(روزنامه مردمسالاري ـ 1395/05/30 ـ شماره 4114 ـ صفحه 9)
** نقش حضرت آيتالله العظميسيستاني را بايد چند قسمت کنيم و درباره هر قسمت جداگانه حرف بزنيم؛ يک بخش مربوط به زمان صدام، بخش دوم مربوط به زمان سقوط صدام يعني همان اوج درگيريهاي داخل عراق و اشغال عراق، بخش سوم مربوط به دوران اشغال و بخش چهارم به بعد از تمام شدن اشغال عراق و رفتار و نحوه مواجه ايشان با مجموعه حکومتي و کشور مربوط ميشود. در دوران صدام حوزه علميه نجف به شدت در خطر بود، حزب بعث با تشيع و بويژه حوزه علميه نجف مشکل داشت و درصدد ريشه کن کردن آن بود، براي اين اقدام بهانه خوبي هم داشت و آن اين بود که مراجع بزرگ در نجف، ايراني يا غيرعراقي هستند. من معتقدم حضرت آيتالله سيستاني بسيار هوشمندانه از حوزه علميه نجف در آن دوران حفاظت کردند و کاري کردند که صدام و حزب بعث عراق نتوانستند به هدف خود در مورد حوزه علميه نجف برسند، ايشان سر و صدا و مقابله نکردند بلکه همه را توصيه به آرامش کردند و اين به معناي سازش نبود بلکه به معناي تحفظ براي نگهداري ريشه حوزه نجف بود. در آن زمان يعني دهه 50 تا 60 به دليل جرياني که صدام راه انداخته بوده عدهاي به ايران آمدند و تقريبا حوزه خالي شده بود و نگاه داشتن حوزه با آن خصوصيات و دشمنيهايي که وجود داشت، کاري ماهرانه و بسيار بزرگي بود و آيتالله سيستاني با هوشمندي تمام اين کار را انجام دادند؛ من معتقدم اگر عملکرد آيتالله سيستاني در آن مقطع نبود، حوزه نجف از بين ميرفت و هدف صدام محقق ميشد.
مرحله سقوط صدام، دوره زماني بسيار حساسي بود؛ يک مرجع تقليد مورد توجه عامه مردم بود و در زمينه حذف صدام و هم صدايي با کساني در اين خصوص، بسيار از او توقع ميرفت؛ در آن دوران نيز، آيتالله سيستاني بسيار هوشمندانه برخورد کردند، نگاه اصلي ايشان اين بود که بايد موجوديت حوزه حفظ شود و در عين حال به گونه اي رفتار شود که صدام از بين برود، من آن زمان به عراق رفت و آمد ميکردم و ديدم اتهاماتي مبني بر اينکه در مقابل آمريکا سکوت کردند و کاري نکردن عليه آيتالله سيستاني وجود دارد در حالي که ايشان در آن شرايط نبايد کار بيشتري ميکردند تا صدام سقوط کند. به نظر من در آن مقطع زماني ايشان کار هوشمندانهاي انجام دادند، هم از حوزه حفاظت کردند و هم به گونه اي عمل کردند که بدون لطمه به حوزه و مرجعيت، صدام حذف شود. مرحله بعدي، دوران اشغال بود؛ آمريکا عراق را به اشغال خود در آورده بود، بر روي ديوارهاي نجف، کوفه و کربلا براي آمريکا و حتي رئيسجمهور آن زمان شعار نوشته بودند؛ در آن دوره نيز انتظاراتي از مرجع تقليد بزرگي مانند آيتالله سيستاني وجود داشت که در برابر اشغال کشور اقداماتي درست انجام دهد، براي تحقق اين امر راههاي مختلفي وجود داشت، اما هوشمندانه ترين راه را حضرت آيتالله سيستاني انتخاب کردند و آن اين بود که با مردم به گونه اي صحبت کردند که از اين دوران براي تدوين قانون اساسي مورد نياز و مناسب عراق استفاده شود. با توجه به طمعهاي زيادي که آمريکا در آن زمان نسبت به عراق داشت؛ اقدام آيتالله سيستاني بسيار بزرگ و مهم بود.
من در کتاب «آيتالله سيستاني و عراق جديد» تفسيري بيان کردم و با استناد به مطالب ايشان و اسنادي مطرح، نشان دادم که آيتالله سيستاني در مقابل توطئههاي شديدي که براي انحراف مسير قانون اساسي صورت ميگرفت، چه اقداماتي انجام دادند و همين اقدامات موجب شد قانون اساسي در حدي که ممکن بود در شرايط اشغال به نفع ملت عراق تدوين شود؛ در حال حاضر اگر به قانون اساسي عراق دقيق عمل شود، يک قانون اساسي خوب است البته خوب به معناي متناسب با شرايط عراق، شرايط اشغال و قوميتها و مذاهب. آيتالله سيستاني در برابر برخي از مسايل ايستادند و سخت گيري و مقابله کردند، از جمله مقاومتهاي آيتالله سيستاني ميتوان به رد درخواست ديدار حاکم نظاميآمريکا اشاره کرد؛ در آن زمان دفتر حضرت آيتالله سيستاني بيانيههايي صادر کردند و بسياري از نظراتي که به ايشان نسبت داده بودند، رد کردند و نظرات روشن اين مرجع تقليد را اعلام کردند که همه اينها در اسناد و مدارکي که از ايشان منتشر شد وجود دارد و من در کتابم از برخي از اين اسناد استفاده کردم؛ اگر اين مقاومتها و اقدامات صورت نميگرفت، قانون اساسي عراق که معتقدم بهترين قانون اساسي ممکن هست، تدوين و تصويب نميشد. مرحله بعدي زماني بود که قانون اساسي تصويب شده و دولت بر سر کار آمده است، در اين مقطع آيتالله سيستاني بدون دخالت در مسايل اجرايي و درگير کردن خود و با هدايت و نظارت دقيق نسبت به مسائل، کاري کردند که مرجعيتي که از زمان صدام نگاه داشتند، حفظ شود، مرجعيتي که بايد براي هدايت عراق جديد از آنها بهرهبرداري کرد.
آيتالله سيستاني در مقاطع مختلفي حرف دين و حرف مردم را زدند؛ هرجا احساس کردند، دولتي که سرکار آمده، خواسته منحرف شود، کار خلافي انجام دهد و از مسير قانون اساسي، مردم يا دين فاصله بگيرد، در مقابل آن ايستادند و بدون اينکه در کار اجرايي دخالتي کنند، بيانيه دادند. مشي آيتالله سيستاني در اين دوران که تا به حال هم ادامه دارد، اين بود که خودشان مستقيماً صحبت نميکنند، صحبتهايشان را يا از طريق دفتر يا از طريق نمايندگان خودشان در کربلا و ساير مناطق ديگر که نماز جمعه ميخواندند بيان ميکردند که اين نيز روش جديدي است و ابتکاري که خيلي توانست هم در حفاظت از مرجعيت و حوزه علميه و هم هدايت دولت در مسير صحيح قانون اساسي تاثيرگذار باشد. اگر بخواهيم جمعبندي کنيم، به نظرم بايد براي چهار مرحله تعبير هوشمندانه به کار ببريم؛ دوراني که مرجعيت با هوشمندي و ظرافت توانست عراق، مرجعيت، حوزه و ملت را از اين مراحل بسيار سخت دوران محاصره عراق عبور دهد.
* چه ويژگيهايي در عملکرد و سياستهاي مرجعيت و آقاي سيستاني وجود دارد که به اقتدار، منزلت و محوريت مرجعيت در تحولات عراق انجاميد؟
** من فکر ميکنم در درجه اول دورانديشي ايشان بسيار مهم بود. دوم اينکه ايشان خيلي به تجربيات تاريخي توجه کرده بودند. در ديداري که در خدمت ايشان بودم به مناسبتي صحبت از تاريخ شد، ايشان گفت من همه کتابهاي تاريخ را خواندم. با صحبتهايي که ايشان کردند، من احساس کردم ايشان واقعا به تاريخ نه فقط تاريخ عراق بلکه تاريخ کل منطقه و حتي به صورت اجمالي تاريخ جهان تسلط بالايي دارند. تجربه تاريخي بسيار به انسان کمک ميکند تا مشکلات به وجود آمده براي گذشتگان و اشتباهاتي که پيش آمده و خطاهايي که صورت گرفته را متوجه شود و از آن خطاها اجتناب کند و بياموزد که چگونه از آن مشکلات عبور کند و در حقيقت داراي يک دورانديشي ميشود؛ به نظرم حضرت آيتالله سيستاني يک مرجع دورانديش هستند؛ نگاه ايشان دور انديشانه، آينده نگر است .
من در همان ديداري که با ايشان داشتم، گفتم در مورد شما دو نظر وجود دارد، يک نظر اينکه شما در برابر آمريکاييها و ديگران کوتاهي کرديد؛ نظر ديگر اينکه درست عمل کرديد، ايشان جوابي دادند و من احساس کردم نظرشان اين هست که کساني که ميگويند در حال حاضر وضع بايد اينطور ميبود و ايشان نکردند، به آينده توجه نميکنند، اگر آينده نگري کنند، چنين قضاوتي را نخواهند کرد. من فکر ميکنم ايشان دو ويژگي دارند يکي دورانديشي و پرهيز از تصميمات عجولانه و دوم تسلط بر تاريخ و استفاده از ادبيات تاريخ.
* اشاره داشتيد که آيتالله سيستاني دخالت مستقيم در اجرا نداشتند، بر اين اساس ويژگيها و سلوک سياسي آيتالله سيستاني را چگونه تعريف ميکنيد؟
** يکي از اين ويژگيها ورود به سياست بدون سياست زدگي است. بسياري از افراد وارد سياست ميشوند و سياستزده ميشوند، آيتالله سيستاني نيز وارد سياست شدند ولي سياست زده نشدند؛ در واقع سياست ايشان را هدايت نکرد بلکه ايشان سياست را هدايت کردند؛ گاهي سياست انسانها را جلو ميبرد که اين امر بسيار خطرناک است، اما اگر انسان خود سياست را تدوين و در جامعه پياده کند ديگر در اختيار سياست نيست بلکه سياست در اختيار اوست. به نظرم ورود حضرت آيتالله سيستاني به سياست بدون سياست زدگي، اينگونه است و همين مساله يکي از عوامل موفقيت ايشان است. دوم اينکه ايشان از شرايط عراق، منطقه و جهان فهم بسيار دقيقي داشتند البته فکر ميکنم اين مساله به دليل مطالعات زياد ايشان است؛ من هم خودم در ديدار با ايشان و هم از ديگران شنيدم که ايشان تقريباً هيچ کتابي نيست که منتشر شود و نخوانده باشد.
من در يکي از ديدارهايم يک يا دو کتاب که براي سابق بود و تجديد چاپ شده بود را به ايشان دادم ايشان گفت من اين کتابها را خواندم، اوايل اينطور گفته، اواسط اينطور گفته و اواخر اينطور؛ مسلطِ مسلط بودند! براي من بسيار عجيب بود؛ در عين حال گفتند من اين کتابها را از شما ميگيرم و ميخوانم چون چاپ دوم است و ممکن است تغييراتي داشته باشد. ديگران هم که اطلاعاتي در مورد ايشان داشتند، گفتند که ايشان مرتب کتابهاي جديد را ميخوانند. يک تجربه ديگر من اين بود که در ايام نوروز يکي از سالها که من عراق مشرف بودم و به خدمت ايشان رفتم، ايشان سوالاتي از من درباره مسالهاي که در ويژهنامههاي نوروز يکي از روزنامههاي ايران چاپ شده بود، پرسيدند و گفتند که من چنين چيزهايي را خواندم؛ در حالي که خود من با اينکه روزنامهنگار بودم، ويژهنامه آن روزنامه که براي ايام تعطيلات نوروز منتشر شده بود و قاعدتاً ما بايد در تعطيلات يا بعد از تعطيلات ميخوانديم و در ايران هم منتشر شده بود هنوز نخوانده بودم؛ اما آيتالله سيستاني با اينکه در نجف بودند اين ويژهنامه را مطالعه کرده بودند. براي من خيلي جالب بود که ايشان در اولين فرصت اولاً اين مطالب را به دست ميآورند و ثانياً مطالعه ميکنند. بسياري از ما ورقي را کنار دستمان ميگذاريم، اما ايشان به طور دقيق مطالعه ميکنند و مطالب را تا آخر دنبال ميکنند و بعد هم در ذهنشان ميماند. حافظه بسيار خوبي دارند و مطالب را دقيق نقل ميکنند و درباره آن صحبت و سوال ميکنند.
مساله ديگر توجه دقيق ايشان به حفاظت از جايگاه مرجعيت است؛ بعضي از آقايان و علما هستند که وقتي وارد سياست ميشوند شايد جايگاه روحانيتي خودشان در هر رده اي که باشند را گم کنند و ديگر به آن توجه نکنند، اما ايشان دقيقاً و در همه حال به اين نکته يعني جايگاه روحانيت توجه ميکنند؛ نمونههايي از اين توجه در عملکرد ايشان وجود دارد به عنوان مثال خودشان به طور مستقيم در مورد مسايل صحبت نميکنند و اجازه نميدهند خيلي از ايشان فيلم و عکس بگيرند، من هر زمان که به ديدار ايشان رفتم، ديدم اتاق خالي است و تنها يک آقايي کنار ايشان نشستند، اين مسايل نکات بسيار مهمياست؛ فهم من از اين مسئله اين است که ايشان براي حفاظت از مرجعيت اهميتي قائل هستند و ميخواهند آن را حفظ کنند و معتقدم اين مساله يعني حفظ مرجعيت را اصل قرار دادند و هرکاري که ميکنند براي حفاظت از مرجعيت است چرا که در پرتو مرجعيت هر کار ديگري را ميتوان انجام داد. من معتقدم اين عوامل در موفقيت ايشان در امور بسيار موثر است.
* آيتالله سيستاني چه موضعي نسبت به اشغال عراق داشتند و سياست ايشان چگونه اوضاع عراق را متاثر ساخت؟ و هنگاميکه قدرت به دست نيروهاي عراقي رسيد چه تغييري در سياستهاي ايشان رخ داد؟
** يکي از کارهاي مهم و تاثيرگذار ايشان اين است که اشغال را به رسميت نشناختند. آمريکا بسيار تلاش کرد که ايشان اشغال را به رسميت بشناسند، اما به رسميت نشناختند. اينکه کسي اشغال کشور را به رسميت نشناسد و در عين حال مقابله با اشغال کردن از نوع ورود به جنگ و درگيري را مصلحت نداند و جنگ را به رسميت نشناسيد، بسيار مهم و يک سياست مبتکرانه است و حضرت آيتالله سيستاني با وجود اينکه مخالفتهاي زيادي با جنگ نکردن با آمريکا وجود داشت، سياست نو و مبتکرانه را در پيش گرفتند و جنگي با آمريکا راه نيانداختند، اما راهي پيدا کردند و اشغال را پايان دادند؛ ميتوان دو نتيجه از آن گرفت يکي حفاظت کشور يعني اينکه کشور تحت سلطه نباشد و دوم اينکه قانون اساسي قابل قبولي وجود داشته باشد؛ آيتالله سيستاني توانستند اين حرف اساسي و قيمتي «هر نفر يک رأي» را در عراق به کرسي بنشانند و در قانون اساسي هم بگنجانند؛ اين يعني دموکراسي. در يک جمله حضرت آيتالله سيستاني توانستند دموکراسي را در عراق در قالب قانون اساسي پياده کنند و به اشغال آمريکا بدون هرگونه درگيري پايان دهند.
* در کشوري که دموکراسي هيچ معنايي نداشت.
** اصلا اينکه هر فردي از هر قوم و قبيلهاي يک رأي داشته باشد، در زمان صدام و حتي بعد از آن، معنايي نداشت اما در حال حاضر معنا پيدا کرده لذا کساني که سعي ميکنند عراق را به هم بريزند در مقابل قانون اساسي گير ميکنند و به بن بست ميخوردند.
در ميان کشورهاي عربي نکتهاي وجود دارد و آن اين است که تقريباً يا تحقيقاً عراق با به رخ کشيدن دموکراسي خود، همه کشورهاي عربي را دچار انفعال کرده است به عنوان مثال در مصر، عربستان و برخي ديگر از کشورهاي شيخ نشين دموکراسي وجود ندارد.
يکي از اين نمايندگان مجلس عراق در مقابل سفير عربستان صحبت زيبايي کرد و گفت: «ما در عراق دموکراسي داريم، قانون اساسي، مجلس، نخست وزير و رئيس جمهور طبق راي مردم انتخاب ميشوند، اما شما در تاريخ عربستان تنها يک بار انتخابات آن هم در صدر اسلام داشتيد که آن را هم به هم زديد و به نتيجه آن عمل نکرديد.» در حال حاضر کشورهاي عربي در برابر عراق و قانون اساسي اين کشور منفعل هستند؛ عليه عراق توطئه بسيار ميشود اما چون همه نهادهاي قانوني عراق مبتني بر قانون اساسي و رأي مردم است، کاري از دستشان بر نميآيد و اين هنر مرجعيت را نشان ميدهد؛ در حقيقت حضرت آيتالله سيستاني با هنر و دورانديشي خود عراق جديد را ديده بود؛ عراقي که به دموکراسي خود ببالد و از ديکتاتوري در آن خبري نباشد.
من ميخواهم از اين نکته و فرصت استفاده کنم و بگويم در عراق همه مسائل را همين آقايي که براي او جايگاه قانوني در قانون اساسي تعيين نشده و البته خود هم نخواسته که جايگاهي تعيين شود، توانسته هدايت کند و به نحو احسن هم هدايت کرده است. اينها ويژگيهاي مهمي است که در کار ايشان هست و موفقيتهاي ايشان مبتني بر اين اصول است.