تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۹  ، 
کد خبر : ۲۹۸۰۰۱

جريان‌شناسي سياسي ايران پس از انقلاب

پایگاه بصیرت / دکتر سيدعبدالله متوليان

(روزنامه رسالت ـ 1395/01/21 ـ شماره 8632 ـ صفحه 1)

ظهور انقلاب اسلامي در ايران ، سبب پيدايش سه تفکر و انديشه سياسي در سطح نخبگان سياسي جامعه گرديد که تا امروز نيز عليرغم افت و خيزهاي فراوان کماکان در حاکميت حضور داشته و مشق سياسي و حزبي ايران را تحت تأثير خود قرار داده است: 1 – اولين جريان و انديشه سياسي در ايران پس از انقلاب ، موسوم به جريان انقلابي است که با اعتقاد قلبي و بدون قيد و شرط به حاکميت ولايت مطلقه فقيه ، بر نگاه انقلابي در کليه شئون جامعه و زندگي مردم (سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي ، دفاعي ، امنيتي و...) منطبق با فرهنگ علوي ، فاطمي ، حسيني و مهدوي تأکيد دارد.

اين جريان و تفکر سياسي انقلابي ، فلسفه انقلاب اسلامي را مهندسي نظام ديني ، مبتني بر طلايه داري انقلاب مهدوي دانسته و قوياً بر عدم تمکين از مهندسي نظام سلطه و مقابله با زورگويي صاحبان قدرت جهاني اصرار مي ورزد و بر اين اعتقاد است که با پي ريزي چارچوب هاي نظام ولايي بر اساس استانداردها ، الگوها و ارزش هاي ديني و تعميم تفکر مقاومت انقلابي و جهادي به تمامي حوزه هاي سياسي ، فرهنگي ، اقتصادي و... و با تبعيت عملي از ولايت مطلقه فقيه مي توان بر مشکلات و موانع داخلي و خارجي غلبه کرد.

اين جريان و تفکر پويا و انقلابي که بقاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران را در نشاط و پويايي انقلابي و تداوم حرکت جهادي جستجو مي کند ، در فرهنگ سياسي با عناويني نظير "جريان ولايي" ، "حزب اللهي" ، "جريان اصولگرا" و امثالهم شناخته و معرفي شده است.

از مهمترين پايه هاي اعتقادي اين انديشه سياسي که به عنوان منشور اعتقادي از آن ياد مي شود عبارت است از :

1 – پشتيباني عملي و کامل از ولايت مطلقه فقيه.

2 - باور به ساختار علمي روحانيت و نظام مترقي تقليد.

3 - پرهيز و اجتناب از اخباري گري.

4 - تأکيد جدي بر شعار نه شرقي نه غربي.

5 – باور به قدرت دروني (مبتني بر اتکال به نصرت الهي) و تکيه بر توانمنديهاي داخلي.

6 - تعامل با جهان بر مبناي مهندسي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران منبعث از دين مبين اسلام.

7 – تلاش براي ايجاد جامعه جهاني اسلام و زمينه سازي براي حکومت جهاني مهدوي و ظهور حضرت ولي عصر (عج).

8 – پرهيز جدي از تحرکات احساسي و تندروي هاي مرسوم در فعاليت هاي حزبي (اگر چه اين جريان در طول سالهاي گذشته بارها از سوي دو جريان ديگر به جفا متهم به تندروي شده است).

9 - باور کارشناسان و اهل سياست اين است که پيشينه تاريخي نظام شيعي در ايران و نقاط قوت و فرصت هاي طلايي نظير محرم و صفر و باورهاي علوي ، فاطمي ، حسيني و مهدوي در جامعه ايراني باعث شده تا اکثريت قاطع مردم ايران (بر خلاف تبليغات مسموم و گسترده داخلي و خارجي ) عملاً اين جريان و انديشه فکري و انقلابي را فارغ از نگاه هاي حزبي ، پشتيباني و حمايت نمايند. ظهور و حضور مؤثر مردم در مقابله با آسيب ها و فتنه هاي داخلي و تهديدهاي خارجي طي 38 سال گذشته دليل و شاهد محکمي بر اين مدعاست.

2 – دومين جرياني که از همان روزهاي نخستين پيروزي انقلاب اسلامي وارد عرصه فعاليت هاي سياسي در نظام شد ، جريان و انديشه اي است که با نگاه انقلابي فاصله زيادي داشته و نظام ، ولايت و قانون اساسي را به صورت مشروط قبول دارد.

از مهمترين پايه هاي اعتقادي اين انديشه سياسي مي توان به موارد زير اشاره نمود:

1 - به چارچوب هاي تفکر انقلابي به هيچ وجه اعتقاد ندارند.

2 – در عين قبول نظام و ولايت مشروط ، خود را به مباني اقتصادي غرب (ليبرال سرمايه داري غربي) پايبند مي دانند.

3 – در عين اعتقاد به مباني ديني ، اقتصاد را زير بنا مي داند و به اقتصاد بازار اعتقاد دارند.

4 – انديشه هاي سياسي غرب را قبول داشته و علقه هاي غرب گرايي ، غرب باوري ، و در شکل افراطي آن علقه هاي غرب پرستي دارند.

5 – عمدتاً به تکنوکراتيسم غربي و عمل گرايي باور قلبي دارند.

6 – نظام مهندسي ظالمانه غرب بر جهان را پذيرفته اند (اگر چه اين اعتقاد در گذشته اين تفکر بسيار کمرنگ بود ليکن به مرور زمان بر قوت آن افزوده شده است).

7 – معتقد به همراهي و تعامل با غرب و الگوهاي مهندسي شده غربي هستند.

8 – به وجود مدل اقتصادي اسلامي اعتقادي ندارند.

9 – انقلابي گري را تفکر احساسي دانسته و قوياً بر اين باورند که دوران انقلابي گري و تفکر احساسي سپري شده است.

10 – در حوزه ولايت فقيه از مشي پوست انداخته منتظري تبعيت کرده و معتقد به نظارت فقيه بوده و ولايت مطلقه فقيه را قبول ندارند.

11 – به انجام امور فرهنگي توسط دولت اعتقادي نداشته و اين مهم را رسالت حوزه هاي علميه و روحانيون مي دانند و با نگاه تکنوکراتيسمي و عملگرايانه دولت را متولي توسعه اقتصادي فارغ از نيات الهي (بهشت و جهنم) مي دانند.

اين جريان فکري را ، طيف وسيعي از ليبرال ها ، ملي مذهبي ها ، نهضت آزادي ، کارگزاران سازندگي ، اعتداليون و... (از غير انقلابي غرب گرا تا غير انقلابي مستقل) نمايندگي مي کنند.

جريان تفکر غير انقلابي غربگرا هم اينک با شدت تمام در صدد عبور از خطوط قرمز نظام و هم آغوشي با آمريکا و تعامل با غرب در مسائل داخلي ، منطقه اي و جهاني است. غير انقلاب هاي غربگرا با غرور تمام خود را برتر از همه گروهها و احزاب سياسي دانسته و معتقدند در مواجهه با مسائل سياست خارجي و اقتصاد از ساير گروهها توانمند تر بوده و موفق تر عمل کرده اند.

طي 27 سال گذشته بارها و بارها تفکرات اقتصادي و فرهنگي اين جريان فکري با اعتراض مقام معظم رهبري ؛ حضرت امام خامنه اي مواجه شده است.

دولت فعلي نيز از مشرب سياسي تبعيت کرده است و چارچوب هاي کلي اقتصادي و سياست خارجي در دولت اعتدال توسط اين جريان فکري مديريت مي شود. بديهي است از دولتي که به اقتصاد مقاومتي باور ندارد و صرفاً طي بيش از 1000 روز گذشته در مورد اقتصاد مقاومتي به صدور بخشنامه و شعار و سخنراني بسنده کرده اند، نمي توان انتظار معجزه و تحرک قابل لمس داشته باشيم.

3 – جريان ضد انقلابي : اين جريان فکري براي رسيدن به قدرت ، خود را به ظاهر پيرو نظام و ولايت فقيه معرفي مي کند و در طول انقلاب و به‌ويژه پس از جنگ و در دوران زعامت حضرت امام خامنه اي از اعوجاج و تلون فکري برخوردار بوده و در هر زمان به شکل و رنگي جديد وارد عرصه سياست شده است.

جريان ضد انقلابي داخلي در طول دوران جنگ تحميلي خود را پيروان بي بديل خط امام دانسته و به ساير گروهها و افراد حقيقي و حقوقي مهر تکفير مي زد اما پس از جنگ و در دوران زعامت حضرت امام خامنه اي با 180 درجه تغيير در مواضع خود ، به دامن غرب غلطيده و در راستاي تأمين منافع غرب به‌ويژه شيطان بزرگ ننگ جاسوسي را در پرونده خود ثبت کرده است.

از رئوس اعتقادات و باورهاي سياسي اين جريان فکري مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1 – به استناد بينش ماکياولي "هدف وسيله را توجيه مي کند" منافقانه و به ظاهر از قبول چارچوب هاي نظام ولايي دم مي زنند ليکن در مقام عمل و در هر زمان که امکان ظهور و حضور در عرصه حاکميت پيدا کرده اند، بدون هيچ ابايي ، بلافاصله براي براندازي نظام ولايت فقيه ، شمشير از نيام کشيده و با پادويي غرب و سرويس هاي اطلاعاتي دشمن در مسير براندازي نظام گام برداشته اند.

2 – از يک مشرب فکري فراگير تبعيت نکرده و در بين اين طيف بسيار متنوع ، از روحانيون تا ضد انقلاب خارج از کشور و اپوزيسيون حضور دارند.

3 – به نظام ولايت فقيه باور قلبي نداشته و در برنامه هاي براندازي مدل هاي مختلفي از شبه ولايت فقيه (دوره اي کردن ولايت فقيه ، شورايي کردن ، تخصصي کردن شوراي فقيه ، ورود متخصصين غير روحاني در شوراي فقيه ، سهم دادن به جناح هاي سياسي در ولايت فقيه و ده ها مدل کوچک و بزرگ ديگر) را براي جايگزيني ولايت مطلقه فقيه رهگيري و پيگيري نموده اند.

4 – به همراهي با قوانين ضد اسلامي بين المللي اعتقاد دارند.

5 – رسماً گفته و مي گويند که در تعارض بين آزادي و دين بايد دين فداي آزادي شود که ناگفته پيداست که يک مغلطه آشکار بوده و هرگز دين در تقابل با اختيار که اشتباهاً توسط نظام سلطه به نام آزادي (با مفهوم فراگير بي بند و باري و هرزگي و...)معرفي شده قرار نمي گيرد.

6 – به اصول دموکراسي غربي باور داشته و بارها در سخنان و مواضع سران اين تفکر ضد انقلابي بيان شده که در دموکراسي هيچ محدوديتي را به رسميت نشناخته و مردم مي توانند حتي عليه خدا هم تجميع آرا نمايند و عليه معصومين هم مي توانند تظاهرات کرده و اعلام موضع نمايند.

7 – در مهندسي رفتاري به تغيير قوانين شريعت (نظير حجاب ، ديات ، ارث ، حقوق بانوان و صدها مورد ديگر) و همسان سازي آن ها با قوانين بين المللي اعتقاد داشته و موارد متعدد از انجام اقدامات عملي براي اين منظور در کارنامه سياه اين جريان فکري ثبت و ضبط شده است.

8 – مخالف نظارت استصوابي بوده و طي سالهاي گذشته بارها و بارها و در هر انتخابات نوک پيکان حمله خود را به سمت شوراي نگهبان نشانه رفته اند.

9 – با اعلام رسمي شعار "ايران براي همه ايرانيان" به دنبال امکان حضور افراد غير مشروع و فاقد صلاحيت هاي سياسي و اعتقادي و... در عرصه انتخابات هستند.

10 – تعريف مشخص و قابل قبولي از اصلاحات ارائه نکرده و صرفاً اين شعار را براي جذب هر کس که با نظام ولايت فقيه مشکل دارد به‌کار مي برند.

در اين جريان فکري به دليل تعارض با نظام ، طيف بسيار وسيع ، گسترده ، متنوع و ناهمگون و متضاد از روشنفکران ، فرنگ رفته ها ، روحانيون ، دانشگاهيان و نخبگان علمي تربيت شده در مکاتب علمي غرب ، اپوزيسيون خارج نشين ، عوامل و عناصر نفوذي دشمن و... با مشخصه غرب زدگي ، غرب باوري ، غرب انديشي و غرب پرستي حضور دارند.

آنها پس از سال 76 و روي کار آمدن دولت اصلاحات ، در پوشش حماسه دوم خرداد و در قالب احزاب به اصطلاح اصلاح طلب و نوانديش در کنار شبه انقلابيون نفوذي ديروز (سازمان مجاهدين انقلاب و روحانيون تندرو موسوم به مجمع روحانيون مبارز (که بسيار معوج عمل کرده و زماني ضد غرب و زماني ديگر ضد شرق – زماني انقلابي دو آتشه و زماني ديگر ضد ولايي دو آتشه بوده اند) دور هم جمع شده و با الگوگيري از مدلهاي براندازي تجربه شده در نيکاراگوا و شوروي سابق وارد ميدان مبارزه با نظام شدند و با راه اندازي رسانه هاي مکتوب و روزنامه هاي زنجيره اي (براي درک صحيح از مدل و برنامه هاي روزنامه هاي زنجيره اي به کتاب خاطرات خانم تاچر مراجعه شود) از همان آغاز بي پرده با عبور از هاشمي پروژه قتل هاي زنجيره اي را با هدف از کار انداختن ارکان امنيت ساز نظام (وزارت اطلاعات ، نيروي انتظامي ، قوه قضائيه ، صدا و سيما ) در دستور کار خود قرار داده و بالاخره پس از اطمينان از فقدان کارايي نهادهاي مزبور در تابستان 78 (18 تير ماه) براي انهدام حکومت و نظام جمهوري اسلامي وارد عمل شدند.

همان طور که گفته شد، جريان مذکور به عنوان جبهه (به اصطلاح اصلاحات) طي سالهاي 76 تا امروز وارد مبارزه براي براندازي نظام شدند. پروژه آمريکايي قتل هاي زنجيره اي ، فتنه 78 ، براندازي پارلماني مجلس ششم ، کودتاي آمريکايي و فتنه سبز اموي در سال 88 و صدها مورد پادويي و جاسوسي براي سرويس هاي اطلاعاتي غربي و پناهندگي به غرب و همکاري با شبکه هاي رسانه اي غربي براي انهدام جمهوري اسلامي ايران گوشه هايي از کارنامه سياه و نکبت بار آنان است.

واقعيت اين است که هر گاه جريان ضد انقلابي بر اريکه قدرت تکيه زده است ، بلافاصله جريان غير انقلابي نيز آنان را در ميدان عمل همراهي کرده است و رد پاي همراهي جريان غير انقلابي با جريان ضد انقلابي در تمامي فتنه هاي گذشته نظام به خوبي مشهود است .

از مهمترين ويژگي اين جريان بي هويت فکري ، لجاجت غير قابل توجيه آن ها در حمايت از سران فتنه هاي مختلف به‌ويژه فتنه 88 است به گونه اي که بر خلاف مشي سياسي تمامي احزاب سياسي در سطح جهان و آموزه هاي علمي افرادي نظير موريس دوورژه گويي ماهيت و هويت خود را از اين افراد اقتباس کرده و بدون سران فتنه گر هيچ هويت مستقل و قابل دفاعي از خود ندارند.

قرائن و شواهد بسياري نشان مي دهد که در موج سوم براندازي جمهوري اسلامي ايران موسوم به پروژه 2020 مانند گذشته دو جريان غير انقلابي و ضد انقلابي مجدداً با هم پيوند خورده و با وارد کردن اتهام هاي ناروا مانند اتهام تندروي به جريان انقلابي زمينه را براي دوقطبي سازي هاي کاذب و دروغين در جامعه فراهم نموده و از اواخر سال جاري فازهاي عملياتي موج سوم براندازي کليد خواهد خورد.

نکته کليدي و مهم اينکه در انتخابات 7 اسفند 94 بخشي از پروژه ارتباطي نسيم 2 در راستاي سازماندهي افراد خاکستري براي ايفاي نقش در مسير موج سوم به صورت آزمايشي به‌کار گرفته شد و با توجه به نتايج مثبت آن قرار شده است در انتخابات آينده 7 ميليون نفر تحت طرح نسيم 3 بدون سيم کارت و بدون امکان فيلتر کردن توسط نهادهاي امنيتي به فعاليت پرداخته و دستورات شبکه هرمي کودتاچيان و براندازان را مو به مو اجرا کنند.

اخبار بسياري نشان مي دهد که از هم اکنون در اردوگاه مشترک دو جريان فکري غير انقلابي و ضد انقلابي ، ستادي براي توليد محتوي جهت استفاده در طرح نسيم 3 تشکيل شده است.

حضور موثر در صحنه هاي انقلاب و هوشياري جريان فکري انقلابي و رصد کردن لحظه به لحظه برنامه هاي دو جريان مذکور ما را در خنثي کردن توطئه هاي پيش رو ياري خواهد نمود.

بايد بپذيريم که در جنگ تحميلي به دليل حضور هوشمندانه جبهه انقلابي هرگز نيازي به حضور حضرت امام خميني سلام الله عليه در پشت خاکريزهاي عرصه نبرد مقدس احساس نشد، اما هم اينک به دليل حضور کمرنگ جريان انقلابي در صحنه دفاع از ارزش هاي حياتي اسلام ، حضرت امام خامنه اي وارد ميدان تاکتيکي مبارزه شده و رأساً عليه جريان غير انقلابي موضع گرفتند.

بايد از همين آغاز سال جديد اتاقهاي فکري در جبهه انقلاب تشکيل شده و براي موفقيت ارزشهاي ديني و شکست ارزش هاي وارداتي غربي و از بين بردن توطئه هاي مشترک غرب با عناصر داخلي برنامه ريزي گردد.

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=226579

ش.د9503262

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات