(روزنامه جوان – 1395/10/23 – شماره 5001 – صفحه 10)
وقوع انقلاب اسلامي ايران به گونهاي بود كه چينش و نظم نوين جهاني را بر هم زد. چراكه تا قبل از آن تمامي انقلابات در معناي جامعهشناختي خود به نوعي سكولار و متأثر از انقلاب دموكراتيك فرانسه بودند. انقلاب اسلامي ايران با وجود دارا بودن تمام ويژگيهاي يك انقلاب اجتماعي، اما يك عنصر تمايزبخش از ساير انقلابات داشت و آن حضور و نقش پررنگ دين به عنوان عامل بسيج ميباشد. اما انقلاب اسلامي كه داعيه آلترناتيوي را براي نظم نوين جهاني و امپرياليسم جهاني دارد بايد به واسطه ابزارهاي فرهنگي بتواند آموزههاي خود را براي زندگي بشر به دنيا معرفي كند و در اين بين هنر و سينما نقش بسيار اساسي و پر اهميتي دارد.
شايد يكي از موفقترين الگوهاي عملياتي فرهنگي در تبديل ايدئولوژي انقلاب اسلامي به يك مدل عيني پياده شده را بتوان «جشنواره عمار» دانست. جشنواره عمار حركتي موفق در چند ساله اخير محسوب ميشود چراكه به توليداتي ميپردازد كه توسط خود مردم ايجاد ميشوند و همچنين اين توليدات دغدغه انقلاب اسلامي و آرمانهاي مردم را نيز دارد. شمردن برخي مباني فكري و ايدئولوژيك اين جشنواره برخلاف جو رايج و حاكم فرهنگي (ضدفرهنگي) موجود مسئلهاي است كه كمتر به آن پرداخته شده است و اين يادداشت ميكوشد مهمترين وجوه شاخصه و مميزه اين جشنواره را كه آن را به «مولود انقلاب» بدل ميكند، برشمرد.
فرهنگ جهادي؛ مؤلفه كليدي عمار
هر انقلاب در طول تاريخ نياز به نرمافزارهايي ويژه خود براي تعيين و تغيير جهتها و همچنين تعيين وضعيت مطلوب براي رسيدن به اهداف خود و نيز معرفي خود به دنيا دارد. در جمهوري اسلامي ايران از همان ابتداي شكلگيري يعني از بدو پيروزي انقلاب اسلامي در سال 57 حضرت امام خميني (ره) همواره به مفهوم جهاد و روحيه جهادي اذعان داشتند و همان طور كه ميدانيم جهاد سازندگي از جمله اولين نهادهايي بود كه در آغاز انقلاب اسلامي و به دستور امام خميني (ره) تشكيل شد. در واقع بايد گفت كه روحيه جهادي خود يك نگاه براي شيوه اداره كشور و از اركان اساسي و تمايزبخش انقلاب اسلامي با ساير انقلابات ميباشد. يعني به بيان ديگر بايد گفت كه روحيه جهادي در مقابل نظم بوروكراتيك و سلسله مراتبي قرار دارد كه اساساً نوع مدرني از شيوه اداره كردن امور ميباشد. در دوران دفاع مقدس ما ميبينيم كه رزمندگان ما با داشتن روحيه جهادي و با قلبي سراسر لبريز از ياد خدا به ميدان جنگ ميرفتند و همواره در پي انجام تكليفي بودند كه بر دوش خود احساس ميكردند و به نوعي رمز پيروزي كشور در اين جنگ تحميلي همين روحيه جهادي ميبود.
رهبر انقلاب خصوصاً در سالهاي اخير تأكيد ويژهاي بر تقويت و بسط انديشه جهادي نمودهاند. ايشان عنوان كردهاند غفلت از روحيه جهادي و ايثار، غفلت از تهاجم فرهنگي دشمن، غفلت از در كمين بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاي رسانهاي كشور، بيمبالاتي نسبت به حفظ بيت المال؛ اينها گناهان ماست، اينها نقاط ضعف ماست(امام خامنهاي، 1390/05/16). اين موضوع بيانگر حساسيت اين مفهوم ميباشد كه رهبري انقلاب نسبت به آن احساس نگراني كرده و به واسطه نامگذاري سالها به اين نام سعي داشتند تا اهميت آن را به مردم و مسئولان نشان دهند. مقام معظم رهبري مديريت جهادي در عرصههاي اقتصادي و فرهنگي را مورد توجه خاص قرار دادهاند و اين بدان معناست كه در اين دو حوزه مسائل و مشكلاتي وجود دارد كه تنها با يك مديريت جهادي امكان رفع و حل آنها ميسر ميباشد كه در حوزه اقتصادي باز هم ايشان بر اقتصاد مقاومتي تأكيد داشتند. اما در حوزه فرهنگي ميبينيم از جمله كارهاي بسيار خوبي كه تماماً با روحيه جهادي شكل گرفته است جشنواره مردمي فيلم عمار ميباشد كه علاوه بر داشتن روحيه جهادي برخي از فعالان فرهنگي انقلاب اسلامي شاهد حضور گسترده و بيواسطه مردم در اين جشنواره هستيم. از اين رو پرداختن به جنبههاي اساسي جشنواره عمار و تفاوت آن با جشنواره فيلم فجر و همچنين نوع نگاه جهادوارانه آن در مقابل روحيه بوروكراتيك حائز اهميت اساسي ميباشد.
فرهنگ جهادي به عنوان فرهنگ سازماني است كه در آن كار عبادت محسوب ميشود و عناصر شاكله اين فرهنگ عبارتند از: ايمان، معنويت، آرمانگرايي و داشتن اهداف بلند و مقدس، ولايتمداري، زيرپانهادن فرهنگ مادي و ماديگرايي و در نتيجه خدمت به مردم، جوشش و تحرك ذاتي، اخلاص، ايثار، تعاون و تلاش، تعهد، سادگي، پرهيز از اسراف، مشورت، مشاركت، پركاري و سختكوشي، حضور در مناطق محروم، جسارت و خطرپذيري، مسئوليتپذيري، احساس رضايت از خدمت به مردم، رعايت شئونات اسلامي و اخلاقي در رفتار با ارباب رجوع، امانتداري، قناعت و سادهزيستي، وفاداري، صداقت، همدلي و روحيه اجتماعي، آخرتنگري، تقدم منافع عمومي بر منافع شخصي، ايجاد روابط صميمانه، پيشگامي در كارها، گذشت و نوعدوستي (قائدعلي و مشرف جوادي، 1393).
همان گونه كه انقلاب اسلامي يكي از آرمانهايش در عمل و چه در نظر به اين صورت بوده است كه خود را به عنوان آلترناتيوي به جهان براي ساير اشكال حكومتداري معرفي كند از اين رو در نوع برنامهريزي براي اداره امور نيز نظام مديريت جهادي را دارا ميباشد كه وجه مميزه آن از ساير انواع و اشكال حكومتها است. از اين رو كار در فرهنگ جهادي به صورت يك تكليف انجام ميشود؛ چراكه اساساً افراد با توجه به دينداري و متعهد بودنشان خود را مأمور به انجام تكاليفشان ميدانند و دنبال نتيجه نيستند به بيان ديگر عقلانيتي كه در روحيه جهادي وجود دارد از نوع عقلانيت وحي محور است. به اين صورت كه افراد خود را ذيل قدرت حق و بنده او ميدانند و تنها براي رضاي او كار ميكنند و در اين نوع نگاه است كه كار كردن تبديل به عبادت ميشود.
جشنواره عمار، بازتوليد اين نگرش مردممحور جهادي بود كه توليدكنندگان و حاميان اين جشنواره به دنبال ارزش مادي و كسب سود دنيوي از آن نبودهاند و مدل گسترش و پخش اين آثار نيز حاكي از همين مسئله است. فيلمسازان به صورت جهادي به توليد آثار ميپردازند و حلقه مهمي به نام پخشكنندگان در استانها و شهرستانها به وجود آمده است كه از منازل شخصي گرفته تا مساجد و مدارس و دانشگاهها را تبديل به سالني براي پخش اين آثارِ برآمده از ادبيات انقلاب اسلامي با همتي جهادي مينمايند.
ساختارشكني عمار؛ فراتر از دولتِ بروكراتيك
ماكس وبر از جمله جامعهشناساني است كه به نوعي او را پدر جامعهشناسي سازمانها اطلاق ميكنند. او معتقد است كه سازمان بوروكراتيك در جامعه صنعتي امروزين كارآمدترين نوع سازمان براي اداره امور است. به بيان ديگر اين سيستم بوروكراتيك كه از دل عقلانيت خودبنياد نظام تفكري غرب بيرون آمده است به قول خود وبر رو به سويي دارد كه وبر آن را قفس آهنين مينامد. يعني بشر را گرفتار در چنگالهاي خود ميكند و به نوعي نوآوري و شكوفايي را از فرد ميگيرد و به تعبير ديگر بايد گفت كه در بوروكراسي فرديت معنايي ندارد و آن چه تعيين كننده است همان قدرت ساختار است. عقلاني كردن از نظر وبر يعني زندگي اجتماعي را تابع نظم دقيق قرار دادن و تنظيم كردن از راه استفاده از روشهاي محاسبه دقيق در اقتصاد و كاربرد روشهاي علمي در توليد و اداره جامعه(صبوري، 1391: 35). در واقع همانطور كه خود وبر هم عنوان ميكند سيستم بوروكراسي تنها مختص نظام غرب است (غربي كه مد نظر ماست غرب فكري است). براي همين وقتي در جامعهاي ارزشهاي حاكم از نوع متفاوت با تندن غرب و تفكر غرب باشد سيستم بوروكراسي كارآمد نيست و جامعه را دچار اختلال ميكند.
در جشنواره عمار با وجود اينكه از سوي دولت حمايت چنداني نسبت به آن صورت نميگيرد و اساساً بودجه آن از سوي خود مردم تأمين ميشود، شاهد فعاليت گسترده و بيوقفه فعالان در اين عرصه هستيم. پركاري فوقالعاده و تلاش مخلصانهاي كه بدون هيچ چشمداشتي و عمدتاً براي انقلاب و براي رضاي خدا صورت ميگيرد و اساساً اين ويژگي همان دين مداري است كه در بالا ذكر شده است. حس تعهد نسبت به ارزشهاي انقلاب كه ركن اساسي اين جشنواره است و از طرفي نيز ولايتمداري را هم درون خود دارد. همچنين خودباوري كه در بين دست اندركاران اين مجموعه و توليدكنندگان آقا و فعالان آن وجود دارد نيز سبب شده است تا گاهي آثار نويي توليد شوند كه هم از نظر فرم و هم از نظر محتوا در رده كارهاي با كيفيت بالايي هستند. كساني كه در برخي شهرستانها فعاليت دارند نيز با مايه گذاشتن از مال و آسايش و با گذشت و ايثار با پيگيري اهداف امام و مقام معظم رهبري قاطعانه دربرابر دشمنان ايستادگي كردهاند و در جبهه فرهنگي بدون مقام طلبي يا شهرت و با استعانت از اين آيه: وَلَيجدوا فيكم غلظه جهاد ميكنند. به نوعي بايد گفت كه علت موفقيت و گستردگي جشنواره عمار به سبب داشتن روحيه جهادي و انقلابي و همچنين مردمي بودن آن است.
ايدئولوژي پادهاليوودي سينماي عمار
فيلمسازي يكي از مهمترين قالبها و روشهاي غرب براي زمينهسازي و جا انداختن فرهنگ و ايدئولوژي غربي و از جمله طرح موضوع پايان دنياست. در اين زمينه از تمامي امكانات و توان استفاده شده و كمپاني هاليوود مهمترين نقش را در اين زمينه ايفا كرده است. در اين نوع فيلمسازي، با استفاده از ژانر يا گونهاي علمي - تخيلي، همواره تصويري از آينده به شكلي داستاني و گيرا ترسيم گرديده است و در آن سعي شده تا با استفاده از عناصر تخيل، هيجان و شگفتي به تماشاگر و بيننده بقبولانند كه آينده جهان همانگونه خواهد بود كه آنها نقش كردهاند(علوي طباطبايي، 1386: 9). در واقع بايد گفت كه نمونه اعلاي هنر اومانيستي در سينماي هاليوودي تجلي يافته است به اين صورت كه در اين سينما عمدتاً بشرسفيدپوست را به گونهاي تصوير ميكند كه به علم و تكنيك دست يافته است و از اين رو به سلطه بر تمام عالم بايد بپردازد و اين مصداق «انا ربكم الاعلي» است.
از ديدگاه هاليوود و آثار متاخر آن، جهان به يكي از دو سنخ زير پايان مييابد؛ اول اينكه بشر به دليل پرداختن به انرژي هستهاي و در نهايت بمب اتمي باعث نابودي حيات در كره زمين خواهد شد و دوم يك برخورد نهايي بين نيروهاي شر و كفر (اعراب و مسلمانان) عليه مسيح موعود و كشور بزرگ اسرائيل در قالب يك جنگ هستهاي رخ خواهد داد كه به نابودي و تخريب اكثر شهرهاي جهان ميانجامد و اين همان جنگ آرماگدون است كه بخشي از اعتقادات بنيادگرايانه انجيلي امريكا را تشكيل ميدهد( علوي طباطبايي، 1386: 11و 12). بايد گفت كه سينما اين قدرت را دارد تا تبصرهسازي كند. براي مثال حمله اتمي امريكا به ژاپن را به گونهاي نشان ميدهد كه حق را به جانب امريكا بيندازد و به نوعي توجيه ميكند اين حركت آنان را و به بيان ديگر سينماي هاليوود جهان را به گونهاي تصوير ميكند كه ارباب آن امريكاست و نقش پدري براي جهان دارد. همچنين مسئله آرماگدون نيز خود ريشه در اعتقادات بنيادگرايي مسيحي دارد و بنابراين هاليوود نيز به نوعي در خدمت اين بنيادگرايي قرار دارد و از اين مفهوم اتوپيايي هنر براي هنر كه خود غرب داعيهدار آن است نيز بسيار فاصله دارد، چراكه اساسا هنر براي هنر يك دروغ بزرگ است. بنابراين بايد گفت هاليوود از يك طرف داعيه اومانيستي دارد و از سوي ديگر از آرماگدون و بنيادگرايي مسيحي حرف ميزند و اين خود يك پارادوكس پنهان است.
اما سينماي عمار به عنوان يك سينماي ديني ميكوشد تا با توسعه انديشه انقلاب اسلامي، در مسير فرهنگي دقيقاً معكوس هاليوودي كه امروزه به شدت ايدئولوژيك شده و اين حقيقت توسط كسي قابل انكار هم نيست، اقدام نمايد. در تفاوت بين هاليوود و سينماي عمار بايد گفت كه در هاليوود هنرمند خالق اثر است، چراكه وجه اومانيستي آن بر كل اثر غلبه دارد، اما در سينماي عمار راهي براي رسيدن به سينماي ديني است و هنرمند به نوعي كاشف اثر است و خودش را ذيل قدرت حق تعالي تعريف ميكند.
مبارزه با انديشه خرافي «هنر براي هنر»
با وقوع دو گونه انقلاب يكي سياسي در شكل انقلاب فرانسه، امريكا و. . . و ديگري انقلاب صنعتي، نظامهاي سياسي به همراه متفكران بر آن شدند تا از جهت منافع سياسي و اقتصادي دولتها را به حمايت از هنرهاي خاص ترغيب كنند. شكلگيري انواع موزهها و نگارخانههاي متعدد، ايجاد آموزشگاهها و مدارس طراحي، نقاشي و مجسمهسازي با حمايتهاي مادي و معنوي دولت و تأسيس موزه هنرهاي تزئيني، همه با چنين خواستي همسويي يافتند(قزلسفي به نقل از اوبريش، 1382).
شريعتي ميگويد: اينكه هنر را براي هنر دوست بداريم، يعني مردم را با لذتها و زيباييهاي مجرد سرگرم كردن، و هنر را نيز سرگرم خلق اين تفننهاي ذوقي كردن كه فقط كساني بتوانند از آن لذت ببرند كه در رفاه مادي و اجتماعي به سر ميبرند و ميخواهند فراغتشان را به فعاليتهاي هنري بپردازند و خلاصه شكم گندههاي خرپولي كه در مزايدهها و گالريها تابلوهاي هنري ميخرند به قيمتهايي كه آوازهاش بپيچد! آنها كه از هنر فقط پول دارند و هنر مكيدن و كيد! اين است كه ميبينيم هنر در خدمت هنر، به هنر در خدمت اشرافيت و رفاه تبديل ميشود و تابلو نقاشي كه براي دل خويش نقاشي ميكند بيتوجه به آنكه بپسندند يا نپسندند و به درد مردم بخورد يا نخورد فقط و فقط طعمه دهان مناقصه و مزايدههايي است كه به كاخ ميلياردرها ميانجامد. سلب مسئوليت از علم، ادب، شعر و هنر، اصل فريب قدرتهاي مسلط بر بشريت است، تا انسان را از بزرگترين سرمايهها و عوامل نجات و رفاه و ترقي محروم كند و دانشمندان و هنرمندان را- كه بزرگترين سرمايه زندگي بشرياند- از متن جامعه بيرون براند و در لابراتوارها وكلاسهاي دربسته دانشگاهها محصور كند و به نوعي پارسايي آبرومندانه- به نفع خويش- ناگزيرشان سازد(شريعتي، 1388: 227 و228).
حقيقت اين است همانگونه كه شريعتي اعتقاد دارد، هنر براي هنر تنها يك فريب است كه از سوي جهان غرب به راه افتاده است و اصولاً براي آنها همه چيز ذيل مباني معرفتي و ايدئولوژيكي خودشان تعريف ميشود و به نوعي اين موضوع تنها در خدمت اشرافيت است، چراكه در اين پرسپكتيو هنر اصيل هنر كلاسيكي است كه خالق آن اشرافيت بوده است و از سوي ديگر با علم كردن اين موضوع براي جلوگيري از هرگونه اقدام انقلابي در برابر نظام فكري و تمدني غرب ايستادگي ميكنند. تفاوت كليدي جشنواره عمار با سايرجشنوارههايي كه شعار خرافي و نخ نماي «هنر براي هنر» را سر ميدهند، آن است كه اتفاقاً از اين پروا ندارد كه صريحاً اعلام كند، ابزار هنر را براي رساندن پيامهاي ايدئولوژيك انقلاب اسلامي ميخواهد و ميكوشد تا به كمك سينما، به ترويج انديشه مقاومت كمك كند.
در پايان بايد گفت آنچه سبب تمايز اساسي جشنواره عمار ميشود ريشه در همان روح مردمي بودن آن دارد. اگر چه بسياري از منتقدان نسبت به جشنواره عمار نگاه مثبتي ندارند و ممكن است تا اين حد پيش بروند و بگويند كه دستاورد عمار به ابتذال كشاندن هنر است، اما بايد گفت نگاه آنها زير يك ايدئولوژي سلطهگرايانه تعريف ميشود، چراكه آنان همواره هنر اصيل را هنر كلاسيك بورژوا منشانه ميدانند و از اين رو هنر مردمي را ابتذال ميدانند. اما در هر صورت جشنواره عمار خود نقطه عطفي در تاريخ سينماي ايران و چه بسا سينماي جهان است كه نياز دارد هر چه بيشتر مردمي بودن خود را حفظ كند، چراكه راز موفقيت آن در همان مردمي بودنش نهفته است.
منابع:
- بيانات، خامنهاي، سيد علي(16/5/1390). در ديدار مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران
- جمعي از نويسندگان(1380). سينما، دين، ايران، ناشر سوره مهر، چاپ اول، تهران
- شريعتي، علي(1388). شيعه، انتشارات الهام، چاپ سيزدهم، تهران
- صبوري، منوچهر(1391). جامعهشناسي سازمانها، نشر شب تاب، چاپ هفتم، تهران
- علوي طباطبايي، سيدابوالحسن(1386). هاليوود و فرجام جهان، نشر هلال، چاپ اول، تهران
- غفاري هشتجين، زاهد و موسي افضليان اسلامي(1390). گفتمان ايثار و شهادت در انقلاب اسلامي، انتشارات دانشگاه شاهد، چاپ اول، تهران
- قائدعلي، حميدرضا و مهدي عاشوريa)sw1393). مديريت جهادي شيوهاي تحقق يافته از مديريت اسلامي، مهندسي فرهنگي، شماره 82، از 67تا 83
- قزلسفي، محمد تقي(1382). هنر و سياست، پژوهشنامه علوم انساني و اجتماعي، سال سوم، شماره نهم و دهم، از213تا 234
http://javanonline.ir/fa/news/832454
ش.د9503461