سینمای هر کشور آیینه ی تمام نمای فرهنگ آن کشور محسوب می گردد. این صنعت با ادبیات گفتمانی انعکاس مفاهیم اجتماعی و سبک زندگی یک جامعه را بر عهده دارد، لذا با توجه به این رسالت الزام آور و آنچه این روزها در فضای سینما مشاهده می کنیم فاصله ی زیادی وجود دارد.
سینمای هر کشور آیینه تمام نمای فرهنگ آن کشور محسوب می شود. این صنعت، انعکاس مفاهیم اجتماعی و سبک زندگی یک جامعه را بر عهده دارد، لذا با توجه به این رسالت الزام آور و آنچه این روزها در فضای سینما مشاهده می کنیم، فاصله زیادی وجود دارد. در این مقاله سعی می شود رویکرد های سینمای انقلابی در کنار آسیب های فعلی این عرصه ذکر گردد و در نهایت ما حصل کلام به عنوان راه کار مد نظر قرار گیرد.
اگر بتوانیم به صورت تفکیک شده رویکرد های سینمای انقلابی را به چند مورد تقسیم کنیم، تعدادی از آن ها شامل این موارد می شود: زندگی و سیره اهل بیت(علیهم السلام)، سبک زندگی اسلامی، دفاع مقدس، فرهنگ عدالت خواهی، دشمن شناسی، تاریخ انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی و ... .
با استفاده از تحلیل محتوای فیلم های سینمایی که در شش ماهه ی امسال اکران شده است مشاهده می شود که این گونه فیلم ها فاصله بسیار زیادی با آنچه «سینمای انقلابی» می نامیم دارند.
حفظ هویت دینی و انقلابی مردم در آثار سینمایی یکی از مولفه های کیفی این حیطه است که تحلیل محتوای فیلم های «پنجاه کیلو آلبالو»، «خشکسالی و دروغ»، «بارکد» و ... انشعاب شدید بین آرمان و واقعیت را نشان می دهد. به واقع این گونه فیلم ها نه تنها در ذهن مردم ارزش های انقلاب اسلامی را زنده نکرده اند، بلکه به شدت مغلوب جو سینمای غربی شده اند.
«فروشنده» (The salesman) فیلمی که به کارگردانی اصغر فرهادی در جشنواره 2016 فیلم کن، نامزد نخل طلا شد و نهایتا در مراسم اختتامیه این جشنواره جایزه بهترین فیلم نامه و بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد، تصویری سیاه نمایی شده از سبک زندگی در جامعه ایرانی را به نمایش گذاشته است، هر چند نکات مثبتی نیز در این فیلم مشاهده می شود، اما در عین حال جهت گیری کلی آن حکایت از گِره های پیچیده در زندگی فرد ایرانی دارد.
این فیلم و فیلم های دیگر که محتوایی به این سبک دارند، با بهره گیری از الگو های منحط غربی در زمینه قصه، داستان و فیلم نامه، چهره قهقرایی از یک زندگی را روایت می کنند که در شان ارزشمند زندگی و هویت اسلامی نیست. مشکل دیگری که فیلم های در حال اکران با آن مواجه هستند این است که بین تصاویر و پیام های اثر هنری با اهداف فیلم سازی ارزشی، هماهنگی و تناسب موضوعی و محتوایی وجود ندارد و اساسا دغدغه بسیاری از کارگردان ها و تهیه کنندگان این فیلم ها چنین موضوعاتی نیست.
با وجود پیام ها و تصاویر ذهنی به سان شجاعت، ایثار، اخلاص، صداقت و ... به عنوان خصلت های والای انسانی و اسلامی، نمایش چهره ای مهجور و فسرده از جامعه ما به عنوان درون مایه فیلم نامه ها نوعی گسست از فرهنگ بومی ایرانی-اسلامی محسوب می شود. جان مایه کلام این نگاره بعد از ذکر موضوعات پیشنهادی در مورد فیلم سازی و سینمای ارزشی-انقلابی ، ارائه راه حل گذر از این چالش است که فصل الختام مقاله حاضر می باشد.
آنچه در حوزه های مختلف به عنوان موضوع فیلم سازی یادآور می گردد تصور مفاهیم پیش رو است: نمایش عظمت وقوع انقلاب اسلامی، زنده کردن ارزش های انقلاب اسلامی، نشر فرهنگ عدالت خواهی، الگو سازی مبتنی فرهنگ بومی برای بانوان و جوانان، زندگی نامه شهیدان و ایثارگران دفاع مقدس- به عنوان مثال طی روزهای اخیر سردار قاسم سلیمانی طی نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا از ایشان درخواست کرده است که خاطرات خودنوشت آزاده «احمد یوسف زاده» با عنوان «آن بیست و سه نفر» را به فیلم تبدیل کند- ، دشمن شناسی با موضوعیت قرار دادن استکبار ستیزی، بسط گفتمان مقاومت و ... . این پیشنهادات زمانی می توانند از مرحله «ایده» به «اقدام و عمل» تبدیل گردند که برای آن مکانیسم و ساز و کار مشخصی اتخاذ گردد.
نگارنده در ارتباط با راه حل گذر از این چالش گذاره های زیر را فصل الختام این مقاله قرار می دهم. آنچه در حوزه سینما و فیلم سازی دچار نابسامانی در کیفیت و کمیت شده است ناشی از عدم توجه و اتکا به یک مسئله است؛ آن مسئله عدم تعادل بین ساختار-کارگزار (structure-agent) می باشد. در حوزه مدیریت عرصه های فرهنگی که به واقع نهاد سینما نیز یکی از آن عرصه ها است که بین تصمیمات مبتنی کارگزار و مدیریت ساختار ارتباط برقرار نشده است.
کارگردان در این مقوله به عنوان کارگزار، هر گونه فیلمی را با محتوای مد نظر و شخصی خویش وارد عرصه سینما می کند؛ اگر برای این کارگردان بندها و تبصره هایی به عنوان معیار و شاخص سینمای مطلوب در نظر گرفته شود و دیگر کارگردانان نیز از آن تبعیت کنند، قاعدتا سینما هم به لحاظ کیفیت و هم از نظر کمیت به مرحله قابل قبول خود خواهد رسید. لذا به عنوان ماحصل و نتیجه کلام، در حوزه مدیریتی الزاما باید بین کارگزار (شخص سازنده فیلم) و ساختار (قوانین و بند های نظارتی) تعادل برقرار شود- در حال حاضر وزنه کاملا به سمت کارگزار است- تا مشکلات ذکر شده در سینما را شاهد نباشیم.