(روزنامه اعتماد – 1395/09/25 – شماره 3695 – صفحه 1)
«اصلاحات و اصلاحطلبان چه شرايطي را در عصر اعتدال سپري ميكنند؟ چه آيندهاي را پيش روي خود دارند؟ چرا رفرميستهاي سياسي ايران يكپارچه از ضرورت حمايت از روحاني در انتخابات ٩٦ سخن ميگويند؟ چرا پايان قرارداد همكاري اصلاحطلبان و اعتدالگرايان بيش از همه به نفع تندروها و ذينفعان سياسي سودجو خواهد بود؟همراهي مجدد اصلاحطلبان با اعتداليون چه تاثيري در جغرافياي سياسي ايران دارد و جدايي شان چه هزينههايي را ميسازد؟»
اينها پرسشهايي است كه اين روزها نقل و نُقل محافل سياسي است. در اين ميان هواداران گفتمان اصلاحطلبي با وجود آگاهي از تمامي تهديدها و تحديدهايي كه كنشگران سياسي رفرميست در اين سالها با آن روبه رو بودهاند ميخواهند بدانند پس از گذشت سه سال از دولتداري حسن روحاني، اصلاحطلبي در ايران چه شرايطي را تجربه كرده و بازده اين همكاري چه بوده و چرا پيشتازان سياستمدار اصلاحطلب مدام دم از حمايت تمام قد از روحاني در انتخابات ٩٦ ميزنند و در آشفته بازار اين روزهاي سياست در ايران تاكيد ميكنند كه اصلاحات به هيچوجه پشت روحاني را خالي نخواهد كرد. بيترديد پاسخ به اين پرسش نياز به بازخواني همه اتفاقات ريز و درشت در مقطع زماني ١٦ سال بين سالهاي ٧٦ تا ٩٢ دارد اما به اختصار بايد گفت كارگردانان و كارگزاران جناح راست سياسي و غير سياسي در تمامي اين سالها اعلام كردند كه بزرگترين خطري كه اسلام، انقلاب و نظام را تهديد ميكند جنبش اصلاحات است.
همين رويكرد به اصلاحطلبي بود كه بهار اصلاحطلبي را با تحديدها و تحذيرهاي رنگين كماني منبعث شده از سوي جناح رقيب به خزان كشانيد تا اصلاحطلبان زودتر از موعد تجربه تحمل فشار براي اخراج از حاكميت را تجربه كنند. اصلاحطلبان شايد اگر «آهسته و پيوسته» گام برميداشتند و چشمبسته شمشير نقدشان را دايره وار نميچرخاندند و در تاريكي تيراندازي نميكردند، حال و روزشان به جايي نميرسيد كه طنين ناقوس مرگ اصلاحات از اردوگاه راستگرايان سياسي بر سر و صورتشان كوبيده شود. اصلاحطلبان در اين عصر عسرت و پس از تحمل همه ناملايمات و نامهربانيها «نه» بلند به خروج از حاكميت دادند و صبر سياسي پيشه كردند تا موقعيت مناسب براي بازگشت به ميدان سياسي برايشان فراهم شود.
اين فرصت در خرداد ٩٢ با حمايت از كانديداتوري حسن روحاني فراهم شد. اتحاد و اجماع اصلاحطلبان در سال ٩٢ و تكرار آن در انتخابات هفتم اسفند ٩٤ بيشك ماحصل همه آزمون و خطاهايي بود كه آنان در استراتژيهاي سالهاي ٧٦ تا ٨٤ تجربه كرده بودند. گويي تهديدها و تحديدهاي رقيب و سختيهايي كه بر اصلاحطلبان روا داشته شد، به آنها فهمانيد كه براي ادامه حيات سياسي و نمايندگيكردن مطالبات هواداران بيشمار خود بايد به نقطهاي بازگردند كه از آن شروع كرده بودند. همين بود كه از سال ٩٢ ديگر صداي ساز ناكوكي از سمفوني اصلاحات شنيده نميشود و «خرد جمعي» و «عقل تشكيلاتي» در صدر راهبردهاي اصلاحطلبان قرار گرفته است. انتخابات رياستجمهوري سال ٩٢ نه تنها به اصلاحطلبان كه به هواداران گفتمان اصلاحطلبي نشان داد كه ميشود با ادراك دقيق از سپهر سياسي كشور و كانونهاي قدرت چگونه گام برداشت و با كمترين هزينه و امكانات به پيروزي رسيد.
از ديگر سو بر كسي پوشيده نيست كه زيست سياسي حسن روحاني هرگز در خانه و كاشانه چپهاي سياسي ايران نبود اما او از پيش از انتخابات ٩٢ با شناختي دقيق از وضعيت كشور و مطالبات تودههاي اجتماعي و نيازهاي ملي دانست كه چگونه بايد سخن بگويد و چه راهي را بايد بپيمايد تا فرمان ماشين دولت را در دست بگيرد. همين بود كه او از پيش از انتخابات ٩٢ تا به امروز اصلاحطلبانه سخن ميگويد و بر همان صوري ميدمد و طبلي ميكوبد كه اصلاحطلبان در متن و حاشيه قدرت كوبيدهاند.
در اين ميان اگرچه اصلاحطلبان معتقدند كه حسن روحاني و دولت اعتدال، رييسجمهور اصلاحطلب و دولت اصلاحات نيست و نبايد توقعات از يك دولت اصلاحطلب را از اين دولت داشت اما قايل به اين مسالهاند كه سخنان اصلاحطلبانه دولت روحاني نمايانگر خاموش نشدن مطالبات مدني- سياسي ايرانيان است. اصلاحطلبان خوب ميدانند كه اين دولت، «دولت گشودگيهاي محدود است اما آغوش خود را هم روي گشوده شدن روزنه و دريچهاي باز كرده تا كه شايد از همين روزنهها دري و دروازهاي به روي جامعه مدني باز شود و در پس آن عمارتي نو، مستحكم و ضدزلزله سياسي بنا نهاده شود.»
از سوي ديگر دولت روحاني آهسته و پيوسته و با بضاعت در اختيار و در كنار نرماليزه كردن امورات كشور منجر به بازگشت رسمي و قدرتمندانه اصلاحطلبان به عرصه سياسي كشور شد. اصلاحطلبان نيز در اين تعامل و همكاري ملي، تمامقد به حمايت از روحاني ايستادند تا اصلاحطلبستيزان اعتدالگريز بدانند براي ماندگاري در قدرت و حفظ موقعيت سياسيشان مجبور به عقبنشينياند. حالا هر چند روحاني رييسجمهور است و رقيبي جدي براي انتخابات ٩٦ ندارد و همچنين مجلس ديگر مجلس يكدست اصولگرا نيست اما اين به معناي پايان ماموريت اصلاحطلبان و اعتدالگرايان نيست. چه آنكه تندروها و ذينفعهاي بازدارنده هر آنچه در توان دارند براي زمين زدن دولت اعتدال به ميدان آوردهاند و براي عبور از بحرانهاي پيش روي دولت و جلوگيري از بازگشت به فضاي پيشا ٩٢ يك اقدام و كنش اساسي حس ميشود، هماني كه اين روزها اصلاحطلبان يكپارچه و بهطور خلاصه از آن سخن ميگويند: حمايت تمام قد از روحاني.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=62603
ش.د9502898