(روزنامه اعتماد ـ 1394/12/24 ـ شماره 3488 ـ صفحه 9)
** در ٣٠ حوزه سكوت كرديم.
* در برخي حوزهها به اين دليل سكوت داشتيم كه بين كانديداهاي اصلاحطلب به جمعبندي نرسيديم. دليل اين اتفاق چه بود؟ آيا در استانها نتوانستيم به اجماعي كه لازم بود برسيم؟ علت اين اتفاق چه بود؟
** من در مجموع از كاري كه انجام شد راضي هستم. انتخابات ٩٢ درس مهمي داشت و آن اين است كه ميتوانيم در زمين محدود نيز بازي كنيم. ما در سال ٩٢ بازي در زمين محدود را امتحان كرده و نتيجه گرفته بوديم. استراتژي ما در اين انتخابات نيز همان بود و فهميديم كه بازي در زمين محدود را ميتوانيم تمرين كنيم. در اين انتخابات ردصلاحيتهاي گسترده به سازمان سياسي ما در شهرستانها لطمه زد. در عين حال بلوغ سياسي كه در تهران شاهد آن بوديم در سراسر كشور فراگير نشده است.
* اتفاقا همين جمله آخر را شما در مورد بلوغ سياسي به بيان ديگري هفته گذشته ابراز كرديد كه انتقادبرانگيز هم شد.
** براي اينكه اصلا نخواستند مطلب را بشنوند و بيشتر به دنبال بهانه بودند كه به من فحش دهند. اگر بر فرض توسعه اقتصادي تهران را با شاخص صد عنوان كرده استاني ديگر اين شاخص را ٦٠ توصيف كنم كسي به معناي توهين برداشت نميكند. حرفي كه گفتم بيان واقعيت است و سطح توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مناطق مختلف كشور را ميتوان با شاخصهايي عنوان كرده و ارزيابي كرد. ميتوان روند انتخابات در تهران را بررسي كرد. در تهران پول در انتخابات اثرگذار نبود. در تهران كسي به دنبال راي دادن به خويش و قوم و قبيله خودش نبوده است. در تهران كسي براي جمعآوري راي شام و ناهار نميداده است. فهرست ائتلافي ما در كل حوزه انتخابيه تهران با ٣٠ نامزد به اندازه يك حوزه انتخابيه تك نماينده هزينه نداشته است. ما تبليغات وسيع اغواكننده نداشتيم و عليه كسي سخنراني نكرديم. درباره رقيبمان حرف منفي نزديم. انتخاباتي در كمال متانت برگزار شده و مردم مطلقا بسته سياسياي را كه به آنها داديم باز نكردند بلكه جهتگيري كلي اصلاحات را درك كردند. مردم تصميم گرفتند. شما آراي تهران را تحليل كنيد. به عنوان مثال آقاي غفوريفرد ٢٠ هزار راي در تهران آورده است. او وزير، نماينده، استاندار و معاون رييسجمهور بوده است. چرا راي نميآورد؟ چون مردم تهران نه فقط به اصلاحطلبان بلكه به اصولگرايان نيز ليستي راي دادهاند.
* ميانگين راي هر دو ليست اصلي مويد اين ادعا ست.
** در تهران ٣٠ نفر اول از ليست اصلاحطلبان و حاميان دولت است، از ٣١ تا ٦٠ نيز از ليست اصولگرايان راي آورده و فرد متفرقهاي بالا نيامده است. اين يك تكامل و بلوغ سياسي است. آيا اين بلوغ سياسي در كشور فراگير است؟ پاسخ آن مثبت نيست. پاسخ اين است كه در شهرها سطحبندي دارد. ما در شيراز نيز اين بلوغ سياسي را ديديم و قابل تعميم به برخي مراكز استان است. در اصفهان هم اين بلوغ سياسي را مشاهده ميكنيم اما مثلا وقتي به سراغ استاني ديگر ميرويم، ميبينيم كه از بين اصولگرايان سه نفر كانديدا وجود دارد كه هيچ كدام به ديگري رحم نكرده است. يك نفر ١٩هزار، يك نفر ١٤ هزار راي و ديگري ٦ هزار راي آورده است. در بين اصلاحطلبان نيز ميبينيم كه كانديداي برنده ما ٣٦ هزار راي آورده و كانديداي ديگر ما ١٥ هزار راي آورده است.
* يعني خود ما هم به خودمان رحم نكردهايم.
** پس نميتوانيم بگوييم بلوغ سياسي در بافت اين استان مانند تهران وجود دارد.
* نتيجهاي كه ميخواهيد بگيريد اين است كه بلوغ سياسي در كشور يكنواخت نيست؟
** مثالهايي براي اين مدعا عرض ميكنم. در استاني اصلاحطلبان يك نامزد زن داشتند كه ٩٦ هزار راي آورد و هفت هزار راي براي راه يافتن به مجلس كم آورده است. در همان شهر نامزد زن ديگري ٢٥ هزار راي و زن ديگري ١٠ هزار راي آورده است. براي اينكه در اين شهر براي نخستين بار يك زن نماينده شود خودشان اين بلوغ را نشان ندادند كه يكي و متحد شوند. ٣٥ هزار راي به سمت دو كانديدايي رفته كه اصلا شانس راي نداشتهاند. در حالي كه نامزدي كه شانس راي داشته با هفت هزار راي از ورود به مجلس باز مانده است. در حوزه انتخابيه كهنوج دو كانديداي مطرح ما ردصلاحيت شدند ولي از روزي كه مطمئن شدند صلاحيتشان تاييد نميشود، هر دو پشتسر فردي كه شايسته است اما شانس راي در حالت عادي ندارد، ايستادند. در يك ماشين نشستند او را جلو نشاندند و خودشان پشت نشستند و تمام بخشها و شهرهاي پيرامون را رفتند و گفتند هر كسي ميخواهد به ما راي دهد به اين فرد راي دهد. نهايتا اين نامزد راي آورد.
در حوزه انتخابيهاي كانديدايي داشتيم كه من خودم برايش وقت گذاشتم؛ عضو شوراي استاني حزب كارگزاران هم بوده و فرد بسيار شايستهاي است و راي اول را هم ميآورده است. از او حمايت كرديم. حتي من در يك روز سخت برفي ريسك كردم و از لابهلاي ٢٠ ماشين تصادف كرده و از كولاك و مه شديد رد شدم تا در آن شهر براي ايشان سخنراني كنم. تا زماني كه همه پشت او بوديم و براي او سخنراني كرديم حزب خيلي خوب بود. از روزي كه او ردصلاحيت شد نهتنها به كمك كانديداي ديگر ما نرفت بلكه استعفاي خودش را نيز از حزب نوشته است. اين رفتار را ميتوان با رفتار آقاي هاشمي و سيد حسن خميني مقايسه كرد. ما مكلف هستيم كه براي عبرت گرفتن واقعيت را بيان كنيم. جامعه كه در خلأ قرار نيست تكامل سياسي پيدا كند. در همين حوادث سخت، تلخ و طاقتفرساست كه جامعه بايد رشد كند. وقتي آزمون بزرگي برگزار شده ما نبايد نتايج اين آزمون را بگوييم تا كسي كه شاگرد اول است و كسي كه شاگرد آخر است تكليف خود را بفهمد؟ نبايد بگوييم و اگر گفتيم توهين به ملت است؟ حتما تفاوت است بين شيخ مختار وزيري و آقاي تاجيك در حوزه انتخابيه كهنوج كه ردصلاحيت شدند و به ردصلاحيت خودشان هم معترض بودند اما در خانه ننشستند. بلكه آقاي دكتر حمزهاي را حمايت كرده و به مجلس فرستادند. چنين رفتاري با رفتار آقاي دكتر در حوزه انتخابيه شهري ديگر كه در خانه نشست و هيچ كمكي به نفر بعدي خود نكرد، تفاوت دارد.
* در بهشهر نفر بعدي مورد حمايت ما راي نياورد؟
** در آن حوزه يك اصولگرا به مجلس رفت و ما آن حوزه را از دست داديم. در شهرستان رامهرمز دو نفر داشتيم با نام خانوادگي بهمئي كه پسر عمو بودند. هر چه من تلاش كردم يكي از اين دو پسر عمو به نفع ديگري كنار برود، قبول نكردند. هر دو با هم رقابت كردند و حذف شدند تا كرسياي كه از آن ما بود به يك اصولگرا واگذار شود. در خيلي از حوزهها هم عكس اين را داشتيم. اصولگرايان به نفع هم كنار نرفتند و ما برنده انتخابات شديم. تهران بعد از سال٨٤ كه اوج آشفتگي سياسي ايران است، توانست در سال ٩٤ به يك بلوغ سياسي برسد. در طول ١٠ سال اين اتفاق افتاد. از حوادث ١٠ ساله، سياسيون و مردم، درسهايي گرفتند كه به جاي تشتت و تفرق و در مقابل هم ايستادن ميتوان متحد بود.
* برآيند كلي شما از كل كشور با همه اختلافاتي كه وجود داشت چيست؟
** فراكسيون ما شامل اصلاحطلبان و اعتدالگرايان حامي دولت اكثريت مجلس را خواهد داشت. ولي اينكه ما بتوانيم اين فراكسيون را به گونهاي دموكراتيك اداره كنيم كه انسجام آن بيشتر شود مسالهاي است كه پيش روي ما است و بايد روي آن كار كنيم. در حال حاضر آقاي عارف و ساير دوستاني كه خصوصا از تهران به مجلس رفتهاند و بسياري از دوستاني كه از شهرستانها آمدند اگر بتوانند نتيجهاي كه از تجربه مجلس پنجم گرفتيم را تكرار كنند خيلي خوب است. در مجلس پنجم اصلاحطلبان اقليتي بودند كه گاهي اكثريت را زمينگير ميكردند. نتيجه مجلس پنجم خرداد ٧٦ بود كه اوج شكوفايي سياسي آن دوره شد. دوستان ما در فراكسيون بايد با گذشت در كنار هم قرار بگيرند. اصلا نبايد فكر كنند كه وقت تقسيم غنايم است. اگر بخواهيم درسي از تاريخ اسلام بگيريم دقيقا الان صحنه احد است. تنگه احد را رها كنيم، باختهايم. الان فراكسيون ما اكثريت را دارد اما ميتواند خطراتي آن را تهديد كند.
* ما در فهرستي كه توسط شما اعلام شد از محمد مهدي مفتح هم حمايت كرديم كه كاملا اصولگراست. چنين تيپهايي را هم داريم كه اگر جايي امر بين ما و اصولگراها داير شود طرف ما نيستند.
** اشكالي ندارد. ما الان بايد يادمان باشد در ائتلاف با جمعي از اصولگرايان ميانه مثل آقاي روحاني هستيم. رييسجمهور كشور به معناي سياسي قبل از اين اصلاحطلب نبوده است.
* اگرچه از خيلي از اصلاحطلبان اصلاحطلبانهتر حرف ميزند؟
** منش، شخصيت و هويت سياسي اي كه آقاي روحاني دارد به درد كشور ميخورد. روي آرمانهايش ميايستد. مديريت و قاطعيتي دارد كه ميتواند كارها را پيش ببرد. اينها مزيتهاي آقاي روحاني است. او در گروه سياسي اصلاحطلبان دستهبندي نميشده است ولي امروز رييسجمهوري است كه مثل يك رييسجمهور اصلاحطلب قوي در عرصه سياسي ظاهر ميشود.
* بنابراين ما در يك ائتلاف با آنها هستيم؟
** بله. براي ما مهم اين است كه بتوانيم فراكسيون اكثريت را به درستي مديريت كنيم. ما از آقاي مفتح حمايت كرديم چون آنجا كانديدا نداشتيم. از آقاي لاريجاني هم حمايت كرديم اما حتما انتظار نداريم كه آقاي لاريجاني به فراكسيون ما بيايد يا انتظار نداريم الزاما آقاي مفتح به فراكسيون ما بيايد.
* آقايان كاظم جلالي و بهروز نعمتي كه در رديف حاميان آقاي لاريجاني قرار ميگيرند چطور؟
** آقايان جلالي و نعمتي قاعدتا بايد به فراكسيون ما بيايند اما اگر نخواستند بيايند ايرادي ندارد. براي ما مهم اين است كه منهاي بحث افراد ميخواهيم افراد فراكسيون بتوانند ياد بگيرند كه با هم تعامل داشته باشند. با روابط كاملا دموكراتيك مسائل را به بحث بگذارند.
* با توجه به اينكه نخستين دستور كار مجلس آتي، رياست آن است اين روابط منسجم و دموكراتيك به بيان شما چگونه قرار است تعريف شود؟
** نخستين و مهمترين موضوع رياست مجلس است. اين مساله در فراكسيون بايد به بحث گذاشته شود. جمع زيادي ممكن است با آقاي عارف و جمع محدودي با آقاي لاريجاني موافق باشند. به هر حال استدلال و بحث كنند. ما دو خير داريم. يك خير اين است كه مجلسي ميخواهيم كه حامي دولت و اصلاحطلب باشد كه آقاي عارف از اين جهت بهترين گزينه براي رياست است. از طرف ديگر نميخواهيم آقاي لاريجاني كه گام بزرگي را در جهت اصلاح جناح اصولگرا و جدا كردن اصولگرايان اصيل از جبهه پايداري برداشت ناديده گرفته يا به آن بيتوجه باشيم. اين موضوع يك موضوع بينالخيرين است.
* با توجه به اينكه آنجا يك صندلي بيشتر نداريم چطور قرار است بينالخيرين به انتخاب برسيم؟
** اين كار يكي از سختترين كارها است. آقاي لاريجاني و آقاي عارف نيز به عقيده من بايد بنشينند و با هم صحبت كنند. آقايان لاريجاني و عارف، هردو نفر ميتوانند برنده اين بحث باشند. همچنين هر دو ميتوانند بازنده اين بحث باشند. ما تجربه اقليت موفق در مجلس پنجم و اكثريت ناموفق در مجلس ششم را داريم. در مجلس ششم آقاي كروبي، ميردامادي، بهزاد نبوي، مجيد انصاري و هادي خامنهاي در يك ائتلاف با يك برد ملي وارد مجلس شدند اما انتهاي مجلس ششم طوري بود كه اينها دور هم نميتوانستند جمع شوند. انتهاي مجلس ششم طوري بود كه آقاي بهزاد نبوي و آقاي كروبي هيچ قرابتي با هم نداشتند.
* اما انتهاي مجلس پنجم طوري بود كه تيپ اصلاحطلبان با آقاي ناطقنوري كاملا قرابت فكري داشت؟
** من خاطرم هست آخرين سال در مجلس پنجم آقاي انصاري حاضر نشد در مقابل آقاي ناطق كانديداي رياست شود. من مصر بودم كه حتما كانديدا داشته باشيم. آقاي سرحديزاده را قانع كردم كه در مقابل آقاي ناطق كانديدا شود. در اوج اين رقابت روابط ما با آقاي ناطق درجه يك بود. هيچوقت ما با آقاي ناطق دچار تنش سياسي در مجلس پنجم و حتي در اوج رقابتهايي كه با هم داشتيم، نشديم؛ چنين چيزي ظرفيت ميخواهد.
* اين در حالي بود كه ما در ميانه مجلس پنجم يك رقابت جدي بين اصلاحطلبان و آقاي ناطق براي رياستجمهوري را شاهد بوديم.
** الان به نظر من آقاي علي لاريجاني و آقاي عارف و دوستان ما در فراكسيون اكثريت ميتوانند خيلي تعامل خوبي را پايهگذاري كنند. همچنين ميتوانند كاري كنند كه مجلس را به بن بست برسانند.
* اين تعامل را مصداقي توضيح دهيد. يك صندلي رياست بيشتر نداريم و چند حالت هم بيشتر براي آن متصور نيستيم يا يكي از اين دو نفر اصلا وارد رقابت نميشود و برمبناي تعامل و مذاكراتي كه قبلتر انجام ميشود كار را يكسره ميكنند يا وارد وزنكشي با آقاي لاريجاني ميشويم. از اين حالات خارج نيست. شما فكر ميكنيد وزن كشي با لاريجاني اگر اتفاق بيفتد همان بنبست است؟
** من معتقد هستم كه بحثها در فراكسيون بايد انجام شود و گفتوگوهايي خصوصي بين آقاي عارف و آقاي لاريجاني صورت گيرد. ما هيچوقت در عرصه سياسي به نقطهاي نميرسيم كه راهكار وجود نداشته باشد. من ميخواهم به همفكران خودم توصيه كنم كه تجزيه فراكسيون ما به نفع هيچ كس نيست. اين را اول بايد روشن كرد. حتي اگر قرار باشد كه آقاي علي لاريجاني را رييس كنيم، اين فراكسيون ما است كه بايد تصميم بگيرد. من ميخواهم اين مساله را به عنوان يك نكته كليدي مطرح كنم كه اگر دوستان از فراكسيون ما وارد لابيگريها و گفتوگوهايي شوند و رايزنيهايي خارج از اراده جمعي فراكسيون داشته باشند، همه قرباني ميشوند. حتي اگر فراكسيون ما متحد بماند اما ما نتوانيم رييس مجلس تعيين كنيم و رييس مجلسي خلاف ميلمان تعيين كنيم هيچ اشكالي ندارد. من خطر مجلس دهم را اين ميدانم كه فراكسيون با انسجام عمل نكند.
* فراكسيوني كه از آن صحبت ميكنيد يكدست نيست. از طيفهاي مختلف در آن حاضر ميشوند؛ چگونه قرار است اين جمع الاضداد مديريت شود؟
** از هر كس كه بر خلاف نظر جمعبندي شده فراكسيون تكروي كند يا دنبال لابي با ديگران باشد بايد عذرخواهي كنيم كه به فراكسيون نيايد. اصلا لازم نيست ما روزه شكدار بگيريم.
* كساني كه وارد فراكسيون اصلاحطلبان ميشوند بايد چه ويژگيهايي داشته باشند؟
** حضور در فراكسيون اصلاحات يك اصل دارد. بايد همه تسليم نظر جمعي فراكسيون باشند. هر كسي نميخواهد تسليم نظر جمع باشد بايد بيرون برود. هيچ چيز بدتر از اين نيست كه فراكسيون يك تصميم بگيرد اما افراد جور ديگري راي دهند. من فقط همين يك اصل را مطرح ميكنم و چيز ديگري هم نميگويم. هيچ شرط ديگري لازم نداريم. من اگر الان خودم در مجلس بودم اين كار را همين امروز آغاز ميكردم. افراد را صدا ميزدم و ميگفتم ما الان يك فراكسيون هستيم. مشي ما نيز روشن است. مشي اصلاحطلبي و اعتدالگرايي داريم و حامي دولت نيز هستيم. شما ميتوانيد عضو اين فراكسيون باشيد و فقط يك شرط دارد. هر بحثي اينجا آزاد است. هيچ كس فرد ديگر را نبايد تخطئه كند. همه ميتوانند راحت حرفشان را بزنند اما برآيند جمع هر چه شد همه بايد به همان عمل كنند. ميپذيريد بفرماييد و اگر نميپذيريد بيرون برويد اما هركس امروز در اين فراكسيون ميآيد و همكاري ميكند يا از آن خارج ميشود، در انتخابات رياستجمهوري آينده نيز تكليف ما را با خودش و جريانش روشن ميكند. در انتخابات بعدي مجلس نيز تكليف ما روشن ميشود. هر كس كه در فراكسيون نميآيد به كلي با ما نيست. بعدا هم نميتواند به ما اضافه شود. نميشود امروز از ما جدا شود و سال ٩٨ در انتخابات بعدي مجلس دوباره پيدايش شود. از نظر من فقط و فقط پايبندي به تصميم جمعي اهميت دارد. هيچ اصل ديگري ما لازم نداريم. در بقيه اصول تكليف روشن است. هركس نميخواهد بايد همينجا بگويد كه نيست. هر كس هم ميخواهد بيايد همينجا بپيوندد. اينجا هم هر تصميمي را گرفتيم در مجلس همان راي را ميدهيم.
* در دور اول چند كانديداي اصلاحطلب به مجلس رفتند؟ مقصودم حاميان دولت و اعتداليون نيستند. كساني كه بتوانيم بگوييم اصلاحطلبند و نماينده شدهاند چند نفرند؟
** ٩٥ نفر.
* ٩٥نفر در دور اول. از ميان كساني كه در طيف حاميان دولت و اعتدالگرايان دستهبندي ميشوند چند نفر به مجلس رفتهاند؟
** با مجموعه حاميان دولت ١٢٤ نفر به مجلس فرستاديم. ٩٥ نفر ما در مقابل ٨٨ نفر اصولگرايان هستند. البته ما براساس ائتلافي كه با حاميان دولت داشتيم روي عدد ١٢٤ نفر حساب ميكنيم.
* طبق اعلام وزارت كشور براي مرحله دوم ٦٩ كرسي باقي مانده است. چه پيشبيني از نتيجه مرحله دوم داريد؟
** در مرحله دوم از ٦٩ كرسي باقيمانده پيشبيني من اين است كه بالاي ٤٥ كرسي را به دست ميآوريم.
* اگر به اين شرايط برسيم اساسا چه نيازي هست كه گفتوگو كنيم؟ وقتي يك فراكسيون ١٦٠ نفره داريم چه نيازي است وارد تعامل و بدهبستانهاي احتمالي شويم؟
** من در بين دوستان اصلاحطلب خودمان افراد ميبينم كه ممكن است وارد فراكسيون نشوند يا در نهايت مجبور شويم از آنها عذرخواهي كنيم كه به دليل رفتار غير تشكيلاتي از آن خارج شوند. به همين خاطر ميگويم ما بايد فراكسيون را اولويت قرار دهيم. مادامي كه ما دور هم جمع ميشويم و به افراد جمعمان اضافه ميكنيم، قوي ميشويم و مادامي كه تقسيم بر دو ميشويم به سمت ضعيفشدن ميرويم. اين انتخابات درسي به ما داده است و آن اين است كه تا وقتي كه متحد شويم مردم از ما حمايت ميكنند. اين رفتار مردم بيسابقه است و در اين شرايط اصلا معجزه آسا است.
* شما خودتان فكر ميكرديد همان مرحله اول ٣٠ نفر به مجلس بفرستيد؟
** تحليل من اين بود كه اگر مردم بيايند و مشاركت ٤٥ درصدي داشته باشيم، ما ميبريم. يك نظرسنجياي ما روز دوشنبه داشتيم كه مشاركت ٣٣ درصد بود. بر مبناي آن اكثريت كساني كه اعلام كردند راي ميدهند، يعني ٤٥ درصد، گفته بودند به اصولگرايان راي خواهند داد. چهارشنبه شب حدود هشت ساعت قبل از پايان تبليغات آخرين نظرسنجي ما بيرون آمد كه مشاركت ٥/٤٧ درصد بود و از كساني كه گفته بودند در انتخابات شركت ميكنند ٤٨ درصد اعلام كردند به ليست اصلاحات راي ميدهند. من از چهارشنبه شب قاطع بودم كه ليست ما كامل راي ميآورد. ما با هم بوديم كه مردم به ما اعتماد كردند. من فكر ميكنم كه فراكسيون ما بايد خيلي شفاف با افراد صحبت كند. هر كس سيوني نبايد باشد. بايد تكليفش را روشن كند. رييس فراكسيون يك ماه بعد از تشكيل مجلس در مورد اعضاي فراكسيون بايد به مردم گزارش دهد و بگويد كه اين افراد اعضاي ما هستند و اين افراد هم از جمع ما جدا شدهاند. فقط هم يك قاعده بايد داشته باشد و آن قاعده اين است كه هر كسي عضو فراكسيون ميشود بايد به تصميمات جمعي فراكسيون پايبند باشد.
* اگر چنين اتفاقي بيفتد، بين دو خيري كه اشاره كرديد اولويت ما چيست؟
** حتما اولويت ما آقاي عارف است. در جمع اصلاحطلبان نظر روي آقاي عارف است.
* پس همه بايد براي رياست آقاي عارف تلاش كنند؟
** من شخصا براي آقاي لاريجاني خيلي احترام قايل هستم ولي بايد بدانيم كه آقاي عارف الان نماد جرياني است كه دقيقا يك سال ديگر در انتخابات رياستجمهوري بايد متحد پشت سر آقاي روحاني ظاهر شويم. هر نوع سستي در حمايت از آقاي عارف، اتحاد ٩٦ ما را مخدوش ميكند. پيامي از راي مردم شنيده ميشود و اين پيام را بايد جدي گرفت. بالاخره اين مردمي كه آمدهاند و با قاطعيت به ليست ما راي دادهاند، نبايد برنجند.
* و اثر راي شان را بايد ببينند؟
** بله. برداشت من اين است كه راي اين مردم راي به تغيير است. اين موضوعي است كه به نظر من آقاي لاريجاني هم حتما خود را به چنين امري متعهد ميداند. به همين دليل هم ميگويم بايد گفتوگو بين اين دو بزرگوار اتفاق بيفتد. درون فراكسيون بايد جمعي كه ميتوانند گفتوگوها را تسهيل كنند، وارد شوند و بين آقايان لاريجاني و عارف تعامل رخ دهد. به هر حال آقاي لاريجاني و عارف، هر دو سرنشينان يك كشتي هستند كه امروز ناخداي آن آقاي دكتر روحاني است. اين كشتي اعتدالگرايان كشور است.
* تحليل مقابل صحبت شما اين است كه الان كه آقاي لاريجاني چند گام بزرگ برداشته و از آن طرف فاصله گرفته و به همان نسبت به اصلاحطلبان نزديكتر شده است، اگر ما الان بخواهيم او را كنار بگذاريم و به سمت گزينه خودمان برويم كمك كردهايم تا ايشان دوباره به همان جريان بازگردد. چقدر اين تحليل را درست ميدانيد؟
** من ميگويم نبايد او را كنار بگذاريم اما اصل براي ما مردم هستند. اين موضوعات قدم به قدم بايد تحليل شود. من فكر ميكنم ما ميتوانيم در يك گفتوگوي صريح كشف كنيم و ببينيم مردم چه ميخواهند. حتي ميتوانيم نظر سنجي كنيم. مهم است كه از فراكسيون چه بيرون ميآيد. اين حرفي كه ميزنم به عنوان يك حرف سياسي است. نظر فراكسيون كه همان نظر نمايندگان مردم است نشاندهنده بخشي از افكار عمومي است. بايد در فراكسيون استدلال شود. ممكن است برخي دوستان ما استدلال كنند كه آقاي لاريجاني در شرايط بحراني مجلس را بهتر از آقاي عارف ميتواند اداره كند. ممكن است بگويند آقاي لاريجاني در تعامل با برخي نهادهاي حاكميتي مثل سپاه و قوه قضاييه بتواند بيشتر به جناح ما كمك كند. اصلا ممكن است آقاي عارف قانع شود. من نميخواهم قاطع بگويم. من فقط ميگويم ما نبايد اصول كارمان را فراموش كنيم. اگر هم قرار است آقاي لاريجاني رييس مجلس شود، آقاي عارف بايد در رييس مجلس شدن او نقش داشته باشد. فراكسيون ما بايد نقش داشته باشد. اين موضوع نبايد به موضوع اختلافي تبديل شود.
* در واقع ما وارد وزنكشي با لاريجاني نبايد شويم؟
** اين يك برگ برنده است. ما اين برگ برنده را نبايد به يك برگ سوخته تبديل كنيم.
* مشكل اين است كه براي پيروزي استفاده از يكي از اين دو برگ لازم است و نميتوان هر دو را همزمان استفاده كرد.
** ايرادي ندارد. بالاخره انتخاب است. ممكن است اين را به يك جمع حل و عقد واگذار كنيم. مگر در انتخابات رياستجمهوري ٩٢ اين كار را نكرديم؟ به هر حال آقاي عارف و آقاي لاريجاني هر دو از سرمايههاي بزرگ مجلس دهم هستند و هر دو هم در يك كشتي به نام اعتدالگرايان و اصلاحطلبان حضور دارند. اصلاحطلبان ما همه ميانه هستند و اصلاحطلبان تند و تيز ما همه از گردونه خارج شدهاند. ما فتنهگران هم كه اصلا نيستيم.
* مشكلي كه ممكن است مجلس دهم داشته باشد خلأ وجود نمايندگاني است كه سابقه حضور در مجلس داشته باشند و قانونگذاري را بشناسند. اين افراد را چطور بايد پروراند و غنايي كه مجلسي در تراز مردم ايران بايد داشته باشد را به اين مجلس داد؟
** اين افراد بچههاي با استعدادي هستند و ميتوانند در كوتاهمدت به خوبي تجربه كسب كنند. فراموش نكنيد ما نيروهاي بسيار با تجربهاي هم داريم و از بيرون هم ميتوان به آنها كمك كرد. فراكسيون بايد وقت بيشتري براي آموزش و آشنايي نمايندگان بگذارد و بين اصلاحطلبان درون مجلس و بيرون مجلس ارتباط برقرار كند.
* كسي را داريم كه بتواند اين فراكسيون را جمع و جور كند؟
** شخصيتهاي خوبي در بين آنها داريم. آقاي حضرتي تجربه چند دوره حضور در مجلس دارد. آقاي حيدري و هاشم زايي با سابقه هستند. در بين خانمها نيروهايي داريم كه اهل كار تشكيلاتي هستند. آقاي تاجگردون و تابش هم سابقه نمايندگي دارند. به هر حال اصلاحطلبان هم مشتي از خروار ملت ايران هستند.
* ميتوان جلوي سندروم راستگوييسم را در اين مجلس گرفت؟
** اينبار نوبت آقايان است. نوبت خانمها نيست.
* پيشبيني نهايي شما از رياست مجلس دهم چيست؟ فكر ميكنيد نهايتا به كجا برسيم؟
** برداشت امروز من اين است كه شانس آقاي عارف بيشتر است اما دلم نميخواهد كه اين اتفاق با تلخي بيفتد بلكه دلم ميخواهد با توافق بيفتد.
* چطور بايد جلوي آن را گرفت كه اين تلخي اتفاق نيفتد؟
** يك تجربه است. از تجربه كه نميتوان فرار كرد.
* از سفري كه اخيرا آقاي روحاني به يزد داشت و آقاي عارف نيز او را همراهي كرد چه تحليلي داريد؟
** اين نشانه مثبت و خوبي است. جامعه هميشه پيامهاي خوبي ميدهد. آقاي روحاني باهوش است و اين پيامها را ميگيرد. بعضي از ما باهوش نيستيم و پيامها را نميگيريم. اين نشانه هوشمندي آقاي روحاني است. گاهي اوقات رفتار مردم خيلي به ما كمك ميكند.
* نقش آقاي هاشمي و آقاي خاتمي را در تعيين تركيب هيات رييسه چطور ارزيابي ميكنيد؟
** هيچ دخالتي نميكنند و به عهده فراكسيون ميگذارند.
* حتي تمايل شخصيشان هم ممكن نيست وارد كنند؟
** نه؛ به نظر من آنها آنقدر سعه صدر دارند كه بگذارند منتخبان مردم تصميم بگيرند.
* در زمان اختلاف احتمالي هم ورود نميكنند؟
** قاعدتا اگر لازم باشد و اختلافي رخ دهد، ورود ميكنند اما اميدواريم كه اختلافي بروز نكند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=39683
ش.د9405582