اين گزارش، شيوههاي پيشبيني انتخابات رياست جمهوري آمريكا را توسط موسسات مختلف مورد بررسي قرار ميدهد كه عبارتند از:«مجله بينالمللي پيشبيني، مجله فورسايت (نظريه كليدهاي ورود به كاخ سفيد)، نظريه اسكات آرمسترانگ و مدل ديويد استرومبرگ در انتخابات 2008.
مجله جمعيت بينالمللي پيشبيني:
در ايالات متحده،پيشبيني تحولات سياسي و نظاير آنها به بازار بورس سياسي آيووا و غيره محدود نميشود و در ميان نهادها و موسسات پيشبيني، اين موسسه تنها موسسه مالي – سياسي در زمينه پيشبيني تلقي ميشود وگرنه موسسات مختلفي وجود دارند كه هريك به نحوي در پي مشخص كردن زود هنگام نتايج انتخابات و ديگر رويدادها هستند(موسساتي همچون موسسه پيو،گالوپ و غيره.)
مجله جمعيت بينالمللي پيشبيني International Journal of Forecasting؛موسسهاي است كه در زمينههاي مختلفي از جمله بلاياي طبيعي،مسابقات ونيز انتخابات مشغول به كار است.اين جمعيت در گزارشي در مورد انتخابات 2008 رياست جمهوري آمريکا كه توسط «جيمز كمپل James E. Campbell» و« مايكل لوييسMichael S. Lewis»، اساتيد علوم سياسي دانشگاهها بوفالو و آيووا «نوشته شده، انتخابات 2008 آمريكا «شگفت انگيزترين انتخابات تاريخ معاصر آمريكاـ پيشبيني کرده بود. اين گزارش اذعان کرده بود که خوشبختانه كارشناسان پيشبيني نتايج انتخابات روش دقيقي را براي مشخص كردن برنده نهايي بكار بسته اند كه اين روش مبتني بر شاخصهاي تاريخي،سياسي،اجتماعي،اقتصادي و حتي جغرافيايي است؛ عواملي همچون درصد سود بانكها و سرمايه گذاري،كسري بودجه دولت،ركود صادرات و واردات و ...»
كمپل در بخشي از اين گزارش نوشته است:«با وجود در نظر داشتن دقيق شاخصها و محاسبات دقيق علميو آماري،نبايد تصور كرد كه همه چيز با آمار قابل پيشبيني است ...آري ما از مصاحبه رودر رو،نظرسنجي و..استفاده كردهايم و اين آمار كمك فراواني به پيشبيني بهتر انتخابات كرده است اما بايد اذعان داشت كه ميزان نفوذ و اثرگذاري تبليغات نامزدها بر مردم، حرف اول را ميزند و پيشبيني ما صد در صد نيست.» در گزارش جمعيت بينالمللي پيشبيني، انتخابات 2008 آمريكا به دلايل ذيل، انتخاباتي پيچيده تلقي شده بود زيرا برخلاف گذشته:
1- هيچكدام از نامزدها سابقه تصدي مقام رياست جمهوري را نداشت.
2- هيچكدام از نامزدها، پيشتر معاون رييسجمهور نبود.
3 - هيچكدام از نامزدها، فرماندار يك ايالت نبود.
4- كمتر پيش آمده است كه حساسيت و رقابت تنگاتنگ در انتخاب نامزد يك حزب (رقابت كلينتون با اوباما) تا بدين پايه رسيده باشد .
5- هيچگاه امكان موفقيت يك چهره سياهپوست تا بدين حد بالا نبود.
جمعيت بينالمللي پيشبيني، صراحت بازار بورس سياسي آيووا را ندارد اما جمع بندي تحليلهاي اين موسسه تا اين لحظه، ضمن تاكيد بر پيچيدگيهاي انتخابات پيش رو نشان ميدهد كه«اوباما» در مقايسه با مك كين؛ هواداران يكدست و مصمم تري داشت زيرا بسياري از «نئو محافظه كاران» و نيز «مسيحيان راست گرا» نه تنها به اوباما، راي ندادند بلكه علاقه چنداني هم به مك كين نيز نداشتند؛ زيرا معتقد بودند كه او -بر خلاف جورج بوش روشي معتدل و ناكارآمدي در پيش گرفت، با اين وجود گزارش جمعيت مزبور اذعان دارد كه در پيشبيني نتيجه انتخابات 2008،دو عامل نقشي اساسي ايفا ميكرد: ميزان رشد اقتصادي در شش ماهه اول سال 2008 و دوم نتايج نظر سنجي كه پس از برگزاري كنگره سراسري دو حزب صورت گرفت .
مجله فورسايت و نظريه كليدهاي ورود به كاخ سفيد
مجله فورسايتFORESIGHT) پيشبيني)از ارگانهايي است كه با بهرمندي از كارشناسان خبره و بر اساس «نظريه كليدها» به پيشبيني در مورد نتايج انتخابات در ايالات متحده دست ميزند اما نظريه كليدها چيست؟ نظريه كليدها،نظريهاي است كه توسط كارشناسان مجله «فورسايت» ارايه شده و از سال 1996 براي پيشبيني نتايج انتخابات به كار گرفته ميشود ( معمولا هم پيشبينيهاي مبتني بر اين نظريه، درست از آب درميآيد).
در مرحله مقدماتي انتخابات رياست جمهوري آمريكا براساس پيشبيني اين مجله كه با استفاده از نظريه كليدها - صورت گرفت؛ اعلام شده بود كه« اوباما از» حزب دموكرات و مك كين از حزب جمهوريخواه براي رقابت نهايي رو درروي يكديگر قرار خواهند گرفت و در نهايت نيز همين اتفاق افتاد .آلن ليچمنAllan J. Lichtman، طراح اصلي اين نظريه معتقد است كه بررسي انتخابات رياست جمهوري امريكا از سال 1860 تا كنون بر صحت و دقت نظريه كليدهاي ورود به كاخ سفيد The Keys to the White House صحه ميگذارد، زيرا وقتي به گذشته برميگرديم،متوجه ميشويم كه اين نظريه حتي در مورد انتخاباتهاي سالهاي دور نيز مصداق پيدا ميكند.
نظريه كليدها،بر اين اصل استوار شده است كه مردم آمريكا به شكل ذاتي مردميمنعطف و واقع گرا هستند و تحليل رفتار آنها براساس يك فلسفه مشخص امكان پذير نيست بلكه براي پيشبيني رفتار آنها بايد شرايط و شاخصهاي خاص هر دوره را به شكل مستقل بررسي كرد تا دريافت كه مردم در آن دوره، دست به چه اقداميخواهند زد به عبارت ديگر مردم آمريكا همواره بر اساس شرايط و نه يك اصول مشخص و ثابت تصميم ميگيرند و در برابر واقعيت، حتي با اعتقادات خود نيز رودربايستي ندارند.
برخي از شاخصهاي كليدي«نظريه كليدها»ي ليچمن، عبارتند از: وضعيت اقتصادي،وضعيت خارجي (بينالمللي)، رسواييهاي اخلاقي، وضعيت سياسي، تصميمهاي خاص رييسجمهور،رويدادهاي ناگهاني،فضاي حاكم بر هفتههاي منتهي به انتخابات و...بنابراين تراز مثبت هر شخص درهر كدام از اين شاخصها به منزله موفقيت نهاي وي خواهد بود و تعيين اين تراز نيز توسط كارشناسان خبره مجله «فورسايت» و براساس آمارهاي دقيق صورت ميگيرد.
نظريه كليدها –كه گاهي با نام نظريه كليدهاي 9 گانه نيز از آن ياد ميشود- بر خلاف نظريه مورد استفاده مركز پيشبيني بينالمللي نقش عواملي چون مبارزات انتخاباتي،كنفرانسها،مناظرهها و...را در مقايسه با شاخصهاي نظريه كليدها بسيار اندك ميداند؛ به عبارت ديگر نظريه كليدها بر خلاف روش مركز پيشبيني بينالمللي، توجهي به رشد كلي اقتصاد،ميزان تورم يا نرخ سود و...ندارد بلكه براي هر شاخص خود،ماهيتي «مستقل» قائل است.
براي مثال؛ در اين نظريه نميتوان به بهانه موفقيت نهايي بر تروريسم حكم به افزايش محبوبيت بوش داد و اگر وي در زمينه بينالمللي چهرهاي مخدوش داشته يا به افزايش ماليات كمك كرده باشد عملا توفيق چنداني به دست نخواهد آورد البته اگر معدل نهايي اين اصول مثبت باشد بازهم ميتوان به موفقيت فرد اميدوار بود به شرطي كه هر كدام از عوامل تا بدان حد تنزل پيدا نكند كه بر ديگر عوامل نيز اثر گذار باشد.(يكي از موارد صحت اين نظريه در مدل انتخابات سال 1984 نمود دارد.در آن انتخابات «دوكاكيس» در تمام شاخصها از بوش پدر،جلو بود اما در روزهاي پاياني؛ ورق برگشت و فضاي عموميبه نفع بوش شد،اگر نظريههاي پيشين را مد نظر قرار دهيم دو هفته به انتخابات در قبال دستاوردهاي بزرگ چندين و چند ساله سياسي و اقتصادي دوكاكيس اصلا به حساب نميآيد اما در نظريه كليدهاي 9 گانه معيار و ملاك مهمياست.
دوكاكيس به اين اصل توجهي نكرد و نتيجه بازهم بر صحت نظريه كليدها تاكيدكرد زيرا درنهايت؛ جورج بوش پدر، رئيسجمهور آمريكا شد. ليچمن در مصاحبهاي گفته است كه اين نظريه محصول همكاري مشترك وي «با ولاديمير بوروك» واضع نظريه پيشبيني زلزله در«آكادميعلوم جغرافياي مسكو» است،هرچند هركدام از آنها راه مستقلي درپيش گرفته اند. ليچمن در سال 2005 بدون توجه به معيارهاي نظريه خود، ازايالت مريلند،نامزد انتخابات كنگره شد و نتيجه بيتوجهي به نظريه خود را هم ديد. ليچمن با وجودي كه داراييهاي خود را خرج انتخابات كرد، شكست خورد،به دليل مخالفت با جنگ عراق منزوي شد و يك بار نيز به همراه همسرش به جرم تشويش سياسي و اجتماعي اذهان عموميبازداشت شد.
نظريه اسكات آرمسترانگ:
پروفسور «اسكات آرمسترانگ Scott J. Armstrong . «استاد دانشگاه پنسلوانيا از جمله افرادي است كه به شدت مخالف پيشبيني آينده انتخابات به روشهاي مذكور و معتقد است كه انتخاب مردم بيشتر بر عوامل رواني و نه آمار و حتي مبارزات انتخاباتي تكيه دارد. آرمسترانگ ميگويد: «من به هيچ مدرك و يا تحقيق علميدال بر اهميت و رجحان تخصص در خصوص پيشبيني آينده برنخورده ام... به محض اينكه سطح دانش به درجه متوسطي ارتقاء يافته است ديگر تخصص نقشي در پيشبيني آينده ايفا نكرده است... تصور ما بر اينست كه وقتي شخصي در زمينه اي تخصص بالايي داشته باشد به طور طبيعي از ابزار لازم براي پيشبيني نيز برخوردار است در صورتي كه چنين رابطه اي نه به شكل منطقي و نه بطور تجربي اثبات نشده است. تخصص كارشناسان، تورم، اوضاع بينالمللي و حتي آشنايي با كانديدا ارزش چنداني در پيشبيني آينده ندارد و جذبه و تاثير رواني چهره افراد صرف نظر از زيبايي يا زشتي بر عامه مردم بيشترين نقش را در اين زمينه ايفا ميكند.»
آرمسترانگ براي اثبات نظريه خود به همراه «كاستين گرين «استاد دانشگاهي در نيوزلند،تصوير نامزدهاي انتخابات آمريكا را به نيوزيلند برد تا تاثير آن را بر مردم اين كشوركه هيچ آشنايي با اين نامزدها نداشتند ببيند. نتايج ارايه اين تصاوير به گروههاي مختلفي از مردم نيوزيلند كه در مجله علميساينس نيز به چاپ رسيد به شرح ذيل بود:
از حزب جمهوريخواه مك كين نفر اول با 30درصد از آراوجولياني نفر دوم با 25 درصد از آرا و در حزب دموكرات هيلاري 40 درصد آرا و اوباما با 24 درصد از آرا شانس اول و دوم دو حزب جمهوريخواه و دموكرات هستند.
در مورد اين آرا نبايد از اين نكته غافل شد اول اينكه اين تحقيق در روزهاي آغازين انتخابات مقدماتي رياست جمهوري آمريكا، صورت گرفته است و حتي كارشناسان برجسته نيز در آن روزها تصور نميكردند كه اوباما جزو دو نفر اول نامزدهاي حزب دموكرات باشد و ديگر اينكه آرمسترانگ در توضيح مقوله تاثير چهره معتقد است كه وقتي از چهره يك نامزد انتخاباتي صحبت ميكنيم نبايد معيارهاي مرسوم زيبايي را درنظر آورد بلكه به اصطلاح سينماييها «ميميك و خاص بودن چهره»،يا به قول ما ايرانيها به دل نشستن،خوش گوشتي و يا نمكي بودن آن مورد نظر است .
آنچه تاكنون در زمينه روشهاي پيشبيني انتخابات آمريكا بيان شد تنها چند روش و نظريه رايج در اين زمينه بود و سعي شد فارغ از تحليل تاريخي يا بافت سياسي آمريكا تصويري كلي از پارهاي روشهاي ميداني را نيز بيان شود با اين حال نبايد فراموش كرد كه تمام اين شيوهها صرفا مواردي قابل تامل براي ارايه يك تحليل جامع و «نزديك به واقعيت» تلقي ميشوند و به هيچ وجه نميتوان بر اساس يك شيوه واحد به پيشبيني كاملا دقيقي از رويدادهاي آينده دسترسي يافت .
مدل ديويد استرومبرگ
شايد پيشبيني نتيجه انتخابات رياست جمهوري آمريكا تعجب آور باشد اما يكي از معتبرترين متفكرين و صاحبنظران در زمينه مسائل انتخابات آمريكا اقتصاددان سوئدي ديويد استرومبرگ David Stromberg است. استرومبرگ با تهيه يك مدل بسيار پيچيده رياضي به پيشبيني نتايج انتخابات آمريكا ميپردازد. اين مدل كه براساس فاكتورهاي عديده سياسي و اقتصادي و در قالب آناليز ايالت به ايالت طراحي شده نه تنها نشان ميدهد كه در هر ايالت برد نصيب چه كسي خواهد شد بلكه ايالتهايي كه نهايتا تعيين كننده سرنوشت انتخابات خواهند شد را از قبل پيشبيني ميكند.
استرومبرگ در وال استريت ژورنال نوشت كه بازارهاي شرطبندي شانس پيروزي دموكراتها (اوباما را) 63 درصد پيشبيني ميكردند در حاليكه با استفاده از مدل استرمبورگ شانس اوباما در حدود 65 درصد تخمين زده ميشد . به هر صورت چه «خرد جمعي» و بازارهاي شرطبندي را پايه پيشبيني انتخابات آينده قرار دهيم و چه مدل فوقالعاده پيچيده استرمبورگ را قاعدتا اوباما را رئيسجمهور آمريكا ميدانست. در مقاله مذكور به دو علت اصلي براي شكست بزرگ مك كين اشاره شده بود، يكي وضعيت بد اقتصادي در آمريكا و ديگري احساس منفي شديد جامعه نسبت به شخص رئيسجمهور بوش.
مدل رياضي وس کولي و ريچارد گات
«وس کولي» از دانشگاه آلباما و «ريچارد گات» استاد کرسي رياضي دانشگاه پرينستون از طريق مدلسازي الگوريتم کامپيوتري گزارشي در مجلهاي با همين نام منتشر کردند و از ابدع سيستميخبر ميدهند که ميتواند نتايج و حاشيههاي مربوط به نظرسنجيهاي مردم درباره هر کانديداي رياست جمهوري را در تحليل و نتيجهاي قطعي ارائه دهد.
«کولي» که هماکنون در کشور آمريکا به خاطر سيستم مدلسازياش در تحليل نتايج و رتبه بندي تيمهاي فوتبال دانشگاهي مشهور است که در حال حاضر به طور حرفهاي براي انجمن ورزش دانشگاههاي آمريکا (NCAA) کار ميکند، ميگويد: مک کين براي پيمودن مسير خود در راه کاخ سفيد با نوسانات مختلفي مواجه بود در حالي که اوباما اگرچه در نظرسنجيها موفق نبود ولي شانس اول رياست جمهوري محسوب ميشد.
با استفاده از روش مدلسازي رياضي، دادههاي مربوط به نظرسنجيها اين دو رياضي دان ميگويد نظرسنجيها مک کين را در پيش ميدانست به طوري که در اين سيستم مک کين 27 راي از اوباما جلوتر بود؛ 282 براي مک کين و 255 براي اوباما. البته «ديويد مور» مدير سابق موسسه نظرسنجي گالوپ در کتابي با عنوان «نظرسنجيهاي رسانهاي» فاش ميکند اکثر نظرسنجيهايي که رسانهها درباره کانديداهاي رياست جمهوري منتشر ميکنند دروغي بيش نيست. وي ميگويد خبرنگاران مجبور هستند صفحات خود را پر کنند و اطلاعات آنها معمولاً شامل نظر تمام جامعه نميشود و هيچگاه نميتوان پيشبيني کرد که مردم چه کسي را براي آينده ميخواهند.
منبع:
مرکز مطالعات بينالمللي و راهبردي نپتا
http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=250100
ش.د9500816