چرا ایران به حزبالله لبنان و گروههای فلسطینی کمک میکند؟ چرا باید جوانان ایران در عراق و سوریه به شهادت برسند؟ آیا با پولهایی که جمهوری اسلامی ایران در لبنان، سوریه و عراق هزینه میکند، نمیتوان بخشی از مشکلات معیشتی مردم را حل کرد و برای جوانان شغل ایجاد کرد؟ مگر از قدیم نگفتهاند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!
چرا ایران به حزبالله لبنان و گروههای فلسطینی کمک میکند؟ چرا باید جوانان ایران در عراق و سوریه به شهادت برسند؟ آیا با پولهایی که جمهوری اسلامی ایران در لبنان، سوریه و عراق هزینه میکند، نمیتوان بخشی از مشکلات معیشتی مردم را حل کرد و برای جوانان شغل ایجاد کرد؟ مگر از قدیم نگفتهاند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!
گزارهها و سؤالات بالا، نمونهها و بخشی از موضوعاتی است که از طریق شبکههای ماهوارهای و در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به صورت مستمر مطرح میشود. مخاطبان این مطالب، سه گروه هستند: ۱ـ کسانی که منطق و دلایل کمک کردنهای جمهوری اسلامی ایران به مقاومت و حضور مستشاری آن در کشورهایی چون سوریه و عراق را میدانند و با این موضوع برخوردی عقلانی و دینی دارند؛ ۲ـ کسانی که چنین شناخت و نگاهی ندارند و ۳ـ کسانی که مطالب را خوب میدانند، ولکن با موضوع برخورد سیاسی داشته و از دریچه منافع حزبی و جناحی با آن برخورد میکنند. گروه دوم عمدتاً به دلیل نداشتن شناخت، تحتتأثیر القائات قرار گرفته و منتقد سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در قبال مقاومت و مسائل منطقه میشوند و بر این اساس، به باز نشر این سؤالات در جامعه میپردازند. برخی از این افراد در شرایط مقتضی، بهمثابه پیادهنظام گروه سوم، مانند روز قدس سال ۸۸، در کف خیابان اقدام به سر دادن شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» میکنند. حرف اصلی منتقدان این است که چرا باید از جیب ملت ایران در حالی که خود مردم ان نیازمند هستند، برای کشورهای دیگر از جمله لبنان، فلسطین، سوریه و عراق خرج شود؟
در گذشته برخی از اصلاحطلبان در دامن زدن به چنین ذهنیتی به صورت آشکار نقش ایفا کردند. یادم هست که در دولت دوم اصلاحات، در دانشگاه تربیت مدرس جمعی از اصلاحطلبان، همایشی بر پا کردند با نام «فلسطین و نگاه ایرانی. در این همایش که افرادی در سطح مشاوران رئیسجمهور هم شرکت کرده بودند، اصل حرف این بود که جمهوری اسلامی ایران از اول انقلاب تا به حال، به موضوع فلسطین نگاه ایدئولوژیک داشته و این نگاه با منافع ملی در تعارض است. در واقع، برپاکنندگان آن همایش که اصلاحطلبان بودند، میگفتند باید به فلسطین با نگاه ایرانی و از دریچه منافع ملی نگاه کنیم. شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» خروجی همین نگاه در فتنه سال ۸۸ بود.
اکنون هم طرفداران این نگاه، به نوعی فعال هستند. چندی پیش یکی از مشاوران رئیسجمهور گفته بود با توجه به کاهش درآمدهای دولت، بهتر است سطح فعالیتهای مستشاری ایران در منطقه کاهش یابد. مبنای این نگاه؛ همان است که میگویند، کمکهای جمهوری اسلامی ایران به مقاومت جنبه ایدئولوژیکی دارد. با این مبنا، گفته میشود وقتی ما خودمان مشکل داریم، چرا باید پول اندکمان را در دیگر جاها خرج کنیم؟ آیا تمام واقعیت این است که میگویند؟ خیر؛ واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر آنکه با نگاه انسانی، دینی و اعتقادی و بر حکم وظیفه شرعی به مقاومت و ملتهای مظلوم فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و… کمک میکند، اما این کمکها و تقویت مقاومت، اقدامی هوشمندانه و حکیمانه، در راستای تأمین منافع ملی و درصدر این منافع، امنیت ملی است. به عبارت صریحتر، امنیت امروز کشور، ثبات و آرامش ملت ایران که در منطقه پر آشوب بینظیر است، در پرتو همین کمکها و مجموعه اقدامات دیگر حاصل شده است. اگر کسانی که شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» سر دادند، حقیقتاً صادق بودند، امروز باید پیشگام حضور در سوریه و عراق برای دفاع از مرزهای ایران و امنیت کشور باشند. برای فهم و درک این موضوع، ذکر دو نکته لازم است:
نکته اول: سهم مقاومت در قدرت بازدارندگی نظامی ایران؛ تمامی کارشناسان میدانند علت عدم حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر به ایران، قدرت دفاعی و نظامی جمهوری اسلامی ایران در سطح بازدارندگی بوده است و تمامی کارشناسان طرفدار این نگاه، سهم مقاومت و بهویژه حزبالله لبنان در تولید چنین قدرتی برای جمهوری اسلامی ایران را، یک سهم بالا میدانند. اگر بخواهیم میزان این سهم را بدانیم، تأمل در موارد زیر کفایت میکند:
الف ـ حمله رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ میلادی به حزبالله لبنان، مقدمهای بود برای حمله این رژیم به جمهوری اسلامی، اما شکست صهیونیستها در جنگ ۳۳ روزه، آنان را به این جمعبندی رساند که هرگز نباید موجودیت خود را با حمله نظامی به ایران، به خطر اندازند.
بـ در خلال مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا، باراک اوباما در توجیه دلایل توافق با جمهوری اسلامی در موضوع هستهای و استفاده نکردن از گزینه نظامی علیه ایران، به منتقدان داخلی خود گفت، اگر ما به ایران حمله نظامی میکردیم، حزبالله لبنان امنیت تلآویو را به خطر میانداخت. این سخن بسیار روشن است و نشان میدهد که سهم حزبالله لبنان در تولید قدرت در سطح بازدارندگی برای جمهوری اسلامی ایران، یک سهم بالا و تعیینکننده است.
نکته دوم: جنگ با تروریستها در عراق و شام، یعنی درگیر شدن با دشمن در دوردستها؛ این یک واقعیت است که اساس شکل دادن به این گروههای تروریستی از سوی شبکه استکبار و شبکه صهیونیسم به همراه متحدان منطقهای خود، برای زدن جمهوری اسلامی، مقاومت و جریان بیداری اسلامی است. بنابراین، هدف اصلی خود سوریه و عراق نیست. بحرانآفرینی در سوریه و عراق، مقدمهای برای بحرانسازی در ایران و شکست جمهوری اسلامی بود. در واقع، اگر این گروههای تروریستی با کمکهای مستشاری و شهدای مدافع حرم، در سوریه و عراق زمینگیر نمیشدند و شکست نمیخوردند، الآن باید با آنان در داخل ایران میجنگیدیم. آیا اگر پای این گروههای تروریستی به ایران باز میشد، آن کسانی که شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»، سر میدادند، حاضر بودند با حضور در مناطق جنوب شرق، شمال غرب و حتی در دیگر استانهای درگیر بحران، حضور پیدا کرده و جان خود را فدای ایران کنند؟ پاسخ روشن است؛ آنان چمدان سفر بسته، به نقاط امن در ایران یا دیگر کشورها کوچ میکردند. بنابراین جانبازان واقعی برای ایران اسلامی، همانهایی هستند که از حریم اهلبیت(ع) دفاع میکنند و با این دفاع بهمثابه یک وظیفه دینی و اسلامی، امنیت ایران را نیز تأمین مینمایند.
بر اساس آنچه به اختصار آمد؛ باید بدانیم که کمکهای جمهوری اسلامی ایران به مقاومت و حضور مستشاری در کشورهای منطقه، علاوه بر انجام یک تکلیف اسلامی و انقلابی در راستای کمک به ملتهای مظلوم و کسانی که با نظام سلطه مبارزه میکنند، اقدامی هوشمندانه با یک سهم بسیار بالا و تعیینکننده، در تأمین امنیت ملی است.