی با مارکسیست‌ها یا پیروان مکاتب غربی حرف می‌زنند در مقابل می‌مانند و راحت جا می‌زنند و خیلی‌ها بی‌عقیده می‌شوند، آن‌هایی بی‌عقیده نمی‌شوند که با منطق دین رشد کرده باشند؛ پس خرافات دین را تقویت نمی‌کند.

http://jomhourieslami.net/?newsid=93122

ش.د9500684

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات