(روزنامه آرمان ـ 1395/05/05 ـ شماره 3095 ـ صفحه 6)
** البته شرايط اقتصادي و اجتماعي تركيه به مساله كودتا مربوط نميشود، در حقيقت كودتا تا اندازهاي ميتواند شرايط را تشديد كند. شرايط اجتماعي و سياسي تركيه متاثر از سياستهاي منفي آنكارا در منطقه است در حالي كه اردوغان ميتوانست درباره مسائل منطقه بهويژه سوريه عاقلانهتر رفتار كند، با اين وجود دستاوردهاي اردوغان و حزب عدالت و توسعه در ابعاد اقتصادي و اجتماعي تركيه تا حدي موفقيتآميز بوده است و شرايط اقتصادي كشور و زندگي مردم در مقايسه با گذشته از وضعيت مطلوبتري برخوردار است. حزب عدالت و توسعه در انتخابات اخير توانست ۵۲ درصد آرا را كسب كند، اين مساله بيانگر رضايتمندي مردم از وضعيت اقتصادي و اجتماعي است كه در نهايت راي اعتماد مردم تركيه را نسبت به حزب اعتدال و توسعه در پيش داشت. با وجود وضعيت مساعد تركيه در امور اقتصادي و داخلي، سياست خارجي اين كشور بهويژه در منطقه با اوضاع داخلي تناسبي ندارد. سياستهاي تركيه تحت زعامت اردوغان و حزب عدالت و توسعه در منطقه، همواره يادآور جاهطلبيهاي دوره امپراتوري عثماني است كه با توجه به شرایط موجود در منطقه قابل تحقق نخواهد بود. روشن است كه هزينه كردن در منطقه منجر به كاهش اعتبارات و امكانات در داخل تركيه براي مردم ميشود و اين روند به نارضايتي مردم در تركيه منجر خواهد شد. هر چند تركها متوجه شدهاند كه محاسباتشان در منطقه نادرست بوده و درصدد تصحيح و تغيير سياستهاي خود در اين حوزه هستند.
* قدرت ايران تحت تاثير شرايط تركيه در سوريه افزايش پيدا خواهد كرد؟
** قدرت مانور تركيه در سوريه كاهش يافته است و سياست اين كشور در بحران سوريه مانند سالهاي قبل از كودتا نخواهد بود. اما اين امر به معناي افزايش قدرت مانور ايران در سوريه نخواهد بود. ايران و تركيه دو نقش كاملا متضاد در اين كشور ايفا ميكردند. ايران درصدد حفظ و بقاي اسد و اردوغان به دنبال سرنگوني اسد بود كه با توجه به شرايط سوريه و منطقه، غير قابل قبول بود. بازيگران منطقهاي در وضعيت موجود بايد به فكر حفظ تماميت ارضي سوريه، مشاركت احزاب سياسي، تشكيل ساختاري با قانون اساسي جديد و نه لزوما با حفظ اسد باشند. به نظر ميرسد توافقي در سطح بازيگران فرامنطقهاي درباره سوريه در حال شكلگيري است كه اين روند تامينكننده اهداف تركيه و ايران نخواهد بود. بنابراين در آينده ما شاهد شرايط و فضايي تازه در سوريه تحت تاثير تصميمات و توافقات روسيه و آمريكا خواهيم بود. با توجه به رخدادهاي اخير، تركها ديگر به دنبال سرنگوني اسد نخواهند بود و تدریجا درصدد ترميم سياستهاي اشتباه خود نسبت به منطقه و سوريه برخواهند آمد.
* ميتوان گفت كه با توجه به تحولات اخير تركيه ما با اردوغاني متفاوت از قبل كودتا و با رويكردي ديگر روبهرو خواهيم بود؟
** در پرتو تحولات اخير بايد از دو اردوغان سخن به ميان بياوريم. نخست اردوغان در سياست داخلي كه پس از كودتا اشتباهات فاحشي در سياست داخلي انجام داده و همچنان در حال اجراست. اين اشتباهات تداعيكننده نوعي ديكتاتوري است. اردوغان كودتا عليه دولت خود را خنثي كرد، ولي از آن زمان كودتا عليه مخالفان را با شدت پيگيري ميكند. اين كودتا پاكسازي و تسويه وسيعي در ميان ژنرالها و كادرهاي ارتش، قضات، روزنامهنگاران و فعالان مدني است كه نماي بيروني آن بسيار ضد دموكراتيك است و بيشتر به سمت سلطه مطلقه پيش ميرود. اردوغان نيازي به اين اقدامات نداشت، زيرا همانطور كه اشاره شد حزب او داراي كرسيهاي حداكثري در مجلس است. اين اكثريت ميتواند در چهارچوب قانون اساسي، اهداف و برنامههاي خود را محقق سازد. كمااينكه طي ۱۰ سال گذشته در مسائل مرتبط با به حاشيه راندن ارتش و برنامههايش در بعد سياست خارجي تا حدي پيش رفته است. اما رئيسجمهور تركيه در بعد داخلي به بهانه كودتا، خود به كودتايي عليه مخالفان و تصفيه سياسي دست زده است. در بعد سياست خارجي اما، وي بيشتر به سمت مدارا و نرمش در سياستهاي تيز و افراطي گذشته گام برميدارد. بهبود روابط اردوغان با روسيه و عاديسازي روابط با رژيم صهيونيستي نمونههاي بارز رويكردهاي او در منطقه است. گرچه عاديسازي روابط با رژيم صهوينستي چهره ناخوشايندي در افكارعمومي مسلمانان دارد اما اردوغان براي حفظ منافع خود دست به چنين اقدامي زده است.
* گفته ميشود كودتاي اخير شرايط متفاوتي در تجارت و فضاي سياسي تهران و آنكارا به وجود ميآورد، با اين وجود آينده روابط تركيه و ايران را در پي افزايش تهديدات تروريستي و ناآراميهاي اخير در تركيه چگونه ميبينيد؟
** همسايگي و همجواري مفهوم خاصي در سياست خارجي دارد. كشورهايي كه مرزهاي مشترك با يكديگر دارند به تعبيري با يكديگر همسايه هستند، منافع و تهديدهاي مشتركي نيز دارند. چراكه منافع هر يك از آنها بر منافع ديگري تاثير گذاشته و تهديد در هر يك منجر به تهديد در ديگري ميشود. از اين منظر صرفنظر از اينكه در تهران و آنكارا چه كسي بر سر كار باشد، ايران و تركيه نيازمند برقراري روابطی متين در چهارچوب منافع مشترك هستند. بنابراين بايد دو كشور روی طرحهايي كه منافع دو كشور را تامين میكند، بيشتر متمركز شوند؛ نيازهاي مشتركي مانند خط لوله گاز ايران به اروپا، مسير ترانزيت كالا از مسيري كه مرزهاي تركيه را به اروپا و ايران را به آسيا پيوند ميدهد. در اين موضوع ايران و تركيه دو كشور كليدي شمرده ميشوند. لاجرم اين مسائل سبب ميشود كه ايران و تركيه در كنار رقابت منطقهاي، نياز مشتركي در بهبود روابط نسبت به يكديگر داشته باشند. ايران در كودتاي اخير از نخستين كشورهايي بود كه رئيسجمهور، وزير امور خارجه و شوراي امنيت ملي آن نسبت به كودتا واكنش نشان داد و تلاش براي سرنگوني دولت برخاسته از آراي مردمي را محكوم كرد. بنابراين از اين منظر تفاوتي در روابط اقتصادي و سياسي تركيه قبل از كودتا و پس از آن وجود ندارد. تهران و آنكارا پس از تحولات اخير در تركيه همچون گذشته، تلاششان بر گسترش روابط اقتصادي خواهد بود. اما در رابطه با مسائل منطقه رقابتشان ادامه خواهد داشت. تهران و آنكارا نگاه مشتركي نسبت به تروريسم و مصاديق آن در منطقه و بويژه سوريه ندارند. اختلاف دو كشور در سوريه ناشی از نگاه متضاد تركيه و ايران در تعريف واژه تروريسم و مصادیق آن است. بنابراين گرچه شاهد توسعه روابط اقتصادي ميان دو كشور در آينده خواهيم بود اما اختلافات ميان تهران و آنكارا از منظر تعريف و مصاديق تروريسم ادامه خواهد يافت و نياز به گفتوگوی بيشتري دارند. ممكن است با روشن شدن تكليف سوريه نگاه دو كشور بيشتر به سمت واقعگرايي نسبت به مساله سوريه و تروريسم پيش رود.
* احياي روابط تركيه و روسيه چه فضاي تازهاي در روابط مسكو و تهران ايجاد ميكند، آيا بهبود روابط آنكارا و مسكو منجر به كاهش توجه روسها نسبت به ايران ميشود؟
** بهبود روابط روسيه و تركيه منجر به كاهش توجه مسكو نسبت به ايران نميشود. نگاه پوتين به نظام جهاني استمرار نگاه اتحاد جماهير شوري سابق است. پوتين به دنبال احياي نفوذ جماهير شوروي بدون هزينههايي است كه شوروي سابق براي تسلط بر متحدان خود داشت. ايران، تركيه، عراق و ديگر كشورهاي منطقه هر يك جايگاه خاص خود را در سياست خارجي روسيه دارند. گرچه روسيه ديگر ابرقدرت نيست اما روابط با تركيه در نگاه روسها به معناي كاهش روابط ايران يا تغيير برخي سياستهاي خود نسبت به تهران نخواهد بود. اما اگر منظور از اين پرسش اين باشد كه بهبود روابط تركيه و روسيه چه تاثيري در وضعيت ايران در منطقه دارد؟ براي پاسخ به اين سوال بايد پرسيد كه نقاط اختلاف و اشتراك ما با تركيه در چه مواردي است. اگر از اين منظر نگاه كنيم بايد گفت در صورتي كه تركها درصدد همراهي با روسيه در مساله سوريه برآيند اين مساله منجر به انزواي بيشتر ايران در مساله سوريه خواهد شد. زيرا ايران تاكنون روسيه را در كنار خود داشت. اما بايد توجه داشت كه روسها درباره مسائل منطقه بر اساس منافع خود گام برميدارند و نه بر اساس تمايلات ساير كشورها. در حقيقت خط قرمز روسيه در منطقه و جهان منافع آنهاست. همراهي روسيه و تركيه ميتواند سناريويي كه در سوريه در حال شكلگيري است را با سرعت بيشتري پيش ببرد. بنابراين اگر پوتين بتواند اردوغان را به هماهنگي با روسيه در سوريه قانع كند ايران دچار مشكل خواهد شد.
* با احياي روابط تركيه و روسيه و مسائل ناشي از اين روابط، ايران بايد چه استراتژيای در مقابل دو كشور در پيش بگيرد؟
** با توجه به اينكه تركيه و روسيه همسايگان ايران هستند و نقاط اشتراك منافع اين كشورها بسيار زياد است بهترين گزينه در برابر اين مساله در حقيقت محور قرار دادن سياست همجواري و همسايگي از سوي ايران براي آينده بهتر منطقه است. چنانچه ايران، روسيه و تركيه بتوانند به ديدگاه مشتركي براي سامان دادن منطقه و حل بحران سوريه برسند، اين مساله ميتواند مانع تحقق نيات و برنامه غرب براي نظم بخشيدن به اوضاع منطقه بر اساس تعريف خودشان باشد. هماهنگي ايران، روسيه و تركيه در مسائل منطقه ميتواند به سامانبخشي آينده در منطقه براساس منافع ملتها در جامعه جهاني و نه تنها غرب بينجامد. ايران و تركيه دو بازيگر مهم و اثرگذار منطقهاي و روسها يك بازيگر اثرگذار بينالمللي شمرده ميشوند. اگر اين سه بازيگر در مجامع جهاني درباره آينده منطقه اتحادنظر داشته باشند، شاهد وضعيت بهتري در منطقه خواهيم بود. تحقق اين مهم بستگي به اين دارد كه رقابت ايران و تركيه با در نظر گرفتن و قبول منافع و حوزه نفوذ يكديگر در مناطق سنتي باشد كه در اين صورت ميتوان شرايط مطلوبي را متصور شد. نگاه ايران به منطقه ايدئولوژيك و نگاه تركيه قومي است و روسيه نگاهي بينالمللي با محوريت منافع آن كشور است كه با دو نگاه ايران و تركيه هماهنگي ندارد. بنابراين دستيابي به يك نقاط اشتراك ميان اين سه ديدگاه براي سامان بخشيدن به آينده منطقه اندكي دشوار است. از اين رو ايران بايد به سمت واقعگرايي نسبت به مسائل منطقه يعني سوريه، يمن و عراق حركت كند، از سويي تركها نيز بايد اصل حاكميت كشورها بهويژه سوريه را به دور از مداخله خارجي و بر اساس راي ملتها بپذيرند. در اين صورت ما از يك نظم و ثبات حقيقي در منطقه برخوردار خواهيم شد.
* طي ماههاي اخير فرانسه و همچنين آلمان مورد تهديد حملات تروريستي داعش قرار گرفتهاند، چه چيز امروز داعش را در برابر فرانسه قرار ميدهد، در حالي كه هنوز پاريس موضع روشني در مقابل تروريسم اتخاذ نكرده و همچنان به دنبال جدا كردن تروريسم خوب و بد در منطقه است؟
** گسترش تروريسم در كشورهاي اروپايي عكسالعمل داعش در برابر مداخله اين كشورها در منطقه است. از آنجا كه فرانسه اين حق را براي خود قائل است درباره عراق و سوريه طي يك هماهنگي با آمريكا بر اساس منافع خود نيز تصميم بگيرد خواهناخواه واكنش داعش را دربرخواهد داشت. در حقيقت داعش با اين اقدام نشان داد كه نه تنها در كشورهاي اسلامي و عربي بلكه حتي در سرزمينهاي اروپايي هم ميتواند نمايش تروريستي برپا كند. چندين عمليات در فرانسه و اخيرا آلمان و قبل از آن نيز در انگلستان از سوي تروريستهاي داعش صورت گرفته است. اين اقدامات زنگ خطري است تا نشان دهد كه غرب نبايد تروريسم را به خوب و بد تقسيم كند. انساني كه در خاورميانه زندگي ميكند با شهروند غربي هيچ فرقي ندارد و هر دو انسانند. اگر از منظر انساني به اين مساله نگاه كنيم نبايد انسان اروپايي را نسبت به انسان خاورميانهاي ارجح بدانیم. اقدامات تروريستي در اروپا بهطور كل هشداري براي جامعه جهاني بهويژه جوامع غربي است. نميتوان قبول كرد صدها و هزاران انسان بيگناه در يمن، فلسطين، سوريه و عراق قرباني اقدامات تروريستي شوند و آب از آب در غرب تكان نخورد و وجدان آنان آزرده نگردد و حتي بازتاب رسانهاي در جهان غرب نداشته باشد و نسبت به آن واكنشي صورت نگيرد، اما كشته شدن دو يا چند تن انسان در يكي از كشورهاي غربي بر اثر اقدامات تروريستي واكنش گسترده داشته باشد و با محكوميت جهاني روبهرو شود. سكوت فرانسويها در مقابل جنايتهاي رژيم صهيونيستي در فلسطين و فغان آنها در حوادث اخير در پاريس، بيانگر استاندارد دوگانه اين كشور در برابر تروريسم بهعنوان خطر و تهديدی بينالمللي است كه به هيچ رو قابل قبول نيست.
* با توجه به اينكه ايران در شرايط كنوني يكي از كشورهاي اثرگذار در منطقه به شمار ميرود، رويكرد رئيسجمهور بعدي آمريكا نسبت به ايران و كمك گرفتن از تهران براي مبارزه با تروريسم چه خواهد بود و ما ميتوانيم شاهد يك ائتلاف ضدتروريستي گستردهتر با حضور همه كشورهاي اثرگذار منطقه و غرب باشيم؟
** ايران گامهاي بزرگي در مبارزه با تروريسم برداشته و نشان داده كه در مبارزه با تروريسم كاملا جدي است. فكر ميكنم جامعه جهاني عزم راسخ و جديت ايران را در مبارزه با اين پديده پذيرفته و حتي آمريكا نيز به اين مساله اعتراف كرده است. گرچه ايران نيز بارها در مواضع خود به صورت علني اعلام كرده است كه ائتلاف ضدتروريستي غرب را قبول ندارد اما آمريكاييها به نقش كليدي ايران در مبارزه با تروريسم كاملا واقف هستند. تصور ميكنم در صورت راهيابي خانم كلينتون به كاخ سفيد، اين ديدگاه در آمريكا، بهاندازه دوران اوباما، نسبت به نقش كليدي ايران در منطقه ادامه خواهد يافت. ايران بدون هيچ پروايي بايد پرچمداري مبارزه با تروريسم را حفظ كند و خود مبتكر ائتلافي جهاني براي مقابله با تروريسم و افراطيگري باشد. جهان و آمريكا بايد براي مبارزه با اين پديده هزينه كند. ايران در رابطه با مواد مخدر هزينههاي سنگيني را پرداخت ميكند ولي از توافقات و منابع بينالمللي براي مبارزه با اين پديده شوم كمترين بهره را ميبرد. بخشي از اين اقدامات نيازمند هماهنگي با نظام بينالملل است و اين امر به منزله عدول از ارزشهاي انقلاب نيست. در رابطه با مساله تروريسم نيز همينطور است. ايران خود قرباني تروريسم بوده و بيشترين سهم را در مبارزه با تروريسم در منطقه دارد، اما تاكنون خود مبتكر تشكيل يك جبهه وسيع بينالمللي نبوده است، چرا كه از اين طريق ميتوان در كنار ساير كشورها در نظام بينالملل يك راهكار جدي براي مقابله با تروريسم يافت. به هر رو ايران بايد پرچمدار ائتلاف ضدتروريستی در منطقه باشد و هيچ ابايي هم از حضور ساير كشورها از جمله آمريكاييها در اين ائتلاف نداشته باشد.
* چه چيز امروز عربستان را مقابل ايران قرار ميدهد و آيا اين خصومت و رويكرد جنگطلبانه ناشي از هراس رياض نسبت به افزايش قدرت ايران و هژموني منطقهایش نيست؟
** عربستان يكي از كشورهاي تاثيرگذار منطقه است و نفوذ گستردهاي در كشورهاي عربي و اسلامي دارد. در اجلاس اخير كنفرانس همكاريهاي اسلامي در استانبول، هيچ كشوري از ايران در مقابل قطعنامه ضدايراني حمايت نكرد و نسبت به آن واكنش نشان نداد. در حادثه منا نيز ما تعداد زيادي جنازه تحويل گرفتيم، اما در مقابل كوتاهي يا بيمسئوليتي عربستان هيچ كشوري آن را محكوم نكرد. در حقيقت بايد گفت كه عربستان به خاطر نفوذش در كشورهاي عربي و اسلامي آنها را به صدور قطعنامه عليه ايران متقاعد كرد و ايران در آن اجلاس استانبول تنها ماند. روحاني و ظريف شرايط بسيار سختي را پشت سر گذاشتند. ما در دوره هشتساله گذشته اشتباهات فاحشي در سياست خارجي و بهويژه در منطقه داشتيم كه باعث تحريك عربستان شد. در زمان آقاي هاشميرفسنجاني با وجود اينكه عربستان در تمام هشت سال جنگ تحميلي از عراق حمايت كرده بود، ايران با نگاه شفقتآميز و همراه با گذشت، روابط متيني را با عربستان پايهگذاري كرد و آقاي هاشمي روابط شخصي تاثيرگذاري را با وليعهد عربستان برقرار كرد. اين روابط تا آنجا پيش رفت كه در حادثه پايگاه نظاميان آمريكا در عربستان، در حالي كه آمريكاييها ما را متهم كرده بودند، رياض قاطعانه از ايران دفاع كرد و از ما رفع اتهام شد. اين روابط در دوره دولت اصلاحات نيز ادامه يافت، تا آنجا كه ميان تهران و رياض قرارداد امنيتي كه مهمترين قرارداد در روابط ميان كشورهاست امضا شد. متاسفانه اين وضعيت در دوره دولت نهم ادامه نيافت و تنش بين دو كشور مجددا آغاز شد. شرايط منطقه بهويژه بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ باعث شد رويارويي ايران و عربستان تشديد شود و اين وضعيت در سوريه ادامه پيدا كرده و در يمن به اوج رسيد و در نهايت سبب شد كه رياض شمشيرش را در جهت مقابله با ايران از رو ببندد.
* تغيير حاكميت در عربستان تا چه اندازه در رويكرد منفي سعوديها نسبت به ايران تاثيرگذار بود؟ ايران براي اينكه هزينه كمتري در منطقه متوجهاش باشد بايد در برابر رياض چه كند؟
** تغيير حاكميت تاثير منفياي در اين ارتباط گذاشت. ملك عبدا... به خاطر پيشنيه سياستورزي خود و درك وسيعش نسبت به شرايط منطقه با ايران تعامل ميكرد. با روي كار آمدن ملك سلمان كه در ظاهر حكومت را در عربستان در دست دارد، در واقع اداره عربستان در اختيار نسلهاي دوم و سوم پادشاهي اين كشور قرار گرفته است و اين افراد ديدگاه پدران و اجداد خود را نسبت به ايران ندارند. بنابراين عاملي كه پيش از اين به آن اشاره شد از يكسو تغيير حاكميت در عربستان را سبب شده و از سوي ديگر، تهران و رياض را در مقابل يكديگر قرار داده است. اين شرايط به ضرر هر دو كشور است. رياض براي رويارويي با ايران در حال حاضر دست به هر اقدامي مانند كنار گذاشتن قبح روابط با رژيم صهيونيستي دست مييازد. بر اين باورم كه با وجود همه اقدامات خصمانه رياض، ايران بايد سردمدار و پيشگام حل مشكلات خود با عربستان باشد، چراكه منافع عاديسازي روابط و بازگشت به وضعيت گذشته بسيار بيشتر از شرايط كنوني است. ايران و عربستان در استمرار ستيزهجويي هر دو متضرر خواهند شد و برنده اين وضعيت، آمريكا و رژيم صهيونيستي هستند. به همين علت مسئولان سياست خارجه ايران بايد بيشتر به اين مساله توجه كنند.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/158491
ش.د9501483