(روزنامه رسالت – 1395/09/06 – شماره 8812 – صفحه 1)
پردازش اول به موضوع بيگمان، با «پيچيدهترين پديده اجتماعي تاريخ» مواجهيم. بنا به دلايل قطعي، هيچ پديده اجتماعي ديگري تا اين اندازه پيچيده نبوده است. تحليلگران اجتماعي ميدانند که اين ادعا، تا چه پايه سنگين و پر مؤونه است ولي حتماً چنين است. چرا؟ مطابق آخرين برآوردي که از عظيمترين گردهمايي انساني تاريخ در سال 2016 در دست است، از 80 کشور، يک سوم ممالک جهان، حدود 24 ميليون انسان، به صورت بيش از حد مسالمت آميزي، در يک دوره حدوداً 20 روزه در يک گستره جغرافيايي بسيار محدود، گرد هم جمع ميشوند؛ و با يک سوگواري عميقاً جانگداز، عزا را آن چنان که برازنده چنان رويداد سهمگين تاريخي است، از اکثر حدود متعارف سوگواري ميگذرانند.
از آغاز گسترش اخير در اين مراسم، پس از رفع محدوديتهاي نظام سياسي پيشين عراق، از سال 2003، شمار زائران سه ميليون نفر بود. سال بعد، در سال 2004 به 4 ميليون نفر رسيد؛ در سال 2005 به 5 ميليون نفر، سال 2006 به 6 ميليون نفر، سال 2007 به 9 ميليون نفر، سال 2008 به 10 ميليون نفر، و رفته رفته با تصاعد سالافزوني، در سال 2015، به 20 ميليون نفر بالغ شد، و امسال، برآورد در اطراف 24 ميليون دور ميزند.
پردازش دوم به موضوع
مهمترازهمه،آنکه جمعيت بيست و چند ميليوني زائران، در اغلب اين 80 کشور، به گروههاي اقليت، و تحت ستمهاي توانفرسا تعلق دارند که با مسائل پيچيده طرد و محروميت مواجهند، و ناگزير هستند با فرهنگي پيچيده، براي مسائل متنوع، مسيرهاي جوراجور از راه حلها را در فکر و ذهن داشته باشند. حاصل اين وضع و حال، يک فرهنگ پيچيده و اصطلاحاً «بسط يافته» است. باسيل برنشتاين واضع يک قاعده بسيار مؤثر و درخشان، در زمينه تحليل فرهنگ عامه است، که ملهم آن، هر چه سطح پايگاه اجتماعي-اقتصادي افراد پايينتر باشد، سطح بسط يافتگي و پيچيدگي فرهنگي و خصوصاً زباني آنها افزونتر خواهد بود، و موضوع بر ميگردد به کوشش لاينقطع آنها براي حل مسائل در هم تافته. بي دليل نيست که زبان عربي شيعيان عراق يکي از پيچيدهترين استعمالهاي زبان عربي که نسبت اندکي با عربي رسمي دارد. اين ملت، سخت زجر کشيده است.
به هرحال،اغلب کساني که به سفر اربعين ميآيند، و بويژه شيعيان عراق که پيکره اصلي متشکل اين اجتماع عظيم هستند، از گروههاي مرفه اجتماع خود نبوده و نيستند؛ در واقع، بر عکس زيست مرفه، که ذهنهاي بي مسئله و ناورزيده بار ميآورد، اذهان اين تودههاي تحت طرد و ستم، مدام، گرم حل مسائل پيچيده است، و هم افزايي فرهنگي آنها در چنين شرايط متراکمي، «بيگمان»، پيچيدهترين پديده اجتماعي تاريخ را رقم ميزند. ذهنيتها و هنجارها و زبان و راه و رسم آنها لزوماً پيچيده و بسط يافته است. به دليل اين وضع اَبَرپيچيده، اغلب آنها از زبانهاي بسيار غامض محلي استفاده ميکنند که تقريباً با هيچ شکل بين المللي از زبان عربي يا انگليسي يا فرانسوي انطباق ندارد. در واقع، گرد همايي اين بيست و چند ميليون نفر، از خاستگاههاي قومي بسيار متنوع، از زمينههاي فرهنگي ضرورتاً پيچيدهاي صورت ميگيرد که پارامترهاي مذکور از پيچيدگي پديده اجتماعي را ضريب مضاعفي ميبخشد.
پردازش سوم به موضوع
بويژه از جهت اين پيچيدگي است که به باور من، ژورناليسم و روزنامه نگاري حرفهاي جهان، و بويژه ژورناليسم ايراني و عراقي در حدي که طي اين مدت مورد بررسي من بودهاند، تا کنون، تکليف خود را در قبال آن به درستي انجام ندادهاند، و بسياري از اطلاعات در مورد جنبههاي پيچيده اين پديده منعکس نميشود.
تلاشهاي متعارف براي پوشش رسانهاي به اين پديده، عمدتاً متمرکز بر تکريم و بزرگداشت رويداد، و همراهي با مشارکت کنندگان بوده است، ولي جنبههاي انتقادي ژورناليسم، طوري که بتواند به بهبود امور، کمک محسوسي نمايد، در کار نيست. در عراق، شبکههاي تلويزيوني،يا به اين رويداد به مثابه کليپهاي طولاني عزا نگاه ميکردند،يا اساساً به آن نميپرداختند. آنها حتي وانمود ميکردند که همه کوششها براي برگزاري مناسب مراسم صورت گرفته است، که ما خود در متن ماجرا، نارسا بودن اين کوششها را به چشم ميديديم. واضح بود که اثري از يک کار رسانهاي سنجيده و حرفهاي و همه جانبه براي پوشش مراسم نيست.
پردازش چهارم به موضوع
ازيک ديدگاه پوشش حرفهاي روزنامه نگارانه، و تا آن جا که به سهم تقريباً سه ميليوني زائران ايراني (12 درصد کل زائران و بزرگترين گروه غير عراقي حاضر در اين مراسم) طي اين رويداد بزرگ مربوط ميشود، برداشت من اين است که ما با دو لايه کاملاً متفاوت مواجهيم؛
يک لايه، عملکرد دولتهاي ايران و عراق است. برجستهترين مطلب در اين لايه، آن است که اين دو دولت تقريباً موضوع را رها کردهاند. آنها غير از مسائل دشوار امنيتي که البته وظيفه عادي حاکميتي آنهاست، تقريباً هيچ کنترل مشخصي به فرآيندهاي ديگر نداشتند. بسياري از تکاليف حاکميتي طي اين چند روز تعطيل يا به شرکتها و سازمانهاي واسط و اغلب نامطمئن سپرده ميشود. مسافراني که قرار است تمام و کمال، هزينههاي مسافرت خود به يک کشور خارجي و از يک کشور خارجي را بپردازند، و حتي در اغلب موارد، بيش از اين حد متعارف را ميپردازند، متعجب، ملاحظه ميکنند که دولتها و سازمانهاي کشور خودي و مقصد، از انجام تعهدات بديهي حاکميتييا حرفهاي خود طفره ميروند.
لايه دوم، مردم ايران و مردم عراق هستند که در نبود عملکرد دولتها و سازمانها به تکاليف قانوني خود، نمونه مستمراً بهبود يابندهاي از «اقتصاد مقاومتي» مردم بنياد را به نمايش ميگذارند و الزامات موضوع را تا حد توش و توان خود که کم هم نيست پوشش ميدهند. دستهاي از سر ثواب، و گروهي نيز از سر کسب و کار، اطراف ماجرا را گرفتهاند و تقريباً مناسک را به خوبي اداره ميکنند. «موکب»هاي مختلفي از سرتاسر عراق و ايران و ساير ملل اسلامي، جنبههاي مختلفي از اين مراسم را تأمين و تدارک ميکنند. البته جامعه عراق نيز به نحو پر برکتي با اين زائران، خود را اداره ميکند و صرفنظر از بيبرنامگي دولت عراق، اقشاري از جامعه عراق، مؤونه يک ساله زندگي خود را در اين مراسم گرد ميآورند. مثلاً، بر اساس برآورد افراد مجرب، مسافربران عراقي که مسافران را از مرز مهران تا کربلا يا نجف منتقل ميکنند، طييک دوره 20 روزه، از محل درآمد خالص و هزينه در رفته حاصله، ميتوانند کل مبلغ خريد وسيله نقليه خود را جبران کنند.
پردازش پنجم به موضوع
درموردلايه اول، يعني، عملکرد دولتهاي ايران و عراق، با شرمساري بايد گفت که دولتها و نهادهاي اجرايي دو کشور، نه تنها خدمات محسوسي به زائران ارائه نميدهند، بلکه موضوع را به يک منبع درآمدي هنگفت براي خود تبديل کردهاند. دولت عراق با دريافت عوارض نامتعارف، مانند عوارض 20 دلاري فرودگاهي (10 دلار به هنگام ورود و حدود 10 دلار به هنگام خروج)، بدون تأمين حداقل امکانات فرودگاهي متعارف از قبيل سالن پذيرش و ترانزيت مناسب، از گذشته، يد طولاي خود را در سوء استفاده از زائران نشان داده است. برآوردها بر اين است که اگر دولت عراق، تنها بيست درصد اين عوارض را صرف خدمات رساني به خود زائران کند، وضع و حال زائران پياده به حد استانداردهاي متعارف ميرسيد، که نميرسد.
درسوي ديگر، دولت ايران نيز بويژه امسال، وارد فازي از درآمدزايي در اين موضوع شد که نهايتاً فغان کارشناس برنامه پر مخاطب «سمت خدا» را نيز در آورد. موضوع بيمه اجباري زائران، موضوع پروازهاي چارتري يک خط هوايي نه چندان خوشنام که در پروازهاي خود، اغلب، تأخيرهاي ناجور و طولاني داشت، با نرخهاي بسيار متفاوت و سنگين، نمونههايي از تمرين طرف ايراني براي درآمدزايي از اين مراسم بود.
مطابق بررسيهاي ما، در نقاط حساس، چه در کربلا، چه در نجف، چه در مهران، چه در بغداد، حضور نمايندگان سفارت و کنسولگريهاي ايران، اگر هم بود، ابداً محسوس نبود. در نبود اين نمايندگان قانوني، برخورد پليس و کارمندان و هر مقام مسئول و غير مسئول ديگر از دولت عراق در موقعيتهاي مختلف با زائران ايراني بسيار اهانت بار بود. سال گذشته، حتي کار به اعتراض گسترده مسافران فرودگاه نجف و رويارويي پليس ضد شورش عراق با آنها کشيد. امسال هم، بيعزتي پاسپورت ايراني، نشان ميداد که حتي يک نماينده از کنسولگري ايران،يا ستاد اربعين،يا حتي شرکتهاي هوايي حاضر نيست، که برخوردها با مسافران ايراني تا اين حد متفاوت و بدتر از ميزباني مسافران لبناني يا قطري باشد.
پردازش ششم به موضوع
مرتبط با اين موضوع، موقعيتي است که ظرفيت تبديل شدن به يک بحران دامنه دار امنيتي براي هر دو کشور را دارد. هر ساله تا چند ماه پس از موسم اربعين، مرز مهران، چه در بخش ايران و چه در بخش عراق، مشحون از آگهيهاي گمشدگاني است که ناگهان «غيب» شدهاند. البته از آگهي کساني که عمداً غيب شدهاند و به رغم ممنوعيت خروج از کشور، از اين موقعيت براي گريز از قانون استفاده کردهاند يا عوامل اطلاعاتي و نفوذي که در آشفته بازار اربعين ميان دو مرز رفت و آمد ميکنند، خبري نيست. در واقع، اين رويداد،يک حفره بزرگ امنيتي در کشور ايجاد کرده است.
صرفنظرازسرسام دودولت دربرخوردبااين حفره امنيتي، آن چه از ديدگاه تحليلگران اجتماعي، موضوع را خطرناکتر ميسازد، غفلت افراد و خانوادهها از مخاطرات اين سفر، و تبعات اين غفلت است. چه بسيار دختران حتي نوجواني که به تنهايي،يا در گروههاي کوچک دو يا سه نفره به اين مسير پا ميگذارند، و خانوادهها، بعضاً با بيفکري مثال زدني به آنها اجازه اين مخاطره را ميدهند. شب هنگام، به فرودگاه بغداد ميرسند، و از آنجا، ميخواهند با يک تاکسي دربست به سمت نجف يا کربلا بروند. آنها نبايد اين ريسک را بخاطر مخاطرات احتمالي آن بپذيرند.
پردازش هفتم به موضوع
درمجموع،يک چيز مسلم است. نحوي بهت دو گانه در سياستمداران و خانوادهها، منشأ بي تدبيريهاي دامنه دار در مراسم اربعين شده است که با توجه به ابعاد رو به گسترش و پيچيده اين رويداد عظيم، مقياس آسيبهاي آن نيز رو به گسترش خواهد داشت، و ناچار، بايد براي آن فکري کرد.
نکته آخر و ناظر به پيشنهاد بهبود ما اين است که مع الاسف، اثري از سازمان «حج و زيارت» در اين مراسم مشهود نيست، در حالي که اين سازمان متکفل اصلي زيارت در کشور است. ما در کل اين مسير، حتي يک نيرو با کارت شناسايي سازمان «حج و زيارت» ايران نديديم. برداشت من اين است که سازمان «حج و زيارت» که مأموريت اصلي خود را حج و عمره تعريف کرده است، در مواجهه با يک مراسم سه ميليوني 20 روزه، آن هم نه در کشوري پر از هتلهاي لوکس، بلکه در يک کشور جنگ زده، مبهوت و آکنده از سرسام، تسليم دست حوادث شده است و عملاً زيارت کنندگان ايراني را به حال خود رها کرده است.براي خروج از وضع اسفبار زائران ايراني در اين سفر، باور من اين است که بايد سازمان حج و زيارت به تکاليف قانوني خود عمل کند و از اين وضع بهت و حيرت و بيعملي به درآيد. اين، کليد نسق بخشيدن به ماجراست.
اين سازمان، بايد با احياء چابکي سازماني لازم که مهمترين شرط موفقيت سازمانهاي امروز است، خود را با شرايط زيارت در کشور جنگ زده و کم مقدورات عراق تطبيق دهد. شيوه مديريت «کارواندارانه» در سازمان حج و زيارت،يک نحو «مديريت معطوف به هتل» است که در کشوري مانند عراق جوابگو نيست. مديريت مناسک در عراق، بايد نحوي «مديريت معطوف به حمل و نقل» باشد. سازمان حج و زيارت، بايد از طريق 1- برپايي دو اردوگاه بزرگ در خارج از دو شهر نجف و کربلا، و 2- تأمين امکانات هتلينگ گسترده اما «صحرايي» در خارج دو شهر نجف و کربلا، 3- بر تأمين حمل و نقل مناسب از مرز تا نجف اشرف، از نجف اشرف تا کربلا، و از کربلا به مرزهاي ايران با اتکاء به ناوگان حمل و نقل ايراني، تمرکز کند.
بااين شيوه که ديگر «معطوف به هتل» نيست، اين امکان وجود دارد که ضمن تأمين امکانات قابل درک استقرار و حمل و نقل صحرايي براي زائران ايراني، هزينه تأمين اين سفر را به حد بسيار معقولي پايين آورد، و نظمي ايجاد کرد تا به اتکاء آن، بتوان تمام جنبههاي اين سفر را مديريت نمود.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=245119
ش.د9502834