مقامات کرملین بر این باورند که وضعیت کنونی افغانستان تهدیدی جدی برای منافع آن در منطقه به همراه ندارد و همین موضوع باعث شده تا «کابل» در حال حاضر اولویت اولیه سیاست خارجی روسیه نباشد.
«قاسم بیک محمد اف» کارشناس سیاسی تاجیک در یادداشتی به بررسی روابط بین افغانستان با ایران، روسیه و چین و نقش این کشور بر تحولات منطقه پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: جمهوری اسلامی ایران به دلیل اشتراک تاریخ، زبان، فرهنگ و مذهب، همواره روابط نزدیکی با افغانستان داشته است.
وجود مرز مشترک طولانی، حضور بیش از 2 میلیون پناهنده، استقرار نیروهای خارجی (که روابط غیر دوستانهای با تهران دارند) در قلمرو این کشور، گسترش نفوذ گروههای سلفی و تکفیری، درگیریهای بین قومی و بین مذاهب در افغانستان عواملی هستند که به ایران اجازه نمیدهند در موقعیت یک ناظر خارجی قرار بگیرد.
اگر کمکهای بشردوستانه اقتصادی قابل توجه مداوم به افغانستان را در نظر نگیریم، تهران سالانه حدود 800 میلیون دلار صرف مبارزه با قاچاق مواد مخدر (که بخش قابل توجهی از آن را مواد مخدر افغانستان تشکیل میدهند) میکند.
روزانه دهها هزار نیروی نظامی و مرزی، امنیت مرز با افغانستان را (که هزینه تجهیزات فنی-مهندسی آن بیش از 7 میلیارد دلار است) تامین میکنند.
ایران یکی از رهبران کلیدی در میان کشورهای جهان از نظر حجم مواد مخدر کشف شده است. سهم این کشور 80٪ تریاک و 40٪ مورفین کشف شده در کل جهان است.
سازمانهای اجرای قانون ایرانی هر سال بیش از 30 درصد از مواد مخدر وارد شده به کشور را کشف و ضبط میکنند، حال آنکه این شاخص در بسیاری از کشورها از 3 تا 10 درصد تجاوز نمیکند.
افغانستان در سیاست خارجی ایران در جایگاه خاصی قرار دارد
در این راستا، تجربه ایران میتواند برای کشورهای آسیای مرکزی و روسیه بسیار مفید باشد، با این حال، روابط بین کشورهای مذکور با ایران محدود بوده و به مقابله موثرتر با قاچاق مواد مخدر افغانستان (از جمله در مسیرهای شمالی) کمک نمیکند.
افغانستان در سیاست خارجی ایران یکی از جایگاههای اولویتدار است. با توجه به فرآیندهای این کشور و منطقه، اهمیت کابل برای تهران افزایش خواهد یافت و تبادل بیش از 2 میلیارد کالا بین 2 کشور در سالهای اخیر (در پسزمینه تحریمهای شدید بینالمللی) حاکی از این امر میباشد.
به عقیده من افغانستان نقش چندان مهمی در امنیت آسیای مرکزی ندارد و همچنین اهمیت آن بعنوان یکی از اهداف سیاست خارجی روسیه نیز رو به کاهش است.
حجم معاملات تجاری میان مسکو و کابل کاملا این موضوع را تایید میکند. طوری که حجم معاملات طی سالهای 1387 تا 1391 بصورت مرتب افزایش داشته و در سال 1393 به اوج خود رسیده است (922میلیون دلار)، اما سال 1394 بیش از 6 برابر کاهش یافته است.
این معاملات در طی 10 ماه سال 1394 به 136.8 میلیون دلار رسیدند. چنین عقبگردی ناشی از دلایل کاملا عینی (کاهش صادرات روسیه به دلیل اتمام قرارداد مربوط به عرضه هلیکوپترهای روسی به افغانستان و همچنین تغییر جهت معاملهگران نفت افغان به سمت منابع ارزانتر نفتی اتفاق افتاده است) و نه وخامت شدید شرایط برای تجارت روسیه در افغانستان است.
یعنی تمام روابط اقتصادی بین مسکو و کابل تنها بر 2 ستون نفت و عرضه هلیکوپتر استوار است. علاوه بر این، این تحولات برای ارتش افغانستان از طریق میانجی گری ایالات متحده صورت میگرفتند.
برای مقایسه، معاملات تجاری بین قزاقستان و افغانستان پویایی مثبتتری را نشان میدهد (251.4 میلیون دلار در سال 1392 و 336.7 میلیون دلار در سال 1393). همچنین لازم به ذکر است که معاملات تجاری بین افغانستان و چین از سال 1380 تاکنون حدود 7 برابر شده و براساس اطلاعات مقامات چینی، تا اوایل سال 1395 به 3.2 میلیارد دلار رسیده است. بنابراین، مسکو عملا هیچ علاقه جدی به کابل به عنوان یک شریک اقتصادی ندارد.
چنین وضعیتی در حوزه سیاست هم به چشم میخورد. در این راستا، تجزیه و تحلیل جایگاه افغانستان در گزارش رسمی جدید وزارت امور خارجه روسیه در مورد وضعیت منطقه جالب توجه است: «وضعیت در آسیای مرکزی به طور کلی پایدار است، اما عاری از خطرات مرتبط با فرآیندهای افغانستان نیست. توسعه موقعیت در شمال افغانستان و به ویژه، رشد تعداد و فعالیت گروهکهای تروریستی بینالمللی افراط گرایان و بنیادگرایان در این منطقه (که عمدتا از نمایندگان قومی کشورهای آسیای مرکزی تشکیل میشوند) باعث نگرانی میشود».
داعش که هدف اصلیشان بیثبات کردن اوضاع در آسیای مرکزی و سرنگونی مقامات سکولار در این کشورهاست، بیشترین نفوذ را در منطقه دارند. یعنی، افغانستان از نظر دیپلماسی روسیه، مجموعهای از تهدیدات خارجی تلقی میشود که در آن تاکید خاصی بر نقش بیثباتکننده داعش میشود.
در ادامه این گزارش، تکیه بر تجربه مکانیسمهای مقابله با این تهدیدات در چارچوب کشورهای مستقل مشترک المنافع، سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان همکاری شانگهای، ضمن اشاره بر نفوذ رو به رشد چالشهای جدید، مهم است.
لازم به ذکر است که این واکنشها مبهم بوده و بیشتر ماهیتی دفاعی دارند. یعنی به جای اقدامات پیشگیرانه به مقابله میپردازند. در اینجا سازمان پیمان امنیت جمعی به مسائل مربوط به امنیت منطقهای و سازمان همکاری شانگهای به مسائل مربوط به اقتصاد میپردازند.
ماهیت دیدگاه روسیه به «مسئله افغانستان»
در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا باید مسکو را یک شریک بالقوه در عملیات فعال مربوط به حلوفصل مسئله افغانستان در نظر گرفت (در قالب جدید 6 +1، افغانستان، پاکستان، ایالات متحده آمریکا، هند، ایران، روسیه)؟ پاسخ به این سوال نه تنها برای ایران، بلکه برای دیگر کشورهای هم مرز با افغانستان مبهم است.
به نظر من، در حال حاضر، روسیه هیچ علاقه و منبع سیاسی خارجی (از جمله فرصتهای مالی، نظامی و سیاسی) برای مشارکت فعال در این جهت ندارد.
مقامات روسیه بر این باورند که وضعیت کنونی در افغانستان تهدید جدی برای منافع آن در منطقه به همراه ندارد و همین موضوع انفعال مسکو را مشخص میکند.
چه چیزی ممکن است انجام شود؟ قبل از هر چیز، باید افغانستان به سطحی از ثبات برسد که برای همسایگان آن در منطقه قابل قبول باشد و امکان تحقق پروژههای اقتصادی فردی و فرامرزی را برای کشورهای عضو «برنامه افغانستان» (که در این موضوع ذینفع هستند) فراهم آورد.
در عین حال، باید اعتراف کرد که دستیابی به ثبات پایدار در این کشور در میان مدت (از 5 تا 10 سال) غیر ممکن است. تنها میتوان به ثبات نسبی «مشروط» دست یافت. این ثبات نسبی بیشتر با کاهش پیش پا افتاده منابع نظامی، مالی و سایر منابع در ارتباط است تا تلاشهای بینالمللی.
همچنین باید در نظر گرفت که افغانستان دیگر برای تلاشهای ایالات متحده و ناتو اهمیت اساسی ندارد. حضور نظامی غرب در این کشور نه به عنوان ابزاری برای تاثیر فعال بر منطقه، بلکه به عنوان نوعی ذخیره همچنان ادامه دارد.
از این میتوان نتیجه گرفت که کشورهای غیر غربی عضو «حزب افغانستان» باید مناطق منافع اقتصادی، سیاسی و دیگر منافع در افغانستان (و - حتی ارضی) را تعیین کنند، مکانیسم همراهی این منافع با دیگر اعضا و همچنین مکانیسم حل و فصل درگیریهای ناشی از اجرای این منافع را ایجاد کنند.
- با مشارکت خود در پروژههای بزرگ فرامرزی وابسته به قلمرو افغانستان، آمادگی خود را برای تامین امنیت آنها نشان دهند.
طبیعی است که اجرای این مراحل اولیه بدون مشارکت ایران، هند، چین و پاکستان غیر ممکن است. در میان این 4 کشور، پتانسیل درگیری بسیار جدی (چین- هند و پاکستان-هند) وجود داشته و این امکان را فراهم میآورد که ایران و روسیه (با کمک چین) به گفت و گو در مورد افغانستان بپردازند. البته، در اینجا، حفظ روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای آسیای مرکزی، پاکستان و هند ضرورت دارد.
http://jomhourieslami.net/?newsid=114376
ش.د9502983