تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۹۴۷۳۴

خطوط اصلي سياست پايدار

پایگاه بصیرت / دکتر حامد حاجي‌حيدري /hajiheidari@PhiloSociology.ir

(روزنامه رسالت – 1395/05/27 – شماره 8735 – صفحه 1)

مطلب 1. اين، اولين کلمات نيستند و آخرين کلمات نيز نخواهند بود که درباره فراسوي چپ و راست و لزوم خلق يک سياست پيشروتر در کشور گفته مي‌شود. ايده‌هاي قديمي راست و چپ، چندان استادانه ساخته و پرداخته نشدند، و غائله‌هاي سال هفتاد و هشت و هشتاد و هشت، اوج دشواري در ساخت و ساز اين خط و خط بازي‌ها را نشان داد. از آن جا که ابعاد اين تعارضات، نه حاصل گفتگوهاي مکتبي و عملياتي عميق، بلکه بر مبناي واکنش‌هاي عمدتاً مطبوعاتي نسبت به رويدادهاي مقطعي بوده است، نحوه عدم انسجام، و گرد همايي تصادفي ايده‌ها در مرام چپ و راست مشهود است، که تناقض‌هاي آن‌ها گاه بسيار آشکار مي‌شوند.

نيروهاي موسوم به چپ، يک روز، تند و تيز، عليه آقاي هاشمي رفسنجاني و خط فکري او پيکار مي‌کردند و اساساً از اين بابت چپ ناميده شدند، ولي، امروز از در تقديس او و، حتي، خاندان وي برآمده‌اند. نيروهاي موسوم به راست هم پس از سال هفتاد و شش و از زماني که فضاي سياسي کشور اصطلاحاً «جنبشي» و در واقع، «نامتعادل» شد، عملاً به تأثيرگذاري و نفوذ بر فرايندهاي سياسي رضايت داده‌اند. اين برخورد فني با سياست، اغراض آن‌ها را در سياست نامتعادل پسا هفتاد و ششي کشور به خوبي پيش برده است، ولي سنخ مواجهه مکتبي ايشان با سياست را عميقاً تحت تأثير قرار داده و کمرنگ کرده است.

مطلب 2.

رقابت و نبرد ميان فعالان سياسي راست و چپ، واقعاً مابه ازاي راستيني در ميان مردم ندارد. آن‌ها در استمرار سال هشتاد و هشت، لج و لج بازي را استمرار بخشيده و از حد گذراندند، و اين، انبوهي از معادلات نامتوازن را پديد آورده است، که بايد حل شوند تا صحنه رقابت‌هاي سياسي کشور قدري متعادل‌تر شود و کار ويژه‌هاي اين بخش حياتي جامعه به جريان بيفتند. فصل مشترک همه اين لج و لج بازي‌ها گردن ننهادن به «امر برحق» است و فرجام اين مسير، سنت‌هاي الهي فشل و هزيمت اقوام را به دنبال خواهد آورد.

ما در خطر از دست دادن تلقي مشترک خود در مورد ارزش‌هاي «انقلاب» هستيم، و در اين زمينه، خط و خط بازي کم محتواي چپ و راست مقصر است. روشنفکري و روزنامه‌نگاري ضعيف و نحيف، از آن جا که کمتر قادر به ارائه طراحي‌ها و برنامه‌هاي اصولي و انضمامي بوده است، به سرودن شعر و شعارهاي کلي‌گويانه روي آورد. در اين شرايط، ترميم شکاف‌ها جز با ظهور گروه نخبگاني که ضمن ارتباط ارگانيک مناسب با اقشار مختلف جامعه، يک ديدگاه مکتبي روشن و جامع، توأم با ارائه راهکارها و الگوهاي عملي، ميسر نخواهد شد. آن‌ها بايد ضمن ارائه بينش‌هاي کلي و تاريخي در مورد منافع مشترک و توسعه نيرومند ارزش‌هاي مشترک، مسيرهاي عملي روشني را ترسيم کنند که موجب اعتماد مجدد به نخبگان شود. نخبگان و الگوهاي جامعه امروز، کمتر به تعهد خود در هدايت اصولي و در عين حال، عملياتي مردم پايبند هستند، و اين وضع بايد اصلاح شود.

مطلب 3.

براي رفتن به فراسوي چپ و راست، چند ايده را پيشنهاد مي‌دهم:

1.ايجاد يک جامعه پايدار مبتني بر ارزش‌هاي توحيدي بايد به عنوان يک مطلوب في‌نفسه، مستمسکي براي عزل نظر از اختلافات فرعي‌تر شود. البته، با استعمال عبارت «اختلافات فرعي»، نمي‌خواهم انکار کنم که اين اختلافات منجر به فجايعي مانند سال هشتاد و هشت شده است، ولي، براي رسيدن به جامعه پايدار و بر مبناي حکم الگوي حکيم، بايد از اين موضوعات عبور کرد و نگاه رو به آينده داشت.

2.تمرکز بر ارزش «مراقبت» در هر رويکرد سياسي جديد، فراتر از راست و چپ، حياتي است.

ايده، در مقابل، ايده حکمراني به عنوان يک دستگاه بوروکراتيک با حيات مستقل قرار دارد. سياست، به ارتباط زنده با مردم خود نيازمند است. در واقع، حکمراني خوب، تنها مي‌تواند به عنوان نماد اراده جمعي باقي بماند، و نمي‌تواند به حال مردم بي‌اعتنا باشد.

3.مرتبط با ارزش «مراقبت»، ارزش «پايداري» مطرح است که بر تعهد حکمراني خوب نسبت به «آينده» اصرار دارد. حکمراني خوب، نه تنها به «مراقبت» از مردم امروز متعهد است، بلکه بايد خود را نسبت به آيندگان نيز متعهد بداند. اين رويکرد، يکي از نيازهاي نسل امروز هم هست، چرا که، نسل امروز نيز به اين ترتيب، در بي‌اطمينان امروز جهان، از آينده خود و فرزندانش نيز مطمئن خواهد شد.

4.بسياري از مسائل اجتماعي و سياسي امروز، در واقع، پرسش‌هاي اخلاقي هستند؛ اجتناب از بحث‌هاي عميق مکتبي در مورد پرسش‌هاي از جنس «چه بايد کرد؟»، رفته رفته به اقتدارگرايي در رقابت‌هاي سياسي خواهد انجاميد که کم و بيش هم انجاميده است. زبان اخلاق نمي‌تواند در يک سياست پيشرو و در عين حال، پايدار غايب باشد. مفاهيمي مانند مسئوليت، وظيفه، عدالت، حريت، احترام، آداب، افتخار، وفاداري و خدمت، موضوعات مهمي هستند که سياست پيشرو امروز، با اين حجم از مسائل و بي‌اعتمادي اجتماعي و سياسي، بايد براي آنها تعريف مشخصي داشته باشد. اتخاذ چنين رويکردي به بيان يک حس مشترک جديد ملي و مرامي کمک خواهد کرد.

5.در پاسخ به سؤال «چه بايد کرد؟»، بايد پيچيدگي اجتناب‌ناپذير و در عين حال، فزاينده پديده‌ها را تصديق نمود، ولي، قرار دادن فطرت انسان‌ها، در مرکز اين پيچيدگي‌ها، به معناي ايجاد يک نقطه مرجع بتني براي اندازه‌گيري سلامت جناح بندي‌هاي آينده سياسي خواهد بود. حکمراني خوب، تعادلي بين اعضاي اجتماع، دولت، و نيروهاي تعاوني است، و اين تعادل، جز با يک وحدت مرامي نيرومند به دست نمي‌آيد.

6.هر فرمولي براي آشتي و اتحاد ملي، نمي‌تواند منحصراً از نگاه‌هاي خشک حقوقي و منطقي سيراب شود، بلکه بايد به طور کامل درگير پارامترهاي کمال مانند ارزش‌ها و عواطف و سنت‌ها شود. تشخيص حد ملاحظه و مشارکت هر يک از اين پارامترها نيز مکانيکي نيست و توسط حکيم، و بر مبناي الگوي مکتبي و معنوي تعيين مي‌شود. اعتقاد به خير اخلاقي بالاتر، به درک بعد معنوي زندگي گره خورده است، و روشن‌فکري بايد درک کند که بدون اين اعتقاد، مسير بهتري فرا روي ملت نيست. مشاجرات چپ و راست به حد بحراني رسيده است و نمي‌توان اميد داشت که خود به خود و به مرور زمان سرد و نرم شود، و طرف‌ها بايد به داوري الگوي حکيم تن دهند و پس از دستيابي به آشتي مکتبي و برادري، طرح بهتري براي آينده بريزند.

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=237077

ش.د9501646

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات