(روزنامه كيهان ـ 1395/01/24 ـ شماره 21317 ـ صفحه 10)
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات تبیینی خویش تاکید کردند:«روی کاغذ کارهایی را انجام دادند امّا همچنان معاملات بانکی و بازگرداندن ثروتهای ما دچار مشکل است، طرف مقابل با خدعه و تقلّب به تعهّدهایی که کرده عمل نمیکند. این یعنی خسارت محض!». هرچند قبل از این سخنان رهبری، برخی از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای و برخی فعالان اقتصادی به عدم رفع تحریمها و باقی بودن مشکل سوئیفت اذعان کرده بودند، اما در کنار اظهارات غربیها، اظهارنظر صریح رئیس جمهور اتریش در آستانه سفر آقای روحانی به این کشور و متعاقب آن لغو تحقیرآمیز این سفر، شاید یکی از میخهای آخر را بر تابوت لغو تحریمها کوبید!. لذا اکنون که تناقضات برجام و دم خروس برجامیان هر روز آشکارتر میشود و آفتاب تابانی که رئیس جمهور میپنداشت ناشی از تلألؤات برجام است، مشخص شده نه از خود برجام بلکه ناشی از تناقضات برجام بوده که هرروز چشم و گوش مردم را بازتر و شنواتر میکند، در تبیین سخنان رهبرمعظم انقلاب در مشهد مقدس باید گفت: اولاً - در خصوص این فراز از بیانات رهبری، سؤال اساسی از دولت و مجلس شورای اسلامی این است که در مقابل عمل نکردن آمریکا به تعهداتش چه اقدام عملی مناسب و درخور شأنی انجام دادهاند؟ مگر طبق بند 2 نامه رهبری به رئیس جمهور در تأیید مشروط برجام تاکید نشده: «وضع هرگونه تحریم در هر سطحی و به هر بهانهای و توسط هر کدام از کشورهای طرف مقابل (1+5) نقض برجام خواهد بود و دولت موظف است اقدامات لازم را انجام دهد» ؟ دولت در مقابل این همه تشدید تحریمها و وضع تحریمهای جدید توسط آمریکا چه مقابله به مثلی انجام داده است؟. توهینها و تحقیرهایش بماند!. مگر طبق بند 3 مصوبه 20 دقیقهای مجلس در تأیید برجام، دولت موظف به انجام اقدامات لازم نشده است؟ چرا مجلس پیگیر مصوبه خود نیست و برای حسن اجرای آن، از دولت توضیح نمیخواهد و از ابزارهای قانونی خود استفاده نمیکند؟ لذا شایسته است دولت و مجلس به افکارعمومی توضیح دهند که در اجرای مصوبات قانونی و اوامر رهبری برای حفظ دستاوردهای دانشمندان هستهای و منافع ملی کشور و جلوگیری از این «خسارت محض» چه کردهاند؟ ثانیاً - امسال که سال اقدام و عمل است، یک بُعد این اقدام و عمل قطعاً در حوزه هستهای است که باید با عمل به قانون و مصوبه مجلس و مفاد نامه رهبری به رئیس جمهور، از «خسارت محض» جلوگیری و روند فعلی معکوس و اقدامات لازم برای برگشت پذیری تعهداتِ انجام شدهِ، در دستور کار دولت و مجلس قرار گیرد، هرچند که متاسفانه برخی تعهدات انجام شده، قابل برگشت نیست و یا به زمان طولانی و هزینههای مجدد زیادی نیاز دارد. اما ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است و جلوی خسارت را هر وقت بگیریم، سود و غنیمت خواهد بود!. ثالثاً - چرا فضا برای گستاخی و بدعهدی آمریکا فراهم شده؟ در خوشبینانهترین حالت باید گفت برای اینکه در طول مذاکرات و اجرای برجام هرگاه آمریکا مواضع و اقدامی خصمانه علیه ملت ایران انجام میداد، با واکنش و اقدام مناسب دولت روبرو نمیشد و دولتمردان و بویژه سکانداران سیاست خارجی و تیم مذاکرهکننده در حد اینکه چنین اقداماتِ ضد ایرانی با روح توافقنامه هستهای مغایرت دارد، از کنار آنها میگذشتند تا مبادا مذاکراتی که نتیجهاش «خسارت محض» بود، با بن بست مواجه شود. و این عقبنشینی به اصطلاح دیپلماتیک، متاسفانه منجر به تحقق این فرمایش بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام ره شد که تاکید میکرد: «اگر یک قدم در برابر دشمن عقبنشینی کنید، دشمن ده قدم جلو میآید» و همین معنا نیز در بیانات رهبری در مشهد مقدس تبلور داشت: «شما وقتی در مقابل دشمن، درحالیکه میتوانید ایستادگی کنید، عقبنشینی کردید، دشمن جلو میآید، دشمن متوقّف نمیشود و کمکم کار را به اینجا میرسانند که میگوید ملّت ایران باید از اسلام و امنیت خود دست بردارد.». رابعاً - رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود با اشاره ظریفی تاکید کردند که وزیر امور خارجه در محضر ایشان اذعان کرده که در مذاکرات نتوانسته در مواردی خطّ قرمزها را حفظ کند. بعد حضرت آقا فرمودند: «معنای این یعنی کنار آمدن با آمریکاست با صرفنظر کردن از اصول و ارزشهایی که انسان بر آنها پای میفشرد...در داخل هم کسانی هستند که این فکر را قبول دارند و قبول کردهاند و تلاش میکنند که آن را به دیگران هم بقبولانند.» یک دلیل اصلی این ناتوانی در حفظ خط قرمزهای نظام در مذاکرات هستهای را باید در سخنان علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی جستوجو کرد که دهم فروردین به خبر بیست و سی شبکه دو سیما البته با افتخار ! میگوید: « شناخت آقای مونیز از بنده بیشتر از شناخت بنده از آقای مونیز بود»!. شاید برهمین اساس نیز باید گفت که شناخت آقایان جان کری و فابیوس و خانم موگرینی و وزرای خارجه انگلیس و آلمان نیز از محمد جواد ظریف بیشتر از شناخت محمد جواد ظریف از این حضرات بوده. لذا طبیعی است که این کم شناختی از طرفهای مقابل علاوه بر عوامل دیگری ! مثل خوشبینی متوهمانه و بنا به فرمایش رهبرمعظم انقلاب نداشتن روحیه و عملکرد انقلابی و همچنین به قول علی اکبر صالحی نمکگیر شدن توسط آقای مونیز! و ....، موجب ناتوانی در حفظ خط قرمزهای نظام و رهبری در مذاکرات شده. هرچند که در فضای روانی و تبلیغاتی کشور اصرار داشتند به افکارعمومی القاء کنند که دیپلماتهای کارکشته دست پرورده ما به تنهایی، قدرت و منطق مذاکره با شش قدرت جهانی! را دارند!. در دوران اصلاحات نیز زمانی که سفیران و اعضای نمایندگیهای جمهوری اسلامی در خارج از کشور برای همایش سالیانه به تهران فراخوانده شده بودند، در دیداری که با رهبرمعظم انقلاب داشتند برخی از همین اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای اصرار داشتند تا در آن جلسه مجوز مذاکره با آمریکا را بگیرند، اما موفق نشدند. همان موقع در فضای رسانهای و مجازی خبری منتشر شد که رهبرمعظم انقلاب در جواب آنها فرموده بودند: « من با مذاکره با آمریکا مخالف نیستم، اما کسانی را که برای مذاکره معرفی میکنید، مرد این میدان نمیبینم»! لذا مذاکره با دولت مستکبر و بدعهدی مثل آمریکا، گاو نر میخواهد و مرد کهن! تا بتوانیم خطوط قرمز مردم و نظام و رهبری را حفظ کنیم. خامساً - اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای تاکنون مدعی بودند که تحریمهای جدید و تشدید تحریمها، غیرهستهای است و ربطی به توافقنامه هستهای ندارد. رئیس جمهور هم هنگام تصویب قطعنامه 2231 اعلام کرده بود که محدودیتهای موجود در این قطعنامه تهدیدی علیه برنامه دفاعی کشور محسوب نمیشود!!! در حالی که اکنون روشن شده تحریمهای جدید به بهانه موشکهای بالستیک، دقیقاً براساس همین قطعنامه 2231 سازمان ملل صورت گرفته. طبق بند 3 ضمیمه این قطعنامه موشکهای بالستیک با قید «قابلیت» حمل تسلیحات هستهای - نه «واجد و حامل» کلاهک هستهای - مشمول تحریمهای آمریکا و شورای امنیت خواهد بود. قطعنامهای که دولت آقای روحانی آن را پذیرفته و آن را فتحالفتوح میخواند. اگر تحریمهای جدید ربطی به برجام ندارد چرا آمریکا و کشورهای غربی به استناد همین قطعنامه 2231 موضوع موشکهای بالستیک ایران را به شورای امنیت بردهاند؟سادساً- سوال اساسیتر اینکه چرا دولت با گفتن اینکه تحریمهای جدید ربطی به برجام ندارد، مسئولیت را از گردن خود برمیدارد؟ وانگهی اگر هم بر فرض محال ربطی به برجام ندارد، آیا دولت نباید اقدام مناسبی برای دفاع از دستاوردهای دفاعی و امنیت ملی کشور انجام دهد؟ در کدام رایزنیهای بینالمللی و کدام مرجع بینالمللی این موضوع مطرح و برای جلوگیری از تصویب احتمالی قطعنامه جدیدی علیه ایران چاره اندیشی شده است؟ سابعاً- حضرات پشت تفکر «مذاکره با آمریکا برای برداشتن تحریم ها» پاسخ دهند در دنیا کدام کشور که مورد تحریم آمریکا قرار گرفته، توانسته با مذاکره تحریمهای علیه خود را لغو کند؟ فقط یک نمونه در تاریخ را ذکر کنند! مگر آمریکا سختترین تحریمها را علیه عراق به بهانه و ادعای دروغین سلاحهای هستهای وضع نکرد و با آن ماجراجوییها به عراق حمله نکرد و اکنون در عراق حضور ندارد؟ آیا به تعهدات خود که در مذاکرات با عراقیها داده بود، عمل و تحریمهای علیه این کشور را لغو کرده؟ اکنون که دیگر صدامی وجود ندارد و مشخص شده که اصلاً سلاح هستهای در عراق وجود نداشته!، نه تنها تحریمها را لغو نکرده بلکه تروریستها را هم به جان مردم عراق انداخته است! مگر آمریکا در مذاکرات با سودانیها متعهد نشد اگر مقامات این کشور تن به تجزیه سودان بدهند، تحریمهای این کشور را لغو خواهد کرد؟ اکنون که سودان تجزیه شده، چرا هنوز با تحریمهای آمریکا روبهرو است؟ آمریکا نه تنها حاضر به لغو تحریمهای این کشور نیست بلکه رئیس جمهور این کشور را در لیست حامیان تروریستها قرار داده و حتی اجازه سفر به خارج از کشورش را به وی هم نمیدهد؟
داستان ادامه پرغم و غصه تحریمهای آمریکا علیه کوبا علیرغم برقراری روابط دیپلماتیک نمونه دیگری از این ماجراست. این فقط سه نمونه از دهها موردی است که در همین عصر و زمانه خود ما جلوی چشم ماست، دهها و صدها مواردی که در حافظه تاریخ ثبت و ضبط شده نیز بماند! این حضرات پاسخ دهند که آمریکا به کدام قطعنامه سازمان ملل پایبند بود که به قطعنامه 2231 پایبند باشد؟ براساس همین استدلال و تحلیل است که رهبر معظم انقلاب تاکید میکنند:«طبیعت توافق با آمریکا همین است؛ همهجا همینجور است؛ کشورهای دیگر هم که در هر مسئلهای با آمریکا توافق میکنند، معنایش این است که از مواضع خودشان عقبنشینی میکنند»! ثامناً - سخنان اخیر اوباما در نشست امنیت هستهای در واشنگتن در مورد رفع برخی محدودیتهای دلاری- نه رفع تحریم ها- نه از سر حسن نیت و خیرخواهی و صداقت در انجام تعهدات آمریکاست، بلکه هدف سخنان صرفاً تبلیغاتی اوباما این است که اولاً هم از فشار ایجاد شده ناشی از بدعهدی هایش در سطح بینالمللی بکاهد و هم اصلاح طلبان غربگرای شیفته آمریکا را از زیر بار انتقادهای بجای منتقدان و دلسوزان نظام در داخل کشور برای چند صباحی برهاند و برای آنها خوراک تبلیغاتی ایجاد کند که بگویند رئیس جمهور آمریکا قول! - نه تضمین کتبی- داده تا تحریمها را بردارد و مردم و افکارعمومی را همچنان البته با رمقی کمتر به برداشتن تحریمها امیدوار کنند. ثانیاً هدف اوباما از این سخنان هموار کردن مسیر برای تصاحب داراییهای ایران در خارج از کشور به بهانههای مختلف از قبیل پرداخت غرامت به بازماندگان حوادث تروریستی یازده سپتامبر و ... است. چنانچه این طرح اوباما به گفته گری سیمور مشاور پیشین اوباما اصلاً شامل بانکهای آمریکا نمیشود و بانکهای آمریکا تا زمانی که ایران رژیم صهیونیستی را به رسمیت نشناخته، همچنان از معامله با بانکهای ایرانی منع میشوند. به تبع در چنین فضایی بانکهای اروپایی نیز جرات معامله با بانکهای ایرانی را نیز نخواهند داشت.امری که مارک تونر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری 17 فروردین بر آن مهر تأیید زد و سریعا اعلام کرد « ما بانکها و شرکتهای بینالمللی را توجیه کردیم که اوباما هرگز اجازه دسترسی ایران به سیستم مالی و دلار آمریکا را نمیدهد!». (ثانیاً سناتورهای آمریکا روز پنجشنبه گذشته نیز طرحی ارائه کردند که همین سخنان تبلیغاتی اوباما را هم در نطفه خفه کردند. براساس این طرح هرگونه معامله غیرمستقیم با ایران از طریق دلار هم ممنوع میشود. براساس تحریم هستهای 2008 معامله مستقیم از طریق دلار با ایران ممنوع شده بود و اکنون آمریکا نه تنها این تحریم هستهای را لغو نکرده و نمیکند بلکه آن را با تحریم جدیدی کامل کرده است.) تاسعاً - اما نکته مهمتر در سخنان اوباما که عمق تحلیل حکیمانه رهبرمعظم انقلاب را نشان میدهد این است که علی رغم گذشت نزدیک به سه ماه از اجرایی شدن برجام و انجام کامل تعهدات ایران، میگوید: « بازگشت ایران به اقتصاد جهانی زمان بر است».
برهمین اساس است که دولتمردان ایرانی که همه امور زندگی مردم حتی آب خوردن را به مذاکرات هستهای و برجام گره زدند، مجبورند برای سرپوش گذاشتن بر بازی خوردن خود از آمریکا، علیرغم وعدههای داده شده، هر سال وعده بهبود وضع اقتصادی را به سال بعد موکول کنند و از رشد و جهش و رونق اقتصادی در سالهای آینده سخن بگویند. اما امیدوار نگه داشتن مردم هم حدی و فرجه زمانی خاص خودش را دارد و اگر وعدههای داده شده محقق نشود، امید مردم ناامید خواهد شد و وعدههای انتخاباتی و تبلیغاتی حکم طنز و شوخی با افکارعمومی را پیدا خواهد کرد. چنانچه در دو نظرسنجی که توسط دو نهاد یکی امنیتی و دیگری دانشگاهی وابسته به خود دولت در هفتههای گذشته انجام شده، محبوبیت آقای روحانی به 38 درصد کاهش یافته و نظرسنجیهای نهادهای بینالمللی نیز همین را تائید میکند. نتایج دو نظرسنجی که مرکز مطالعات بینالمللی و امنیتی دانشگاه مریلند آمریکا از مردم ایران، یکی در روزهای اولیه مذاکرات هستهای و یکی بعد از انتخابات 7 اسفند 94 انجام داده، نشان میدهد امیدواری مردم به شدت کاهش یافته به طوری که در نظرسنجی دوم 66 درصد مردم ایران اعلام کردند به برداشته شدن تحریمها خوشبین نیستند و به آمریکا به شدت بیاعتماد هستند. بیش از 52 درصد هم اعلام کردند از وضعیت و شرایط اقتصادی پسابرجام راضی نیستند. عاشراً- با این اوصاف شاید این جملهای که هفته گذشته محور گردهمایی برخی ایرانیان در هاروارد بود، مصداق عینی و عملی پیدا کند که:« اگر اوباما تحریمهای ایران را لغو نکند، تلاشهایی که برای رسیدن به توافقنامه هستهای شده، همه برباد خواهد رفت!» و مضاف براین سایه مسابقه نامزدهای انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا برای پاره کردن توافق نامه هستهای نیز بر سر برجام بدجوری سنگینی میکند تا جایی که خانم کلینتون در گفتوگو با شبکه تلویزیونی ایبیسی نیوز آمریکا، ایران را به گزینه هستهای روی میزش در صورت انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا تهدید کرده است!!! حال آیا لزوم آغاز برگشتپذیری تعهدات انجام شده ایران احساس نمیشود؟
http://kayhan.ir/fa/news/72168
ش.د9504027