(روزنامه جوان – 1395/10/15 – شماره 4995 – صفحه5)
ديدار مقام معظم رهبري با جمعي از نخبگان جوان علمي كشور سه محور اساسي داشت كه توجه و حركت در مسير تعيينشده آن ميتواند بسياري از آسيبهاي سياسي، اقتصادي و علمي كشور را مرتفع و اشتباهات نهادينه شده در بخشي از سيستم مديريتي كشور را به حداقل ممكن برساند.
«حفظ شتاب علمي كشور و جلوگيري از كند شدن رشد و شتاب علمي»، «لزوم ثبات و ايستادگي در راه انقلاب و حركت جهادي در مسير آرمانها» و «توجه به اقتصاد مقاومتي با توجه به تجربيات ديگر كشورها» سه محور اصلي است كه رهبرمعظمانقلاب در فواصل زماني مختلف و در ديدارهاي مختلف به تفصيل درباره آنها سخن به ميان آوردهاند و در اين ديدار توجه و تمركز روي اين سه محور را به عنوان مبناي توسعه و پيشرفت كشور معرفي ميكنند.
برخي از رسانههاي بيگانه روز گذشته به فراخور سياستهاي خود بخشهايي از اين سخنان را مورد توجه قرار دادند و به تحليل و جهتگيري نسبت به آن پرداختند. راديو فردا در همينباره مينويسد: «رهبر جمهوري اسلامي ايران ميگويد كه پيشرفتهاي علمي و صنعتي امريكا در ۱۵۰ سال گذشته نتيجه اقتصاد مقاومتي بوده است. رهبر ايران تأكيد كرده كه اقتصاد مقاومتي يك انديشه تجربه شده در دنياست و فقط اختصاص به ما ندارد.»
اين رسانه در ادامه با اشاره به علت توجه مقام معظم رهبري به مسئله اقتصاد مقاومتي مينويسد: «آيتالله خامنهاي در ۱۶ شهريور ۱۳۸۹ براي نخستين بار اعلام كرد كه ما بايد يك اقتصاد مقاومتي واقعي در كشور به وجود بياوريم و دو سال بعد در سخنراني ديگري گفت: اقتصاد مقاومتي يعني آن اقتصادي كه به يك ملت امكان ميدهد و اجازه ميدهد حتي در شرايط فشار هم رشد و شكوفايي خودشان را داشته باشند.»
راديو فردا، همچنين مفهوم واقعي مورد نظر معظمله از اقتصاد مقاومتي را «داشتن اقتصادي رو به رشد با آسيبپذيري كمتر» در برابر دشمنان ميداند و در جاي ديگري، بر «پيروي از الگوي اقتصاد بومي- علمي برآمده از فرهنگ انقلابي و اسلامي» تأكيد كرده است. فارغ از نگاه خاص رسانههاي غربي به مسائل مطرح شده توسط رهبرمعظم انقلاب اسلامي بايد دلايل اين مسئله را مورد واكاوي قرار داد كه چرا ايشان طي ماههاي اخير اين سه محور را در اكثر سخنراني خود مورد توجه قرار ميدهند و نسبت اين سه مؤلفه با توسعه و پيشرفت در كشور چيست و چرا بايد توسعه كشور منوط به تحقق اين سه محور باشد.
دست دولت از اقتصاد مقاومتی خالی است
بعد از روي كار آمدن دولت يازدهم تا به امروز كه نزديك به 40 ماه از عمر دولت ميگذرد، رهبرمعظم انقلاب اسلامي به ويژه در خلال مذاكرات هستهاي يك مسئله را شايد بيش از 100 بار مورد تأكيد قرار دادهاند و آن حركت در مسير اقتصاد مقاومتي است. معظمله حتي سال 95 را به همين نام انتخاب كردهاند و تاكنون كه نزديك به 10 ماه از سال 95 ميگذرد هنوز هيچ اقدام اساسي و ملموسي در اين جهت برداشته نشده است.
جالب است كه ايشان حتي در نامه معروف به نامه9 مادهاي كه در مسئله هستهاي منتشر كردند و در آن به بحث اجراي تعهدات ايران و 1+5 پرداختند نيز تكرار چنين موضوعي را لازم شمرده و در قسمت پاياني نامه خود خطاب به رئيسجمهور محترم و وزراي دولت ميفرمايند: «...همانطور كه در جلسات متعدد به آن جناب و ديگر مسئولان دولتي يادآور شده و در جلسات عمومي به مردم عزيزمان گوشزد كردهام، رفع تحريمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ايران كار لازمي است، ليكن گشايش اقتصادي و بهبود معيشت و رفع معضلات كنوني جز با جدي گرفتن و پيگيري همهجانبـه اقتصاد مقـاومتي ميسر نخـواهد شـد.» اين بخش پاياني نامه اخير رهبر معظم انقلاب به رئيسجمهور كشورمان در باب برجام است كه حاوي 9 الزام جهت توجه دولت به فرآيند اجراي توافق هستهاي بود.»
معظمله در ادامه ميفرمايند: «اميـد است كه مراقبت شود كه اين مقصود با جديت تمام دنبــال شود و به خصوص به تقويت توليد ملي توجه ويژه صورت گيرد و نيز مراقبت فرماييد كه وضعيت پس از برداشته شدن تحريمها، به واردات بيرويه نينجامد و به خصوص از وارد كردن هرگونه مواد مصرفي از امريكا جداً پرهيز شود.»
اما در پاسخ به چرايي اهميت چنين مسئلهاي كه رهبري نيز خود را ملزم به تكرار آن ميدانند ميتوان اينگونه تبيين كرد كه پيشرفت و اقتدار كشورمان در بسياري از حوزههاي نظامي، علمي و سياست خارجه مرهون حركت در چنين مسيري است كه از جمله آن ميتوان به «پيشرفتهاي چشمگير در توليد علوم پيشرفته نانو، هوافضا، سلولهاي بنيادين و بيوداروها»، «خودكفايي در توليد بنزين»، «ساخت جنگنده قاهر»، «دستيابي به فناوري ساخت زيردرياييهاي مدرن»، «پيشرفت خيرهكننده در مقوله انرژي هستهاي و ازجمله تأمين سوخت ۲۰ درصد و توليد صفحات سوخت» و «دستيابي به فناوري توليد پهپادهاي رادارگريز» اشاره كرد، البته تمركز ايشان بر اقتصاد مقاومتي نافي ابزارها و شگردهاي مرسوم ديپلماسي نيست بلكه به آن معناست كه تصميمگيران و تصميمسازان دولت - همانگونه كه طي 12 ماه پس از اجراي برجام نيز اثبات شد - بايد تمركز و تلاش خود جهت اعتلا و پيشرفت همهجانبه كشور و بياثركردن تحريمها را نه براساس وعدههاي خيالي بلكه برپايه «استفاده بهينه از ظرفيتها و سرمايهگذاري داخلي كشور» معطوف كنند و نه اميد بستن به شگردهاي ديپلماسي اختصاصي يا مذاكرات صرف با طرف غربي باشد. توجه صرف به عرصه سياست خارجي براي زدودن مشكلات داخلي نه تنها باري از دوش نظام و ملت برنميدارد بلكه كشور را وابستهتر از گذشته خواهد كرد و اين يعني تعديل توان داخلي و اثرگذاري بيشتر تحريمها و تهديدهاي بيروني.
باشگاه سياسي به جاي دانشگاه
تأكيد رهبري جهت حفظ شتاب علمي كشور را بايد در آسيبهاي مهم و مصاديق متفاوتي از جمله خودباختگي، مرعوب شدن در برابر غرب، عدمدرك پيام «ما ميتوانيم» در قشر جوان و دانشجو جستوجو كرد، آنگونه كه «سياستزده كردن مراكز علمي»يكي از ابزارهاي تكراري غرب در مسير بوميسازي علمي در كشور و مواجهه منفعلانه با پيشرفت علمي غرب در جوان ايراني ميتواند باشد، به طوري كه اگر با يك نگاه مبتني بر تجربيات تاريخي به مسئله نگاه كنيم به خوبي خواهيم ديد برخي از جناحهاي سياسي از سال 76 به اين سو تلاش داشته با عضوگيري رسمي از دانشجويان و به تبع آن مديريت تشكلهاي دانشجويي، فضاي علمي دانشگاهها را به سمت «سياستزدگي» هدايت و اهداف جناحي را محقق كنند.
بر همين اساس «يارگيري» از دانشجويان توسط برخي از احزاب غربگرا كه درصدد هدايت اهداف خود در سطح دانشگاههاست را هم بايد تحت عنوان «كمرنگ گشتن عدالتمحوري در دانشجو و وابستگي به جريان خاص سياسي و دفاع بر مبناي تعصب» تعريف كرد، به همين دليل رهبري دريكي از ديدارهاي سال گذشته خود نيز ميفرمايند: «... متأسفانه ما در دورانهايي، نمونههاي نامطلوبي را در دانشگاهها داشتيم كه جوانان نخبه را به ترك كشور تشويق ميكردند يا در سالهايي، افرادي در داخل وزارت علوم، در مقابل حركت علمي مانعتراشي ميكردند، اين موارد به هيچ وجه نبايد تكرار شوند.» بنابراين اين يك ضرورت حقيقي است كه دولت نه تنها بايد مانع از متوقفشدن رشد علم در كشور شده بلکه فراتر از آن «حفظ فضاي آرامش و نشاط در دانشگاهها» را با هدف كمك به پيشرفت دانش و فناوري در حوزههاي مختلف در اولويت قرار دهد.
رهبري انقلاب بارها «انقلابيگري» را به ويژه در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام يكي از ويژگيهاي بارز ايشان خواندهاند و حتي پايه اصلي «تحريف شخصيت حضرت امام» و «استحاله گفتمان انقلاب اسلامي» توسط برخي از جريانات داخلي را تخطئه انقلابيگري به عنوان يكي از خصايص ايشان برشمردهاند.
اگر چه «فاصله گرفتن از آرمانهاي امام و انقلاب» در سياستورزيهاي برخي از مسئولان و كارگزاران نظام را بايد از علل اصلي تكرار اين كليدواژه توسط معظمله دانست؛ مسيري كه ميتواند نه تنها ماهيت انقلاب اسلامي را در يكبازه زماني دچار تغيير و تحولات بنيادين كند بلكه ميتواند مسير توسعه كشور را نيز با دستاندازهاي جدي روبهرو كند چراكه سياستمداران با حس محافظهكاري در خود، نه تنها خود از اصول بديهي انقلاب اسلامي در حوزه سياست خارجه رويگردان شده و تلاش ويژه بر «عدول از انديشههاي امام» و «تغيير در مباني انقلاب اسلامي» قرار ميدهند، آن هم در شرايطي كه اشرافيگري و رفاهزدگي يكي از آفتهاي اصلي اقتصاد كشور به شمار ميآيد و كاركردهاي مسئولان يك حاكميت سياسي را به شدت كاهش ميدهد.
بر همين اساس چنانچه انقلابيگري به عنوان يك ارزش اسلامي و انقلابي به نسلهاي آينده انقلاب منتقل نشود و اطلاعات درست و صحيحي از انقلاب و شاخصهاي آن نظير «انقلابيگري» به نسلهاي بعدي انقلاب انتقال پيدا نكند نه تنها ماهيت انقلاب دچار دگرديسي قرار ميگيرد بلكه همانند زمان قاجار و پهلوي براي توليد علم و حركت در مسير تكنولوژي و پيشرفت بايد نگاه به كرم! دولتمردان غربي داشت.
http://javanonline.ir/fa/news/831024
ش.د9503341