(روزنامه مردمسالاري – 1395/07/15 – شماره 4153 – صفحه 7)
ملت و کشور شناخته شده ما نياز به معرفي ندارد و اينکه در قرنهاي گذشته با مردم خردمند و کتابهاي ارزشمندش چطور بر عرصه جهاني تاثيرگذار بوده و چه دانشمندان بزرگي از دل اين ملت به پا خاستهاند بر همگان آشکار است. همان نويسندهها و دانشمنداني که حافظه ملي اين مردم را با کتابهاي وزين و ارزشمندشان تبديل به گنجينهاي بزرگ کردند. اين حافظه ملي سرشار است از روايتها و داستانها و اشعاري که ذهنهاي چهارگوشه جهان را فتح کرده است.
کتابخانههاي ايران از پربارترين و کهنترين کتابخانههاي جهان بوده و هست و ايران سراي انديشمندان و نويسندههاي بزرگ و ايدهپردازان جهاني است. با قدم زدن در تاريخ اين کشور متمدن و قديميردپاي بزرگاني در سرنوشت اين سرزمين ديده ميشود که با روح نويسندگي و کتابخواني عجين بودهاند. اما نازيدن به فرهنگ و تمدن کهن دردي از حال و روز نزار و بيمار کتابخواني در حال حاضر کشورمان حل نميکند. در روزگاري که همه جوانب زندگي مردم به سمتي ميرود که گرايش به تکنولوژي پيش رونده و در برخي بُعدها بسيار مخرب شده است کتاب وکتابخواني هم به همان اندازه مورد بيعنايتي و کملطفي قرارگرفته است و نياز به گشودن رابطهاي تازه بين جامعه و کتابها احساس ميشود.
با ورود نرمافزارهاي جديدي مانند تلگرام، اينستاگرام و... هيچ تقابل و مقاومتي در بافتهاي درون جامعه اتفاق نيفتاد بلکه همگان با آغوش باز از اين پديدههاي مدرن استقبال کردند و درست با ورود و هجوم اين اطلاعات، موج فرهنگي سراسري و همهگيري اتفاق افتاد که همراه با خود، فرصتها و چالشهاي جديدي نيز به ارمغان آورد که با ياري کارخانههاي بزرگ ساخت گوشيهاي همراه، هر پير و جوان و زن و مردي را با خود همراه ساخت. اين گردهم آييهاي مجازي اعضاي جامعه را از اجتماعات کوچکِ خود مانند خانواده جدا کرد و در گردهماييهاي سرشار از تنهايي و هزاران نفره شرکت داد. کم کم تلفنهاي همراه اختيار انسان و زمان ارزشمند را از او گرفته و مردم شبيه افراد مسخ شده کنار هم مينشينند اما غرق در گوشيهاي همراه خود هستند.
در شبکههاي اجتماعي که گشتي کوتاه مدت بزنيد تمام ماجرا را ميفهميد. در مسيري عجيب و پر شتاب کلمات نوشته و در لحظه بسيار کوتاهي فرستاده ميشوند. ارتباطات چهره به چهره تبديل به حروف و شکلکهايي شده است که مثلا نشاني از افکار و احساسات دارد. در دل تمام شلوغيها و دغدغههاي روزگار به جاي گرماي شبنشيني و ديدار در خانه خود و تنها نشستهايم و مشغول فرستادن کلمات، از حال و روز خوش ديدارهاي واقعي محروم ماندهايم. آنچه که در اين ميان بيشترين صدمه را به پيکر فرهنگ ما وارد کرده است بيعلاقه شدن مردم به خواندن کتاب است. زيرا با ورود نرم افزارهايي از قبيل تلگرام که جذابيت و زرق و برقي بيسابقه دارد و ارتباطات را بسيار سهل و آسان کرده، افرادي که به سراغ کتابخواني بروند بسيار اندک هستند. استفاده افسارگسيخته و فاقد معيار از اينترنت و شبکههاي اجتماعي آمار سرانه مطالعه را در بين افراد جامعه به شدت کاهش داده است.
زمان بسيار زيادي در پرسه زدنهاي عمدتا بيهوده و بيهدف در شبکههاي اجتماعي از بين ميرود. نرم افزارهايي با کاربردهايي يکسان که فقط اسمهاي متفاوتي دارند. اما اين طور به نظر ميرسد که افراد تشنه جامعه به همه آنها نياز دارند و در همه آنها عضو هستند. وقت بسيار زيادي که براي چک کردن پيامهاي بي مورد صرف ميشود ميتواند صرف مسايل بسيار مهم ديگر يا کتابخواني شود که اين ضرر جبران ناپذيري است. اگر اين افراط گرايي را بررسي کنيم و لايههاي روان اين جمعيت بزرگ کندوکاو شود به تشنگي ذهني ميرسيم که با هر ابزار جديدي که تکنولوژي عرضه ميکند همين استقبال بي نظير ديده ميشود. تب تند و عطشي که بيشباهت به استسقا نيست و در همان اوايل کار هم افراط گراييهايي ديده ميشود که متاسفانه بيشترين استقبال را در بين زنان و جوانان در جامعه ما دارد. دو قشر بسيار کارآمد و موثر، که کتابخواني ميتواند تاثير متحولکنندهاي در اين دو قشر داشته باشد. اين افراط در استفاده از اين شبکهها حتي کارخانههاي سازنده گوشيهاي همراه را بر آن داشته تا فکري به حال زمان استفاده از آنها بکنند.
در هر صورت شبکههاي اجتماعي نيز مانند هر پديده نوظهور ديگر دو نتيجه مثبت و منفي دارد مانند موفقيت تلگرام در کمک به موفقيت جريانهاي سياسي يا تشکيل کمپينهاي مختلف (صرف نظر از جريانهاي کم عمق و کاذب)، دسترسي آسان و سريع به افراد و دوستان، پيدا کردن دوستان قديمي، به اشتراک گذاشتن يک تفکر يا فرهنگ صحيح، انعکاس وسيع اخبار. تلگرام و ساير شبکههاي اجتماعي پرطرفدار حامل چالشها و فرصتهاي نويني هستند که متاسفانه بعضي از پيامدها بسيار برجسته ميشوند و همين باعث پيوندهاي به ظاهر قوي اما در باطن ضعيفي ميان کاربران آنها ميشود. اين پيوندها افراد اجتماع را به اشتباه مياندازد و به ظن قوي در پي اين اشتباه، ناخودآگاهِ جمعي را نيز هدف قرار ميدهد. انسان عصر جديد همه چيز را مجازي ميپسندد از جمله ديدارها، محبتها، بجا آوردن آداب و سنتها و حالا نوبت کتابخواني است که مجازي شود و اين مايه تاسف است در حاليکه اين بار اين ايده و واکنش در بين قشر فرهيخته و کتابخوان است. اين بار تير دنياي مجازي به سمت کساني نشانه رفته که خود بايد مُبلِغ نشر فرهنگ در اجتماع باشند در حالي که مسحور اين دنياي غير واقعي شدهاند .
کمپينهايي که تحت عنوان کتابخواني در دنياي مجازي شکل ميگيرند تا سرانه مطالعه را در شبکههاي اجتماعي افزايش دهند به جنبه نمادين و ظاهري اين موضوع تاکيد دارند بدون اينکه واقعا پي به اين موضوع برده باشند که عليرغم حسنظنشان براي ارتباط بيشتر افراد جامعه با کتابها، حمايت جدي از مشاغل پرورش ذهن و فرهنگ مانند نويسندگي در راس دعوت مردم براي کتابخواني است و با اين توضيح که شبکههاي اجتماعي تيشه به ريشه نويسندگي خواهد زد آسيبهاي ناشي از ناداني و قصور را در جامعه ميگسترانند. نويسندگاني که بايد با خريده شدن کتابهايشان حمايت شوند، به وسيله تکه پاره شدن آثارشان در شبکههاي اجتماعي در هالهاي از کدورت از مردم و جامعه دور ميشوند و به انزوا ميروند. با به تاريکي رفتن و سکوت قلم نويسندگان، جامعه دچار رکود و خلا فرهنگي خواهد شد و در وراي اين خلاء عظيم، آسيبهاي اجتماعي با شدت به آن حملهور ميشوند.
ارتباط و انتساب بين پيوند و جدايي اجزاي جامعه در حد واماندگي، کتاب است و اگر راه نجاتي براي پرورش اخلاقيات و ساخت موقعيتهايي با افق روشن باشد همان کتابخواني است و اين قهر بي معناي افراد جامعه با کتابخواني، کتاب را از سبد کالاي خانواده به بيرون پرتاب کرده است. در کشورهاي ديگر به چشم ميبينيم که در زمانهايي مانند طي کردن فاصله دو ايستگاه اتوبوس يا قطار مردم از مطالعه نسخههاي چاپي کتاب يا روزنامه بهره ميبرند و اين فقط مختص به جوامع توسعه يافته نيست، هر کشوري که در مسير توسعه نيز گام بر ميدارد اين قاعده را رعايت و فرصت مطالعه را فراهم ميکند و اين واقعيت نيز قابل ذکر است که علاقمندي مردم به مطالعه باعث گسترش آن ميشود. تبليغات رايگان و کمکرساني به پروژههاي فرهنگي خيلي به اين اتفاق ارزشمند کمک کرده است.
در فضاي کنوني جامعه که شبکههاي مجازي رشد قارچگونهاي داشته اند کتابها و نويسندهها بيشترين صدمه را ديدهاند . کتابهاي ارزشمندي که قصابي ميشوند و تکه و پاره به خورد افرادي داده ميشود که وقت کتابخواني ندارند و اين البته حال و روز قشر فرهيخته و کتابخوان ماست وگرنه که شبکههاي اجتماعي براي ساير اقشار حکم تفريح گاه را دارد در حاليکه در بين پيامهاي طنز و سرگرمي و ... عمرشان را تباه ميکنند. خواندن يک کتاب کامل با نور بسيار شديد و مضر تبلت و تلفن همراه (اگرچه نورشان را ميتوان تنظيم کرد اما باز هم مضر است) با کلماتي که بسيار کوچکتر از اندازهاي هستند که چشم را ناراحت نکنند کاري بسيار سخت است. مثلا خواندن يک کتاب 400 صفحهاي در تلفن همراه که چند روز طول ميکشد قطعا صدماتي را به چشم خواهد زد .
لذت تورق کتاب جاي خود را به نور کور کننده و صدمه زننده تلفن همراه و تبلتها و ... داده است. لذتي که با کتاب واقعي، بدن و چشم در حالت استاندارد و راحت دو چندان ميشود. از تبعات جسماني اين پديده تازه که بگذريم سخن از روال منطقي کتابها پيش ميآيد که با تکه تکه شدن از بين رفته. سطرهايي که جالب به نظر ميآيند در گروهها و کانالها ميچرخند در صورتيکه خواننده اصلا پي به موضوع اصلي نميبرد و استنباط هر ذهني در مورد آن پاراگراف چيزهايي متفاوت است (چون خواننده از پاراگرافهاي قبل و بعد آن بي خبر است) و البته تنبلي در خوانش کتابها به اين موضوع دامن زده است و کمبود وقت و بي حوصلگي بهانهاي است براي اينکه روال مفاهيم کتاب از دست خواننده بيرون برود.
پيامد اين سبک مطالعه آشوب و آشفتگي ذهني است که درست نقطه مقابل انسجام ذهن در برابر خواندن کتاب واقعي است و نه مجازي. در خيلي از مواقع بدليل حجم زياد پيامهاي ارسالي، چشم ميبيند اما واقعا مطالب خوانده نميشود. در طول قرنها کتابها براي توان افزايي ذهن و منش و سبک زندگي انسانها نگارش شده اند ولي در حال حاضر و به مدد شبکههاي اجتماعي ابزار توان افزايي ذهن جاي خود را به کج فهميها داده است. از هر دري سخني گفتن جوانان را به آگاهي نميرساند و مطالعات سطحي هرگز جاي خود را به مطالعه عميق نخواهد داد.
کتابخواني کهن الگويي است که بازتاب آن وقار و دانايي است، حراست از اين بخش از آگاهي جامعه به عهده نويسندههاست که با تيراژ 300 جلد در برابر 84 ميليون نفر جمعيت در حال مرگ و نابودي است. نکته تاملبرانگيز اينجاست که حقالتاليف نويسنده در سيستم مجازي به جيب چه کسي ميرود و به هر حال هر کسي که در شبکههاي اجتماعي وقت سپري ميکند هزينهاي براي آن پرداخت کرده است پس در اين صورت آيا هزينه دانلود کتابها تقديم به افرادي غير از نويسنده و ناشر ميشود؟ (اگرچه برخي از سايتها کتابها را از نويسنده ميخرند اما نفرات بعدي که کتاب را ميخوانند پولي به نويسنده و ناشر پرداخت نميکنند مگر هزينه اينترنت که قطعا به جيب نويسنده نخواهد رفت. البته منکر کار بسيار نيکوي قرض دادن کتاب نميشويم اما اينترنت در عرض کسري از ثانيه کتاب را به هزاران نفر بدون اجازه قرض ميدهد!) آيا زحمات نويسنده و ناشر مزدي ندارد و آيا اين نوعي برداشت بياجازه از اثر نميشود؟ آيا فلج و زمينگير کردن کساني که خوراک ذهن يک اجتماع را توليد ميکنند به صلاح حال و آينده جامعه ماست؟
کساني که ميپندارند دنياي مجازي مانند هر کار ديگري مانند سفارش کالا، پرداخت پول و ... ميتواند جاي مطالعه واقعي را بگيرد بسيار در اشتباه هستند و بايد منتظر تبعات و تغيير شکل ناهنجار فرهنگي در سطحي گسترده باشند. هرچند هر پديده معلول و ناقصي همچون کتابخواني مجازي خود به خود پس از مدتي از چرخه حذف ميشود اما به هرحال تا زماني که وجود داشته باشد آسيبهاي خود را وارد خواهد کرد . نکته پررنگ و تاثيرگذار و مخرب ديگر که درحال گسترش و پيشروي است ابتذال از نوع غلطهاي املايي است که مانند هرز گياه برتنه نوشتار جامعه ميپيچد. غلطهاي املايي عمدي و جملات ناتمام که در واقع مطالب را تهي از معنا ميکند که اگر چشمها به اين غلطهاي املايي عادت و ذهنها آن را باور کند به سختي ميتوان دوباره کلمات صحيح را احيا کرد. اصول و قواعد نوشتن به طور کلي رعايت نميشود چون فيلتري براي عبور مطالب و همينطور نقد روش مندي وجود ندارد.
ارائه مطالب بي مصرف و هجو در حال گسترش در حافظه ملي ماست و اين تغيير نگرشها نه تنها اطلاعات با ارزشي به آن تزريق نميکند بلکه باعث تغيير شکلي خطرناک در آن خواهد شد و چون اين پديده روندي بسيار آهسته و نرم دارد شايد خطر آن به يکباره آشکار نشود و اين تغيير شکل و تخريب تدريجي آهسته آهسته به کار خود ادامه بدهد. تلگرام، اينستاگرام و ساير نرم افزارهايي از اين دست براي اين ساخته شده اند که مکملهايي براي آسانتر شدن برخي از جنبههاي زندگي باشند اما جايگزين و مخرب نه .
در آخر ذکر اين نکته خالي از لطف نيست که زناني که کتاب ميخوانند، زناني که اندکي از هزينههاي اضافي و بي مورد را صرف خريد کتاب ميکنند، در زندگي قوي تر و با آگاهي بالاتر ظاهر ميشوند و کودکان آنها در آينده به احتمال بسيار زياد اهل مطالعه خوهند بود. مطالعه از زنان افرادي قوي ميسازد که در مقابله با مسايل و مشکلات بسيار کارآمدتر رفتار ميکنند.
نگاه عقلاني به موانع و سعي در رفع آنها حتما بازتاب خوبي در برچيده شدن کسادي بازار کتابخواني خواهد داشت. آشتي مردم با کتاب و جا افتادن فرهنگ مطالعه عميق راه درازي در پيش دارد و رونق و رواج کتابخواني مشارکت عموميو همگرايي ملي را ميطلبد تا در عصر تکنولوژي، ماشينها لذت کتابخواني را از ما نگيرند.
http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=257063
ش.د9502180