(روزنامه ايران ـ 1395/07/04 ـ شماره 6319 ـ صفحه 10)
** به طور کلی رسیدن سطح مناسبات دوجانبه ایران و روسیه به یک «سطح استراتژیک» با همکاری دو طرف در «موضوع های استراتژیک» از یکدیگر متفاوت است و باید تمییز داده شود. این دو بحث بعضاً درباره رابطه تهران و مسکو در محافل سیاسی ایران خلطشده و به اشتباه از اتحاد استراتژیک طرفین سخن به میان میآید. در حالی که مقام های روس صراحتاً، علناً و کراراً سعی کردهاند روشنگری کنند بین ایران و روسیه رابطه استراتژیک وجود ندارد و این موضوع هم مربوط به الان نیست و حتی در دورهای که آقای شمخانی در دولت اصلاحات وزیر دفاع بود، وزیر دفاع پیشین روسیه به ایران سفر کرد و این موضوع مطرح شد و مسئولان دو کشور علناً اعلام کردند که امکان همکاری استراتژیک بین دو کشور وجود ندارد. مسئولان روسی اخیراً تأکید کردهاند که همکاریهای ایران و روسیه در حوزههای استراتژیک در حال گسترش است که این گزاره فاصله معناداری از رابطه استراتژیک دو کشور دارد.
بین ایران و روسیه درباره موضوع های
استراتژیک مانند سوریه همکاری وجود دارد. مسألهای مانند همکاریهای نظامی و
استفاده از پایگاه نظامی ایران (نوژه) هم در چارچوب حوزههای تاکتیکی قرار میگیرد
بویژه که این همکاری، موقت بوده و نوع بمب افکنهایی هم که مورد استفاده قرار
گرفته در حوزه راهبردی نبوده بلکه جنگندههای تاکتیکی بوده است. باید به این موضوع
اشاره دیگری هم داشت و آن اینکه همکاریهای استراتژیک میان دو کشور نیاز به زمینه
و بسترسازی زیاد دیگری دارد که باید ایجاد شود و ادراکات نخبگان سیاسی دو کشور از
مقاصد همدیگر هم میبایستی مکمل این باشد و این امر در حال انجام شدن است اما در
حال حاضر دو طرف با آن سطوح عمیق فاصله زیادی دارند؛ همین که استفاده روس ها از
پایگاه شهید نوژه همدان متوقف شد و با ناخرسندی مسئولان ایرانی هم همراه بود نشان
میدهد که عمق بخشیدن به رابطه دوجانبه چالشهایی به همراه دارد و باید در درک این
موضوع و توجیه ها، گامهای بلندی برداشته شود.
به هر حال نگاه روسیه به خاورمیانه در دوره جدید ریاستجمهوری پوتین دچار یک تحول کلی شده و این با خلأ استراتژیک و راهبردی در خاورمیانه همراه و همزمان شده است. ضعف حضور امریکا و ناکارآمدی سیاست این کشور و تعللهایی که در ماه های واپسین ریاست جمهوری اوباما در پیگیری سیاستهای این کشور در منطقه خاورمیانه به وجود آمده روس ها را به درک جدیدتری رسانده که میتوانند با کارت های خودشان در خاورمیانه بازی بهتری کنند و در همین چارچوب میبینیم روس ها نقش فعال تری را در بحرانهای منطقهای بویژه سوریه دنبال میکنند و تعامل جدیدشان با ایران هم در همین چارچوب قابل تحلیل است.
* اشاره داشتید بسترهای همکاری استراتژیک میان ایران و روسیه هنوز شکل نگرفته است. مسأله سوریه به عنوان یکی از مهمترین بحرانهای منطقهای که در حوزه منافع ملی هر دو طرف هم جایگاه ویژهای دارد، چه اندازه در ایجاد شکافها میان تهران و مسکو نقش دارد؟
** صرف نظر از ملاحظات تاریخی که تردیدهایی را بخصوص در میان نخبگان ایرانی نسبت به روسها ایجاد کرده و در این راستا به حمایت روسیه از پرونده تحریمها علیه ایران هم ارجاعاتی داده میشود، روسها همچنان سیاست خود را به صورت غیرقابل اتکایی پیش میبرند. متأسفانه ما در این حوزه با برخی نقاط کور مواجه هستیم که برخی از دلایل آن به طرف ایرانی بازمیگردد و برخی هم متوجه روسهاست. اگر قرار است سطح روابط به همکاریهای راهبردی برسد نباید همکاریها به این اصطکاکهای مقطعی منجر شود.
* با وجود این اختلاف نظرها دلیل برجسته شدن ابعاد همکاریهای استراتژیک تهران و مسکو در موضوع سوریه که بویژه از سوی مسئولان روسی مطرح میشود، چیست؟
** نقطه آغازین آن را باید به یک نیاز متقابل مربوط دانست. به همین جهت هر دو طرف باوجود همه موانع سعی میکنند به نوعی ادامه کار را در دستور قرار دهند. این در حالی است که این همکاریها به شکلی با محیط متحول امنیت منطقهای هم در ارتباط است. از آنجایی که ما یک ترتیببندی امنیتی در حال گذار در منطقه داریم، در این شرایط منطق ائتلافها دگرگون شده و فعلاً همه بازیگران سعی میکنند حتی به صورت تاکتیکی هم شده از هر کارتی که در اختیار دارند استفاده کنند. وقتی ترکیه بعد ازآن همه چالش و منازعه با روسیه همکاری خود را شروع میکند چه دلیلی دارد که ایران این کار را نکند یا ادامه ندهد. بنابراین قابل پیشبینی است که تلاش دو طرف برای حفظ سطح کنونی رابطه تا میان مدت همچنان ادامه داشته باشد و ما شاهد دور یا نزدیک شدن همه بازیگران که در دورهای نقشهای دیگری داشتند خواهیم بود و این به دلیل خصلت در حال گذار بودن سیستم امنیت منطقهای است که عجالتاً با خلأ قدرت همزمان شده است اما من معتقدم که حتی همین روابط در نهایت بتواند تأثیرات دیرپای خود را بگذارد.
* روسیه در حالی رایزنیهای مستمری با ایران و سایر کشورهای هم سوی منطقهای درباره بحران دمشق دارد که اخیراً توانسته با امریکا به توافقی برای همکاری در صحنه میدانی سوریه دست پیدا کند، ارزیابی شما درباره این توافق چیست؟
** به نظر میآید ما شاهد دوره جدیدی از بحران در سوریه هستیم. نقطه عطفی که در حال حاضر شکل گرفته آن است که همه بازیگران همه نوع رفتار و سیاست خود را درباره این بحران به آزمون گذاشتند و همه کارت های خود را رو کردهاند. بواقع مشخص است همه بازیگران الان با پلن «B» وارد صحنه شدهاند و همه مجبورند از خواستههای حداکثری اولیه خودشان کوتاه بیایند و به نوعی وارد فضای مصالحه شوند. در این شرایط احتمال زیادی دارد که مدیریت بحران در سوریه مدنظر همه قرار گیرد و شاهد فروکش کردن میزان خشونت و تلاش بیشتر برای یافتن راه حلهای سیاسی باشیم. در این فرآیند، محور، امریکا و روسیه هستند و بازیگرانی که به عنوان قدرت منطقهای نقش آفرینی میکنند در ذیل این توافقهایی که جنبه بینالمللی دارد کارکردهای بهتری پیدا میکنند و مکمل این توافقهای بینالمللی میشوند. در سطح سوم بازیگرانی هستند که کارکردهای محلی داشته و در داخل سوریه قرار دارند که چارهای جز همکاری و همراهی ندارند. من فکر میکنم که نقش ایران و ترکیه در این شرایط، افزایش یافته و از اهمیت بیشتری برخوردار میشود که میتواند فرآیندهای مربوط به مدیریت بحران را بخوبی پیش ببرد.
* سیاست ایران در قبال این توافق به نوعی همراهی و حمایت بوده است اما در عین حال نسبت به پایداری آن ابراز تردید کرده است، چرا؟
** طبیعی است که این گونه آتشبسها به طور پیاپی نقض شود و این به دلیل مختصات صحنهای بحران و تعدد بازیگرانی است که در سطوح مختلف وجود دارند ولی به هر حال این آتش بس اخیر پایدارترین توافق بود و ایران هم در چارچوب روال کلی که از کاهش خشونت حمایت میکرد، از آن حمایت کرد. ضمن اینکه کشورمان این بار در رابطه با ترکیه هم وارد تعاملات جدی تری شده بود و طبیعتاً انتظار میرفت که این دو کشور هم برای پایداری این آتش بس نقش بیشتری داشته باشند. از این جهت برخلاف آتش بسهای قبلی شاهد هستیم که این بار تا حد زیادی از میزان خشونت کاسته شد و حتی امید میرود که این مدل مجدداً تکرار هم شود.
* ایران همواره از پیوستن به ائتلافهای نظامی که کشورهای غربی در رأس آن قرار داشته باشند پرهیز کرده است، ائتلافهایی که بعضاً به موازات مذاکرات سیاسی حل بحران سوریه شکل میگیرد. آیا پیگیری این سیاست از سوی ایران صرفاً به معنای بدبینی نسبت به هرگونه اقدام نظامی غرب در صحنه میدانی سوریه است یا بیشتر توجه خود را معطوف به فردای پس از حذف داعش در سوریه کرده است؟
** محدوده قلمرو داعش رو به کوچک شدن است و این گروه بخشهای زیادی از سرزمین سوریه را از دست داده و میزان نیروهای منسوب به آن کمتر شده و شمار حمایت خارجی و جذب نیروی آن هم رو به کاهش است. بنابراین در چنین شرایطی طبیعی است همه به سوریه جدیدی فکر کنند که در آن دیگر مسأله داعش، اولویت شماره یک نیست به همین دلیل بیشتر حرف از آینده کردها هست، زیرا آنها یک بازیگر واقعی سوری در صحنه سوریه هستند اما داعش در سوریه موجودیت سوری ندارد و بیشتر از خارج تغذیه شده است. گروه های سلفی مانند فتح الشام یا احرارالشام که بیشتر نیروهایش سوری هستند بیشتر خاستگاه سوریه دارند تا داعش، به همین دلیل هم ایران سعی میکند که با همین موجودیتهای سوری، فرآیند تکلیف بحران این کشور را پیش ببرد. به نظر میرسد ایران الان به ساختاربندیهای جدیدی در سوریه میاندیشد که براساس واقعیتهایی مثل وجود نظام طایفهای و گسستهایی که فعال و متراکم شدهاند، شکل گرفته است. نکته دیگر که به سیاست ایران مرتبط است آن است که ما میدانیم که این دسته بندیهای طایفی و قومی به نوعی پیوست خارجی هم دارد و از این جهت باید ترکیبی از تعامل با گروهها در داخل و حامیان خارجی آن مبنای عمل قرار گیرد و این رویهای است که ایران بیشتر دنبال میکند.
* پیش از اینکه امریکا و روسیه به توافق جدید درباره سوریه دست یابند ایران هم تلاش کرده بود که ائتلاف چهارگانه ایران، روسیه، عراق و سوریه را در قالب مشارکت جمعی و منطقهای برای حل بحران سوریه شکل دهد ائتلاف نیمبندی که به نظر نمیآید خیلی منسجم عمل کند اما بعد از حل مشکلات ترکیه و روسیه بسیاری از تحلیلها بر پایه این گزاره چرخید که ترکیه به عضو جدید این ائتلاف مبدل و باعث تحول چارچوب این ائتلاف خواهد شد، اما بعداً ورود نظامی یکجانبه ترکیه در صحنه سوریه این معادلات را برهم زد، ارزیابیتان از این آرایش جدید منطقهای چیست؟
** کارکرد ائتلافی که شما اشاره داشتید
این بود که وضعیت موجود را حفظ کند و مانع از فروپاشی سوریه شود و از این جهت
توفیقهایی داشت اما از آن انتظار نمیرفت که یک اقدام ایجابی هم برای سوریه شکل
دهد. نقش سایر بازیگران در صحنه سوریه هم مهم است. ایران تلاش کرد در برخی از حوزهها
همکاری با ترکیه را بیشتر کند و از ابتدای سال 2016 مشخص بود که ایران دغدغههای
ترکیه را در نظر گرفته است، یعنی برخلاف روسیه که از گروه های کردی حمایت میکرد
ایران همواره اصل تعرضناپذیری مرزها و تجزیهناپذیری کشور را مورد توجه قرار میداد
و مخالف قدرتیابی بیشترکردها بود در عین حال که همواره به حقوق دموکراتیک کردها
هم توجه میکرد. اما به نظر میرسد که ترکیه با وجود رفت و آمدهای زیادی که بین
مقام های ایرانی و ترک در ماه گذشته صورت گرفت بعد ازآغاز طرح عمل سپر فرات، رفتار
تکروانهای در پیش گرفت که این قسمت از رفتارش اصلاً مورد تأیید ایران نیست. ترک
ها این اواخر سعی کردند با برقراری روابطی از ایران دلجویی کنند اما پاسخ مقام های
ایرانی همچنان منفی است.
ترکیه الان سعی میکند از خلأ قدرت موجود، تردید امریکاییها و تنش زدایی با روسیه یک استفاده حداکثری داشته باشد و به همین خاطر با سرعت زیاد عملیات خود را در سوریه آغاز کرد و نتایجی به دست آورد اما تثبیت این دستاوردها مبهم است، بعید است ترکیه بتواند به تنهایی این روال را ادامه دهد چرا که قدرت های دیگر این قابلیت را دارند از اهرمهای بازدارنده علیه ترکیه استفاده کنند، بنابراین سیاست این کشور میتواند دستاوردهای تعاملی دیگر را هم مخدوش کند. اینکه حالا طرف ایرانی چگونه میتواند رابطه با ترکیه را به نحوی پیش ببرد که با آن وارد یک تنش جدی نشود، نکته حائز اهمیتی است.
* با سیاستهای چندگانه کشورهای منطقه و غربی چه چشماندازی را میتوان در فرآیند حل بحران سوریه در نظر گرفت؟
** اولاً این وضعیت خلأ و ابهام در سوریه تا زمان ریاست جمهوری امریکا و تعیین زمامدار جدید کاخ سفید ادامه خواهد داشت. تا آن موقع همه سعی میکنند که در عرصه میدانی بیشترین دستاوردها را داشته باشند تا بعداً در میز مذاکره در موضع چانه زنی بهتری قرار گیرند. ترکیه از این منظر وضعیت بهتری دارد زیرا برخلاف ایران و روسیه 910 کیلومتر مرز مشترک با سوریه دارد. از این جهت ترکیه سعی میکند بخصوص با فشارهایی که به امریکا در قضایای پساکودتا میآورد، امتیازگیری بیشتری داشته باشد و کمابیش هم موفق بوده است ضمن آنکه این کشور از انفعال اروپا هم برای پیشبرد اهدافش در سوریه استفاده کرده است. از این جهت ترکیه همچنان این رفتار خود را ادامه میدهد تا به یک مانع جدی بخورد. آن مانع جدی میتواند نوع برخوردهای واکنشی باشد که از ناحیه داعش صورت میگیرد یا ناامنیهای تازهای که استعداد وقوع آن در ترکیه وجود دارد. به نظر میرسد که ترکیه الان بیشتر از سایر کشورهای منطقهای در سوریه سرمایهگذاری کرده است. این در حالی است که این کشور برای تحت تأثیرقرار دادن بحرانهای داخلیاش از جمله موضوع کردها نیز نیاز به فرافکنی دارد و به همین جهت با سرمایهگذاری بیشتری وارد سوریه شده است طبیعی است هرچه این حضور بیشتر باشد دستاوردهای بالاتری دارد اما ریسک بالایی هم دارد.
ریسکش این است که الان تقریباً اردوغان فرد قابل اعتمادی برای هیچ دولتمردی نیست و مقامات حتی کشورهای دوست ترکیه خیلی اعتمادی به رویه او ندارند. این مسأله در میان مدت میتواند دستاوردهای ترکیه را با چالش جدی رو به رو کند، بخصوص که ترکیه در حال تلاش است که زودتر از سایر کشورها وارد فضای بازسازی سوریه شود و آنجا هم دستاوردی داشته باشد اما پیشروی تک روانه، موانع زیادی را برایش حتی در داخل جدی میکند چنان که با مسأله لاینحل کردی خودش هم مواجه است و میتواند دوباره در عرصه موازنههای اتحادیههای فراگیر، رقبای این کشور را وادار کند مجدداً با این کارت ها علیه آن بازی کنند.
با توجه به چنین فضایی احتمال بسیاری میرود که موضوع سوریه ابعاد سیاسی تری به خود گیرد و در چنین مواقعی نمیتوان از ائتلاف صحبت کرد. ائتلاف، سطح بالایی از همکاری هاست. در شرایط مبهم منطقه احتمالاً با توافقهایی متناقض نمایی رو به رو میشویم که بازیگران را به صورت مقطعی از هم دور و نزدیک میکند البته همه اینها زمانی میتواند تحلیل ما را کامل کند که ببینیم وضعیت رژیم صهیونیستی در این توافق چگونه خواهد شد زیرا هیچ گونه توافقی بدون در نظر گرفتن نقش و جایگاه این رژیم و سهمی که کشورهای غربی و حتی روسیه برای آن در سوریه قائل هستند، کامل نیست. در حال حاضر در تحلیلهای کنونی کمتر به این متغیرتوجه میشود برای همین برای پیشبینی شکل بندیهای جدید امنیتی منطقه باید صبر کرد تا دید در صورت روی کار آمدن رئیس جمهوری جدید امریکا و در آن پلن کلی که برای خاورمیانه ترسیم میشود چه تحولاتی برای بقا و امنیت این رژیم در خصوص سوریه در نظر گرفته میشود.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6319/10/151872/0
ش.د9502029