(روزنامه اطلاعات ـ 1395/05/16 ـ شماره 26504 ـ صفحه 12)
رای مردم انگلیس در بیست و سوم ژوئن (سوم تیرماه) به خروج از اتحادیه اروپا شگفتی بسیاری از تحلیلگران را به دنبال داشت. بیشتر اندیشکده های غربی و کارشناسان مسایل بین الملل در هفته ای که گذشت این رخداد را موضوع بررسی و ارزیابی های خود قرار دادند.
بر پایه بسیاری از تحلیل ها، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا به ضرر این کشور خواهد بود و بر اقتصاد و منافع راهبردی آن تاثیر منفی بر جای خواهد گذاشت. در برابر، نتیجه این همه پرسی، تغییر چندانی در بازارهای جهانی، موقعیت ایالات متحده آمریکا و حتی اتحادیه اروپا در پی نخواهد داشت.این گزارش، دیدگاه برخی اندیشکده های اروپایی و آمریکایی را در خصوص پیامدهای خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بیان می کند.
استقلال از اتحادیه اروپا و زیانهای انگلیس
اندیشکده «بروکینگز» در گزارشی با اشاره به دیدگاه برخی کارشناسان خود، رای به خروج انگلیس از اتحادیه را دارای نتایج اقتصادی و سیاسی مهمی خواند. «بن برناکه» مدیر پیشین «فدرال ریزرو» آمریکا در مورد پیامدهای این همه پرسی می گوید اکنون بیشتر از گذشته آشکار شد که بزرگترین بازنده اقتصادی این اقدام، بریتانیایی ها خواهند بود. به نظر نمی رسد اقتصاد ایالات متحده با تنش های بازار دستخوش رکود شود. بازارهای مالی وضعیت بدتری پیدا نمی کند و تقویت دلار و بازار سهام آمریکا ادامه پیدا می کند.
«متیو گاراوگلیا» دیگر تحلیلگر این اندیشکده بر این باور است، گروه اجتماعی- جمعیتی سفیدپوستان فقیر و بدون تحصیلات در انگلیس باعث شدند تا بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شود. در این وضعیت، اروپایی ها نیز باید با خروج این کشور که 40 سال در اتحادیه نقش موثری داشت، کنار بیایند. فرصتهای بزرگ اکنون کمتر در دسترس 2 طرف قرار دارند.
«دیوید دولار» تحلیلگر اقتصادی، نیز خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را برای چین بی تاثیر می داند اما اظهار می دارد این تصمیم در بلندمدت باعث تضعیف غرب و روند رو به رشد چین خواهد شد.
«دیوید وسل» تحلیلگر بروکینگز، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را نقطه عطفی در فرایند جهانی شدن عنوان می کند. وی همچنین، این رخداد را برای بقای موسسه هایی که پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه بعد از فروپاشی دیوار برلین ایجاد شدند، مهم می داند.«ریچارد ریوز» دیگر تحلیلگر این اندیشکده، نقش مهاجرت را در موفقیت «کارزار طرفداران برگزیت» مهم ارزیابی می کند و می گوید، به نظر می رسد رای دهندگان تمایزی بین اتحادیه اروپا و خارج آن قایل نبوده اند. در واقعیت این یک همه پرسی برای هویت ملی بریتانیایی بود. برخی سیاستمداران میخواهند این روز را به مدلی از چهارم ژوییه یعنی روز استقلالِ آمریکا تبدیل کنند.
همهپرسی؛ میراث سیاسی غمبار کامرون
«ریچارد هاس» مدیر اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا» در یادداشتی به پیامدهای ناشی از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا پرداخت و نوشت: بازارهای سرمایه در جهان به خروج بریتانیا واکنش شدیدی نشان دادند. گرچه شرایط در برخی حوزه ها بهتر می شود اما به طور کل این روند دشوار خواهد بود.
بر پایه این تحلیل، بزرگترین و بدیهی ترین بازنده این همه پرسی انگلیس است. اکنون پرسش این است که چه زمانی اسکاتلند مسیر جدایی را طی می کند؟ این بار برای این کشور ماندن در اتحادیه اروپا بسیار مهمتر از بودن در کنار انگلیس خواهد بود. برگزیت، میراث سیاسی غمبار «دیوید کامرون» بوده است. تصمیم وی برای برگزاری همه پرسی موجب خروج کامرون از پست نخست وزیری نیز شد و همین موضوع بزرگترین اشتباه تاریخی وی باقی خواهد ماند.
آسیبهای جدی برگزیت برای اقتصاد و منافع راهبردی انگلیس
«فارین افیرز» نشریه اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در گزارش تحلیلی به قلم «دانیل کلمن» با عنوان «سقوط لندن؛ زندگی پس از خروج بریتانیا» نوشت: در یک اقدام تاریخی و خودآزارانه، رای دهندگان بریتانیایی خروج از اتحادیه اروپا را انتخاب کردند. اقدامی که به برگزیت معروف شده است آسیب های جدی را به اقتصاد بریتانیا و منافع راهبردی آن وارد خواهد کرد.
از طرف دیگر این امر فشار سنگینی را بر فرایند همگرایی اروپا تحمیل میکند. گرچه اتحادیه اروپا جان سالم به درمی برد اما دیگر مانند قبل نخواهد بود. رهبران احزاب تندروی دست راستی در سراسر اروپا، همچون «دونالد ترامپ» نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، از نتیجه همه پرسی استقبال کردند. همزمان متحدان بریتانیا نگران شده اند و بازارهای مالی جهان دچار افت شد. فارین افیرز افزود گرچه گفتگو در مورد نحوه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا هنوز قطعی نشده است اما نکته آشکار این است که روند برگزیت اشتباه بوده است. اغلب رای دهندگان اعتقاد داشتند اتحادیه اروپا حاکمیت بریتانیا را به سرقت برده است اما نتیجه همه پرسی نشان داد که این کشور حاکمیت کافی را داشت و به اندازه ای آزاد بود که بتواند این تصمیم فاجعه بار را اتخاذ کند.
انتخاب شگفتانگیز مردم انگلیس
تارنمای اندیشکده انگلیسی «چتام هاوس» یک روز پس از برگزاری همه پرسی، یادداشتی با عنوان «واقعیت برگزیت» به قلم «رابین نیبلت» مدیر این موسسه منتشر کرد و نوشت، رای به خروج از اتحادیه اروپا نه تنها نظم سیاسی ایجاد شده در اروپا را برهم میزند بلکه روابط بریتانیا با همسایگان اروپایی اش را نابود می کند. رای مردم به خروج از اتحادیه به اندازه نامزدی ترامپ برای جمهوری خواهان آمریکا شگفت آور بود. به همین علت هنوز به وی برای ورود به کاخ سفید اعتماد کامل وجود ندارد.نویسنده در پایان به سیاستمدارانی که این کشور را در خروج از اتحادیه اروپا رهبری میکنند، توصیه کرد نباید شکاف بین حرف تا واقعیتهای یک بریتانیای غیرعضو در اتحادیه، عمیق شود. کامرون در مورد راه اندازی این همه پرسی همین اشتباه را انجام داد. گرچه رهبران کارزار خروج، روز همه پرسی را روز استقلال بریتانیا عنوان کردند اما آنان وظیفه دارند آینده بهتری را برای انگلیسی ها در خارج از اتحادیه اروپا تضمین کنند.
درسهای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا
بهاءالدین بازرگانی گیلانی، پژوهشگر و مترجم در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی نوشت، ایران با استفاده از بروز شکاف در اتحادیه اروپا میتواند به روابط خود با این مجموعه ادامه دهد و آن را تقویت کند. ۴٣ سال بعد از پیوستن بریتانیا به اتحادیه اروپایی در سال ١٩٧٣، مردم جزیره در ٢٣ ژوئن امسال بالاخره به عضویت پر فراز و نشیب و پر مجادلۀ کشور در این کلوپ اروپایی خاتمه دادند.
وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا زمانی در دیدار پس از جنگ با آدنائر صدراعظم آلمان گفته بود: «این آلمان و فرانسه هستند که باید رهبری فرآیند وحدت اروپایی را به دست گیرند». همه از این اظهار با شگفتی به عنوان شکسته نفسی بریتانیا و دوراندیشی سیاستمدار کهنه کار انگلیسی برای تقویت تفاهم و آشتی دو کشور همیشه در حال خصومت آلمان و فرانسه یاد کردند. لیکن آدنائر که به فراست معنای تعارف چرچیل را درک کرده بود، فی الفور پاسخ داد که: «از این سخنان نخست وزیر ناامید شده ام چرا که بریتانیا هم قطعا به قارۀ اروپا تعلق دارد». اینگونه بود که بریتانیا از همان آغاز بازسازی اروپای جنگزده، راه خود را به نوعی از قارۀ کهن جدا نگهداشت و نگاهش را به آن سوی آتلانتیک معطوف کرد.
بی جهت نبود که ژنرال دوگل تا زنده بود نگذاشت بریتانیا به کلوپ اروپایی وارد شود و میگفت آنها صلاحیت و پختگی لازم را برای عضویت ندارند و هم او بود که دوبار درخواست عضویت جزیره به اتحادیه را وتو کرد.گرچه رسانه های غربی پیرامون خروج بریتانیا بیش از اندازه سر و صدا و بزرگنمایی کرده اند اما واقعیت این است که بریتانیا اساسا هرگز عضو تمام عیار اتحادیه نبوده است.
لندن در دو محور اساسی وحدت اروپایی یعنی: پول واحد یورو و قرارداد شنگن حضور و مشارکت نداشته و پیرامون الباقی موضوعات نیز همیشه با بروکسل دعوا و مرافعه داشته است. اما بدون تردید خروج پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا و دومین اقتصاد بزرگ اروپا (بعد از آلمان) از اتحادیه، آثار سیاسی- روانی سترگی برای قارۀ کهن به همراه داشته است و به نوعی تحقیر و شماتت اتحادیهای بوده که به مدت چندین دهه بعد از جنگ همیشه خود را «ناف تمدن مدرن جهانی» پنداشته است.
چگونه شد که تمامی رهبران سیاسی دنیا و شخصیت های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی از باراک اوباما گرفته تا پاپ و دیگران همه و همه خواستار باقی ماندن انگستان در اتحادیه شدند و تا توانستند پیرامون آثار و عواقب ناگوار آن برای دنیا و به ویژه برای اقتصاد انگلستان هشدار دادند، اما مردمان جزیره به عکس آن عمل کردند؟ چگونه شد که انگلستان که از سال ١٩٧٢ در مجموعا ۵٧ همه پرسی مسائل اتحادیه، در اکثر آن ها به نفع وحدت و ادغام اروپایی رأی داده بود، اینک به خروج از آن تصمیم میگرفت؟ آیا باید عصبانیت برخی از نخبگان اروپایی و غربی را جدی تلقی کرد که با ناآگاه شمردن مردم انگلستان به ناسزا گفتند: «این چه دموکراسی مستقیمی است که تصمیم در مورد مهمترین مسائل بین المللی را که عواقب بزرگی برای تمام دنیای وانفسای امروزی به همراه دارد به رأی یک مشت مردم از دنیا بیخبر گره می زنند؟» واقعیت اما چیز دیگری است:بحران بزرگ مالی سال ٢٠٠٨ که از ایالات متحده و نظامات مالی-پولی این کشور سرچشمه گرفت و به سرعت توسط دستکاری های پولی وال استریت ترمیم شد، پس لرزه های خود را روانۀ سایر ممالک، به ویژه اروپا کرد و بیش از همه آثار خود را در یونان و اسپانیا و ایرلند و ایتالیا نشان داد و مخصوصا یونان را تا پرتگاه ورشکستگی کامل سوق داد.
این جریان، با رهبری و آمریت مالی آلمان، نهادهای مالی و بانکی بین المللی و تمهیدات بروکسل و دیکتۀ ریاضت های دشوار از سوی برلین که از آن به عنوان «نازیسم جدید مالی» آلمان یاد کردند تا حدی مهار شد. این تحول آثار سخت اقتصادی و اجتماعی برای طبقات متوسط اروپایی بر جا نهاد و نوعی بیمناکی از هژمونی سیاسی و اقتصادی آلمان بر قارۀ کهن در سایر ممالک و از جمله در بریتانیا که نوعا به عنوان یک کشور مهم در سایۀ تصمیمات و سیاست های اتحادیه قرار دارد، ایجاد کرد.
از سوی دیگر، تجاوز نظامی بیمهابای آمریکا تحت حکومت جورج دبلیو بوش در بیش از یک دهه پیش به افغانستان و عراق آثار ویرانگری بر جا گذاشت و خاورمیانه را یک بار دیگر به کانون جنگ و بحران تبدیل کرد. موج مهاجران و آوارگان برخاسته از این جریان روانۀ اروپا شد و مردم قاره را به شدت هراسناک کرد.
در همان حال دست پخت تروریسم القاعده- داعش برخاسته از جنگ تحمیلی غرب بر منطقه، پایتخت های اروپایی را یکی پس از دیگری آماج حملات بزرگ تروریستی و کشتار و انفجار بمب قرار داد و مردم اروپا را به همراه موج اسلام هراسی که به راه افتاده بود، بیش از پیش نگران کرد. تمام این تحولات، پوپولیست های راست افراطی اروپایی را به دامن زدن احساسات ناسیونالیستی مردم اروپا، مخالفت با سیاست های سنتی احزاب بزرگ و مستقر اروپایی، مخالفت با سیاست های آمرانۀ آلمان که از آن به عنوان «امپریالیسم نوین ژرمنی» در اروپا یاد می کردند دامن زد و طبقات پایین و متوسط اروپایی را بیش از پیش از اتحادیه اروپایی نا امید کرد و نخستین نشانه های خود را در خروج انگلستان از اتحادیۀ اروپایی نشان داد. برای اجتناب از تطویل کلام می توان ملاحظات اجمالی ذیل را پیرامون این تحول بزرگ اروپایی یادآور شد:
١- اقتصاد انگلستان در سال های اخیر در مقایسه با سایر اقتصادهای اتحادیه بهتر و منسجم تر رشد کرده و شاخصهای اقتصادی به مراتب بهتری از خود ارائه داده است. از این روی نیروی کار مهاجر و شرکت های جنوب و شرق اروپا با استفاده از مقررات اتحادیهای به سوی بریتانیا متمایل شده بودند و سالانه ٣٠٠ هزار مهاجر منطقۀ یورو وارد جزیره می شدند که به نوبۀ خود نوعی بحران هویت را در انگلستان دامن زده بود. خروج از اتحادیه می توانست چنین روندی را متوقف کند و به تنظیمات جدید مهاجرتی در جزیره منجر گردد.
١- پدیدۀ بحران در اتحادیه اروپایی که به خروج انگلستان منجر شد فقط حاصل لختی و بوروکراسی عریض و طویل در بروکسل نیست. بحران بزرگ مالی، نرخ رشد منفی و پائین در اقتصادهای بزرگ، فشارهای «جهانی شدن»، دگرگونی های تکنولوژیک و آثار اشتغالی آن، سیاست های پولی بی مهار کشورهای بزرگ، ارائه تسهیلات اعتباری عظیم و کنترل نشدۀ بانکی و انباشت استقراض های دولتی باعث شد که مردم اروپا همۀ تقصیر ها را به سوی نهادهای اروپایی شیفت کنند، اتحادیه اروپایی را فاقد کار آیی در مهار مشکلات ببینند، در لاک های ملی خود فرو روند و به دامان جناح های راستگرا و اتحادیه ستیز پناه ببرند.
٢- در کوتاه مدت همه و بیش از همه انگلستان، از «برگزیت» متضرر خواهند شد. یورو پول واحد اروپایی تضعیف می شود و وضعیت اش در آینده در هاله ای از ابهام قرار می گیرد. آثار دومینووار خروج -چنانچه بحران تحت کنترل قرار نگیرد-، اقتصاد دنیا که تازه از بحران بزرگ ٢٠٠٨ بیرون آمده و همچنین قیمت های جهانی نفت را تحت تأثیر قرار می دهد و فروش نفت به واحد یورو را با ریسک پذیری مواجه می سازد (فکر جایگزینی سبد ترکیبی طلا و دلار و ارزهای دیگر).
٣- اما در متوسط و بلند مدت از عواقب منفی اقتصادی و مالی برگزیت در بریتانیا کاسته می شود. نسل جوان بریتانیایی با اتکا به مهارتهای تکنولوژیکی از وجوه مثبت فرآیند «جهانی شدن» بهره می گیرد؛ سیاستهای «نئولیبرالیسم-نئوتاچریسم» در انگلستان احیاء می شود؛ پیوندهای فراآتلانتیکی کشور تقویت میشود و انگلستان همزمان با اتحادیه اروپایی نیز مانند کشورهای نروژ، سوئیس یا کانادا با انعقاد قراردادهای دوجانبه به همکاری عمدتا اقتصادی و مالی ادامه میدهد.
۴- اتحادیه اروپایی با درس گرفتن از واقعۀ «برگزیت» در سیاست های خود تجدید نظر می کند و به بقای خود ادامه می دهد. در نهادهای اروپایی به نفع منافع کشورهای عضو و پارلمان های ملی و توزیع متوازن تر قدرت، اصلاحات بنیادین لیبرالی صورت می گیرد، پول واحد اروپایی پابرجا می ماند، کشورهای بزرگ اتحادیه (آلمان و فرانسه و ایتالیا) پول واحد را تقویت می کنند و قدرت رقابت اتحادیه را با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اداری و ایجاد پویایی بیشتر تقویت می کنند.
۵- هرچند تمایلات گریز از مرکز در اتحادیه و (نیز در داخل انگلستان از سوی اسکاتلند و ایرلند شمالی) تقویت می شود، لیکن آثار دومینووار «برگزیت» در اتحادیه صورت واقعی به خود نخواهد پذیرفت. جناح اروپاستیز و گروه های افراطی راستگرا و ناسیونالیست در کشورهای عضو اتحادیه اروپایی در شرایط فعلی از قدرت لازم برای کسب اجماع ملی برای خروج از اتحادیه- البته به شرط انجام اصلاحات نهادی در اتحادیه- برخوردار نیستند. بروکسل به همراه آلمان و فرانسه و ایتالیا عزم خود را جزم کرده اند که این اصلاحات را تحقق بخشند، به اتحادیه انسجام بخشند و اساسا گزینۀ دیگری غیر از «پروژه وحدت اروپایی» در اروپای خشکی در برابر رقبای جهانی پیش روی خود نمی بینند.
۶- ایالات متحده از پروژه اتحاد اروپایی در قبال قدرت های بزرگ (چین و روسیه) و قطب های نوظهور جهانی کماکان حمایت می کند و اروپا را متحد اصیل خود و باعث پایداری و انسجام دنیای غرب می شمارد. چین مراودات اقتصادی خود را با اتحادیه حفظ و تقویت می کند و بروز شکاف و بحران را به نفع راهبردهای عمدتا اقتصادی خود نمی بیند. روسیه در شرایط جدید درصدد ترمیم مناسبات خود با اروپا بر می آید و هر دو طرف با آگاهی از معضلاتی که دارند، بر سر بحران اوکراین به تفاهم نزدیک می شوند.
٧- سیاست های خارجی و منطقهای اتحادیه اروپایی که کماکان با مشکلات بزرگ مهاجران و آوارگان و همچنین تهدیدات تروریستی داعشی-سلفی دست به گریبان است گرچه در کوتاه مدت نوعا تحت الشعاع ضربۀ «برکزیت» قرار می گیرد لیکن در آینده اجبارا به نفع آرام سازی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به طور موثر تر از گذشته وارد عمل می شود.
٨- جمهوری اسلامی ایران با استفاده از بروز شکاف در اتحادیه و تنگناهایی که این کلوپ مهم سیاسی و اقتصادی دنیا با آن مواجه شده است میتواند به روابط خود با این مجموعه ادامه دهد و آن را تقویت کند. اتخاذ یک راهبرد منسجم و یک دیپلماسی فعال و آگاه و اقدام در سه وجه: روابط دوجانبه با تکتک کشورهای عضو، با کلیت اتحادیه و با انگلستان می تواند راهگشا باشد.
باخت اروپا، بُرد پیمان آتلانتیک شمالی
انگلیس با خروج از اتحادیه اروپا منابع و نیروی انسانی بیشتری برای حمایت از ناتو در اختیار خواهد داشت.به گزارش دیپلماسی ایرانی رای دهندگان انگلیسی نظر خود را اعلام کردند و انگلیس قراراست اتحادیه اروپا را ترک کند. ایالات متحده و انگلیس با سیلی از اخبار بد که این تصمیم گیری به همراه خواهد داشت، روبه رو خواهند شد: اخبار بدی که آشفتگی اقتصاد جهان، تضعیف اقتصاد انگلیس، تضعیف نهادهای سیاسی در اتحادیه اروپا و تقویت احتمال جدایی اسکاتلند از بریتانیا تنها نمونه های انگشت شماری از این چالش هاست.
نهادهای سیاسی و اقتصادی غربی همگی نگران نتیجه همه پرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا (برگزیت) هستند، در این میان اما یک استثنا وجود دارد: "ناتو".برگزیت برخلاف آن چه انتظار می رود، به چند دلیل باعث تقویت ناتو خواهد شد. نخست، شرایط محتاطانه حاکم میان تمامی اعضای ناتو است که شامل اعضای اتحادیه اروپا، به همراه ایالات متحده، کانادا، نروژ و ترکیه میشود، نگرانی نسبت به ماجراجوییهای ولادیمیر پوتین در روسیه. هدف کرملین همواره این بوده که قوی ترین بازیگر سیاسی قاره اروپا باشد و به همین دلیل این احتمال وجود دارد که به دنبال راه هایی برای بهره برداری از تاثیرات گریز از مرکز همه پرسی برگزیت در دموکراسی های شکننده فعلی غربی در اروپا باشد.
ناتو از زمان تاسیس بیشترین توازن نظامی را در برابر این تلاش های روسیه ایجاد کرده و بنا براین می توان انتظار داشت که سهم اروپا دراین پیمان افزایش پیدا کند.دوم، با خروج از اتحادیه اروپا، ارتش انگلیس منابع و نیروی انسانی بیشتری برای حمایت از ناتو در اختیار خواهد داشت.
انگلیس مانند نروژ با یک اقتصاد قوی اروپایی که عضو اتحادیه اروپا نیست، می تواند عضوی فعال در ناتو باشد. بریتانیای پس از اتحادیه اروپا کشتی ها، نیروی نظامی و هواپیماهای بیشتری برای استقرار در عملیات ناتو خواهد داشت، چرا که مجبور نیست تا از عملیات نظامی اتحادیه اروپا مانند عملیات مبارزه با دزدان دریایی در سواحل شرق آفریقا یا ماموریت های اتحادیه اروپا در منطقه بالکان حمایت کند.
انگلیسی ها از این پس این امکان را دارند که افسران رده بالای بیشتری را در سلسه مراتب فرماندهی ناتو داشته باشند. در حال حاضر بسیاری از فرماندهان ارشد ناتو دو شغله بوده و هم زمان در ساختار نظامی اتحادیه اروپا و ناتو فعالیت دارند.سوم، منفعت خروج انگلیس از اتحادیه اروپا برای ناتو کاهش دامنه رقابت میان اتحادیه اروپا و ناتو خواهد بود، رقابتی پنهان اما واقعی.
ماموریت های نظامی اتحادیه اروپا و ناتو علیه دزدان دریایی در سواحل آفریقا را در چند سال گذشته در نظر بگیرید. اتحادیه اروپا و ناتو، هر یک، اولویتهای استراتژیک متفاوتی در این عملیات داشتند. اتحادیه اروپا بیش از ناتو بر لزوم قدرت نرم این عملیات تاکید داشت. این رقابت در افغانستان و منطقه بالکان نیز آشکار بود، جایی که هر دو سازمان ناتو و اتحادیه اروپا در طول زمان ماموریتها اولویتهای متفاوتی داشتند.
از آن جایی که انگلیس دیگر تعهدی در قبال حمایت از عملیات اتحادیه اروپا نخواهد داشت، ارتش این کشور قادر خواهد بود که صرفا بر روی کار خود در ائتلاف ناتو تمرکز کند. با توجه به این که برگزیت توان نظامی انگلیس را از اتحادیه اروپا خواهد گرفت، انتظار می رود که توان نظامی اتحادیه اروپا قدرت رقابت خود با ناتو را تاحد زیادی از دست بدهد. این مساله قطعا باعث افزایش حجم کار ناتو و البته افزایش کارآیی این پیمان خواهد شد. ادامه دارد...
ش.د9502582