(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/10/06 ـ شماره 4789 ـ صفحه 12)
شهر حلب از نیمه سال ۲۰۱۲میلادی، به جبهه اصلی جنگ داخلی سوریه تبدیل شده است و به مناطقی تحت کنترل نیروهای دولتی و شورشیان تقسیم شده بود.حلب در ۳۵۵ کیلومتری شمال دمشق، پایتخت سوریه، قرار دارد و پایتخت تجاری و فرهنگی این کشور به شمار میرود. این شهر چندینهزار ساله به خاطر موقعیت استراتژیک بین دریا و رود فرات، از مهمترین شهرهای جهان باستان محسوب میشدهاست. حلب از تابستان سال 2012 به بعد که هدف هجمه قرار گرفت، اندک اندک و محله به محله اشغال شد و سرانجام ارتش سوریه تابستان 2016 (شهریور)، افراد مسلح در شرق حلب را در محاصره کامل قرار داد و هرگونه ارتباط زمینی و لجستیک آنان با ترکیه و دیگر حامیان منطقهایشان را قطع کرد.از سه هفته گذشته عملیات زمینی نهایی برای پاکسازی شرق حلب از لوث تروریستها آغاز شد و سرانجام با آزادسازی محلات متعدد، عرصه بر تروریستها تنگ شد تا اینکه در سه چهار محله در شرق شهر حلب محصور شدند و سرانجام حلب آزاد شد. بخش شرقی حلب - که پرجمعیت ترین و به لحاظ تجاری پررونق ترین شهر سوریه قبل از شروع جنگ داخلی بود، در جولای ٢٠١٢ به دست مخالفان افتاد و تا دسامبر ٢٠١۶یعنی بیش از چهار سال یکی از مراکز ثقل قیام مسلحانه علیه حکومت به شمار میرفت.
تمرکز مجموعه وسیع و متنوعی از گروههای
شورشی در حلب از نیروهای افراطی گرفته تا نیروهای معتدل تر ملی گرا، خود تا حدی
گویای اهمیت استراتژیک آن در جنگ بود. پیشرویهای مخالفان پس از این پیروزی چنان
شدت گرفت که در اوایل سال ٢٠١٣، یعنی مدتی نه چندان طولانی پساز تصرف شرق حلب،
دمشق نیز در آستانه سقوط قرار گرفت و زمزمههایی درباره شکست دولت بشار اسد در
جنگ داخلی پدیدار شد. در آن برهه حساس بود که برخی متحدان اسد با سرعت بخشیدن به
سازماندهی و پیاده سازی نیرویهای شبه نظامی شامل شیعیان عراق و افغانستان و
پاکستان به همراه نیروهای حزبالله لبنان به نجات حکومت بشار اسد شتافت. اما آنچه
روند جنگ را به طرز چشمگیر و ملموسی به نفع سوریه تغییر داد مداخله هوایی روسیه در
تابستان ٢٠١۵ و بمباران بی وقفه مواضع شورشیان بود که به نام مبارزه با داعش ولی
با هدف گسترده تر تغییر معادله جنگ صورت گرفت.
اکنون با تسلط بر حلب، دولت بشار اسد کنترل چهار شهر اصلی سوریه - حماه، حمص و دمشق را در اختیار دارد و بدین ترتیب در موقعیتی قرار گرفته که میتواند بر نیمه غربی کشور که بخش عمده جمعیت شهری و منابع طبیعی آن را در خود جای داده، مسلط گردد. با وجود آنکه مخالفان حکومت، شهر ادلب در جنوب غربی حلب و نزدیکی مرز ترکیه را در دست دارند، شاید تحرکات ترکیه از این پس تغییرات محسوسی به خود گیرد مداخله نظامی برای حراست از مرزها و ائتلاف با نیروهای مخالف شورشیان از جمله اقدامات این کشور میتواند باشد که نقطه ی قوتی برای از بین بردن تروریسمها است. سقوط حلب تلاشها برای تجزیه سوریه به بخشهای فرقهای یا قومیتی مختلف را به مراتب سخت تر خواهد کرد.
مرتفع شدن این چالش، که از لحاظ
جغرافیایی در بطن درگیریهای بین شورشیان و نیروهای طرفدار قرار داشت، نیروهای
طرفدار بشار اسد را قادر خواهد ساخت به لحاظ میدانی و تدارکاتی بر دو جبهه عمده
غربی یعنی ادلب و شرقی یعنی پالمیرا و رقه تمرکز کنند.
شاید یکی از مهمترین مزایای سیاسی پیروزی در حلب برای سوریه به حاشیه رانده شدن هر چه بیشتر مخالفان به اصطلاح "معتدل" و محوریت یافتن نیروهای افراطی باشد، نیروهایی که هدف قرار دادن و سرکوب آنها در محافل تصمیم گیری و افکار عمومی جهان به ویژه کشورهای غربی پذیرفته تر است. بدین ترتیب، جنگ اسد علیه "تروریسم" در سوریه - همانطور که او بر آن پافشاری میکند - با سهولت سیاسی و دیپلماتیک بیشتری در دو جبهه غربی و شرقی ادامه خواهد یافت. چالش عمده وی در ادلب اما نزدیکی آن به مرز ترکیه است، و از این لحاظ محاصره فرسایشی و بلند مدت آن چنانکه در مورد حلب اعمال شد بسیار دشوار اگر نه ناممکن خواهد بود. پیامدهای بازپس گرفتن حلب از مخالفان صرفا به داخل سوریه محدود نیست. این نبرد چندساله به همان اندازه که مهمترین نبرد میدانی در جنگ داخلی سوریه بود، نبردی نیابتی بین حامیان و مخالفان منطقهای و بین المللی اسد نیز به حساب میآمد. برنده اصلی نبرد حلب در سطح منطقه، جمهوری اسلامی ایران و بازنده اصلی آن عربستان و حامیان فرا منطقهای او بود، که برخلاف ترکیه حتی نقش چندانی در مذاکرات چندجانبه برای تخلیه مخالفان مسلح و غیرنظامیان از شهر نداشت. در مقابل، تقویت نفوذ ایران در منطقه از آنجا مشهود بود که توانست به طرز غیرمنتظرهای آتش بس مذاکره شده برای خروج بازماندگان از حلب را متوقف ساخته و برای ازسرگیری آن شرط بگذارد (تخلیه مجروحان و غیرنظامیان از دو روستای شیعه نشین کفریا و فوعه در استان ادلب که تحت محاصره شورشیان قرار دارد). در سطحی کلان تر و در چارچوب رقابت قدرتهای جهانی، اما روسیه را باید برنده اصلی تحولات سوریه دانست.
سقوط حلب در واقع اوج قدرت گیری روسیه در مقابل آمریکا در تحولات منطقهای طی چند سال اخیر است. در عین حال که مداخله نظامی مسکو در سوریه با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی روسیه پرهزینه بوده - حدود پانصد میلیون دلار تا بحال به گفته مقامات روسی در حالیکه هزینه واقعی باید بسیار بالاتر از این ارقام رسمی باشد - نقش محوری آن در جنگ سوریه باعث افزایش نفوذ و قدرت چانه زنی آن در دیگر حوزههای سیاست خارجی از جمله انرژی و روابطش با اتحادیه اروپا شده است. تغییر توازن قوا به نفع بشار اسد و به ویژه تثبیت قدرت روسیه در میدان جنگ همچنین دولت آینده آمریکا را با محدودیتهایی در مدیریت بحران سوریه و تنظیم روابط با کشورهای منطقه از جمله حامیان مخالفان مواجه خواهد کرد. در شرایط حاضر، برخی گزینهها برای حل بحران مانند کناره گیری اسد از ریاست جمهوری یا انتقال قدرت از طریق مذاکره یا انتخابات با وجود مشروعیت بالا و انکارناپذیرشان دیگر چندان عملی و محتمل به نظر نمیرسند.
در نهایت، باید خاطرنشان کرد که پایان نبرد حلب به هیچ وجه به معنای پایان یا حتی آغازی بر پایان جنگ داخلی سوریه نیست، بلکه جنگ داخلی سوریه به شورشی نامتقارن و پراکنده علیه حکومت همانند آنچه در عراق پس از اشغال شاهد بودیم تبدیل خواهد شد که خود فرآیندی فرسایشی و بیثباتکننده بوده و میتواند تبعات ویرانگری از جمله گسترش ناامنی و تروریسم برای سوریه و کشورهای منطقه داشته باشد با این حال انتقال تروریستها از یک منطقه جغرافیایی به منطقه دیگر فقط به بحران تروریسم دامن خواهد زد. تنها راه مقابله اجماع بینالمللی برای مقابله با تروریسم است و فراهمکردن صندوق رای در سوریه و از جمله کشورهای تروریسمپذیر است و راههای خشنونت آمیز برای بحرانهای جهانی وجود ندارد و تنها با تعامل و اعتدال میتوان به واقعیتهای تلخ بشری فائق آمد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=59835
ش.د9503199