(روزنامه جمهوري اسلامي – 1395/05/03 – شماره 10646 – صفحه 10)
در قسمت قبل گفته شد که برای شناخت عرفانهای کاذب، باید تعریفی از عرفان حقیقی داشت و تعریضی از امام خمینی ارائه گردید و به برخی از ویژگیهای عرفان حقیقی اشاره شد.
ویژگی و شاخصه دیگر عرفان حقیقی، مخالف نبودن آن با شریعت و تعالیم اصیل و ناب الهی و اسلامی است. عرفان حقیقی را نمیتوان با رویکردی برخلاف دین و دستورات شریعت به دست آورد. خداوند در قرآن کریم به پیامبر (ص) خطاب میکند به مدعیانی که ادعای محبت و عشق الهی را دارند بگو اگر محب و عاشق خدا هستند، راهی جز پیروی از سنت پیامبر و عمل به دستورات دینی او ندارند. شاخصه دیگر عرفان حقیقی و واقعی و تمایز آن با عرفانهای دروغین و کاذب، هماهنگی میان ابعاد مختلف اسلام و انسان اعم از بعد مادی و بعد معنوی اوست.
امام خمینی در این زمینه جمله معروفی دارند که میفرمایند: «.... یک فاجعهای برای اسلام از اول تا حالا بوده و آن فاجعه اینکه اسلام را نشناختهاند. کسانی که بحث از اسلام کردند، چه در سابق و چه در لاحق، اینها اسلام را با همه ابعادش نشناختند. هرکسی یک بعدی از ابعاد اسلام را در آن نظر کرده است و به همان معنایی که خودش ادراک کرده، برگردانده......» (صحیفه امام، ج4، ص6)
امام خمینی در ادامه همین بیانات است که اسلام را مکتب انسان سازی مینامند و دارای ابعاد مختلف که باید دید این انسان که به قول بعضی ماهیت ناشناخته دارد، چه ابعادی دارد و چه احتیاجاتی دارد. بنابراین در عرفان حقیقی مورد نظر امام خمینی میان ابعاد مختلف اسلام و ابعاد مختلف انسان هماهنگی وجود دارد و رشد و حرکت یک بعدی و یکسویه بیمعنی است، ویژگی خاصی که در اکثر عرفانهای کاذب و دروغین به چشم میخورد و برجسته است.
به عبارت دیگر در عرفان حقیقی اسلامی، توجه به امور دنیوی منافاتی با امور معنوی ندارد و لزوماً پرداختن به امور دنیایی به معنی دور شدن از آخرت و معنویت نیست، بلکه انگیزه اعمال و نیت الهی نهفته در آن، متمایزکننده است. به طوری که حتی خم و راست شدن در نماز نیز تا زمانی که نیت عبادت الهی بر آن مترتب نباشد، عبادت خدا محسوب نمیشود.
در اینجا، ممکن است چنین پنداشته شود که با تعریف و ارائه عرفان اسلامی حقیقی، دیگر نیازی به پرداختن به عرفانهای کاذب و دروغین نیست و مخاطب با شناخت عرفان حقیقی، پی به ماهیت عرفانهای دروغین خواهد برد، در حالیکه از چند جهت نقد جداگانه جریانهای دروغین معنوی نما ضرورت دارد. اول آنکه، این فرقهها به سبب توانایی نفوذ در فرهنگ مسلمانان، تعالیم و روشهای خود را با برخی تعالیم اسلام همانند و حتی عین آن اعلام میکنند و مدعی هستند که همان چیزی را میگوئیم و میخواهیم که عرفان حقیقی اسلام میخواهد و به دنبال آن است، تنها زبان و شیوه معرفی و گفتاری امروزی ما متفاوتتر و باصطلاح مردمیتر و همه فهمتر است!
لذا، لازم است تفاوتها و کاستیهای جریانهای دروغین به ظاهر معنویتگرا نقادی، تبیین و شناسانده شود تا از این شبیه سازیها جلوگیری گردد و این شبههافکنیها برطرف شود.
دیگر اینکه، عرفانها و معنویت گرایان دروغین، با این مغالطه که عرفان حقیقی برای ارائه، نیاز به زبان و مخاطب شناسان امروزی دارد و نمیتوان با خواندن آثار سنگین گذشته به تنهایی با جوامع امروزی ارتباط برقرار کرد، از ادبیات سهل و دلپذیری برای تبلیغ و معرفی خود استفاده میکنند که نقش موثری در جذب مخاطب دارد، اما از ساختار، اهداف و محتوای غیر متعارف و نامناسبی برخوردار است که عموماً افراد آشنا با ماهیت چنین نحلههای دروغین توانایی پی بردن اهداف شیطنت آمیز و بدعت آلود آنان دارند.
از آن مهمتر، شناخت ماهیت و نقاط ضعف و کجیها و کاستیهای عرفانهای کاذب یا فرقهها و ادیان ساختگی، کمک میکند جویندگان عرفان حقیقی در مواجهه با مغلطهها و سفسطههای دروغین به بیراهه نروند و از این طریق آسیبهای فرقههای نو ظهور کاذب در حوزه دین و فرهنگ کاهش یابد. ادامه دارد...
http://jomhourieslami.net/?newsid=99552
ش.د9501450