* احمدينژاد پس از پايان دولت دهم، در ميتينگهاي سياسي خود با فاصله گرفتن از شعارهايش در دولتهاي نهم و دهم، در حوزه عرفان و فلسفه سخنراني ميكند؛ چه هدف و انديشهاي در پس اين موضوع در سخنرانيها است؟
** آقاي احمدينژاد به لحاظ شأن و جايگاه اجتماعي، نسبتي با موضوعات عرفاني يا فلسفي ندارد. ايشان نه به لحاظ سوابق تحصيلي و تجارب قبلي و بهطور كلي با در نظر گرفتن تمام جوانب شخصيتي اش، آنچنان نسبتي با حوزه فرهنگي فلسفي، مباحث كلامي و عرفاني ندارد و بر خلاف آن، در افكار عمومي به عنوان چهره عملياتي و اجرايي سياسي شناخته ميشود. امكان دارد آقاي احمدينژاد به اين دليل خارج از نقش و جايگاه واقعي خودش بروز و ظهور پيدا ميكند كه اولا به درستي تشخيص داده و تصديق ميكند كه ورود به مباحث اقتصادي، اجرايي و مديريتي كه نسبت نزديكتري با سوابق و مسئوليتهاي او دارد به صلاح نيست چون كارنامه موفق و قابل دفاعي در پيشگاه افكار عمومي در اين حوزهها ندارد، بنابراين ورودش به اين حوزهها پرهزينه و كم فايده خواهد بود.
لذا با استفاده از رويكردهاي محاسباتي و سياسيكارانه خود از مشاركت و مداخله در اين نوع مباحث پرهيز ميكند و از اين طريق از زير بار مسئوليت پاسخگويي و برعهده گرفتن مسئوليت بسياري از مشكلاتي كه در اين حوزه طي ۸ سال مديريت اجرايي آن پديد آمد، شانه خالي ميكند. او تلاش ميكند از طريق مطرح كردن مباحث فرازميني و حوزهاي كه بيشتر مربوط به مباحث نظري و تئوريك است هزينه كمتري براي خود در نظر بگيرد.
حداقل فايده طرح اين موضوعات این است كه هر از چندگاهي با تكيه بر اين مسائل در افكار عمومي بروز و ظهور كند و از فراموششدنش در عرصه افكار عمومي جلوگيري ميكند تا در آينده و در موسم وقايع و رويدادهاي مهم حوزه سياست داخلي مثل انتخابات سال ۹۶ با تكرار حضورش سعي كند هم در جبهه اصولگرايي اثبات كند كه اصولگرايان منهاي احمدينژاد برگ برندهاي براي مطرح شدن ندارند و ناگزير هستند و توفيق اجباري دارند كه او را بپذيرند تا تحت پرچم و سرود او سياستورزي كنند و هم اينكه در مواجهه با جريان رقيب با محوريت آقاي دكتر روحاني از طريق طرح مسائلي كه به ظاهر مورد اقبال افكار عمومي خواهد بود، برنامه حضور مجدد خودش را مديريت و راهبري كند.
* ميتوانيد به صورت مصداقي به يك يا چند مورد اشاره كنيد كه آقاي احمدينژاد از پرداختن به موضوعات كلان كشور خودداري ميكند؟
** اگر قرار بر اين باشد كه سرفصلهاي موضوعي و مصداقي در يك گفتوگوي رسانهاي و ملي با رئيس جمهور سابق مطرح شود، مطرح كردن رويكردهاي اساسي ايشان در سال ۸۴، گفتمان دولتش كه با استفاده از آن توانست از رقبا پيشي گرفته و به رياستجمهوري برسد، شاخصهاي هدف و وعدههایي كه او به مردم داد و به ويژه اين جمله كه فرمودند دولت ايشان دولت پاكدستان است يا اينكه دولت ايشان دولت مهرورزي است يا اينكه دولتهای نهم و دهم دولت پركار و غيراشرافياند و در اين دولت هيچ گونه نام و نشاني از سوءاستفادههاي احتمالي نيست و غيره بايد مطرح شود. همچنين آقاي رئيس جمهور وقت در حوزههاي داخلي نظراتي داشتند و در حوزه بينالمللي هم وعده دادند كه پس از غلبه پيدا كردن بر مديريت ايران كه از نظر ايشان كار چندان دشواري نبوده، وارد مسئوليت بزرگتر يعني اداره امور جهان خواهند شد.
اينها وعدههایی بوده كه رئيسجمهور سابق به مردم داد و ۸ سال هم بر سر كار بود. در آن سالها، بسیاری هم از او دفاع كردند و هزينهها و تلاش هاي زيادي براي پايداري ايشان در نظر گرفته شد، برخلاف امروز كه نسبت به كوچكترين خطاي دولت يازدهم و رئيسجمهور آن نه تنها چشم پوشي صورت نميگيرد بلكه درباره آنچه خطا ميدانند با اغماض برخورد ميشود. هنوز در اذهان هست كه درباره احمدينژاد گفتند ايشان فرستاده هستند؛ يعني بالاترين سطح حمايت متوجه اين رئيس جمهور بود. اكنون در مقام حساب كشي پس از هشت سال رياستجمهوري ايشان، بايد پرسيد اگر يكي از شاخصهاي نشاندهنده عدالت اجتماعي تورم است، تورم را در سال ۸۴ با چه نرخي تحويل گرفتيد؟ حدود ۱۰ الي ۱۱ درصد تحويل گرفتید و ۴۲ درصد تحويل داديد.
اين عملكرد چه سنخيتي با ان روحيه دارد. دولت او به عنوان دولت پاكدستان تاريخ ملقب و از سوي برخي مريدانشان به عنوان معجزه هزاره سوم مطرح شده بودند. بايد پاسخ دهند پديده اختلاس پيش از دولت او تا چه اندازه رشد و نمو كرده و چه سطوحي از ساختار کشور از مفاسد آسيب ديده بود و نفر چندم بعد از او به جرم اختلاس اكنون تحمل كيفر ميكنند. در حوزه جهاني قرار بود جهان را اداره كنند. آنها به زمين و زمان حمله كردند و اساسا مدعي يك حرکت سوم در سال ۸۴ و به ويژه در سال ۸۸ بودند. اين وعدهها، وعدههاي گرانسنگ و جذابي بود اما طي هشت سال آنچه باقي ماند، تحميل هزينههاي بعضا غير قابل جبران بر منافع ملي بود و ايشان كارنامهاي براي ارائه ندارد. بعيد ميدانم آقاي احمدينژاد با روحيه فرار به جلو و فرافكني كه دارد تن به چنين گفتوگوهايي براي پاسخ به سوالات داشته بدهد. البته فرض محال، محال نيست. اگر به فرض محال ايشان محبت كنند و پاسخ اين سوالات را بدهند، به نفع كشور خواهد بود.
* با توجه به اينكه شعار آقاي احمدينژاد توجه به تودهها بود، آيا طرح چنين مباحث نظري و عرفاني از سوي او، نياز تودههاست ؟
** بر اساس نظرسنجيهاي علمي كه صورت ميگيرد امروز فقر و بيكاري در صدر مشكلات روزمره مردم به ويژه طبقات متوسط رو به پايين است و در مرحله دوم، مسائل اجتماعي از قبيل فساد، اعتياد و طلاق مطرح است. اين موضوعات در صدر نيازمنديهاي واقعي جامعه قرار دارد و آمار و ارقام آن هم موجود است. امروز برخلاف روزها و سالهاي اول انقلاب، گمشده مردم ايران پيدا كردن مدلهاي تئوريك كشورداري نيست بلكه بيشتر در حوزه عمليات، مردم به دنبال يافتن گمشدههاي خود هستند. احمدينژاد از اين رويكرد به عنوان رويكرد فرافكنانه براي تداوم حضور خودش استفاده و از پاسخگويي اجتناب ميكند. رويكرد اتخاذشده از سوي احمدينژاد تطابقي با خواستههاي طبيعي و روزمره مردم ندارد.
* اشاره داشتيد كه آقاي احمدينژاد با فرافكني خودش را در حاشيه امني قرار داده است. چند درصد از مردم اين گفتمان را كه با هدف ذكر شده دنبال ميشود پذيرا هستند؟
** شايد به صورت درصدي و آماري نشود به اين سوال پاسخ داد. به هر حال غير قابل انكار است كه احمدينژاديسم در ايران از سال ۸۴ به بعد و پيش از آن در شهرداري تهران تبديل به يك پارادايم مديريتي و كشورداري شد، كاري كه مرحوم آقاي چاوز كه از دوستان صميمي آقاي احمدينژاد در ونزوئلا هم انجام داد. اين نوع ايجاد پارادايمها به فراموشي سپرده نميشود. به هر ميزاني كه عنصر آگاهي و توزيع به هنگام اطلاعات و روشنگري جامعه با موانع و تنگناها مواجه باشد و از يك طرف هم رسانههاي فراگير در خدمت تبليغ و تروج اين نوع گفتمان باشند، زمينههاي تداوم اين نوع رويكردهاي به ظاهر مردمگرايانه اما در واقع ويرانگر براي حيات اقتصادي و اجتماعي مردم فراهم است.
* اقبالي براي حضور مجدد احمدينژاد در قدرت قائل هستيد؟
** گفتمان ايشان در برخي از بلوكهاي جامعه ايران زمينه پذيرش دارد. به هر ميزاني كه آقاي روحاني در حل و فصل مشكلات اقتصاد خرد خانوارهاي ايراني با عدم توفيق مواجه شود و در صورتي كه در اقتصاد خرد دستاوردهاي ملموسي ظرف چند ماه آينده نداشته باشد، به همين ميزان نقاط آسيبي را ايجاد ميكند كه تفكر احمدينژاديها و مهمتر از آن جريان سازمانيافته حامي و پشتيبان آن تفكر كه درصدد سود بردن از آن در آينده و طرح مجدد اين گفتمان است، به اهداف خود خواهند رسيد و فضاي مناسبتري براي عرض اندام سياسي پيدا ميكنند.
* چرا فراكسيون اميد درباره ورود به كميسيونها منفعلانه عمل كرد؟
** فراكسيون اميد را بايد با لحاظ كردن شرايط عمومي شكلگيري فراكسيون و مدت زمان آشنايي و تعامل اعضاي اين فراكسيون از يكسو و از سوي ديگر در مقايسه با ظرفيت جريان رقيب به صورت واقع بينانه و همهجانبه از حيث انسجام و كارآمدي در مرحله تعيين تركيب اركان مجلس دهم مورد بررسي و ارزيابي قرار داد. اعضاي آن فراكسيون به دليل كمبود وقت و نقصي كه آيين نامه داخلي مجلس در تشكيل شعب ۱۵ گانه بررسي اعتبار نامهها دارد، به طوري كه نمايندگان منتخب بلافاصله در زمان كوتاه و با عدم شناخت از يكديگر، گاهي بدون كسب آمادگي قبلي وارد يك نقطه عطفي بشوند، خود عدم توفيق بود. يعني شكلگيري شعب ۱۵ گانه مجلس براي بررسي اعتبار نامهها در كوتاهترين زمان ممكن بايد توسط منتخبين مردم صورت گيرد.
در شكلگيري مراحل بعدي اركان مجلس و بهويژه تركيب كميسيونها و هياترئيسه كميسيونها حداقل آثار و پيامدهاي يك ساله دارد. با توجه به اين فرصت كوتاه، فراكسيون اميد در مرحله تشكيل شعب ۱۵ گانه به دليل ناكافي بودن شناخت و تعامل و پويايي گروهي، توفيق كمتري داشت اما در مرحله دوم يعني شكلگيري كميسيونها، هر چند در تعيين روساي كميسيونها توفيق آنچناني نداشت ولي در هياترئيسه كميسيونهاي تخصصي مجلس در جايگاه نايبرئيس اول و دوم و سخنگو سهمي را كه فراكسيون اميد توانست به خودش اختصاص بدهد به موازات قصد شناخت بيشتر اعضاي فراكسيون از يكديگر، نسبت به دو مرحله قبل يعني تركيب هياترئيسه مجلس و روساي شعب ۱۵ گانه بررسي اعتبارنامهها، موثرتر موفق وتر عمل كرد.
ولي در مجموع با توجه به اين محدوديتهایي كه وجود داشت عملكرد فراكسيون اميد متوسط رو به بالا ارزيابي ميشود و اطمينان دارم براي سال اينده مجددا بايد همين فرايند طي شود و با تجاربي كه دوستان ما در مجلس كسب ميكنند و انسجام خوبي كه فراكسيون اميد دارد ميتوانيم به افزايش حضور و نفوذ فراكسيون اميد در اركان مجلس در سال دوم فعاليتها اميدوار باشيم.
* مي شود اين عدم توفيق در كسب شرايط بهتر در كميسيونها را به حساب كم تجربگي اعضاي فراكسيون اميد گذاشت و پيروزي در هيات رئيسه را حاصل تجربه فردي نمايندگان دانست؟
** در مقايسه با محدوديتها، جريان رقيب فراكسيون اميد اولا با استفاده از جايگاه رياست مجلس و به كارگيري همه ظرفيتهاي پيدا و پنهان مجلس و با قوت و توانمندي و لابيگري بيشتري ظهور و بروز داشت. متقابلا اكثريت قريب به اتفاق ليست اميد چه در مركز و چه در شهرستانها به جز ۴ الي ۵ نفر، فاقد تجربه ديپلماسي پارلماني بودند. با اين وجود به نظر من عملكرد فراكسيون اميد در سال اول قابل قبول بود ولي انتظار ميرود كه در سال دوم بخش بيشتري از رضايت فراكسيون اميد را برآورده كند.
* اين امكان در مجموعه فراكسيون اميد وجود دارد كه با يك سيستم قهريه با اعضاي متخلف برخورد كند؟
** در اساسنامه فراكسيون اميد اينسازو كار پيشبيني شده است. انتظار ميرود كه به سرعت اين اساسنامه به صورت عملياتي در آورده شود و شرايط به نحوي فراهم شود كه در نتيجه آن در عين حالي كه نمايندگان و اعضاي فراكسيون اميد كه مطابق قانون اساسي مستقل هستند و از همه حقوق نمايندگي ميتوانند استفاده كنند، با استفاده از انضباط تشكيلاتي و رويهاي واجد سازماني به گونهاي ايفاي نقش كنند كه ايفاي نقش نمايندگي شان در قالب هويت فردي تامينكننده همراستايي و هم سويي رويكردها و مواضع فراكسيوني باشد.
* اينكه آقای عارف در مراسم افطاري رياستجمهوري شركت نكرد، نشان از شكاف بين ایشان وآقای روحاني است؟
** اينكه دكتر عارف در آن شب كجا بودند را مطلع نيستم! معتقدم عدم حضور ايشان در حقيقت يك مستمسكي به دست جريان رقيب ميدهد كه بر واگراييهاي ضمني و احتمالي فراكسيون اميد مانور بدهند. به هر ميزان كه به صورت عملي نشانههاي تدوام ائتلاف و تعميق همگرايي بين بخشهاي گوناگون تشكيلدهنده فراكسيون اميد بيشتر باشد، به همين نسبت بر كارآمدي اين فراكسيون افزوده ميشود. اما اينكه آیا اين انتظار فقط بايد از اصلاحطلبان باشد يا اينكه براساس خط مشيگذاريهاي ائتلاف، هركدام از اعضاي اين ائتلاف بايد در انجام وظايف و ايفاي نقش سياسي و تشكيلاتي خودشان به صورت اندام وار عمل كنند، فكر ميكنم پیش و بيش از آقای عارف كه به از خود گذشتگي وسياست ورزي اخلاقي اشتهار دارد، بهتر است از اتاق فكر جريان حلقه اول دولت يازدهم سوال بشود كه چگونه با اين گذشت و فداكاري دكتر عارف برخورد كردند.
* با اين اوصاف، آيا آقاي عارف و اصلاحطلبان مايل هستند از فرصتي كه پيش آمده و اصلاحطلبان و اعتداليون حيات دوباره پيدا كردند، اين دلخوريها را كنار بگذارند و به ياري دولت بشتابند؟
** جريان اصلاحات در سال ۹۲ و در سالهای ۹۴ و ۹۵ بدون هيچ پيش شرطي تمام قد در جايگاه تقويت و حمايت از دولت اقاي روحاني بروز وظهور داشته است. تكرار و توالي اين حمايت و همراهي، از انچنان عمقي برخوردار بوده است كه هيچ كارشناس و تحليلگر سياسي مسائل ايران تاكنون در اين حمايت صادقانه اصلاحطلبان با محوريت دكتر عارف از دولت شك و ترديدي به خود راه نداده است. آنچه كه اتفاق افتاده به طور مشخص از ناحيه حزبی است كه مدعي پرچمداري دولت است. فراتر از بدعهدي، آنچه كه در عمل اتفاق افتاد، اين بود كه اين ظرفيت در فرايند شكلگيري اركان مجلس به ويژه تعيين رئيس مجلس به جاي آن كه از حاميان خود تشكر كند و با كمك و همافزايي، جايگاه سياسي و اجتماعي خويش را پس از راي تعيينكننده مردم به مجلس استحكام بيشتري بخشد، متاسفانه از ياران همراه خود رويگرداني كرده و مشخصا بعضي از وزراي اين دولت به صورت رسمي و واقعي براي كمك به جريان رقيب دولت بسيج شدند.
يعني برعكس آنچه عمل شد كه ما در وحدت تاكتيكي جريان رقيب شاهد بوديم. درست قبل از انتخابات مجلس دهم جريان جبهه پايداري بدترين نوع مخالفتها را با آقای لاریجاني داشت و حتي از گذاشتن نام ايشان در ليست انتخاباتي خويش خودداری كرده بود اما در جريان اركان شكلگيري مجلس و به ويژه رياست مجلس كاركردگرايانه آمدند و از رياست دكتر لاريجاني حمايت كردند. آنچه كه به نظر من مورد غفلت قرار گرفت همهجانبه نگري جامعه سياسي و بروز رفتار جامع و منسجم در اردوگاه مدعيان حلقه اول دولت بود كه از نظر من خطايي مهم و راهبردي صورت گرفت. اميدوار هستم چهرههاي مجرب كابينه در ۱۰ ماه آینده در اصلاح اين رويه نامناسب در مسير تقويت انسجام ياران واقعي دولت تلاش موثري داشته باشند.
* اين احتمال وجود دارد اصلاحطلبان در خرداد ۹۶ به صورت موازي عمل كرده يا در برابر دكتر روحاني قرار بگيرند؟
** آرزوي من به عنوان يك اصلاحطلب اين است كه ما شاهد تداوم ائتلافهای ۹۲ و ۹۴ در ۹۶ باشيم و بدترين شرايط، شرايطي است كه اين انسجام و ائتلاف مورد خدشه واقع شود. اما من نه به عنوان سخنگوي جريان اصلاحات بلكه به عنوان شهروند معمولي اصلاحطلب خطاب به آن دسته از ياران رئيسجمهور چه در دولت چه در میان حامیانی كه از اعتبار دولت و رئيس جمهور استفاده ميكنند و كردهاند و با رقباي ايشان ائتلاف عملي داشته و دارند، اعلام ميكنم كه اين باور که حمايت اصلاحطلبان از دولت، توفيق اجباري آنان است و اين جريان ناگزير به حمايت است و خواهد بود و چارهاي جز اين ندارد، اين گزاره، گزاره ناصحيحي است كه قبل از اينكه كمك حال دولت يازدهم باشد، مدد كارجريان رقيب دولت خواهد بود. من شخصا اميدوار هستم بعد ازگذشت دو ماه يكي از وزراي حمايتكننده از لاريجاني يا اركان جريان سياسي مدعي داشتن نقش نمايندگي دولت استدلال و پاسخ قانعكنندهاي ارائه كنند. بنده تابه حال جز سكوت چيز ديگري نشنيدهام.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/157261
ش.د9501113