* دلایل غایی که منجر به تصمیم مشترک برخی کشورهای عربی برای قطع رابطه با قطر شد چه بود؟ به هر حال میدانیم که اختلافاتی در موضوعات مختلف میان قطر با دو کشور متحدش یعنی عربستان و امارات وجود داشت، اما تا این حد حاد نبود. چه عواملی سطح تنش را به این نقطه رساند؟
** طبیعتاً میشود سطوح تحلیلی مختلفی برای این واقعه قائل بود. اما یکی از سطوح تحلیلی قابل توجه که کاربرد بهتری دارد، توجه به سطح تحلیل منطقهای است. زیرا رفتار واحدی توسط چند کنشگر منطقهای مانند عربستان، امارات، یمن، لیبی و مصر صورت گرفته است. به طور کلی منطقه خلیج فارس منطقهای بشدت بینالمللی شده و نفوذپذیر در برابر مداخلات خارجی است و ترتیبات امنیتی و نوع مناسبات کنشگران آن بشدت از پویشهای محیط بین المللی و منطقهای تأثیر میگیرد و در شبکه نفوذ قدرتهای بزرگ متعدد قرار دارد. از این زاویه میبایست به نقش متغیرهای بینالمللی در حادثهای که برای قطر پیش آمده است، توجه کنیم.
قطر کنشگری است که سعی میکند در مجموعه امنیت منطقهای خلیجفارس نقش آفرینی متفاوتی از عربستان و امارات داشته باشد. قطر نقش برادر بزرگتر سعودیها را نمیپذیرند. این در حالی است که در منطقه دچار دوقطبی شدید، امکان بازیگری مستقلتر از سوی قطر توسط عربستان سعودی پذیرفته نمیشود. تا پیش از وضعیت جدید منطقه، قطر از امکان نقشآفرینی مستقل در حوزه روابطش با ایران، نفوذ در مسأله فلسطین و ارتباط با گروههای اسلامی و همین طور قدرت نرم حاصل از نفوذ شبکه الجزیره برخوردار بود. ناهمراهی نظام بینالملل با هژمونیگرایی و برتریطلبی سعودیها نمیگذاشت عربستان منویات خودش را به قطر دیکته کند. اما به نظر میآید که بعد از سفر ترامپ و تغییر ظاهری روابط امریکا و عربستان، مقامات ریاض فکر کردند که میتوانند نقش هژمون و ژاندارم منطقه را به عهده بگیرند.
به نظر میرسید قطر یکی از موانع اجرایی شدن این خواست باشد. کشوری که میتوانست در مواقعی موازنه ایران و عربستان را به زیان سعودیها برهم بزند. بنابراین آتش نهفته که در گذشته وجود داشت به یکباره فوران کرد و ما شاهد آن هستیم که عربستان تلاش کرد با یارگیری از قدرتهای کوچکتر منطقهای مانند لیبی، امارات و همین طور قدرت مهمی مانند مصر از طریق منزوی کردن قطر، هم هزینه رفتار حاکمان دوحه را بالا ببرد و هم خط و نشانی برای قدرتهای نسبتاً بیطرف و مستقل دیگر مانند عمان، کویت و حتی لبنان بکشد تا آنها احساس کنند قاعده بازی در منطقه عوض شده است. تلقین احساس حمایت دولت ترامپ از سعودیها در ازای خریدهای هنگفت و قراردادهای نفتی نیز سبب شد که سعودیها نوعی حاشیه امن احساس کنند و فکر کنند میتوانند پرونده را علیه قطر پیش ببرند.
* این تصورها و محاسبات تا چه حد واقعی و کارساز است؟
** به باورم، توان بازیگری سعودیها محدود است و نمیتوانند بیش از این ادامه دهند. اصولاً سعودیها در ائتلافسازی تا یک حدی میتوانند در منطقه کارهایشان را پیش ببرند. این حدی است که در رابطه با بحران یمن و نیز ماجرای قطع رابطه با ایران خودش را نشان داد. ظرفیت منطقه برای تنشزایی بیشتر مهیا نیست. علاوه بر اینکه اقدامات انجام شده علیه قطر خیلی واکنشی و شتابزده است و به نظر میآید فضاسازیها در همین دو هفته پس از سفر ترامپ انجام شده است. معلوم است که آمادهسازیهای لازم صورت نگرفته است. این در حالی است که قطر از قدرت واکنشی نسبتاً خوبی برخوردار است. قدرت مالی و شرایط رسانهای خوبی دارد. اقدامات امارات و عربستان در واقع نوعی تحریم مردم قطر را هم دنبال میکند و در نتیجه از مقبولیت چندانی در جهان عرب برخوردار نخواهد بود.
به همین دلیل به نظر میرسد نوعی میانجیگری و حرکت به سمت ساز و کارهای سنتی که بر اساس آن پادشاهان دیگر عرب نقشآفرین میشوند پیش برود. چنان که شنیده شد امیر کویت برای میانجیگری اقدام کرده است. در نتیجه فکر میکنم غائله با نوعی عقبنشینی از جانب قطر و همراهسازیهای دیگر مدیریت خواهد شد.
* آنچه پس از سفر ترامپ به ریاض القا شد، این بود که قطر به رفتارهای تحریک آمیز دست زده است. چه نگاهی سبب شد که حاکمیت قطر دیدگاهش نسبت به موقعیت ایران در منطقه و تمایلش به تقویت روابط با تهران را عیان کند؟
** رابطه قطر با ایران به صورت سنتی همواره خوب بوده است. ایران و قطر هیچ گاه رابطه تنشآلودی نداشتهاند. میشود گفت بعد از عمان بهترین رابطه ایران در منطقه خلیج فارس از آن قطر بوده است که شاید تا حدود زیادی متأثر از نیازهای متقابل دو طرف و درهم تنیدگیهای اقتصادی مانند حوزه مشترک گازی است. چنانکه شاهد بودیم در اوپک گازی ایران موضع قطر را حتی به روسیه ترجیح داد. همچنین رابطه نسبتاً خوب قطر با حزبالله و حماس را باید در نظر گرفت. این مؤلفهها به قدرت نرم قطر بازمیگردد. قطر کشوری است که ناچار است در منطقه برای حفظ خودش در برابر برادر بزرگتری به نام عربسستان سعودی با کشورهای بزرگتری مانند ترکیه یا ایران رابطه نسبتاً دوستانه ای را دنبال کند و این امر جدیدی نیست. اما مسأله این است که شدت حساسیت سعودیها درباره این موضوع نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده و آستانه تحریکشان پایین آمده است.
* اثرات طولانی مدت این تنش در روابط آتی این کشورها را چگونه تحلیل میکنید؟ عربستان ناتوی عربی را پیگیری میکرد و به دنبال ایجاد یک ائتلاف عربی قدرتمند بود. آیا این تنش شکلگیری آن ائتلاف را برای همیشه با تردید مواجه نمیکند؟
** بعد از حمله عراق به کویت و همراهی کشورهای عربی با ائتلاف امریکایی علیه یک کشور عربی یعنی عراق این واقعه سومین شوک بزرگی هست که به جهان عرب وارد میشود و مسائلی مانند همگرایی جهان عرب وامت واحده عربی را کاملاً تحتالشعاع قرار میدهد. به نظر میرسد که تبعات این اقدام سعودیها بر جهان عرب پایدار خواهد بود و بر نگاه عمومی جهان عرب نسبت به عربستان و امارات اثر منفی خواهد گذاشت. خصوصاً اگر قطریها بتوانند این موضع را جا بیندازند که اقدامات انجام شده از سوی امارات و عربستان و کشورهای همراهشان بیش از هر چیز اقدامی علیه مردم قطر است.
رفتار سعودیها را فقط یک جور میتوان توجیه کرد؛ اینکه بگوییم آنها فکر میکنند که اقداماتشان علیه قطر خیلی زودبازده است.
اما اگر سعودیها احساس کنند که این مسأله مانند بحران یمن طولانی و مزمن میشود و عواقبش دامنگیر؛ باید با حزم و احتیاط بیشتری رفتار کنند. البته این احتمال وجود دارد که عربستان کشورهای دیگری مانند سودان، جیبوتی و... را با خود همراه کند تا از مشروعیت بیشتری برخوردار شود و اثر منفی تصمیمات خود را کمرنگ کند.
* پیش بینیهای متعددی از ادامه یافتن این تنش سخن گفتهاند. طبیعتاً اگر این بحران ادامه پیدا کند، الزامات کشورداری ایجاب میکند که دولت قطر نزدیکی بیشتری با ایران و ترکیه ایجاد کند. این در حالی است که ایران برخلاف تصور نسبت به این تنش و تبعات آن ابراز خشنودی نکرده است و بالعکس تلاش دارد به مهار تنش کمک کند. به باور شما رفتار مطلوب ایران در مواجهه با تمایل قطر به نزدیکی بیش از پیش و بازی مناسب در زمینی که فراهم شده است، چیست؟
** برخلاف تصور عموم، قطر بیشتر به ترکیه نزدیک میشود. کما اینکه طی سه چهار سال گذشته هم همین طور بوده است. تا آنجا که ترکیه در قطر پایگاه نظامی دارد. حتی مسأله اخوانالمسلمین هم به عنوان یکی از دلایل اصلی تنش پیش آمده کمک میکند که قطر به ترکیه نزدیکتر شود. فقط برخی اختلاف نظرها درباره بحران سوریه شاید بینشان وجود داشته باشد. مقصودم این است که ترکیه میتواند نیازهای قطر را در کوتاه مدت و میان مدت پوشش دهد. ایران جزئی از دعوا است و یکی از دلایل انزوای قطر. به همین دلیل نوعی احتیاط هم در تهران و هم در دوحه وجود دارد. ضمن اینکه ما باید بدانیم که برای حمایت ویژه از قطر با محدودیتهایی مواجهیم.
برای ایران آنچه مهم است، نگرانی از مداخلات خارجی در منطقه و نیز هژمون شدن یکی از رقبای منطقهای یعنی عربستان است. از این جهت طبیعتاً بیشتر باید به فکر این باشد که از مردم قطر حمایت کند و این در موضعگیری آقای ظریف هم به چشم میخورد. ما در این شرایط اقدام ویژهای را متصور نیستیم. همین دعوت به خویشتنداری و ابراز تمایل برای ارسال کالاها و اعمال حمایتهایی که به سخت نشدن زندگی مردم قطر کمک میکند، اقدامهای درستی است که باید ادامه داشته باشد.
* تأثیر این اتفاقات بر سیاست خارجی منطقه ایران چه خواهد بود؟
** به هر حال این مسأله کمک میکند که ایران بهتر بتواند روند مشروعیتزدایی از اقدامات یکجانبهگرا و برتریجویانه عربستان سعودی را دنبال کند و به نوعی حقانیت مواضع خود را نشان دهد؛ اما این بیشتر علیه عربستان است تا بنفع قطر.
متهم کردن قطر به حمایت از تروریسم و ایجاد بی ثباتی در منطقه همان مواضعی بود که پیشتر علیه ایران مطرح میشد. در عین حال که عربستان خود یکی از متهمان اساسی بود. بعد ترامپ با استدلال مقابله با کشورهای حامی تروریسم از تحریم قطر و قطع رابطه اعراب با آن حمایت میکند.
این مسائل برمیگردد به تعریفهای مختار و موردی که هر کشوری از تروریسم و ضد تروریسم در منطقه دارد. به این دلیل هر کشوری براحتی اقدامات خودش را جنگ با تروریسم معرفی میکند و اقدامات رقبایش را حمایت از تروریسم. برای عربستان و امارات مسأله ارتباط قطر با اخوانالمسلمین خیلی سنگین بود. حال آنکه حداکثر حمایت قطر از حزبالله اقداماتی بود که در سال 2010 شاهد بودیم و در استقبال گرم حزبالله از امیر سابق قطر در سفر او به جنوب لبنان دیده شد. آن حمایت معنوی بیشتر به سود قطر بود. چون خودش را به عنوان قدرت مستقلی که از نیروهای آزادیبخش در جهان عرب حمایت میکند معرفی کرد. ولی حزبالله وابستگی خاصی به قطر نداشته و ندارد.
بنابر این اینکه برای قطر شرط میگذارند که رابطهاش را با ایران قطع کند، برای این است که عربستان میخواهد قطر به سیادت و بزرگی ریاض در همه حوزهها عملًا و نظراً تمکین کند. این لزوماً ربطی به ایران ندارد. عربستان به دنبال این است که هژمون منطقه شود و احساس میکند که یک مانع کوتاه مدت به نام قطر وجود دارد که اگر آن را با خودش همراه کند، میتواند بر مانع اصلی یعنی ایران راحتتر فائق بیاید. در واقع سعودیها سعی کردند با این حرکت مانع از توسعه شتابدار قطر در حوزههای مختلف سیاسی و اقتصادی و فناوری شوند. ایران بهانه بود. آنها معتقدند اگر قطر را با خود همراه کنند، میتوانند در برابر ایران دست بالا را داشته باشند.
* در نهایت به نظر شما آیا این یک تنش کوتاه مدت خواهد بود؟
** اگر عربستان در این وهله به موفقیت قابل توجهی دست پیدا کند، امکان اینکه این الگوی رفتاری را درباره کویت و عمان هم پیگیری کند، وجود دارد. اما پیشبینیام این است که خیلی بخت با سعودیها یار نیست. زیرا اساساً این گونه رفتار، رفتار هنجارمندی در نزد نظام بین الملل و افکار عمومی جهان به نظر نمیآید و همراهی نمیشود. قطر موقعیتهای خودش را دارد. عربستان اما با موانع داخلی منطقهای و بینالمللی مواجه است. تجربه اتکای صرف به قدرتی مانند امریکا هم نشان داده است که در درازمدت خیلی قابل اتکا و اعتماد برای سعودیها نیست.
* آیا در اثر تنش عربی ترتیبات منطقهای مانند اتحادیه عرب و شورای همکاری دستخوش تحول میشوند؟
** جواب این پرسش احتیاج به مشخص شدن رفتار سعودیها دارد. الان ما در مرحله گذار به سر میبریم بنابر این نمیشود خیلی قطعی اظهار نظر کرد. فعلاً هم در شورای خلیج فارس هم در میان اتحادیه عرب عربستان و تا حدودی مصر دست بالا را دارند و رقیب جدی در کار نیست.
اما مهم این است که ببینیم اینها چقدر آورده مطمئن و نقد برای عربستان به همراه میآورند. زیرا تا کنون جز پروپاگاندا و تبلیغات برای اینکه رفتار سعودیها را مشروع جلوه دهند کاربرد دیگری نداشتهاند. این شوراها و اتحادیهها تا پیش از این هم در هیچ یک از بحرانهای منطقهای و جهان عرب کارساز نبودند. شاید برای همین است که عربستان بار دیگر به سمت قدرتی چون امریکا حرکت کرده است و میخواهد با خرید امنیت از طریق ائتلاف یا سیاست دنبالهروی از قدرت برتر به اهداف خود دست پیدا کند.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/187510
ش.د9601692