(روزنامه مردمسالاري - 1395/03/25 - شماره 4061 - صفحه 15)
گروه سياسي- فدراسيون روسيه پس از فروپاشي اتحاد شوروي، در امتداد سياست خارجي ميخاييل گورباچف آخرين دبيرکل حزب کمونيست اتحاد شوروي، توسعه روابط با کشورهاي جهان را در چارچوب ملاحظات اقتصادي و سياسي جديد مورد توجه قرار داد. براي فدراسيون روسيه در چارچوب نگاههاي خاص خود در سياست خارجي آن، جمهوري اسلامي ايران يک «تهديد» برآورد ميشد، اما بزودي روشن شد که فدراسيون روسيه با جمهوري اسلاميايران داراي منافع همساز متعددي است.
وقوع تحولات پي در پي در قفقاز و آسياي مرکزي و حتي در درون مرزهاي فدراسيون روسيه، ضرورت دگرگوني در روابط با ايران را آشکار ساخته بود. سازگاري منافع دو کشور در سطوح منطقهاي و بينالمللي براي رهبران روسيه غيرقابل چشمپوشي مينمود.
همکاري دو کشور درجريان جنگ داخلي تاجيکستان و بازگشت صلح و ثبات به اين کشور براي روسيه حائز اهميت بسيار بود. دو کشور در منطقه درياي خزر نيز در برابر توسعه نفوذ بيگانگان علايق مشترکي را ملاحظه کردهاند.
درحالي که آمريکا سياست مهار( سدبندي) عليه ايران را به کار گرفته، دربرابر روسيه نيز نوعي سد بندي جديد را دنبال کرده است. آمريکا به طور پيگير سياست محدود سازي دو کشور و جلوگيري از توسعه نفوذ آنها در منطقه درياي مازندران و پيرامون آن را دنبال کرده است.
اين امر سبب توسعه فزاينده روابط دو کشور شده است. محصور شدن فدراسيون روسيه در مرزهاي آن و بازداشتن ايران از توسعه نفوذ طبيعي و کارساز خود در آسياي مرکزي و قفقاز سبب گرديده، دو کشور به طور فزاينده اي در عرصههاي گوناگون روابط خود را توسعه دهند.
مزاياي اين سياست براي هر دو کشور بسيارگسترده بوده است. هرچند جمهوري اسلامي ايران به دليل تعارض با آمريکا نتوانسته، مانند فدراسيون روسيه از مزاياي چانه زني درخصوص روابط با روسيه بهرهمند گردد.
منافع مشترک روسيه و اسرائيل
اتحاد شوروي که در شکل گيري اسراييل در پايان جنگ جهاني دوم نقش تعيين کننده اي داشت، با استحکام نظام دو قطبي و درچارچوب تعارض اردوگاه سوسياليسم و سرمايه داري، با اسراييل به عنوان هم پيمان ايالات متحده روابط سردي را سازمان داد.
اسراييل از عوامل آمريکا درخاورميانه به شمار ميآمد، لذا درطول دوران جنگ سرد اتحاد شوروي گسترش روابط همه جانبه با دشمنان آن را در دستور کار خود قرار داده بود. دراين دوران مساله مهاجرت يهوديان از شوروي به اسراييل، همواره يکي از مهمترين محورهاي مباحث شرق و غرب را تشکيل داده بود. جنگهاي اعراب و اسراييل اين رويارويي را شدت بخشيد.
آمريکا وشوروي درسالهاي پس از جنگ جهاني دوم در تعارض با يکديگر، متحدان خود را درخاورميانه حمايت ميکردند.ازنيمه دهه 1980 «تفکر جديد» گورباچف فصل جديدي را در روابط اتحاد شوروي و اسراييل گشود. يکي از مهمترين مشخصههاي اين تحول افزايش چشمگير مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي به اسراييل بود، که امروز بزرگترين جمعيت مهاجران دراين کشور را تشکيل دادهاند.
با آغاز روابط ديپلماتيک شرايط براي توسعه روز افزون روابط دو کشور در همه عرصهها مهيا گرديد. همکاري اتحاد شوروي با آمريکا درجريان جنگ دوم خليج فارس (حمله صدام به کويت) بيانگر دگرگوني عميق در سياست خاورميانهاي اتحاد شوروي بود، که در دوران پس از فروپاشي ادامه يافت.
اتحاد شوروي پس از پايان جنگ عراق با کويت، از حاميان تحريم بينالمللي عليه رژيم عراق بود. رهبري فدراسيون روسيه نيز پس از استقلال اين کشور کوشيد، روابط خود را با کشورهاي منطقه خليج فارس و خاورميانه عمدتاً در چارچوب ملاحظات اقتصادي سامان دهد. مسکو تلاش خود را براي مشارکت فرآيند صلح خاورميانه شدت بخشيد. هرچند با تحول در سياست خارجي خاورميانهاي يلتسين، و بويژه انتخاب پريماکوف به عنوان وزير امورخارجه روسيه، توجه به اين منطقه بيشتر شد، ولي فدراسيون روسيه درميان کشورهاي منطقه بيشتر به کشورهاي نفتخيز که قدرت خريد تسليحات روسي را داشتند، توجه کرده است.
با توسعه نفوذ يهوديان در امور اقتصادي – سياسي روسيه، روند بهبود روابط روسيه و اسراييل از شدت بيشتري برخوردار شد. حضور يک ميليون مهاجر از جمهوريهاي مختلف اتحاد شوروي در اسراييل، ظرفيت اين تحول را افزايش داده است.
ديدار مقامات دو کشور زمينه را مهياتر ساخت. مسکو به طور منظم براي بهبود جايگاه خود در فرآيند صلح خاورميانه تلاش خود را شدت بخشيد. برخلاف برخي تحولات داخلي در فدراسيون روسيه، روند توسعه روابط همه جانبه فدراسيون روسيه و اسراييل ادامه يافته است. هر چند برخي گرايشهاي ضد يهودي در داخل روسيه اين امر را مورد حمله قرار دادهاند.
آيا نتانياهو به دنبال شريکي جديد در منطقه است؟
سومين سفر نتانياهو به روسيه براي جشنگيري روابط 25 ساله دو کشور در حالي خبر ساز شده است که شايد عدهاي توقع داشتند روابط مسکو-تلآويو به سردي گراييده باشد. اما حقيقت آن است که در عرصه روابط بينالملل تنها يک مسئله دوستيها دشمنيها را تعيين ميکند و آن هم «منافع ملي» است. روسيه بازيگري قهار در عرصه روابط بينالملل است و بيشک در چارچوب تامين منافع خود امکان دارد به هر سويي متمايل شود.
در اين باره نشريه آمريکايي نيوزويک روابط روسيه و اسرائيل را از جهت تاثير آن بر ايران بررسي کرده است. اين نشريه در گزارش خود مينويسد: «تا يک ربع قرن پيش کرملين و تلآويو سواي روابط مرسوم بينالمللي ارتباط مستقيمي با يکديگر نداشتند. از نظر شوروي سابق اسرائيل متحد آمريکا محسوب ميشد، و حتي در سال 1975 به سازمان ملل پيشنهاد داد صهيونيسم را در رديف نژادپرستي قرار دهد، و از آن سو اسرائيل نيز به مسکو به چشم حاميکشورهاي مخالف از جمله سوريه و مصر نگاه ميکرد.»
حالا اوضاع کاملا عوض شده. روزنامه اسرائيلي هاآرتص در شب ديدار نتانياهو با پوتين اعلام کرده «روابط ميان اسرائيل و روسيه هيچ وقت بهتر از اين نبوده». پوتين و نتانياهو دلايل مختلفي براي همکاري دارند و بعيد نيست دو طرف زمينههاي بيشتري براي همکاري در آينده پيدا کنند. داراگ مک دول، تحليل گر ارشد حوزه اروپا و آسياي مرکزي در ورسيک ميپل کرافت ميگويد: «براي تل آويو، رابطه با مسکو ابزاري فراهم ميکند تا بر سوريه و ايران فشار بگذارد».
اگر با عينک منطق به تحولات اخير منطقه نگاه کنيم، متوجه ميشويم دلايل زيادي براي گسترش روابط دو کشور وجود دارد.
از يک سو مسلم است که نتانياهو رويه اوباما در رابطه با ايران را نميپسندد و هيچ بدش نميآيد که به دنبال متحدي قوي در منطقه باشد. روسيه چند ويژگي را به طور همزمان دارد که موجب ميشود براي اسرائيل مهره مناسبي به حساب بيايد. روسيه از يک سو نقش موثري در منطقه دارد، نفوذ مسکو در کشورهاي خاورميانه واقعيتي است که به هيچ وجه نميتوان آن را انکار کرد.
از جهت ديگر مسکو رابطه دوستانه اي با تهران دارد و بخش گستردهاي از توان نظامي ايران به روسيه وابسته است. اين وابستگي هم در زمينه فعاليتهاي هسته اي مطرح است وهم در زمينه فعاليتهاي موشکي ايران. اسرائيل از هر دو جهت به دنبال تحديد فعاليتهاي ايران است. به نظر ميرسد نتانياهو حالا که از شرايط آمريکا رضايت کافي ندارد به دنبال آن است که از طريق روسيه به ايران فشار وارد کند.
اما موضوع مهم ديگر در روابط روسيه و اسرائيل، اهميت سوريه براي هر دو کشور است. با ادامه عمليات نظامي روسيه در سوريه مسکو جايگاه خود در اين منطقه را تثبيت کرده و اکنون پايگاه نظاميهوايي کاملا فعال و نيروي دريايي تقويت شده اي مستقر در طرطوس دارد. اگر روسيه قصد داشته باشد حضور خود در خاورميانه را با استقرار در سوريه براي زماني طولاني ادامه دهد، اسرائيل ميتواند متحد استراتژيکي براي آن باشد.
مک دول ميگويد: « همکاري با اسرائيل اطلاعات عميق تري درباره بازيگران منطقهاي به روسيه ميدهد که به ويژه در زمينه ضد تروريسم کمک بسياري به آنها ميکند».
اطلاعات نظاميپيچيده اسرائيل درباره همسايه اش سوريه و مناطق ديگر سرمايه مهمي براي مسکو است. مهم تر از آن، هر دو کشور دو اوضاع سوريه سهم دارند و همکاري و انعطاف بيشتر دو طرف اين را تضمين ميکند که تصميماتي مانند ساقط کردن جنگنده روسي توسط ترکيه بار ديگر تکرار نميشود. مک دول ميگويد: «روسيه و اسرائيل مدتي است که در مسائل امنيتي با هم همکاري داشتهاند، هرچند آمريکا همچنان متحد اول اسرائيل در زمينه امنيتي باقي مانده است. براي روسيه تقويت رابطه با اسرائيل بخش مهمي از تلاش کلي آن براي ايجاد جاي پاي استوار و پايدار در خاورميانه و در عين حال کاهش نفوذ آمريکا در منطقه است».
شايد در اين ميان بتوان گفت هوس هميشگي روسيه براي رقابت با آمريکا نيز مزيد بر علت باشد. روسيه از اينکه جانشيني براي آمريکا باشد احساس رضايت خواهد کرد و بيشک اين را بر روابط دوستانه با ايران ترجيح خواهد داد. با آنکه اين جايگزيني بعيد به نظر ميرسد اما ميتواند تنها به عنوان احتمالي براي آينده دور در نظر گرفته شود، چراکه در روابط بينالملل هرچيزي ممکن است و هميشه بايد آماده مقابله با هر اتفاقي بود.
با آنکه همه مسائل مطرح شده تنها احتمالات را شامل ميشوند، اما بايد همانطور که هر واقعيات بينالملل ايجاب ميکند هيچ فرضي به طور کامل رد نشود. علاوه بر آن سابقه تاريخي روسيه نيز نشان داده است نميتوان بر دوستي يا دشمني اين کشور چندان حساب باز کرد. روسيه بارها ثابت کرده است که تنها به منافع خود ميانديشد و همين مسئله ايجاب ميکند که در رابطه با روسيه محتاط عمل شود. ايران بايد بداند که روسيه روسيه است و نميتوان به تغيير رويه آن اميدوار بود. کشوري در عرصه بينالملل موفق خواهد بود و ديپلماسي فعال و رو به جلويي خواهد داشت که هر لحظه واقعيات را رصد کند و منافع ملي خود را بر مسائل ديگر ارجحيت دهد.
http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=249723
ش.د9500840