(روزنامه آفتاب يزد – 1395/10/08 – شماره 4791 – صفحه 3)
دو پیروزی تاریخی دیپلماسی ایران بزرگنمايي قلم کوچکنمايي قلم بازگشت آیت قیصربیگی: امروز مهمترین اصل در روابط بینالملل بهجای مولفههای قدرت در ادوار گذشته چون ثروت و دارایی، صنعت، قدرت نظامی و... توان و منطق دیپلماسی کشورها مبنی بر تعاملات سازنده، ارتباط موثر و گفتگو بر اساس احترام متقابل است. در این زمینه ایران را باید مبتکر فصلی نوین در عالم دیپلماسی در دو، سه دهه اخیر شناخت که گفتگو را بهعنوان قویترین ابزار در عالم دیپلماسی معرفی کرده است.
در این رویکرد نوین نقش رسانه و فضای مجازی بسیار حائز اهمیت است. دنیایی که در کثری از ثانیه حجم عظیمی از اطلاعات رد و بدل و جابهجا میشود جای خوبی برای استتار وقایع و رویدادها نیست. این مهم باعث شده هر فعلی ولو کوچک در دنیای واقعی انعکاسی گسترده در فضای مجازی داشته باشد. از این رو دنیای امروز که به واسطه پیشرفت علم و تکنولوژی از دهکده جهانی به میز جهانی شیف یافته نسبت به قبل آگاهتر شده است تا مجامع جهانی بیش از پیش با وضوح بهتری شاهد و ناظر فعل و انفعالات موجود در روابط بینالمللی شوند، بنابراین رسانهها و فضای مجازی میتوانند نقش بیبدیلی در افشاگریها و شناساندن هویت واقعی سیاستمداران کشورهای مختلف داشته باشند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکاییها همواره با اعمال سیاستهای کینهتوزانه مخالفت صریح خود را در مقابل خواست و اراده مردم آزاداندیش ایران اعلام کردهاند. هرچند در تمامی دورهها حربهها و شیطنتهای آمریکاییها با هشیاری ملت بزرگ ایران، درایت و هوشمندی امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری با شکست مواجه شده است با این حال نگارنده قصد دارد به دو شکست تاریخی دیپلماسی آمریکاییها در برابر ایران در دومقطع تاریخی بپردازد. این دوشکست تاریخی از آنجا حائز اهمیت است که نه در نبرد نظامی بلکه هردو در عالم دیپلماسی اتفاق افتاده است. در اواخر دوران جنگ سرد و اوایل قرن ۲۱ در حالی که کشورهای غربی نظریه جنگ تمدنهای هانتینگتون را در دستورکار خود قرار داده بودند، این ایران اسلامی بود که در سال ۲۰۰۱ با پیشنهاد گفتگوی تمدنها دریچهای نو از منطق بلند انسانی پیشروی هزاره سوم میلادی گشود تا گفتگو بتواند راهحلی مناسب برای برطرف کردن چالشها و مشکلات پیشروی ملتها و تمدنها باشد. تئوری گفتگوی تمدنها برخلاف خطوط گسلی که هانتینگتون نظریهپردازی غربی به تصویر کشیده بود نسخهای شفاف و واقعگرایانه برای جامعه جهانی در برخورد با بحرانهای مشترک و مشکلات واحد نه میان مذاهب و تمدنها بلکه میان عدالت و ظلم، اعتدال و افراطیگری، آزادی و بردگی و بین دیپلماسی مسالمتآمیز و خشونتآمیز بود.
علیرغم آنکه رویکرد دستگاه دیپلماسی ایران از سال ۲۰۰۰-۲۰۰۴ در صحنه روابط بینالملل بر صلح و گفتگو میزان شده بود درمقابل آمریکاییها همان راه کج و ناموزون خود را کما فی سابق ادامه دادند تا با بیتوجهی به اجماع بینالمللی بر سر گفتگوی تمدنها باز دنیا شاهد تجاوز و زورگویی آنها در منطقه خاورمیانه باشد. از این رو کشورهای غربی و در راس آنها آمریکاییها جزء اولین کشورهایی بودند که با حمله به کشور افغانستان در ۱۵ مهر ۱۳۸۰ (۷ اکتبر ۲۰۰۱) منشور گفتگوی تمدنها را زیرپا گذاشتند تا نشان دهند که بقای آنها نه در صلح و آرامش جهانی بلکه در خشونت و افراطیگری و بیثباتی بهدست خواهد آمد.
آمریکاییها در ادامه سیاستهای جنگطلبانه خویش دو سال بعد در یک پارادوکس آشکار به بهانه خلعسلاحهای کشتار جمعی و ایجاد امنیت جهانی به خاورمیانه لشکرکشی کرده و در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) کشور عراق را اشغال میکنند. اما در واقع هدف از این نمایش ساختگی آمریکاییها علاوه بر چپاول و غارت منابع ملی و نفتی عراق، تصاحب این کشور به قصد ناامنکردن منطقه و به چالش کشیدن کشور ایران بود و این پایان تلخند زشت زمانه بر صحنه تئاتری شد که نقش اول آن برعهده صدام جنایتکاری گذاشته شده بود که آمریکاییها خود صحنه گردانی او را برعهده داشتند.
صدام که زمانی دست نشانده آمریکاییها بود و در ۸ سال جنگ تحمیلی علیه ایران مورد حمایت صریح آنها قرار گرفته بود، سرانجام به دست خود آمریکاییها سرنگون میگردد و از صحنه روزگار محو میشود! رئیسجمهور دیکتاتور عراق که خود را بی نیاز از آمریکاییها میدید دیگر نه نتها چون گذشته منافع آنها را تامین نمیکرد بلکه تحرکات او در کویت و کشورهای حاشیه خلیجفارس حتی منافع ایالات متحده را به خطر میانداخت و همین موضوع کافی بود تا آمریکاییها به قصد تسلط بر خاورمیانه و تضعیف ایران به بهانه خلع سلاح کشتارجمعی به کشور عراق حمله نظامی کند. پرواضح است که جنگ عراق اشتباهی تاکتیکی و نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد از سوی آمریکاییها بود که هیچگاه به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسید.
کما اینکه دکتر بلیکس مقام تسلیحاتی سازمان ملل پس از حمله آمریکا و انگلیس به عراق در کتابی به نام «خلع سلاح عراق» از استراتژی ضعیف کشورهای غربی در این جنگ چنین یاد میکند؛ «قرار بود جنگ عراق سلاحهای کشتار جمعی را نابود کند، القاعده را در عراق از بین ببرد، عراق را به مدلی از دموکراسی با محوریت قانون مبدل نماید و قرار بود این جنگ، کشور عراق را به پایگاهی دوستانه برای سربازان آمریکایی در مقابل ایران تبدیل کند، اما عملا هیچکدام از این پیشفرضها تحقق نیافت تا در عوض متحدی جدید برای ایران در بغداد به وجود آید.»
بنابراین جنگ عراق که هدف اصلی آن به انزواکشیدن ایران بود با یک شکست تاریخی مواجه شد، چراکه در نهایت نه تنها حاصل این جنگ ایران را در انزوا قرار نداد بلکه با برداشتن یک دیکتاتور تمامعیار از منطقه خاورمیانه بسترها و شرایط لازم برای تعاملات سازنده در عادیسازی روابط بین دو کشور مسلمان و همسایه ایران و عراق فراهم شد تا حتی ایران بتواند در دوران تحریمها از آن کشور بهعنوان راهی برای دورزدن آمریکاییها استفاده نماید. البته امروز غربیها هم به این نکته اذعان دارند که در جنگ عراق و افغانستان برخلاف تصور خود مبنی بر ایجاد هزینه برای ایران این خود آنها بودند که متحمل هزینههای گزافی شدند و درعوض ایرانیها پیروز میدان دیپلماسی مبتنی بر جنگ غربیها شدند.
از این رو همزمان با برداشته شدن سلطه طالبانیسم در افغانستان و بعثیها در عراق، فضای نوینی برای ایران در تعاملات خود با همسایگان شرقی و غربی خود فراهم شد. کشور عراق که از دیرباز مشترکات زیادی از جنبههای مختلف قومی، مذهبی و فرهنگی با ایران داشته بعد از آنکه از لوث رژیم بعث نجات یافت رابطه خود را با کشورمان ترمیم و بازسازی نمود تا عملا این کشور ثروتمند به یک بازار مصرفی بزرگ برای صادرات ایران تبدیل شود. از طرف دیگر با خروج طالبان از افغانستان راه تعاملات ایران با این کشور باز شد تا در زمینههای مختلف، ایران بتواند با افغانستان همکاری نماید و امروز میبینیم نفوذ ایران در دو کشور عراق و افغانستان بیش از همه کشورهای جهان است و البته این به سیاست صادقانه ایران درقبال کش و قوسهای سالهای اخیر در این کشورها برمیگردد همان چیزی که آمریکاییها از آن وحشت داشتند.
با این حال و علیرغم سیاستهای صلحطلبانه ایران آغاز قرن 21 را به پیشنهاد رئیسجمهور وقت کشورمان سال گفتگوی تمدنها نامگذاری کردند، جورج بوش پسر رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲ در یک فرافکنی آشکارا ایران را به همراه کشورهای عراق و کرهشمالی محور شرارت قرار میدهد و سرانجام در سال ۲۰۰۶ با اعمال نفوذ آمریکاییها ایران را مشمول فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار میدهند تا کشورهای غربی تحریمهای ناجوانمردانه و ظالمانه خود را علیه ایران شدت ببخشند! بر این اساس سیاستهای خصمانه آمریکاییها در طول دولتهای نهم و دهم به اوج خود میرسد و اینجاست که زمینههای دومین شکست دیپلماسی جنگطلبانه آمریکاییها همزمان با پیروزی گفتمان اعتدالگرایی در ۲۴ خرداد ۹۲ شکل میگیرد.
جاییکه سیاستهای تنشزای اوبامای دموکرات کمافیسابق همچون همتایان جمهوریخواه جنگ طلب خود، اما با شدت پایینتر ادامه یافت تا جایی که آنها از طریق اعمال زور و تحریم سعی داشتند ایران را در بحث پرونده هستهای تحتفشار قرار دهند. هرچند دولت گذشته در ایران گاهی اوقات با سیاستهای تنشزای خود بهانههای لازم را جهت اعمال تحریمهای بیشتر دست کشورهای غربی داد اما با پیروزی دکتر حسن روحانی و روی کار آمدن دولت تدبیر و امید تنشزدایی در دستورکار دستگاه دیپلماسی کشور قرارگرفت. روی کار آمدن دولت یازدهم در ایران با تحرک آمریکاییها و متحدانش جهت ائتلافی علیه سوریه مصادف بود. در این هنگامه اولین حضور حسن روحانی در شصت و ششمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد رقم میخورد.
رئیسجمهور روحانی پیش از حضور در سازمان ملل یادداشتی در روزنامه واشنگتن پست، با عنوان «چرا ایران به دنبال تعامل سازنده است؟» انتشار میدهد و به نوعی فضا گشایی میکند؛ وی در این نامه میآورد: «دوران دشمنی خونین گذشته است. زمان تعامل سازنده فرا رسیده است.» روحانی در تاریخ 2 مهر 92 (24 سپتامبر 2013) در اولین حضور خود در سازمان ملل، جهان را به ائتلاف علیه خشونت و افراطیگری دعوت میکند تا پیام اعتدالگرایی 24 خرداد ملت ایران در آنجا هم طلوع کند و سرانجام طرح جهان علیه خشونت و افراطیگری رئیسجمهور روحانی موسوم به "WAVE" در مجمع عمومی سازمان ملل به اتفاق آرا به تصویب رسد و این آغاز درخشش شیخ دیپلمات در عرصه دیپلماسی بود تا حال که توانسته است ضمن اینکه طرح ائتلاف آمریکایی برای حمله به سوریه را با ابزار دیپلماسی وتو کند، موفق شود در قلب آمریکا قطعنامهای را به تصویب برساند که در آینده زمینهساز فروریختن دیوار تحریمها و اسباب زورگویی غربیها در قضیه پرونده هستهای شود. اما همچون گذشته این کشورهای غربی بهویژه آمریکاییها بودند که زودتر از همه بر طبل ناموزون جنگ کوبیدند و با حمایت و پشتیبانی از گروههای تکفیری در سوریه و داعشیها در عراق برخلاف قطعنامه ائتلاف علیه خشونت و افراطیگری حرکت کردند تا وحشیترین و افراطیترین صحنههایی که سالهای سال در سینمای وحشتآفرین هالیوود طراحی کرده بودند در منطقه خاورمیانه بر سر مردم مظلوم این مناطق به اجرا درآورند.
با این وصف دیپلماسی توام با اعتدال ایران اسلامی ارمغان صلح و آرامش برای جهانیان شد تا با حمایت از برنامههای صلحجویانه نگذارد بیش از این آمریکاییها در منطقه خاورمیانه خرابکاری کنند. از این رو بعد از گذشت حدود سه سال از نقشه شوم آمریکاییها و متحدانش در خاورمیانه با گماردن گروههای تروریستی امروز همچون جنگ افغانستان و عراق سردرگم و دست از پا درازتر در حال ترک کردن منطقه هستند. پاکسازی داعشیها در عراق و شکست تکفیریها در سوریه با آزادسازی حلب نوید روزهای آرامتری در این مناطق استراتژیک از جهان میدهد. با این حال نوک پیکان غربیها در خاورمیانه همچون گذشته ناامن کردن منطقه و به چالش کشیدن ایران بود، اما امروز میبینیم که ایران اسلامی مقتدرتر از گذشته پرچمدار صلح و اعتدال در جهان قلمداد میشود. در چنین اوضاع و احوالاتی دولت تدبیر و امید بهطور همزمان قضیه پرونده هستهای را از طریق دیپلماسی منحصربفرد خود دنبال میکند.
حسن روحانی با گماردن دیپلمات کهنه کار و قهاری چون دکتر ظریف بهعنوان رئیس دستگاه دیپلماسی کشور و تشکیل یک تیم قوی و کارکشته عزم خود را جزم کرد تا در ارتباط با حل و فصل کردن پرونده هستهای وفای به عهد کند. سرانجام رئیسجمهور روحانی این کار را کرد و بعد از کش و قوسهای فراوان در مدت کوتاه ۲ساله با برداشتن ۳ گام مهم و موفقیتآمیز در ژنو، لوزان و وین یک پیروزی تاریخی در عالم دیپلماسی بهدست آورد تا ایران بدون داشتن بمب و سلاح هستهای، انفجار اتمی خود را بر سر تحریمهای ظالمانه غربیها فرود آورد و چنان زلزلهای برپا کند که بعد از ماهها هنوز هم پس لرزههای آن قلب آمریکا و تلاویو را بلرزاند و یک شکست تاریخی درناکام ماندن زورگویان عالم در اعمال سیاستهای تحریمی علیه ملت صبور و بزرگ ایران ضبط و ثبت نماید. حاصل این انفجار شکاف برداشتن رابطه اسرائیل و آمریکا بعد از سالهای متمادی بود که امروز نشانه آن را باید در ایجاد یک لحظه تاریخی بعد از 37 سال در محکومیت اسرائیل توسط شورای امنیت سازمان ملل در جهت توقف فوری فعالیتهای شهرکسازی رژیم اسرائیل در اراضی اشغالی فلسطینیان به نظاره نشست.
نکته مهم در این قطعنامه تاریخی این است که آن بدون وتوی آمریکا و با اجماع کامل اعضا تصویب میشود. البته شکاف واقعی بین اسرائیل و آمریکا در قضیه برجام اتفاق میافتد، چراکه امروز اسرائیل مخالف جدی و درجه یک توافق هستهای ایران با کشورهای 1+5 بهشمار میرود. جایی که جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 (شامل آمریکا، آلمان، انگلیس، چین، فرانسه و روسیه همراه با نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپایی) پس از 12 سال از روند پرونده هستهای و 22 ماه مذاکره سخت و فشرده، سرانجام در روز 23 تیر 1394 برای رفع سوءتفاهمها در مورد برنامه صلحآمیز هستهای ایران و همزمان لغو تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران برنامه جامع اقدام مشرک «برجام» به تصویب رسید. سپس این توافق در تاریخ ۲۹ تیر ماه ۱۳۹۴ در شورای امنیت به رای گذاشته شد که با تصویب در آن شورا تبدیل به قطعنامه ۲۲۳۱ گردید و همزمان هر شش قطعنامه قبلی که علیه ایران صادر شده بود و منجر به تحریمهای وسیع در رابطه با موضوع هستهای شده بود ملغی کرد. در این قطعنامه به صراحت گفته شده است که همه باید در مسیر فناوری صلحآمیز هستهای به ایران کمک کنند.
برجام دربرگیرنده برنامه بلندمدت ایران مشتمل بر محدودیتهای توافق شده در مورد برنامه هستهای بوده و لغو جامع همه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد و نیز تحریمهای چندجانبه و یکجانبه مرتبط با برنامه هستهای ایران، شامل گامهایی برای دسترسی در زمینههای تجارت، فناوری، تامین مالی و انرژی را در یک پروسه زمانبر 10 ساله موجب خواهد شد. پس از کش و قوسهای فراوان روند بررسی توافق در نهادهای قانونگذار کشورهای ایران و آمریکا صورت گرفت و سرانجام مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی ایران از یک سو و کنگره آمریکا از سویی دیگر بر متن برجام مهر تایید زدند تا به قول رئیسجمهور روحانی روز 27 دی ماه 94 روز اجرایی شدن برجام روز عزای اسرائیل و دشمنان قسم خورده نظام باشد. در اینجا بهطور خلاصه میتوان چنین گفت که دیپلماسی آمریکاییها در دو دوره مختلف یکی در زمان جورج بوش جمهوریخواه و همزمان با دولت اصلاحات در ایران و دیگری در زمان ریاست جمهوری اوبامای دموکرات مصادف با دولت تدبیر و امید در برابر منطق بلند دیپلماسی ایران دو شکست بزرگ و تاریخی را در کارنامه خود به ثبت رساند.
آن زمان که دولت اصلاحات در ایران گفتگو را قویترین ابزار صلح و دوستی در عالم دیپلماسی معرفی کرد جمهوریخواهان در آمریکا با دیپلماسی جنگطلبانه خویش کشورهای همسایه ایران یعنی افغانستان و عراق را اشغال نمودند. دست بر قضا پایان کار دیپلماسی جمهوریخواهان در منطقه استراتژیک خاورمیانه همه چیز را به نفع ایران رقم زد تا آمریکاییها با هزینههای گزاف دست از پا درازتر از کشورهای افغانستان و عراق خارج شوند و در عوض دو گروه افراطی طالبان و بعثیها از سر راه ایران برداشته شود و اما امروز در حالی که دولت تدبیر و امید با پرچم اعتدال در صحنه روابط بینالملل افراط و تفریط را به چالش کشیده است و در جهان ائتلافی علیه خشونت و افراطیگری به راه انداخته است باز این آمریکاییها بودند که اینبار در زمان دموکراتها با نقض آشکار قطعنامه WAVE سازمان ملل از گروههای تروریستی تکفیری و داعشی در سوریه و عراق حمایت کردند و خاورمیانه را به آشوب کشیدند.
در این راستا دولت تدبیر و امید اعتدال را بهترین نسخه برای پیچاندن گوش غربیها در منطقه دانست و با آن تز ایرانهراسی غربیها را به خودشان برگرداند تا با پرده برداشتن از پشت صحنه فیلم مستند داعش مجامع بینالمللی را بیش از پیش با سیاستهای خصمانه آمریکاییها در منطقه آشنا بگرداند. روحانی در بحث پرونده هستهای نیز با بهکارگیری تز اعتدال تنشزدایی را در سیاست خارجی در دستور کار خود قرار داد تا با ابزار گفتگو سربازان خط مقدم دیپلماسی را مسلح گرداند و نبض مذاکرات هستهای را تصاحب کند. به عبارت بهتر دولت یازدهم با هنرنمایی دیپلماتهای قهار و کهنه کاری چون ظریف در دستگاه دیپلماسی کشور کاری کرد کارستان تا ضمن حل و فصل نمودن پرونده هستهای، فصلی نوین در روابط بینالمللی ایجاد گردد.
بنابراین با روی کار آمدن یک دولت اعتدالگرا در ایران، آمریکاییها همچون گذشته کماکان بر طبل جنگ و درگیری کوبیدند تا در پی ائتلافی برای حمله به سوریه و ناامن کردن منطقه خاورمیانه باشند، اما حضور موفقیتآمیز دکتر حسن روحانی در سازمان ملل باعث شد تا سال ۲۰۱۵ را بهنام سال ائتلاف علیه خشونت و افراطیگری نامگذاری کنند، اما واکنش آمریکاییها به این ائتلاف جهانی همچون سال گفتگوی تمدنها برخلاف منشور سازمان ملل بود تا با پدید آوردن گروههای تکفیری و داعشی در سوریه و عراق جنایت علیه بشریت رقم بزنند. با این حال سیاست عقلانی و اعتدالی ایران اسلامی در دولت تدبیر و امید باعث شد ضمن گسترش پیام صلح و اعتدال در بین کشورهای آزاداندیش جهان بتواند در صحنه دیپلماسی با شش قدرت برتر دنیا جلوههای زیبایی از منطق بالای ایرانیها در دفاع از حق و حقیقت به نمایش بگذارد.
با توافق برجام بین ایران و کشورهای 1+5 اگرچه آمریکاییها بر سر میز مذاکره نشستند و بر سر پرونده هستهای ایران به توافق رسیدند اما امروز بعد از گذشت یک و نیم سال از توافق برجام تازه مشخص میشود که آنها یک بار دیگر در عرصه دیپلماسی در برابر منطق دیپلماسی ایرانیها شکست خوردهاند نشان به آن نشان که آمریکا اولین کشوری معرفی میشود که با تمدید تحریمهای موسوم با آیسا بهطور یکجانبه توافقنامه بینالمللی برجام را نقض میکند والبته این میتواند بازخورد مناسبی از درماندگی دستگاه دیپلماسی آمریکا در مقابل دیپلماسی ایرانیها باشد که بعد از گذشت حدود یک سال از روز اجرای برجام تازه فهمیدهاند که نتیجه مذاکرات به ضرر آنها بوده است و حالا به بهانه تمدید مجدد تحریمها میخواهد توافق هستهای را برهم بزنند. از نشانههای دیگر شکست آمریکا در قضیه برجام اجماع کامل و غیرمتعارف دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا بر سر نقض برجام است و ایضا پیروزی شخصیتی هیجانی و خلقالساعه چون ترامپ با وعده پارهکردن برجام همه و همه اعتراف آمریکاییها را در پذیرش شکست در تقابل با دیپلماسی ایران به معرض نمایش میگذارد.
این اعتراف آمریکاییها قطعا همراه با هزینههای گزافی برای آنان خواهد بود که در نهایت منجر به منزویشدن این کشور در صحنههای بینالمللی خواهد شد. از این رو عالم دیپلماسی بار دیگر شاهد پیروزی و هنرنمایی منطق اعتدال و خرد ایرانیان در برابر منطق چماق و هویج آمریکاییهایی بود. آمریکاییها که تمام توان و قدرت خود را بر تحریمهای ناجوانمردانه برای تسلیم نمودن ایران در موضوع پرونده هستهای بهکار برده بودند امروز در نهایت ناچار شدهاند بر سر میز مذاکره با ایران بنشینند و اینبار نه با زبان زور بلکه با زبان تکریم در یک ماراتن سخت و نفسگیر در عالم دیپلماسی حضور یابند و سرانجام دست از پا درازتر و با پای لنگان و عصا به دست تصویر خود را در قاب پایانی مذاکرات وین ثبت کنند. یک عکس تاریخی که در آن میتوان به وضوح قدرت و اقتدار ایران اسلامی را در برابر عجز و ناتوانی غربیها به نظاره نشست تا به نوعی دومین شکست تاریخی آمریکاییها در برابر ایرانیها در عالم دیپلماسی رقم خورده باشد.
آمریکاییها که تمام توان و قدرت خود را بر تحریمهای ناجوانمردانه برای تسلیم نمودن ایران در موضوع پرونده هستهای بهکار برده بودند امروز در نهایت ناچار شدهاند بر سر میز مذاکره با ایران بنشینند و اینبار نه با زبان زور بلکه با زبان تکریم در یک ماراتن سخت و نفسگیر در عالم دیپلماسی حضور یابند و سرانجام دست از پا درازتر و با پای لنگان و عصا به دست تصویر خود را در قاب پایانی مذاکرات وین ثبت کنند جنگ عراق که هدف اصلی آن به انزواکشیدن ایران بود با یک شکست تاریخی مواجه شد، چراکه در نهایت نه تنها حاصل این جنگ ایران را در انزوا قرار نداد بلکه با برداشتن یک دیکتاتور تمامعیار از منطقه خاورمیانه بسترها و شرایط لازم برای تعاملات سازنده در عادیسازی روابط بین دو کشور مسلمان و همسایه ایران و عراق فراهم شد تا حتی ایران بتواند در دوران تحریمها از آن کشور بهعنوان راهی برای دورزدن آمریکاییها استفاده نماید. البته امروز غربیها هم به این نکته اذعان دارند که در جنگ عراق و افغانستان برخلاف تصور خود مبنی بر ایجاد هزینه برای ایران این خود آنها بودند که متحمل هزینههای گزافی شدند و درعوض ایرانیها پیروز میدان دیپلماسی مبتنی بر جنگ غربیها شدند
شکاف واقعی بین اسرائیل و آمریکا در قضیه برجام اتفاق میافتد، چراکه امروز اسرائیل مخالف جدی و درجه یک توافق هستهای ایران با کشورهای 1+5 بهشمار میرود. جایی که جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 (شامل آمریکا، آلمان، انگلیس، چین، فرانسه و روسیه همراه با نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپایی) پس از 12 سال از روند پرونده هستهای و 22 ماه مذاکره سخت و فشرده، سرانجام در روز 23 تیر 1394 برای رفع سوءتفاهمها در مورد برنامه صلحآمیز هستهای ایران و همزمان لغو تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران برنامه جامع اقدام مشرک «برجام» به تصویب رسید با خروج طالبان از افغانستان راه تعاملات ایران با این کشور باز شد تا در زمینههای مختلف، ایران بتواند با افغانستان همکاری نماید و امروز میبینیم نفوذ ایران در دو کشور عراق و افغانستان بیش از همه کشورهای جهان است و البته این به سیاست صادقانه ایران درقبال کش و قوسهای سالهای اخیر در این کشورها برمیگردد همان چیزی که آمریکاییها از آن وحشت داشتند
http://www.aftabeyazd.ir/60085
ش.د9503127