صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۳  ، 
کد خبر : ۲۹۶۶۲۹

یادداشت روزنامه های 24 آبان 1395

آدرس غلط و پالس خطرناک غربگرایان

محمد ایمانی در کیهان نوشت:
آمریکا ملتهب است. انتخابات، این التهاب را به مرز تب رساند. و تب، دلالت بر عفونت و بیماری می‌کند. آیا این تب و التهاب، محدود به «هیلاریدن» و «ترامپیدن»- برای شکست یا ناکامی یکی از این دو غمگین یا شادمان شدن- است یا با بحرانی عمیق‌تر روبرو هستیم؟ آیا ما در ایران باید از پیروزی هیلاری شادمان می‌شدیم و اکنون باید غمگین باشیم؟ نقشه راه ما برای دوره جدید- فراتر از موضوع برجام- چه باید باشد؟
1- اگر هیلاری کلینتون قرار بود ظاهر و طمطراق لیبرال- دموکراسی آمریکا را نمایندگی کند، ترامپ پرده را بالا زده و نماینده کوچکی از باطن «بدون روتوش» دولت- ملت آمریکا در فراز و فرود تمدنی 250 ساله است. می‌توان گفت ترامپ سیاستمداری نکرده است؛ یا مشاور املاک و سپس کاباره‌دار بوده و فاسدالاخلاق است. می‌توان او را به سیاق بخشی مهم از رسانه‌های آمریکا و غرب، دیوانه و خطرناک خواند. اما اولا او هرچه هست، از نگاه مردم آمریکا به ویژه طبقات عاصی و مستاصل- که قدرت شبکه‌سازی و شورش و اعتراض (بروز اجتماعی و سیاسی نارضایتی) را ندارند- ترجیح داده شده است، به ویژه زمانی که بخشی از جمهوریخواهان نیز از نامزد حزب حاکم حمایت کردند. ثانیا مگر فساد دیگران در حاکمیت آمریکا کمتر از ترامپ است؛ از فساد اخلاقی بیل کلینتون بگیرید تا بدمستی‌های بوش و هیلاری کلینتون و خانه ویلایی 2800 متری اوباما. اوباما در حالی در این ویلای اشرافی ساکن می‌شود که شمار فقرای مطلق و فاقد سرپناه در آمریکا به 44 تا 48 میلیون نفر (یک پنجم کل جمعیت) رسیده و ایالات متحده با 20 هزار میلیارد دلار بدهی، بدهکارترین کشور دنیاست، بی‌آن که در معرض محاصره و تحریم بوده باشد. ناآرامی شهرهای آمریکا را فراگرفته، اما عجیب اینکه اینها هنوز طرفداران طبقه حاکمند و قطعا اگر روزی نوبت طبقات مستضعف و مستاصل برسد، شعله‌های شورش و آشوب چند برابر خواهد شد.
2- چند هزار‌کیلومتر دورتر از ما، آمریکا تب کرده و عجیب اینکه محافلی در ایران ما از آن تب، به لرز افتاده‌اند. چرا؟ واقعا برای ناکامی یکی از دو رقیب ناراحتند؟ یا نگرانی مهم‌تری در میان است. غربگرایان دهه‌هاست که از آمریکا و غرب، الهه‌ای سزاوار تقدیس و تسبیح و تنزیه ساخته‌اند و این پرستش چنان عمیق است که مثلا اگر در غرب به کلینتون لقب «الهه جنگ» دادند- نمونه‌اش جنگ وحشیانه لیبی- این جماعت برای او تصویر «الهه صلح» را ترسیم می‌کنند؛ انگار نه انگار که او بارها به پدید آوردن طیفی از تروریست‌ها (از طالبان تا داعش) اذعان کرد و یا تحریم‌های خصمانه موسوم به «تحریم‌های فلج‌کننده» را علیه ملت ایران به‌کار گرفت. بنابراین غربگراها نمی‌توانند اگر غیرت ایرانی دارند، از ناکامی چنین دشمنانی ناراحت باشند. نگرانی واقعی این جماعت، از برملا شدن گوشه‌ای که از تباهی انباشته در سیاست و حکومت کشوری است که او را به «کدخدایی» به رسمیت می‌شناختند و وقتی می‌خواستند از «حکمرانی خوب» بگویند، «آمریکا جلّ جلاله»! را آدرس می‌دادند. ناگهان ظرف چند ماه تبلیغات انتخاباتی، این بت پرآرایه فرو ریخته است.
3- نظرسنجی روز ماقبل انتخابات، بسیار قابل توجه است. نظرسنجی مشترک موسسه مورنینگ کنسالت و پولیتکو نشان می‌داد «85 درصد آمریکایی‌ها در توصیف احساسات خود درباره انتخابات خواهان پایان یافتن آن هستند؛ 72 درصد نسبت به انتخابات مضطرب هستند و 71 درصد نیز درباره آن نگرانند. آمریکایی‌ها همچنین در توصیف عواطف خود نسبت به انتخابات؛ 53 درصد خشمگین، 50 درصد ناراحت و 39 درصد افسرده بودند. تنها 25 درصد مردم گفتند نسبت به انتخابات حس رضایت و خرسندی دارند.» اینها علایم یک جامعه عاصی اما مستأصل است و همین «غربگرایان شرق» را با یک چالش بی‌پاسخ مواجه می‌کند؟ اگر دموکراسی لیبرال، پایان تاریخ است و مدلی بالاتر از آن نخواهد آمد، پس مردم آمریکا چه مرگشان شده که روز قبل از انتخابات چنین به هم ریخته‌اند؟ و چرا- به قول خود غربی‌ها- «ترامپ دیوانه» (اما صریح و فاش‌گو) را بر «کلینتون دروغگو» ترجیح داده‌اند؟ آیا با اتفاقی مهیب‌تر از فروپاشی ساختمان‌ها در 11 سپتامبر 2000 که متوجه ساختار است، روبرو نیستیم؟ بی‌خود نبود که اوباما احساس خطر کرد و گفت «پس از انتخاباتی خسته کننده و عجیب، باید همدیگر را به چشم هموطن و نه رقیب نگاه کنیم و اینکه هر چه باشد، ما برترین کشور دنیا هستیم». این حسن برتری‌طلبی، تنها باقی مانده تمام اندوخته تمدنی آمریکاست اما طبیعتاً در محرومان و ناراضیان و غارت شدگان جامعه آمریکا حسی را برنمی‌انگیزند.
4- این همه بدان معنا نیست که ترامپ یک انقلابی یا رابین هود است و ساختار را به هم خواهد ریخت. او جزئی از همین ساختار سرمایه‌سالار است که محافلی چون «لابی صهیونیستی و دوحزبی ایپک» یا حلقه مافیایی «بیلدربرگ» بر آن حکومت می‌کنند. همین حالا ترامپ هنوز در کاخ سفید مستقر نشده، طیفی از نومحافظه‌کاران- نظیر نیوت کینگریچ، باب کروکر، رودی‌ جولیانی، سارا پیلن، کریس کریستی و...- بر وزارتخانه‌ها چنبره زده‌اند و از آن طرف، کنگره با اکثریت جمهوری‌خواه، ترمز ترامپ را در بسیاری از روندها خواهد کشید. ترامپ تنها نماد «تغییرطلبی» بود و به احتمال قوی نخواهد توانست تغییر (CHANGE) واقعی را عملی کند، چنان که اوبامای هیجان‌انگیز نتوانست. اوباما رام شد و احتمالاً ترامپ هم ظرف چند ماه رام خواهد شد؛ اما همچنان که پوچ درآمدن اوباما موجب سرخوردگی‌هایی در داخل و خارج آمریکا شد- و هزینه آن پای نظام سیاسی آمریکا تمام خواهد شد- تمام شدن قریب‌الوقوع «ترامپ خیالین» برای رأی دهندگانش نیز موجب تشدید شکاف ملت- دولت می‌شود و نظام سیاسی آمریکا را در حوزه «اصلاح‌پذیری» به حد اشباع می‌رساند؛ جایی که مرز شورش و انقلاب است. فراموش نکنیم اوباما هم وعده‌های اقتصادی بزرگ داده و مدعی تشکیل کشور فلسطین در کنار اسرائیل بود و از پایان جنگ در خاورمیانه دم می‌زد، اما آن وعده‌ها عملی نشد و او پای اسرائیل و سرکوب فلسطینی‌ها ایستاد و جنگ‌های نیابتی یا مستقیم را- با نقش‌آفرینی ویژه هیلاری کلینتون- به عراق و سوریه و لبنان و یمن و لیبی تحمیل کرد. او در ماه‌های اول در مساجد ترکیه و مصر و مالزی حاضر می‌شد و عوام‌فریبی می‌کرد. به این معنا، اوباما و دولتش پوپولیست‌تر از ترامپ بودند و غربگراها در تفکیک این دو آدرس غلط می‌دهند.
5- نقشه‌کلی «صهیونیسم مسیحی» (مثلث آمریکا، صهیونیسم و انگلیس) را نباید در آمد و شد دولتمردان آمریکایی گم کرد و بر همین اساس باید فراتر از موضوعاتی نظیر برجام، نقشه و استراتژی داشت. بلوک غرب با سیادت آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم روی موج قدرت گرفت. انقلاب اسلامی 1979 و مقاومت و بیداری برآمده از آن در منطقه، در این فزایندگی قدرت سکته ایجاد کرد. حمله اول آمریکا به عراق و فروپاشی شوروی در آستانه دهه 1990 میلادی بر جسارت زمامداران کاخ سفید افزود؛ به ویژه اینکه این روند قدرت افزایی با انقلاب‌های مخملی در بلوک شرق (نظیر چکسلواکی)، شدت گرفت. آمریکا حتی بعدها با انقلاب مخملی در صربستان و گرجستان و اوکراین و قرقیزستان، تا دروازه‌های مسکو نیز نزدیک شد. اقتضای این دوره استکبار، طرح‌هایی مثل قرن جدید آمریکایی، خاورمیانه جدید، جنگ جهانی چهارم (صلیبی) و پایان تاریخ است که در مراکزی نظیر آمریکن اینترپرایز نوشته یا توسط کسانی چون فرانسیس فوکویاما و سوزان رایس و پل ولفوویتز بر زبان جاری شد؛ یعنی اینکه برای اعلام تاج گذاری آمریکا در جهان فقط فتح خاورمیانه مانده است. بوش در چنین دوره‌ای روی کار آمد.
6- هیئت حاکمه آمریکا و صهیونیسم مسیحی اما از سال 2005-2006 با شروع شکست‌ها در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، فهمیدند روند و پروسه خلاف پروژه آنها پیش می‌رود تا جایی که سعودی‌ها طعنه زدند و گفتند «عراق را در سینی طلا گذاشتید و تقدیم ایران کردید». هزینه‌های دو جنگ عراق و افغانستان، بدهی آمریکا را از 4 هزار میلیارد، به 14- 15 هزار میلیارد دلار رساند. در چنین وضعیتی بود که باب مذاکره با ایران- به بهانه عراق- را در دولت بوش گشودند. یعنی اقتضای ناتوانی‌های این دوره آمریکا، عملیات فریب و «دستکش مخملین روی دست چدنی» بود که با آمدن اوباما به شکل متمرکزتری اجرا شد؛ بی‌آن‌که جنگ‌افروزی و دشمنی فروکش کند. دموکرات‌هایی که تحریم‌های جدی را در دولت بیل کلینتون با قانون موسوم به داماتو، علیه ایران به‌کار گرفته بودند، این بار نیز تحریم‌های فلج‌کننده را در پیش گرفتند و به جای جنگ‌های پرخسارت و مستقیم در منطقه، به جنگ‌های نیابتی کم‌هزینه و پرسودی روی آوردند که موجب فروش سالیانه 100 میلیارد دلار سلاح به رژیم‌های مرتجع می‌شد، ظرفیت و انرژی بیداری و مقاومت اسلامی را درگیر فرسایش می‌کرد و رژیم‌های مرتجع‌تر را سرسپرده‌تر می‌نمود. ملت ما و ملت‌های منطقه آن‌قدر که در این دوره خسارت دیدند، در دوره بوش خسارت ندیدند.
7- دولت ترامپی نومحافظه‌‌کاران، مجبور است همین پروژه مقدور در غرب آسیا را ادامه دهد. آنها اگر در دوره بوش صراحتا از جنگ جهانی چهارم علیه 23 کشور اسلامی سخن می‌گفتند، امروز حرف مشترک رابرت کیسینجر و ژنرال موشه یعلون (وزیر جنگ رژیم صهیونیستی) را مبنی بر اینکه «جنگ سوریه جنگ جهانی سوم است»، خواهند پذیرفت و قطعا برخلاف ادعای ترامپ، فشار بر دولت سوریه را بر جنگ با داعش ترجیح خواهند داد. آنها می‌دانند با ایران نمی‌توانند بجنگند و موفق از میدان بیرون بیایند، همچنان که صهیونیسم مسیحی در افغانستان و عراق و لبنان و غزه و سوریه و یمن نتوانست. ایران همچنان خار چشم آنهاست و همچنان باید پروژه «نرمالیزاسیون انقلاب اسلامی» به کمک جریان «غربگرا» و «غرب‌هراس» در دستور کار باشد؛ پروژه‌ای برای تهی کردن جمهوری اسلامی از سیرت و محتوا با دو ابزار «تهدید» و «تطمیع و فریب».
8- اینجا قطعا به ویژه از سوی جریان غربگرا، پای اروپا به میان کشیده خواهد شد، با این توجیه که برای مهار آمریکا باید از اروپا کمک گرفت؛ حتی اگر در تناقض با ادعای دیروزشان باشد که می‌گفتند «اروپایی‌ها آقا اجازه‌اند و بستن با کدخدا راحت‌تر است، باید سراغ خود آمریکا برویم». جریان غربگرا چه کلینتون روی کار می‌آمد و چه حالا که ترامپ پیروز شده، به فشار و تهدید آمریکا برای ترساندن مردم نیاز دارد تا آن را خرج انتخابات کند و چه چیزی بهتر از ترامپ؛ حتی اگر ظاهرا بد او را بگویند. اروپایی‌ها در کنار آمریکا، «پلن بی» صهیونیسم مسیحی هستند بلکه نقشه اول و اصلی بدون نقش‌آفرینی آنها امکان‌پذیر نیست. مرور بندهای مداخله‌جویانه «سند راهبردی اروپا برای روابط با ایران» در زمینه حقوق بشر انتخابات و احکام اسلامی مجازات و لزوم اجرای FATF و الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی (برای مبارزه با گروه‌های تروریستی) و لزوم به رسمیت شناختن اسرائیل و نگرانی دوباره برنامه موشکی ایران و لزوم آزادی زندانیان سیاسی و دوتابعیتی و... از چنین نقشه‌ای حکایت می‌کند. صورت مسئله روشن است. تا از این طرف برخی تصمیم‌گیران یا تصمیم‌سازان و روشنفکران و اصحاب حزب و رسانه، پالس ضعف و ترس و استیصال به خارج می‌فرستند، تهدیدها رو به فزونی خواهد بود. مردم خود باید این ایستگاه‌های ارسال پالس و رمزها را کور کنند. مسئله، برجام و FATF و IPC نیست بلکه آن مرکزیتی است که برجام‌های 1 و 2 و 3 و 4 را توجیه می‌کند و اضطراری می‌نمایاند.

احتکار هوا

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
برای دولت اعتدال، نتیجه انتخابات در کشوری واقع در آن‌ سوی اقیانوس اطلس مهم‌تر است یا ریه شهروندانش؟! بگذارید این سوال را جور دیگری بپرسم: اینکه خانم کلینتون مغلوب آقای ترامپ شود، دولتمرد یا دولتزن ما را بیشتر باید مغموم کند یا این هوای آلوده بی‌رحم؟! از حسن روحانی جمله قصاری هست بدین منوال: «آمارهای اقتصادی را جیب مردم باید تایید کند»! باورم هست ذیل این جمله، اندازه یک کتاب می‌توان جمله قصار نوشت! مثلا «آمارهای مربوط به سالم بودن هوای کلانشهرها را، نه سرکار خانم ابتکار، که ریه مردم باید تایید کند!» تایید می‌کند؟! وقتی مردم خوزستان و ایلام و اصلا همین تهران خودمان از خانم ابتکار ناراضی باشند، چه سود فلان نهاد بین‌المللی، از ایشان به عنوان «بانوی زمین» یاد کند؟! وقتی فواید برجام از روی کاغذ فراتر نمی‌رود و وقتی لغو تحریم‌ها تنها و تنها محدود مانده روی برگه توافق، چه سود از جایزه موسسه انگلیسی به وزیر امور خارجه؟! آری! چه سود اگر حسن روحانی ساعاتی بعد از اعلام شکست کلینتون از ترامپ، مدعی شود نتیجه انتخابات آمریکا تاثیری بر حرکت دولت ایران ندارد، وقتی رفتار و گفتار حضرات و شرکای رسانه‌ای، دقیقا خلاف گفته رئیس قوه مجریه را نشان می‌دهد؟! آیا جز این است که ناظر بر حفظ برجام، دعا دعا می‌کردند کلینتون منتخب مردم آمریکا باشد؟! آیا جز این است که جلو جلو و هنوز یک روز مانده تا اعلام نتیجه انتخابات، پیروزی هیلاری را تبریک گفتند؟! چنان می‌گفتند ترامپ دیوانه، بی‌عقل، کم‌خرد، سفیه و نادان است، کأنه هیلاری، همان «مادر در افق محو شده هاچ زنبور عسل» است، نه «ام داعش»! و حالا هم، ذکر ایام هفته آقایان، مختصر در این وجیزه شده که برجام، یک توافق بین‌المللی ثبت‌شده در سازمان ملل است که ماندگاری آن منوط به آمد و شد سران کاخ سفید نیست! کاش تنفس در هوای سالم هم اندازه نتیجه انتخابات آمریکا و تاثیر آن روی توافق، مهم بود برای حضرات! واقعیت آن است که هوا بس ناجوانمردانه، نه سرد است و نه گرم، بلکه «آلوده» است! شعرا واجب است یک تجدید نظر اساسی در سروده‌های خود کنند! کجای پاییز، پادشاه فصل‌هاست؟! اینجایش که در کنار غم یار و دوری آفتاب، باید شاهد هجران هوای سالم هم باشیم؟! «وارونگی هوا» پدید نمی‌آید الا از «وارونگی سیاست»! طرف، رئیس سازمان محیط زیست است؛ به جای همدردی با مردم بینوای این همه کلانشهر آلوده، سفره دل پیش رسانه اجنبی باز می‌کند که توافق باید جوری تنظیم شود که بتواند هوای ما را در انتخابات 96 داشته باشد! باید هم مهاجرت کنند از این شهر، پرنده‌های محبوب! شده در حکم قفس! خاک گرفته پنجره «حوا» را! «آدم» جایی را نمی‌بیند، الا دود و گرد و غبار! «برج میلاد» گم شده! هوا نیست! «فردوسی» در میدانش هیچ حال خوشی ندارد! امان از این سیاست خاکستری! امان از وقتی که برای مسؤول ما، رای نیاوردن کلینتون در آمریکا مهم‌تر باشد تا جان مردم هموطن خودش! سیاست وقتی از صداقت، صفا، یکرنگی و خلوص تهی شود، تنفس در هوای سالم هم بدل می‌شود به آرزو! بله! هوا آنقدر آلوده هست که ما اصلاح و پیرایش آن را فقط از یک دولت متوقع نباشیم لکن مساله اینجاست که دولت فعلی، اصلا انگار نه انگار! حتی به روی مبارک هم نمی‌آورد! دولت فعلی، مذاکره بی‌نتیجه با سران کدخدا را بلد است اما اینجا وقتی شهردار، چند ماه بعد از آنکه پیروزی روحانی را به وی تبریک گفت، حاضر شد در صورت گرفتن امکان و اختیار، مسؤول هوای شهر شود، دولت اصلا انگار نه انگار! این بی‌محلی، بی‌محلی دولت اعتدال به شهردار تهران نبود، بلکه بی‌اعتنایی حضرات به ریه شهروندان تهرانی بود! و تمثیلی آشکار از بی‌اعتنایی به ریه همه مردم ساکن در همه کلانشهرها! پس خوشا به حالت ‌ای روستایی! سیاست اگر این همه کثیف و دروغ و آلوده است، همان به سر و کله زدن با گاو شیرده! ما در شهر، چشم‌مان جز ذرات آلاینده وعده نمی‌بیند! وعده 100 روزه! وعده گلابی! و تازه! نعمتی را که در این هوای آلوده توان دیدنش را نداریم، باید شکرگزار هم باشیم! نعمت خانم ابتکار! نعمت احتکار هوا! نعمت بانوی زمین!
بروید از این شهر، کبوترها! اینجا به دشمن، ایمیل فرستاده می‌شود اما برای شما خبری از آسمان نیست! خوش به حالت خانم کلینتون! بی‌آنکه ترامپ را شکست دهی، روزنامه هوادار روحانی، رنگ لباس تو را با رنگ لباس رئیس‌جمهور، ست کرد! و قبلا هم لوگویش را با رنگ پرچم فرزندان تکفیری‌ات! ما اما دیروز، در همین «وطن‌امروز» خود را هماهنگ کردیم با رنگ هوای شهر! و با ریه شهروندان! هموطن! هوایت را داریم، ولو آنکه هوایت را سرشار کرده باشند از سیاست و دغل و دروغ! چشم ما هنوز تو را می‌بیند حتی در «مجلس ختم هوا»! حالا دیدی «سمات» را از «سیاست» خیلی باید جدی‌تر گرفت؟! حالا دیدی «پادشاه فصل‌ها»، نه این پاییز لعنتی که همان فصلی است که هوای تو را تازه‌ کند؟! امروز تا هر روز که او بیاید، جنگ میان «سمات و سیاست» است! الا‌ ای ابنای آدم! حالا حتی «هوا» هم غایب است!

کتابخوانی،شاخصه توسعه


سید رضا صالحی امیری در ایران نوشت:

جامعه فعال، پویا، زنده و امیدوار با کتاب انس و الفتی عمیق دارد. کتاب، همچون گلی است که بر درخت روح بزرگان اندیشه می‌روید و مهمترین تغذیه ذهن انسان­ ها را شکل ‌داده و تداوم حیات جامعه را تضمین می‌کند. کتاب مهمترین سند سازنده آینده جامعه است که در عین حال، رسالت ارتقای دانش و آگاهی و علم را در بطن خود به همراه دارد. کتاب محور و عمود خیمه استوار فرهنگ است. کتاب ، شاخص مهم توسعه است و توسعه پایدار بدون کتاب امکانپذیر نیست. برای دستیابی به قله­ های تعالی و توسعه، به جای نگاه تک بعدی به الگوهای توسعه و محوریت اقتصاد در برنامه ­ریزی­ ها، باید روح فرهنگ سرشار از فضیلت و معرفت ایرانی- اسلامی را در آن بدمیم و به نقش مؤثر فرهنگ در پیشبرد برنامه‌ها و تسریع در رسیدن به اهداف مورد نظر توجه داشته باشیم. گسترش علم ارتباطات و فناوری‌های روزآمد و تجربه روندهای توسعه کشورها در جهان امروز، موجب شده تا عنصر آگاهی ­بخشی و دانش­ افزایی بیش از هر زمان دیگری اهمیت یابد. با وجود فن آوری‌های نوین و رشد حیرت انگیز ابزارها و محمل‌های ارتباطی، کتاب کماکان به عنوان جدی ­ترین و معتبرترین منبع اطلاعاتی و دانایی و آگاهی مطرح است. بیان اندیشه و فکر اندیشمندان و متفکران، در قالب کتاب ظهور و بروز می‌یابد.
ایران اسلامی از دیرباز مهد تمدن و فرهنگ بوده و آثار بسیار گرانبها و دانشمندان بزرگی را طی قرون متمادی به عنوان سرمایه فرهنگی به خود دیده است. ما ایرانیان که با کتاب آشنایی و انس دیرینه‌ای داشته­ ایم و پیشینیان ما در ایران باستان، از تمدن‌های پیشتازی بودند که برای نوشتن، خط را اختراع کردند؛ همچنین با پذیرش دینی که مهمترین اعجاز پیامبر آن، کتاب قرآن بود و با وجود مفاخر و بزرگان عرصه اندیشه و فرهنگ و پیشتازی ما در تولید علم در قرن ­های طلایی اسلام در قالب کتاب، وضعیت امروز مطالعه ­مان تناسب و سنخیتی با این پیشینه ارزشمند ندارد.
ضرورت حیاتی کتابخوانی در وضعیت کنونی ما، از چنان اهمیتی برخوردار است که برای دستیابی به قله­ های توسعه هیچ فرصتی را در این مسیر نباید از دست بدهیم. توسعه فردا در گرو آگاهی، مطالعه و خوانش امروز است. مردم باید به این باور برسند که کتاب اکسیر نجات بخش جامعه و تسهیل گر مسیر رسیدن به رشد و توسعه و تعالی است. در کنار نیاز به خوراک و پوشاک و مسکن و شغل و حمل و نقل و... نیاز به کالای فرهنگی و در رأس آن کتاب نیاز عاجل و فوری جامعه امروز است تا با مجهز کردن خود به سلاح دانایی و آگاهی، در برابر تندبادها و طوفان­ های فرهنگی، کشتی فرهنگ غنی ایرانی -اسلامی در این دریای مواج با ثبات و قدرتمند به مسیر متعالی خود ادامه دهد.
برگزاری هفته کتاب فرصت مغتنمی برای بهره گرفتن از عطر و بوی دل­ انگیز فضیلت و دانایی است تا اهالی فضل و دانش و علاقه­ مندان عرصه فرهنگ چند روزی در این فضای پر رایحه تنفس کنند. امیدوارم با تلاش همگانی،  کتاب جایگاه اصلی خود را در جامعه بازیابد و کتابخوانی به یک عادت‌ مستمر در زندگی ما تبدیل شود. بی‌شک در سبک زندگی ایرانی -اسلامی، انس با کتاب یک ویژگی و مؤلفه اصلی محسوب می ­شود. رهبر فرزانه و فرهیخته انقلاب که توجه جدی به حوزه کتاب داشته و دارند در اهمیت کتاب و کتابخوانی تأکید کرده ­اند که: «باید کتابخوانی به سنت رایج مردم تبدیل شود.» ما باید سهم فرهنگ و محصولات فرهنگی مفید را در سبد خانوار افزایش دهیم. اکنون این سهم نحیف و ناچیز است و ما باید آن را فربه کنیم.
دولت یازدهم از ابتدای خدمت خویش نسبت به این حوزه رویکرد حمایتی داشته و حمایت از اصحاب فکر و قلم و نشر را وظیفه ذاتی خود می ­داند و بر همین اساس تلاش کرد تا با اصلاح قوانین و کاهش تصدی­گری و دخالت­ های غیرکارشناسی، امور مربوطه را به صاحبان و متولیان اصلی این حوزه بسپارد.
برای نمونه می­ توان به واگذاری بخش قابل توجهی از نمایشگاه  بین­ المللی کتاب به بخش غیردولتی اشاره کرد. همینطور حمایت از بخش خصوصی و تمرکز زدایی و سیاست های تشویقی و ترغیب به کتابخوانی مانند روستاهای دوستدار کتاب یا پایتخت کتاب و.... این روند در دوره جدید هم کماکان ادامه خواهد داشت و سرعت بیشتری خواهد گرفت. به رغم کاستی‌ها و موانع و مشکلات تا حدودی زمینه بازگشت نخبگان و فرهیختگان به فضای فرهنگی کشور فراهم شده و توجه جدی به دغدغه‌ها و چالش‌های حوزه کتاب و قلم و تلاش و برنامه ریزی برای رفع آن­ها از اولویت­ های کاری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواهد بود. توجه جدی به نهاد کتابخانه­ های عمومی و تلاش و مدیریت سختکوش و کارآمد آن، نویدبخش آینده ه­ای روشن تر است و دستگاه­های فرهنگی دولت همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان اسناد و کتابخانه ملی نقش مؤثری در این میان ایفا می­ کنند. شکل گیری مجمع کتابخانه­ های بزرگ کشور(مکتب) و اهتمام بر حرکت منسجم و هم ­افزای کتابخانه  ها از دیگر دستاوردهای این دولت است. حقیر که نزدیک به سه سال افتخار مسئولیت کتابخانه ملی را داشتم خود را عضو افتخاری خانواده بزرگ، کم ­توقع و سختکوش کتابداری می ­دانم و این روز را به تمام ناشران، نویسندگان، مترجمان و پدیدآورندگان کتاب و کتابداران و کتابفروشان عزیز صمیمانه تبریک می­ گویم. فرصت را مغتنم شمرده و از تمامی دست ­اندرکاران بزرگداشت هفته کتاب و کتابخوانی در سراسر کشور که گام بلندی در راستای بهبود وضعیت کتابخوانی برمی ­دارند، قدردانی می­ کنم و بر این اعتقادم که گره­ های فروبسته اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با اکسیر فرهنگ و سرانگشتان کتاب باز خواهد شد.

انتخابات آمریکا و چالش 96 در ایران

احمد شیرزاد در آرمان نوشت:
انتخابات ایالات متحده آمریکا بر جریانات سیاسی درجهان اثرگذار است. آمریکا کشور مهم وتنها ابر قدرت جهان است. طبیعتا اتفاقات در این حد می‌تواند برجریانات سیاسی درجهان اثر گذار باشد. اما تاثیر انتخابات آمریکا بر انتخابات ایران بسیار ناچیز است. البته مسائل جانبی انتخابات آمریکا می‌تواند بر انتخابات ایران تاثیر بگذارد. مثلا اگر برجام به طور کلی در دوران ترامپ با مشکل مواجه شود قطعا این مشکل برانتخابات ایران تاثیر خواهد گذاشت. اما آیا این اتفاق به وجود خواهد آمدیا نه؟ و چه مولفه‌هایی موجب می‌شود این اتفاق به وجود آید؟ در صورت وقوع این اتفاق دولت ایران استراتژی مقابل آن را در دستور کار خود قرار خواهد داد؟ سوالات مختلفی در مورد اعمال فشار آمریکا بر برجام به وجود می‌آید. در صورتی که آمریکا بتواند روند جهانی را بر هم بزند و ایران هم نتواند در مقابل آن عکس العملی انجام دهد آنگاه ممکن است تغییرات در آمریکا بر انتخابات ریاست جمهوری در ایران اثرگذار باشد. البته در این صورت باید بررسی کرد تقابل ترامپ با برجام برتمامی جناح‌ها در ایران اثر می‌گذارد یا تنها برجناح طرفدار دولت اثرخواهد گذاشت؟ مجموعا احتمال تاثیرگذاری انتخابات آمریکا بر انتخابات ایران بسیار ضعیف است و جایی برای نگرانی در این مورد وجود ندارد. البته شهروندان ایران و بسیاری از کشورهای دنیا با روی کارآمدن ترامپ نگران صلح جهانی هستند. آقای ترامپ با توجه به مسئولیت ناپذیری که از خود به نمایش گذاشته نشان داده است که دارای شخصیت غیر قابل اعتمادی است و روند صلح جهانی را با مشکل روبه‌رو خواهد کرد. روی کار آمدن ترامپ موجب برخی دلنگرانی‌ها در مورد برجام شده است. این درحالی است که برجام یک توافق جهانی است و در طول چند ماه گذشته برنامه جامع اقدام مشترک مقدار زیادی نهادینه شده و مجموعه اعضای شورای امنیت نیز به این نتیجه رسیده اند که برنامه هسته‌ای ایران به مرحله تثبیت رسیده است و از سوی ایران این برنامه کنترل شده و فشار‌های بین‌المللی علیه ایران نیز کاهش یافته است و سایر فشارها هم درحال برداشته شدن است. در نتیجه برهم ریختن این روند هزینه دارد. مگر اینکه آمریکایی‌ها موفق شوند تحریکاتی انجام دهند که از داخل ایران روند اجرای توافق هسته‌ای بر هم بخورد که در این صورت باید نگران بود. البته با توجه به درایت سیاسی که در قضیه هسته‌ای بین تمامی جناح‌های سیاسی در ایران به وجود آمده مشکلی در ایران برای برجام به وجود نخواهد آمد و پیش بینی می‌شود که شورای عالی امنیت ملی سعی خواهد کرد که پیام‌های منفی دلواپسان راتحت کنترل درآورده به‌طوری که فضای تحرک آمیز به نفع ترامپ از داخل ایران به وجود نیاید. بهترین هدیه به جمهوریخواهانی که کنترل کاخ سفید، سنا و کنگره را در آمریکا در دست دارند این است که پیام تهدید آمیز از داخل ایران به غربی‌ها مخابره کنیم و راه را برای تحریم ایران از طرف غربی‌ها باز شود . این امید وجود دارد که در تمامی جناح‌ها این درایت سیاسی به وجود آید که هدیه برجام را به تهدیدی به نفع ترامپ تبدیل نکنند. البته اینکه جمهوریخواهان ممکن است به نحوی اثرگذاری برجام را محدود کنند چندان دور از ذهن نیست و ممکن است مصوباتی را از کنگره بگذرانند که محدود کننده شرکت‌هایی باشد که با ایران رابطه تجاری دارند. اما در مجموع برای این اقدامات علیه ایران دیر شده است. در صورت چنین اقداماتی تنها دست آمریکایی‌ها از بازار ایران کوتاه خواهد شد. برای به وجود آوردن اجماع جهانی توسط آمریکایی‌ها آنها به یک احمدی نژاد در ایران نیاز دارند. بدون وجود پدیده احمدی نژاد در ایران نمی‌توان اجماع جهانی علیه ایران به وجود آورد. تحریم‌های قبلی به این دلیل امکان وقوع پیدا کرد که آمریکا توانست ایران را خطری بزرگ برای جامعه جهانی نشان دهد وحتی چین و روسیه هم با آنها همدلی کردند. اما زمانی که این اتفاق به وجود نیاید ترامپ نمی‌تواند درمقابل ایران قلدری کند. هرچند ترامپ برای ایران دشواری‌هایی به وجود خواهد آورد و ایران باید برای همه سناریوها آمادگی تقابل داشته باشد بهترین تقابل رفتار مدبرانه در داخل کشور است. باید با صبر از بحران‌ترامپ عبور کرد و اگر ترامپ نتواند ظرف ۵ یا ۶ ماه اول اقدامی علیه ایران انجام دهد بعدها هم نخواهد توانست دست به اقدامی بزند. همچنین ارتباط ایران در این مدت با روس‌ها چینی‌ها و اروپایی‌ها اهمیت ویژای دارد. بحران ترامپ بحران گذرایی است. البته قبلا امید وار بودیم اقدامی برای عادی سازی روابط بین‌المللی ایران صورت بگیرد که با آمدن ترامپ با مشکلاتی عادی‌سازی روابط بین‌المللی ایران با موانعی روبه‌رو خواهد شد. به نظر می‌رسد دست رژیم صهیونیستی برای تحرک ایران در این مدت باز خواهد بود. اما اگر با تدبیر و برنامه‌ریزی سیاسی در مجامع بین‌المللی عمل شود، خواهیم توانست روابط خود با اروپا را تا حدود زیادی گسترش دهیم.

بهره برداری از منابع فوق استراتژیک آب

نقی آقالو در شرق نوشت:

در نشست اخیر شورای‌ عالی آب کشور به ریاست معاون اول رئیس‌جمهور، مصوبات و تصمیمات جدید و عجیبی تصویب و اتخاذ شده است.  براساس تصمیمات و مصوبات جدید این شورا (١٢ مهر)، قرار است سناریوی جدیدی از سوی بخشی از آگاهان و اعضای شورای‌ عالی آب نوشته شود که در آن درباره آخرین ذخیره‌های آبی کشور تحقیق، اکتشاف و بهره‌برداری انجام شود. آنچه را که دولت به راهنمایی و هدایت شورای مذکور به آن چشم دوخته، در‌‌واقع عبارت است از منابع «کارستی» آب کشور که بین ١٠ تا ٢٠ میلیارد مترمکعب تخمین زده می‌شود و آن، آبی است که سالانه بر اثر بارش باران و برف در زیر کوهستان‌های ایران، به‌ویژه در رشته کوه‌های زاگرس در غرب کشور، انباشته شده و دست هیچ تنابنده‌ای تاکنون به آن نرسیده است. در این کار‌گروه ویژه، نمایندگان وزارت نیرو، سازمان برنامه و بودجه، سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی، سازمان حفاظت از محیط زیست و دیگر دستگاه‌های ذی‌ربط (به دلایلی مشخص نشده)، قرار است بنا بر همان درخواست، ابعاد و زوایای گوناگون این کار بکر! را درخصوص دستیابی به این منابع ناشناخته (حالا شناخته) بررسی کنند.  این‌جانب به عنوان فردی پژوهشگر و تحلیلگر که نگران مسائل و منابع کشور است، بنا بر اهمیت این منابع که از سوی شورای مذکور، منابع فوق‌استراتژیک نام برده شده، به مخازن آب کارستی ایران، نام «قلک‌های آبی» داده‌ام و متأسفم که ناچارم اعلام کنم این مصوبه، نشان از عزم اشتباه شورای ‌عالی برای شکستن این قلک‌ها دارد؛ قلک‌هایی که طبیعت اساسا برای روز‌های بسیار سخت‌تر از این و برای آیندگان، ذخیره کرده است. به عبارت دیگر، اتخاذ این تصمیم، نشانه آن است که مخازن آب زیر‌زمینی در دشت‌های مظلوم کشور، به پایان رسیده و اکنون نوبت بلعیدن مخازن کارستی در مخازن و شکاف‌های درون کوه‌های زاگرس 

فرا رسیده است. شخص وزیر نیرو، در نشست این شورا اعلام کرده مرکز ملی مطالعات کارستی کشور که زیر‌مجموعه این وزارتخانه است، تحقیقات گسترده‌ای در‌این‌باره انجام داده و قرار است با مشارکت سازمان زمین‌شناسی و چند سازمان دیگر که اسامی‌ آنها اعلام نشده، تحقیقات و عملیات بعدی را در کرانه‌های کوه‌های زاگرس شروع کنند. به گفته وی، در این مشارکت حتی از اطلاعات و امکانات وزارت نفت و سازمان انرژی اتمی و چند سازمان دیگر نیز بهره‌برداری می‌شود. البته گویا طراحان این سناریو، به فکر آیندگان هم بوده‌اند؛ آنجا‌که خاطر نشان کرده‌اند: «استفاده از این منابع فوق‌استراتژیک فقط برای صرف آب شرب و برای حفظ حقوق بین‌نسلی بوده و باید در چارچوبی خاص و ضابطه‌مند از طریق وزارت نیرو انجام شود».  حال جای این سؤال است که اگر شما نگران حقوق بین‌نسلی و شکسته‌شدن ضوابط قانونی هستید، پس چرا اساسا به این منبع پنهانی و مگوی که آخرین سنگر و منابع آبی کشور محسوب می‌شود، چشم دوخته‌اید؟!                    

 ...و چرا به چاره اصلی نجات از بحران آبی کشور؛ یعنی کاهش ٣٠ تا ٤٠‌درصدی مصرف بی‌رویه و نابخردانه آب، به‌ویژه در بخش کشاورزی، نمی‌اندیشید؟ از هم‌اکنون باید اعلام کرد، اگر از همین فردا، گروه‌هایی با حکم یا بی‌حکم، به اطراف رشته‌کوه‌های زاگرس در استان‌های غرب کشور گسیل شوند، مسئولیت و عوارض آن را نیز باید بپذیرند! گفتنی است، منابع کارستی آب، بخشی کوچک از منابع زیرزمینی آب کشور است؛ بخش اصلی این منابع، همان مخازن آبرفتی در آبخوان‌های دشت‌های مظلوم کشور است که اکنون کفگیر در آنها به ته دیگ خورده است! در منابع کارستی، آب باران و برف از طریق نفوذ به داخل کوهستان‌های آهکی و دارای شکاف، گودال و روزنه جریان می‌یابد و ذخیره می‌شود. (مانند غارها و چشمه‌ها) اکنون با مصوبه شورای‌ عالی آب، کار و مأموریت شناسایی، اکتشاف و بهره‌برداری از آنها، به محققان و مهندسان برخی سازمان‌ها سپرده شده تا این آب‌ها را مانند آب پشت سد‌ها در خانه خود به دام انداخته و اسیر کنند! و این مرثیه‌ای دیگر است برای تخریب کوه‌های قد‌برافراشته زاگرس سرزمین عزیز ایران!


چه موقع نتایج نظرسنجی نادرست است؟

عباس عبدی در اعتماد نوشت:

در نشست اخیر شورای‌ عالی آب کشور به ریاست معاون اول رئیس‌جمهور، مصوبات و تصمیمات جدید و عجیبی تصویب و اتخاذ شده است.  براساس تصمیمات و مصوبات جدید این شورا (١٢ مهر)، قرار است سناریوی جدیدی از سوی بخشی از آگاهان و اعضای شورای‌ عالی آب نوشته شود که در آن درباره آخرین ذخیره‌های آبی کشور تحقیق، اکتشاف و بهره‌برداری انجام شود. آنچه را که دولت به راهنمایی و هدایت شورای مذکور به آن چشم دوخته، در‌‌واقع عبارت است از منابع «کارستی» آب کشور که بین ١٠ تا ٢٠ میلیارد مترمکعب تخمین زده می‌شود و آن، آبی است که سالانه بر اثر بارش باران و برف در زیر کوهستان‌های ایران، به‌ویژه در رشته کوه‌های زاگرس در غرب کشور، انباشته شده و دست هیچ تنابنده‌ای تاکنون به آن نرسیده است. در این کار‌گروه ویژه، نمایندگان وزارت نیرو، سازمان برنامه و بودجه، سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی، سازمان حفاظت از محیط زیست و دیگر دستگاه‌های ذی‌ربط (به دلایلی مشخص نشده)، قرار است بنا بر همان درخواست، ابعاد و زوایای گوناگون این کار بکر! را درخصوص دستیابی به این منابع ناشناخته (حالا شناخته) بررسی کنند.  این‌جانب به عنوان فردی پژوهشگر و تحلیلگر که نگران مسائل و منابع کشور است، بنا بر اهمیت این منابع که از سوی شورای مذکور، منابع فوق‌استراتژیک نام برده شده، به مخازن آب کارستی ایران، نام «قلک‌های آبی» داده‌ام و متأسفم که ناچارم اعلام کنم این مصوبه، نشان از عزم اشتباه شورای ‌عالی برای شکستن این قلک‌ها دارد؛ قلک‌هایی که طبیعت اساسا برای روز‌های بسیار سخت‌تر از این و برای آیندگان، ذخیره کرده است. به عبارت دیگر، اتخاذ این تصمیم، نشانه آن است که مخازن آب زیر‌زمینی در دشت‌های مظلوم کشور، به پایان رسیده و اکنون نوبت بلعیدن مخازن کارستی در مخازن و شکاف‌های درون کوه‌های زاگرس 

فرا رسیده است. شخص وزیر نیرو، در نشست این شورا اعلام کرده مرکز ملی مطالعات کارستی کشور که زیر‌مجموعه این وزارتخانه است، تحقیقات گسترده‌ای در‌این‌باره انجام داده و قرار است با مشارکت سازمان زمین‌شناسی و چند سازمان دیگر که اسامی‌ آنها اعلام نشده، تحقیقات و عملیات بعدی را در کرانه‌های کوه‌های زاگرس شروع کنند. به گفته وی، در این مشارکت حتی از اطلاعات و امکانات وزارت نفت و سازمان انرژی اتمی و چند سازمان دیگر نیز بهره‌برداری می‌شود. البته گویا طراحان این سناریو، به فکر آیندگان هم بوده‌اند؛ آنجا‌که خاطر نشان کرده‌اند: «استفاده از این منابع فوق‌استراتژیک فقط برای صرف آب شرب و برای حفظ حقوق بین‌نسلی بوده و باید در چارچوبی خاص و ضابطه‌مند از طریق وزارت نیرو انجام شود».  حال جای این سؤال است که اگر شما نگران حقوق بین‌نسلی و شکسته‌شدن ضوابط قانونی هستید، پس چرا اساسا به این منبع پنهانی و مگوی که آخرین سنگر و منابع آبی کشور محسوب می‌شود، چشم دوخته‌اید؟!      

...و چرا به چاره اصلی نجات از بحران آبی کشور؛ یعنی کاهش ٣٠ تا ٤٠‌درصدی مصرف بی‌رویه و نابخردانه آب، به‌ویژه در بخش کشاورزی، نمی‌اندیشید؟ از هم‌اکنون باید اعلام کرد، اگر از همین فردا، گروه‌هایی با حکم یا بی‌حکم، به اطراف رشته‌کوه‌های زاگرس در استان‌های غرب کشور گسیل شوند، مسئولیت و عوارض آن را نیز باید بپذیرند! گفتنی است، منابع کارستی آب، بخشی کوچک از منابع زیرزمینی آب کشور است؛ بخش اصلی این منابع، همان مخازن آبرفتی در آبخوان‌های دشت‌های مظلوم کشور است که اکنون کفگیر در آنها به ته دیگ خورده است! در منابع کارستی، آب باران و برف از طریق نفوذ به داخل کوهستان‌های آهکی و دارای شکاف، گودال و روزنه جریان می‌یابد و ذخیره می‌شود. (مانند غارها و چشمه‌ها) اکنون با مصوبه شورای‌ عالی آب، کار و مأموریت شناسایی، اکتشاف و بهره‌برداری از آنها، به محققان و مهندسان برخی سازمان‌ها سپرده شده تا این آب‌ها را مانند آب پشت سد‌ها در خانه خود به دام انداخته و اسیر کنند! و این مرثیه‌ای دیگر است برای تخریب کوه‌های قد‌برافراشته زاگرس سرزمین عزیز ایران!


برای من گریه نکنید.

کوروش شجاعی در خراسان نوشت:

مادر مثل ابر بهار اشک می ریخت، پدر استوار همچون کوه اما او هم آرام، آرام گریه می کرد. برادران حالی داشتند که فقط برادر از دست دادگان می دانند و بس.
فاطمه خانم 14 ساله و علی آقای 7 ساله با گونه های خیس از اشک، ناباورانه جای پدر مهربان و دلاورشان را خالی می دیدند.
همسر شهید اما حالی دیگر داشت. آخر همین شنبه شب جواد عزیزش را در خواب دیده و توصیه هایی از شریک زندگی اش، شنیده بود. جواد به شدت دلبسته همسر و فرزندان و خانواده اش بود بخشی از عشق فراوانش به همسرش به خاطر همدلی ها و همراهی های او در مسیر جهاد مقدسش بود برای همین آن دلاور عرصه کارزار با خصم تکفیری، نام همدم زندگی اش را در گوشی تلفن همراه خود «شریک جهادم، مسافر بهشتم» ذخیره کرده بود و چه نغز و پرمعنا و چه زیبا که این «شریک جهاد» نام جواد عزیزش را در گوشی خود «شهید زنده» گذاشته بود. شهید مدافع حرم که دلی به بزرگی «جهان» داشت به شریک جهادش به همسرش توصیه کرده بود بعد از شهادتم، گریه نکنید، لباس سیاه نپوشید و هر کس خواست یاد من کند، «یا زهرا» بگوید و روضه حضرت فاطمه(س) بخواند. شهید جواد جهانی در سی و پنجمین بهار زندگی خود در حالی به لقاء ا... پیوست و «عند ربّهم یرزقون» شد که لباس پرافتخار دفاع از حرم زینب کبری به تن داشت و این چهارمین مرتبه ای بود که با ندای «کُلُّنا عباسُک یا زینب» لباس پرعزت و افتخار رزم با تروریست های تکفیری را می پوشید. او همین چند روز پیش در آخرین تماس تلفنی به همسرش گفته بود که حلب خیلی شلوغ است شاید دیگر نتوانم تماس بگیرم «البته نباید هم تماس بگیرم تا بیشتر وابسته نشویم»! جواد عزیز و پرکشیده به عرش، گر چه پیش تر از این از پدر بزرگوارش، از مادر عزیزتر از جانش و از همسر همدل و همراه و مهربانش خواسته بود تا برای شهادتش دعا کنند و دل و ذهن اینان و دیگر عزیزانش را با گفتار و رفتارش که عطر پرکشیدن و شهادت داشت آماده کرده بود و شب شهادتش به خواب برادرش آمد و با آب پاشیدن برادرانه به روی هم، پیش خبری از «زلال شهادت» به آنان داد اما باور کنیم که پرکشیدن «جواد»های مومن دلاور عاشق و شیدای قرآن و اهل بیت گرچه برای خود این عزیزان خداباور و اهل بیت یاور، فیضی بس عظیم است اما تحمل داغ و جای خالی ایشان برای همه خصوصاً ما که افتخار همکاری با جواد عزیز را در موسسه و روزنامه خراسان داشتیم بسیار سخت و طاقت فرسا است و اما تنها خدا می داند در دل خانواده های بزرگوار و راست قامت این مسافران و راهیان بهشت و ملکوت اعلی چه می گذرد!
امشب مردم عزیزمان در مشهد مقدس با پیکر چهار نفر از دلاورمردان عرصه جهاد با تروریسم وهابی تکفیری وداع می کنند. با جواد عزیز، با حسین هریری عزیز که همین 3 ماه پیش همسرش را عقد کرده بود، با دو شهید عزیز اهل افغانستان قاسم حیدری و مسعود محمدی که دومین شهید از خانواده محمدی است. آری مردم، دوستان، همکاران و عزیز خانواده های این شهیدان که در باغ شهادت را همچنان بر خود باز دیدند و پر کشیدند با پیکر این مدافعان غیور حرم اهل بیت وداع می کنند. اما هیچ یک از مومنان قرآن مدار هیچ گاه با آرمان های والای شهیدان دفاع از حریم اهل بیت پیامبر وداع نمی کنند بلکه وداع با پیکر این شهیدان، سلام مومنانه ای دیگر است به قرآن آن کلام خداوند بی همتا و عترت و اهل بیت پیامبر خاتم.



نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات