محمدرضا بلوردی/ از زمانی که دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا شرکت کرد، یکی از وعدههایی که وی پیوسته مطرح میکرد، انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس بود؛ اقدامی که با وجود مصوب بودن دستورالعمل قانونی آن، هیچ یک از دو رئیسجمهور قبلی آمریکا (بوش پسر و اوباما) تمایلی برای اجرای آن نداشتند؛ چرا که از نگاه آنها این اقدام مخالف منافع ملی ایالات متحده تلقی میشد؛ اما اکنون و با شروع به کار ترامپ در کاخ سفید بار دیگر موضوع انتقال سفارت مطرح شده است و تندروهای صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری امیدوارند تا از فرصت ایجاد شده، نهایت استفاده را برده و موضوع انتقال سفارت آمریکا را قطعی کنند. این در حالی است که دونالد ترامپ نیز در همین روزهای نخست ریاستجمهوری خود با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی تماس گرفته و ضمن تأکید بر ضرورت گفتوگوهای مستقیم بین طرفهای اسرائیلی و فلسطینی (موضوعی که خواسته اصلی نتانیاهو بوده و از همین رو تمام تلاش خود را برای سنگاندازی در مقابل برگزاری نشست اخیر پاریس به کار گرفته بود)، وی را برای سفر به آمریکا و ملاقات با خودش دعوت کرده است.
در چنین شرایطی و با وجود اینکه کاخ سفید اعلام کرده است، انتقال سفارت به قدس در مراحل اولیه خود قرار دارد و این موضوع باید بیشتر بررسی شود، به نظر میرسد اهداف متعددی پیش روی آمریکا در این زمینه وجود داشته باشد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ انتقال سفارت به قدس و اعتراف به اینکه قدس شرقی جزئی از این رژیم است؛ هر چند که این گزینه از سوی فلسطینیان و جامعه بینالملل تأیید نمیشود.
ـ حفظ وضع موجود و تشویق طرفهای صهیونیستی و فلسطینی به مذاکرات سازش برای رسیدن به راه حل؛ ـ انتقال سفارت به قدس غربی برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی و حفظ کنسولگری در قدس شرقی برای برقراری رابطه با فلسطینیان؛
ـ پذیرش قدس غربی به منزله پایتخت رژیم اشغالگر و قدس شرقی به عنوان پایتخت فلسطین، گزینهای که احتمالاً رژیم صهیونیستی با آن مخالف است و احتمال اجرای آن هم ضعیف است؛
ـ حفظ سفارت در تلآویو و انتقال محل کار سفیر به قدس؛ رسانههای صهیونیستی به این گزینه دامن میزنند و در آن تأکید میشود سفیر جدید آمریکا تمایل دارد در قدس زندگی کند؛
ـ اعلام شروع به ساخت سفارت در قدس به گونهای که پس از چند سال شرایط برای انتقال سفارت آماده شود.
در چنین شرایطی تردیدی نیست که نمیتوان نسبت به رهبران سیاسی فلسطینیان و به طور خاص تشکیلات خودگردان فلسطین امیدوار بود و انتظار داشت در مقابل چالش جدید بتوانند مطالبات قدیمی و به حق فلسطینیان را محقق کنند، همچنان که شروع هر گونه مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی نیز به ارائه امتیاز بیشتر این رهبران سیاسی به صهیونیستها منجر خواهد شد.
به همین دلیل تنها راهی که برای فلسطینیان باقی میماند، این است که شرایط را به طور کامل تغییر دهند و برای این منظور نیز چارهای جز دامن زدن به انتفاضه کنونی وجود ندارد. هر چند فردی همچون محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و جنبش فتح چنین چیزی را نمیپذیرند؛ اما امید مردم فلسطین به گروههای مقاومت است تا با شدت بخشیدن به انتفاضه در کرانه باختری و قدس و ناکام گذاشتن برنامههای یهودیسازی صهیونیستها، تشکیلات خودگردان را در شرایطی قرار دهند که مجبور شوند خواسته و مطالبات گروههای مقاومت فلسطین را مدّ نظر داشته
باشند.