با قاطعيت ميتوان گفت در تمام سه سالي که از عمر دولت يازدهم گذشته، اکثر وعدههاي تبليغاتي- انتخاباتي رئيسجمهور و 21 وزير دولت وي، رنگ تحقق به خود نگرفته و اين يکي از بزرگترين چالشهاي پيشروي حسن روحاني در 9 ماه باقي مانده تا زمان برگزاري انتخابات دوازدهم رياست جمهوري است.
البته اين يکي از موانع حضور مجدد حسن روحاني به عنوان رئيس دولت دوازدهم در مسند قدرت است و موانع جدي ديگري را هم بايد مورد توجه قرار داد که از آن جمله بايد به «فيشهاي حقوقي»، «بينتيجه بودن برجام»، «افزايش تحريمهاي بينالمللي»، «گراني»، «رکود» و «نارضايتي عمومي» اشاره کرد، آن هم در شرايطي كه هر کدام از اين مصاديق براي تحميل شکست انتخاباتي به يک دولت مؤثر است.
بعد از آنکه دولتمردان يازدهم به اين باور رسيدند که توافق هستهاي نيز نميتواند گرهي از مشکلات جامعه بگشايد و افکار عمومي اوضاع اقتصادي شبيه به قبل از توافق را تجربه کرده و نارضايتي آنها از عملکرد دولت در حال افزايش است و نيز توان و قدرت کافي براي فائق آمدن بر مشکلات داخلي را نداشته، تلاش کردند با برجستهسازي برخي از اتفاقات عادي و روزمره نظير «رفت و آمد صرف اروپاييها به تهران» وانمود کنند که فضاي اقتصادي حاکم بر کشور دوران جديدي را سپري کرده و نويد آن را ميدهد که جامعه ايراني برخلاف گذشته روي رونق و آرامش را خواهد ديد.
جايگزين کردن رويدادهاي عادي به عنوان «دستاوردهاي مصنوعي» به جاي«شعارهاي انتخاباتي» در حالي است که با کنکاشي در برخي از همين رويدادها نظير سفر اروپاييها به تهران، نه تنها نميتوان نفعي براي کشور و جامعه قائل بود بلکه هزينههايي را ميتوان بهواسطه آن ملحوظ نظر قرار داد که با منافع و مصالح جامعه اسلامي در تعارض قرار دارد.
به عنوان آخرين نمونه ميتوان از سفر قريبالوقوع وزير اقتصاد دولت آلمان به کشور ياد کرد، زيگمار گابريل قبل از سفر روز يکشنبه خود به تهران گفته که عاديسازي روابط با تهران به شرط به رسميت شناخته شدن حق موجوديت اسرائيل است. وي همچنين تأکيد ميکند درباره کارنامه حقوق بشري نظام ايران با مقامات کشور ميزبان مذاکره خواهد کرد.
اين نخستين بار نيست که مقامات غربي قبل و حتي در حين انجام سفر به کشورمان مواضعي را اتخاذ ميکنند که با حقوق امنيتي، سياسي و شهروندي جامعه ايراني در تناقض بوده و نيازمند پاسخگويي مقامات رسمي دولت يازدهم است.
اواسط بهمن سال گذشته بود که روزنامههاي حامي دولت اعم از تجديدنظرطلبان و رسانههاي تکنوکرات سفر دوم اشتاين ماير، وزير امور خارجه آلمان به كشورمان را اتفاقي بزرگ با دستاوردهايي مهم ارزيابي كردند، به عنوان نمونه «آرمان» همانند ساير روزنامههاي زنجيرهاي که از رفع تحريمها توسط امريکاييها نااميد شده، تلاش ميکند با انتخاب تيترهايي مانند «آلمان؛كليد آشتي رياض و تهران؟»، سفر اروپاييها را تحولساز معرفي کند يا برخي ديگر از همين رسانهها نتيجه مستقيم اينگونه سفرها را مرتفع شدن مشکلات معيشتي عنوان ميکند.
ذوقزدگي از سفر اروپاييها به ويژه آلمانيها در حالي است که تنها دستاورد مشخص اروپاييها به ايران توافق با يك هيئت آلماني براي ساخت 10 هتل با نام تجاري اشتاينگربرگر يا intercity hotel است که نتيجه مستقيم آن ارجحيت دادن به معماري غربي و بيکار شدن چندين نفر از پيمانکاران برجسته کشور است.
سفرهاي هزينهزاي اروپاييها که از پاييز92 آغاز شد و پس از امضاي برجام شکل فزايندهاي به خود گرفت، اين گمانهزني را تقويت ميکند که يکي از درخواستهاي تيم مذاکرهکننده کشورمان از طرف غربي آن بوده که براي خالي نبودن عريضه و زنده نگه داشتن اميد در بين جامعه ايراني، مقامات اروپايي ولو بدون توافق تجاري- اقتصادي و به صورت نمادين به تهران سفر کنند.
سفر بدون توافق مشخص به تهران توافق شده است؟
گمانه مورد اشاره زماني تقويت ميشود که پس از گذشت نزديک به هشت ماه پس از روز اجراي برجام هيچگونه نتيجه ملموسي از آمد و شد اروپاييها بهدست نيامده و سادهترين قراردادهاي مرسوم تجاري- اقتصادي نيز منعقد نشده و به جاي آن مقامات آلماني و ساير کشورهاي اروپايي با سفر به تهران از ضرورت رفع حصر سران فتنه سخن و تصحيح رفتار ايران در برخورد با جوانان سخن گفته و خواهان تطبيق رفتار نظام جمهوري اسلامي ايران با موازين بينالمللي حقوق بشر شدهاند! که از جمله آن ميتوان به سفرکاترين اشتون مسئول وقت سياست خارجه اتحاديه اروپا به تهران اشاره کرد که طي آن اشتون با انجام ديدارهاي فشرده ديپلماتيك با مقامات ايراني به ديدار نرگس محمدي يكي ديگر از فعالان فتنه ميرود و در سخناني قابل تأمل به وي قول ميدهد كه مسئله حقوق بشر در ايران را به طور جدي دنبال كند، اظهاراتي که فهم گفتههاي کنوني وزير اقتصادي آلمان درباره حقوق بشر را نيز آسانتر ميکند.
به عنوان نمونهاي ديگر ميتوان به سفر كلوديا روت، نايب رئيس مجلس قانونگذاري آلمان در اواخر سال 93 اشاره کرد که وي در ديدار با محمدرضا عارف، سخنانی مداخلهجويانه و قابل تأمل را به زبان ميآورد: «ما در سال 2009 (88) شاهد حركتهايي در جامعه مدني ايران بوديم و نمودهاي آن را در جامعه شما ديديم كه دانشجويان و جوانان آزادي ميخواستند. پيامدهاي انتخابات 88 در جامعه ايران هنوز ادامه دارد و ما در ماههاي اخير حرفهايي را درباره رفع حصر و حرفهايي از اين قبيل شنيدهايم و به عقيده من حصر خانگي بايد برداشته شود و اگر اين اتفاق بيفتد، فكر ميكنم مردم رضايت بيشتري خواهند داشت و من اميدوار بودم اين حصر برداشته شود.» وي همچنين ادامه ميدهد: «پناهي (از فعالان فتنه 88) فيلمساز مورد علاقه من است و او فيلمهاي زيبايي مانند آفسايد را درست كرده كه درآنجا به علاقه زنان ايران به فوتبال ميپردازد و به عقيده من اين حرف درستي است كه زنان بايد بتوانند به ورزشگاهها ورود كنند.»
از جمله نخستين مصاديق تحرکات اروپاييها با هدف «مقدمهسازي براي فشار بينالمللي بر جمهوري اسلامي ايران با ابزار حقوق بشر» را ميتوان آذرماه 92 دانست كه هيئت پارلماني اروپا درسفارت يونان با نسرين ستوده و جعفر پناهي ديدار كرد و بعد از آن با انجام مصاحبههاي تخريبي با رسانههاي بيگانه به سندسازي حقوق بشري عليه جمهوري اسلامي ايران پرداختند.
4 سال دوم به چه قيمتي؟
اگرچه هدف از برجسته کردن رويدادهاي عادي سه ساله با بهکارگيري تاکتيک «دستاوردسازي»، کسب مقبوليت و محبوبيت نزد افکارعمومي است که ميتواند نهايتاً حسن روحاني را به کسب پيروزي در انتخابات بهار96 اميدوار سازد، اما آنچه دراين ميان بدون پاسخ باقي ميماند اين سؤال است که آيا جايگاه منافع و مصالح کشور نسبت به اهداف جناحي ارجحيت ندارد تا بهواسطه آن وزير اقتصاد آلمان پاسخي در خور توجه گرفته و به او توضيح داده شود که به رسيمت شناختن رژيم صهيونيستي با ابتداييترين مباني انقلاب ونظام در تعارض است يا آنکه اروپاييها صلاحيت سخن گفتن در باب حقوق بشر ايراني را ندارند؟
آيا اينگونه سکوتها با اعتباربخشي به پاسپورت ايراني در پارادوکس نيست؛ آيا اين رويکرد با روح حاکم بر اصول قانون اساسي که خواهان رويکرد انقلابي در مقابل موج حملات نظام سلطه ميباشد، نيست؟
http://javanonline.ir/fa/news/814485
ش.د9502106