حماسه و جهاد / مدافع حرم اهل بیت(ع) شهید حاج محسن فرامرزی از افسران سپاه حفاظت انصار المهدی(عج) بود که در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ پس از چند روز درگیری بیامان با تروریستهای تکفیری و صهیونیستی در منطقه خان طومان به دوستان و همرزمان شهیدش پیوست و آسمانی شد. شهید فرامرزی پدر سه فرزند نامهای محمدرضا، فاطمه و محمد طاها بود که تمام زندگی راحت مادیاش را در راه دفاع از حریم و حرم اهل بیت(ع) به کف دست گرفت و مردانه پای در راه جهاد فی سبیل الله گذاشت. بخش دوم گفتوگو با عباس فرامرزی برادر بزرگتر این شهید والامقام از صفات و خصائل نیکوی وی در سطور زیر تقدیم میشود.
شهید فرامرزی در کنار آیت الله امامی کاشانی
همسر و همسنگر دیرین
محسن این قضییه را با همسرش هم در میان گذاشته بود. همسر محسن یکی از زنان عالمه در این روزگار است که در جهت دهی خط فکری محسن و حتی در رسیدن محسن به فیض شهادت تاثیرگذار بوده است. وی با آسودگی خاطر این اراده محسن را تایید کرده بود و همین موضوع باعث شد تا محسن با خیال راحت در این مسیر قدم بگذارد و سرنوشت دو پسر و یک دخترش را بعد از خدا و ائمه به او بسپارد. بینش عمیق همسر محسن به حدی بود که حتی خود من هم به بصیرت این بانوی مکرمه واقعا غبطه میخورم. ایشان یکی از مدرسین فعال در زمینه قرآن پژوهی هستند که شاگردان زیادی در کلاسهایش شرکت میکنند.
رضایت مادر
بحث اعزام به سوریه را با مادرمان هم در میان گذاشته بود. به این نحو که گفته بود به مدت یکی دو ماه به یکی از شهرها اعزام میشوم. ماموریت داده اند تا خودم را به یک یگان دیگر معرفی کنم. اگر اتفاقی برایم افتاد حلالم کنید.
بعدها که به مادرم رساندیم که محسن میخواهد به سوریه اعزام شود و میخواهد مدافع حرم بشود؛ مادرم نیز مخالفتی از خودش نشان نداد و گفت که محسن خودش راه خودش را بهتر از هر کسی پیدا کرده است.
تمام این التهابها و بحث دل کندن از برادری که عمری را در کنار او زندگی کرده بودی؛ وجود داشت تا اینکه محسن در تاریخ 28 مهر پارسال رسما اعزام شد. دعا و اشک بدرقه راه محسن شد و او که تمام وجودش را در اعزام میدید و با این راه میخواست خودش را به یک اقناع وجدانی و معرفتی برساند؛ با شهامت تمام در قامت یک مدافع حرم اعزام شد.
ایثارهای شهادت گونه
جمعی که محسن در کنار آنها در منطقه خان طومان در حال نبرد بود عدهای از بچههای همین محله یافت آباد و فلاح تشکیل داده بودند که محسن هم جزو آنها بود. این بچهها در مرحله اول آزادسازی خان طومان مردانه جنگیده بودند و با هر چه که در توان داشتند توانسته بودند که تروریستها را سه کیلومتر از مرزهایی که بودند به عقب برانند.
معراج در خان طومان
در آن درگیریهای بیامان 5 تن از دوستانشان به شدت مجروح میشوند و محسن داوطلب میشود که بدنها را بیاورد. خیلی زبده بود و به همین خاطر تن به کارهای سخت میداد. اشاره کردم که یکی از هم قطاران محسن از بچههای محله فلاح بودند. با رشادتهایی که محسن انجام میدهد این بندگان خدا هم مثلا میخواهند خودی نشان بدهند و در معرکه خودنمایی کنند. به قلب دشمن میزنند ولی یکی از همینها به شدت مجروح میشود به گونهای که دستش زا آرنج و پوست آویزان میماند و به همین خاطر محسن دوباره خودش را به مهلکه میرساند و وی را به عقب باز میگرداند.
درست در همین لحظه است که تک تیرانداز داعشی او را از پهلوی سمت چپ هدف قرار میدهد به گونهای که تیر با شکافتن رگهای قلب از سمت راست بدنش خارج میشود.
دیدار با ثامن الحجج(ع)
نحوه شهادت محسن و اینکه در آن لحظه چه حال و هوایی داشت خودش حکایتی دارد. دوستانش روایت میکنند که محسن در همان لحظه نام امام رضا(ع) را صدا میزد. اشاره کردم که محسن به شدت امام رضایی بود. خودش بارها و حتی در کمترین زمانها به مشهد میرفت ولو اینکه حتی بتواند از جلوی حرم یک سلام بدهد و برگردد. این عشق و ارادت عجیب به امام رضا او را شیفته و مجذوب خودش کرده بود. روایت دیگر این است که وقتی محسن را به پشت خط انتقال میدهند و او خودش را در لحظههای حیات آخر این دنیایی میبیند با ناله و سوز امام رضا را صدا میزند و درست در همین لحظه با همان آخرین رمقهایی که برایش باقی مانده بود به زحمت به پا بلند میشود و دست به سینه میگذارد و میگوید السلام علیک یا امام رضا.
من خود به ضرس قاطع مطمئن هستم که یقینا امام رضا(ع) در این لحظه برای عیادت و دیدار از این مدافع حرم رفته است و این جای بسی مباهات دارد. کما این که برای برخی از افراد شاید باور این نکته برایشان سخت باشد.
بوی عطر و گلاب
بعد از شهادت محسن زمانی که او را در اتاقی نگه داشته بودند تا به ایران منتقل شود؛ دوستانش میگفتند اتاقی که پیکر پاره پاره محسن در آنجا قرار داشت بوی عطر و گلاب گرفته بود و ما فکر کردیم که شاید کسی روی بدنهای مطهر شهدا گلاب ریخته است اما زمانی که پرس و جو کردیم دیدیم کسی این کار را انجام نداده است و این از الطاف خفیه الهی بوده است که پیکر پاک محسن و برخی دیگر از مدافعان شهید حرم بوی عطر و گلاب بدهد.
صفات و خصائل شهید
محسن حافظ قرآن بود. تمام نمازها و روزههایش را دوباره خوانده بود. یعنی به اندازه تمام سنش دو بار نمازها و روزههایش را قضا کرده بود. محسن حتی برای اینکه حمد و سورههایش را درست قرائت کند پیش مراجع میرفت و آنها را قرائت میکرد تا کمترین خدشهای به آنها وارد نشود.
در وصیت نامهای که از خودش به جا گذاشت خطاب به دختر 8 سالهاش فاطمه میگوید که دخترم من خون سرخم را دادم تا تو سیاهی چادرت را حفظ کنی و برای دیگر پسرش محمدرضا که اکنون 4 سال دارد توصیه میکند که با افتخار سرت را بالا بگیر و با افتخار بگو که پدرم شهید راه دفاع از حرم است.