(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/05/03 ـ شماره 4667 ـ صفحه 2)
گروه سیاسی: تئوری پشت تئوری، فرضیه روی فرضیه و این یعنی اصولگرایان نیاز مبرم، غیر قابل گذشت و حیاتی به جدی ترین و عمیق ترین دگردیسی درونی را از همیشه تاریخ تاکنون بیشتر احساس کردهاند! عدم توفیق آشکار در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92 و به دنبال آن از دست دادن تمام کرسیهای تهران و نیز بخشهای عمدهای از صندلیهایی که در مجلس نهم زیر پای جبهه پایداری و چهرههای شاخص اصولگرایی بود این روزها همه توان و توش اصولگرایی و تفکرات نیروهای وفادار به اصولگرایان را به خود مشغول داشته تا راههای برون رفت از رخوت و خمودگی را بیابند و پای جای پای آن دسته از اصولگرایانی گذارند که اگرچه جامعه از شاکله اصولگرایی روی گردان شده است اما خاطرات بدی از آن چهرهها در خاطر نهفته ندارد! در ظاهر اصولگرایان به انشقاقهای ناخواستهای تن دادهاند اما در عمل به تنها چیزی که میاندیشند، کنار زدن رقیب اصلی و سنتی خود یعنی اصلاحطلبانی است که همچنان از نوعی «حمایت اجتماعی تضمین شده» برخوردارند و شاید وقتی حمیدرضا حاجی بابایی میگوید: «سلائق برخی اصولگرایان به اصلاحطلبی نزدیک شده!»، بتوان فهمید که اصولگرایان اساسا ابایی ندارند برای گذر از این پیچ تاریخی و فائق آمدن بر رقیب، حتی از اینکه از ایدهها و اندیشههای اصلاحطلبانه نیز بهره مند شوند.
اگرچه نقدهای بسیاری میتوان به برخی گفتههای حمیدرضا حاجی بابایی، عضو فراکسیون ولایت مجلس دهم در مورد برنامههای اصولگرایان برای رسیدن به وحدت در انتخابات ریاست جمهوری 96 وارد ساخت اما بدون ورود زودهنگام به این نقدها که اساسا با واقعیت یادداشت فعلی سنخیتی ندارد به همین اندازه بسنده خواهیم کرد که ظاهر دو پهلوی برخی حرفها و ادعاهای حاجی بابایی در نهاد خود، باطنی چندپهلو و چندلایه را به نمایش خواهد گذارد. با اندکی فاصله گرفتن از فضای فعلی که فضای سیاسی کشور را مملو از نقدهای آتشینی همچون«عبور از هویت» اصلاحطلبی، «اختلاط چپ و راست زیر سایه بداخلاقیهای سیاسی»، «فشار مستقلینی که کفران نعمت کردند» و در نهایت«اصولگرایانی که قاعده پذیرش تبعات پذیرش و انکار را هنوز رعایت نمیکنند! به این مسئله باید توجه کرد که اصولگرایان برای نخستین بار در طول تاریخ حیات سیاسی خود بدون هیچ گونه قبول هزینه یا پرداخت وجهی! بر سر سفره ای آماده نشستند و از طعامی بهرهمند شدند که اصلاحطلبان با خون دل خوردن هایی سخت فراهم آورده بودند.
آن دسته از مستقلینی که با قرار رگفتن زیر سایه اصلاحطلبی وارد مجلس شدند یا آنانی که با حضور در لیست امید از خاکریز بلند جلب اعتماد عمومی گذر کردند در آیندهای نهچندان دور معنا و مفهوم عوارض عدم وفاداری به اصل و اساسی که آنان را به صندلیهای سبز بهارستان پیوند زد، پی خواهند برد و اما ای کاش...
و اما ای کاش برخی از مستقلین و حاضران در لیست امید که در لحظه حساس انتخاب رئیس مجلس راهنماهای چپ خود را خاموش کردند و به طرزی خطرناک و مبهوت کننده! به راست پیچیدند! یا بخش هایی از یاران و همراهان حسن روحانی که تمام تلاش خود را معطوف به این مهم قرار دادند تا به نمایندگان بقبولانند نظر دولت در انتخاب لاریجانی به ریاست قوه مقننه ارجح است به گزینش عارف! معنای عمیق و واقعی این پاسخ حمیدرضا حاجی بابایی را درک میکردند که وقتی از او پرسیدند: «زیاده خواهی افراد و برخی گروههای اصولگرا تا چه اندازه در این عدم موفقیت[عدم توفیق در انتخابات ریاست جمهوری 92] تاثیرگذار بود» میگوید: «برخی زیادهخواهیها وجود داشت، در واقع سلایق و نوع نگاهها در جریان اصولگرایی مقداری متنوع شده است، نزدیک شدن سلایق برخی اصولگرایان به اصلاحطلبان نیز در این زمینه موثر بود.» و این یعنی اصولگرایان نیز برای برتری در انتخابات تلاش کردند تا به سلیقه اصلاحطلبی نزدیک شوند و نه مشی و تفکر اصولگرایی و این حرف، تئوریپردازی نیست بلکه کنکاش و نگاه آسیبشناسانهای است که در پس آن، ساعتهایی طولانی بحث و بررسی در لایههای تاثیرگذار اجتماعی نهفته است.
نپذیرفتن شکست از جانب اصولگرایان مهم نیست!
حمیدرضا حاجی بابایی در مواجهه با برنامههای آتی اصولگرایان برای رسیدن به وحدت به منظور کسب موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم (96) اگرچه از چیزهایی میگوید که چندان با واقعیتهای به بستر واقعیت رسیده فاصله دارد اما میتوان این فرضیهسازی و تئوریپردازیها را به گونهای دیگر دید. حاجیبابایی معتقد است: «در بحث انتخابات مجلس دهم شاهد انسجام خیلی خوب اصولگرایان بودیم، انسجامی که در طول 20 سال قبل کمتر شاهد آن بودیم. این انسجام در بحث ریاست مجلس و هم اکنون در مجلس نیز به خوبی ادامه داشته است و میتوانیم از آن به عنوان یک موفقیت خوب اصولگرایان یاد کنیم.» که اگرچه نمیدانیم از کدام انسجام سخن به میان میآورد اما اگر بر پایه فرضیه تقریبا عوامانه «نتیجهگرایی»، این جمله او را تقطیع نماییم به این باور نزدیک خواهیم شد که اصولگرایان اساسا «پاشنه آشیل» خود - که همانا «عدم اقبال عمومی» به خود، از دست دادن «بدنه اجتماعی حمایت کننده» و در کلامی ساده «محبوبیت» است- را که از دست دادهاند و سعی میکنند با گذر از یک پیچ خطرناک و سرنوشت ساز تاریخی- سیاسی، این نقیصه را با نزدیک شدن به اصلاحطلبان رفع کنند و این شاید نقطه قوتی باشد که اصلاحطلبان از آن غفلتهای عدیدهای داشته اند.
عبور از هویت با پشت گرمی محبوبیت عام!
گلایههایی رسانهای شده است که کم و بیش از آن مطلع هستیم، قصد تکرار آن وجود ندارد اما به همین اندازه بسنده خواهیم کرد که در همه انتخابات پیش رو، فارغ از آن که به پاستور ختم شود یا به شوراهای اسلامی شهر و روستا و حتی به ساختمان شکیل بهارستان! کمتر خطایی نظیر آن چه در انتخابات مجلس دهم رخ داد فرصت دوباره انگاری حتی خواهدیافت چه رسد به دوباره سازی! و این یعنی اگرچه اصلاحطلبان به دلیل قرار داشتن در تنگناهایی نظیر ردصلاحیتها! و عدم حضور برخی چهرههای تاثیرگذار و جریان ساز خود به منظور جلب حمایتهایی پرشورتر در انتخابات اسفند 94 و اردیبهشت 95 مجبور به قبول برخی چهرهها و پذیرش برخی نامها شدند اما این بار داستان اندکی با ماجراهای پشت سر نهاده شده اندکی متفاوت خواهد بود بدین معنا که این بار بدنه اجتماعی حامی اصلاحطلبان در انتخابهای خود دقت و سخت گیری به مراتب سختتری خواهند داشت زیرا با مشاهده انتخابات هیئترئیسه مجلس دهم، ادبیات جدیدی را مشاهده کردند که اندکی مستقل بودن و قرارداشتن در لیست امید با واقعیت هایی که بروز داده میشود فاصله هایی گاه کهکشانی دارد.
عبور از هویت یک استراتژی بود که اصلاحطلبان خطرپذیری کرده با پذیرش تبعات این ریسکپذیری به آن تن دادند اما این عبور از آن جایی که پشت گرم به حمایتهایی همهجانبه بود موجب از سکه افتادن همه این جریان عظیم نشد. کلام آخر این که وقتی چهرهای اصولگرا از تغییر سلیقه میگوید و وقتی این تغییر سلیقه از سمت اصولگرایی به سمت اصلاحطلبان تمایل پیدا میکند این معنا و مفهوم را منتقل میکند که محبوبیت اصولگرایان راه یافته به مجلس عاریتی است و این محبوبیت از آن جایی سرچشمه میگیرد که به سلائق اصلاحطلبانه نزدیک شده است پس با همه تلخکامیها خرسندیم که اصولگرایان نیز با تمام پایبندیهای شعاری به اصول! درست در لحظه انتخاب و با درک خطر حذف احتمالی خود را با بدنه محبوب جامعه همسان کردند و این یعنی اصلاحطلبی در میان آحاد جامعه زنده و پویا در حال گذران اموری است که برخی سالهای سال کوشیدند تا آن را به تعطیلی کشانند! نکته مبهم ماجرا این موضوع است که وقتی اصولگرایان برای فرار از چند دستگی به سلائق اصلاحطلبانه رویآوردهاند چرا برخی نزدیک شدهها به اصلاحات، به این ماجرای رهایی بخش پشت میکنند؟!
http://aftabeyazd.ir/?newsid=43961
ش.د9501377