(روزنامه جوان ـ 1395/05/16 ـ شماره 4877 ـ صفحه 6)
جنگ اسرائيل و امريكا ضد لبنان در سال 2006 معروف به جنگ ژوئيه و جنگ دوم لبنان از 12 ژوئيه 2006 (22تير 1385) ميان ارتش رژيم صهيونيستي و نيروهاي حزبالله لبنان آغاز شد كه دامنه آن شمال سرزمينهاي اشغالي و سراسر لبنان را دربرگرفت و با قطعنامه 1701 شوراي امنيت در 14 آگوست 2006 (24 مرداد 1385) به پايان رسيد. اين جنگ در خلال 10 سال گذشته بارها از ابعاد و زواياي مختلف و در مراكز مطالعاتي و نظامي مورد بررسي قرار گرفته و در اين نوشتار نيز به اختصار به گوشههايي از آن اشاره ميشود.
آنچه شايد كمتر پرداخته شده نقش نيابتي بود كه قرار بود ارتش صهيونيستي براي دولت وقت بوش و جمهوريخواهان و نومحافظهكاران حاكم بر امريكا بازي كند و به عبارتي، اعتبار از دست رفته آنها را در خلال جنگهاي افغانستان و عراق احيا كند اما شكست مفتضحانه ارتش صهيونيستي در اين جنگ بار شكستهاي منطقهاي امريكا را سنگينتر كرد. جنگ 33 روزه نه تنها معادلات منطقهاي بلكه بينالمللي را نيز دگرگون كرد و سرآغازي جديد در هر دو عرصه شد كه همين مسئله اهميت جنگ و پيامدهاي آن را دو چندان ميكند. اين جنگ در پي امتناع رژيم صهيونيستي از آزادي باقيمانده اسراي لبناني آغاز شد كه البته نميتوان نقش آن را نيز ناديده گرفت اما ابعاد بينالمللي اين جنگ نيز گسترده بود و شرايط بينالمللي به گونهاي بود كه بروز چنين جنگي را از سوي نومحافظهكاران حاكم بر دولت جمهوريخواه بوش اجتنابناپذير ميكرد. بر همين اساس شكست ارتش صهيونيستي در اين جنگ درسي مهم براي نومحافظهكران محسوب ميشد.
طبق گزارش كميته تحقيق وينوگراد كه به منظور بررسي علل شكست رژيم صهيونيستي در جنگ ۳۳ روزه تشكيل شد تصريح شد كه اين رژيم خود را به جنگ با حزبالله آماده ميكرد اما پيشدستي حزبالله در اين جنگ تمام برنامهريزيهاي تلآويو را به هم زد و اين يكي از عوامل مهم شكست اين رژيم در اين جنگ بود. در حالي كه صهيونيستها به پيروزي در جنگهاي برقآسا و كلاسيك عادت كرده بود و توانمنديهاي نظامي خود و حاميان غربي و امريكايي را همواره به رخ ميكشيدند، اما اين بار در جنگي گرفتار شد كه 33 روز ادامه يافت و امان اسرائيل را بريد. اين جنگ نشان داد كه ديگر اين رژيم نميتواند با اتكا به تجهيزات جنگي پيشرفته به بقاي خود اميدوار باشد. ارتش صهيونيستي به روال گذشته استراتژي جنگ از راه دور را به مرحله اجرا گذاشت به گونهاي كه نيروي هوايي رژيم صهيونيستي 15 هزار بار مناطق مختلف لبنان را بمباران كرد و نيروي دريايي اين رژيم هم در مدت 8 هزار ساعت دريانوردي، نواحي ساحلي لبنان را به منظور تنگتر كردن حلقه محاصره، بيوقفه گلولهباران كرد.
نيروي زميني ارتش صهيونيستي دستكم 160 هزار گلوله توپ و 2500 گلوله خمپاره به سوي لبنان شليك كرد و 300 فروند هليكوپتر، 60 سكوي پدافند ضدموشكي، 3900 دستگاه انواع تانكهاي پيشرفته، پنج زير دريايي، 17 ناو جنگي و 613 هزار نفر نيروي نظامي به خدمت گرفته شد. ارتش صهيونيستي كه همواره با تكيه بر دو عنصر «زمان» و «جنگ برقآسا»، مديريت جنگ را در دست گرفته بود، اين بار نتوانست با ضربات سريع و برقآسا به موفقيت نائل آيد. در طرف مقابل، حزبالله تركيبي از تاكتيكهاي نظامي حرفهاي، خلاقيت، تداركات دقيق، استفاده از موشكهاي ضد تانك، سازماندهي نيروها و دفاع زيرزميني مارپيچي را به عنوان شيوه مبارزاتي پيش روي گرفت. يكي از شيوههاي غافلگيركننده حزبالله در اين جنگ موشكاندازيهاي وسيع به شهرهاي فلسطين اشغالي بود. حزبالله با اين شيوه مديريت نبرد را در دست گرفت.
صهيونيستها، هرگز باور نميكردند حزبالله بتواند از ابزاري مانند موشك، آن هم در حد گسترده عليه يك ارتش كلاسيك و مجهز استفاده كند. در عين حال، زمان عنصر مهمي بود كه حزبالله به واسطه استراتژي موشكباران از آن بهره گرفت. اين در حالي بود كه ارتش اسرائيل بر اساس دكترين نظامي خود همواره جنگها را سريع و برقآسا خاتمه بخشيده و هيچگاه به دنبال جنگهاي گسترده نرفته است. اما اين بار، حزبالله با مديريت عنصر زمان از آن به عنوان ابزاري مناسب بهره جست و ضربههاي نهايي را بر پيكره ارتش اسرائيل وارد كرد. در واقع حزبالله با اين ابتكار توانست موازنهاي را در برابر حملات گسترده هوايي و زميني و دريايي ارتش صهيونيستي به اماكن غيرنظامي برقرار كند. اين رژيم از همان نخستين روزهاي جنگ براي جبران شكستها و ناكاميهاي نظامي خود به بمباران گسترده اهداف غيرنظامي دست زد. هواپيماهاي ارتش صهيونيستي نه تنها واحدهاي مسكوني بلكه زيرساختها را نيز مورد هدف قرار دادند.
در منطقه ضاحيه بيروت 6 هزار واحد مسكوني، در جنوب رودخانه ليتاني 8 هزار واحد مسكوني، در شمال ليتاني 600، در منطقه بقاع 300 و در ساير مناطق 100 واحد مسكوني تخريب شد. كشتار كودكان لبناني در روستاي قانا، تراژدي هولناكي بود كه براي دومين بار بعد از سال 1996، تكرار شد. در جنگ 33 روزه، اسرائيل از صد هزار بمب خوشهاي استفاده كرد كه اكثراً از جانب امريكا دريافت كرده بود. هر چند در نتيجه اين حملات كه با استفاده از سلاحهاي غيرمجاز مانند بمبهاي خوشهاي فسفري همراه بود حدود 1200 تن از غيرنظاميان لبناني كشته و هزاران تن ديگر زخمي و بيخانمان شدند اما اين حملات فاقد ارزش نظامي بود. در اين جنگ، نخستين بار تلفات نظاميان رژيم صهيونيستي از تلفات طرف مقابل فراتر رفت و در مقابل 74 شهيد از اعضاي جنبش مقاومت اسلامي لبنان، 117 نظامي و افسر ارشد رژيم صهيونيستي كشته شدند. اين در حالي بود كه اين رژيم در جنگ 6 روزه سال 1967 با ارتش چند كشور عربي شامل مصر، سوريه و اردن، فقط 16 كشته داده بود. جنگ 33 روزه لبنان، تجربهاي متفاوت براي ارتش صهيونيستي به شمار ميرود. در اين جنگ، هيچ سرباز اسرائيلي نتوانست عكسي به يادگار با نمادهاي شكست و هزيمتِ دشمن خود بگيرد. اين بار ارتش صهيونيستي ناچار شد، لاشههاي به جا مانده از موشكهاي شليك شده به اعماق فلسطين اشغالي را به نمايش عمومي بگذارد. همچنين در اين جنگ، 330 هزار اسرائيلي بيخانمان شدند.
تداوم اين جنگ، بيشك هزينههاي سنگينتري ميتوانست براي تلآويو به بار آورد اما با تصويب قطعنامه 1701 در شوراي امنيت، راهي براي برونرفت اين رژيم از باتلاق جنوب لبنان فراهم شد. بر اساس اين قطعنامه، نيروهاي لبناني و نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل- يونيفل- در جنوب لبنان استقرار يافته و ارتش صهيونيستي از مناطق اشغالي عقبنشيني كرده و نيروهاي بينالمللي از 2 هزار به 15 هزار نفر افزايش يافت. همچنين در حالي كه در اين قطعنامه براي دلخوشي طرف صهيونيستي خلع سلاح حزبالله گنجانده شد اما هيچ وقت عملي نشد و حزبالله در سايه پيروزيهاي حاصل از اين جنگ توانست موقعيت خود را بيش از پيش تقويت كند به گونهاي كه نه در لبنان بلكه درجنگ سوريه نيز افتخار جديدي كسب كند.
http://javanonline.ir/fa/news/802087
ش.د9502209