(روزنامه ايران ـ 1395/10/28 ـ شماره 6410 ـ صفحه 10)
** بعد از وقوع انقلاب اسلامی ایران، سلسله حوادث متوالی رخ داد که برعملکرد کشور در عرصه سیاست خارجی تأثیرگذاشت. حوادثی که وجه درونی آن به بیاعتمادی داخلی به کشورهای خارجی بازمیگشت و بخش دیگری از آن هم در پیش گرفتن یکسری اقدامات تند در داخل کشور بود که بعضاً به اشغال یکی دو سفارتخانه و در نهایت بحران گروگانگیری در سفارت امریکا انجامید و هزینههای سنگینی را به کشور تحمیل کرد. فضایی که با وقوع بلافاصله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دشوارتر شد و این در حالی بود که مشکلات ریز و درشت دیگری نظیر سوء استفاده غرب از ماجرای سلمان رشدی هم به مخدوشتر شدن چهره ایران و اسلام دامن زد و کشور را در معرض تبلیغات غربی و مخالفان ایران قرار داد. همان تبلیغاتی که پایه گذار سناریوی ایران هراسی غرب شد. اگرچه در دوره اصلاحات برای تغییر این تصویر تلاشهای جدی صورت گرفت اما سیاستهای اشتباه دوره دولت آقای احمدینژاد بار دیگر فضا را به ضرر ایران تغییر داد تا مشی صلحجویانهای که آقای هاشمی رفسنجانی پایه گذار آن بود به محاق رود.
آقای هاشمی در آغاز راه انقلاب در عرصه اقتصادی یک راهبرد جدی برای توسعه، پیشرفت عمرانی و اقتصادی کشور داشت. این امر ممکن نبود مگر با ایجاد یک فضای امن برای ایران و گشودن باب مراوده با کشورهای جهان. از این رو ایشان یک نوع سیاست تنش زدایی و همزیستی مسالمتآمیز در عرصه خارجی را در پیش گرفت. سیاستی که با هدف جذب سرمایهگذاری خارجی و برمبنای روابط نزدیک با همسایگان قرار گرفت. او برای خارج کردن ایران از انزوایی که به واسطه بدبینیها و یکسری تندرویهای داخلی به وجود آمده بود راه گفتوگو با کشورهای اروپایی را هم در پیش گرفت و علاوه بر آن سعی کرد روابط با امریکا را که تحت تأثیر ماجرای اشغال سفارت بشدت بحرانی شده بود، مدیریت کند و همه راههای همکاری اقتصادی را با آن کشور نبندد. این در حالی بود که جنگ عراق و ایران هم منجر به سقوط بخش عظیمی از سرمایه و نیروی انسانی کارآمد شده بود و همین مسأله ضرورت بازسازی ویرانیهای جنگ و دیدگاههای توسعه محور هاشمی در حوزه اقتصادی را دوچندان میکرد. شاید آقای هاشمی در میان دولتمردان کشور نخستین کسی بود که این شهامت را داشت در برابر انزوایی که ایران در آن مقطع دچارش شده بود و در رویا رویی با امریکایی که طرف عراق را در این جنگ گرفته بود، جبهه موافق ایران را تقویت کند. بعد از جنگ و در حالی که این اتفاق همه منابع مالی کشور را تهی کرده بود و در این میانه که این رخداد به صف آرایی کشورهای موافق و مخالف ایران در منطقه او در پایان جنگ به طور ویژه رفع تنش با کشورهای عربی را مورد توجه قرار داد. در همین حال جایگاه خاص و کلام وی از تأثیر عمیقی در میان سران کشورهای عربی همسایه برخوردار بود و مورد احترام خاصی میان سران کشورهای منطقه قرار داشت که همین موضوع در حل و فصل بسیاری از مشکلات و اختلافات تأثیرگذار بود.
* دوره اعتمادسازی که در دوره آقای هاشمی پایهگذاری شد و در دوره اصلاحات ادامه یافت در دوره آقای احمدینژاد و تحت تأثیر مناقشه هستهای ایران و جهان به ضرر ایران متحول شد و زمینه ساز تحریمهای جدی علیه کشورمان شد. آقای هاشمی چه مواجههای با این شرایط داشتند؟
** کارنامه آقای هاشمی نشان میداد که مبنای عمل او پیشرفت و آبادانی کشور بود و به درستی دریافته بود که راه ناگزیر رسیدن به این پیشرفت ایجاد امنیت و اعتماد میان ایران و کشورهای جهان است. او خودش یکی از حامیان اصلی توسعه برنامههای هستهای کشور بود و نقش او در این راه قابل کتمان نیست اما به درستی معتقد بود که نباید برای رسیدن به این هدف میان ایران و کشورهایی که به صورت نادرست ملاحظاتی درباره برنامههای هستهای ایران داشتند، فاصلهگذاری کرد و با اتخاذ تصمیمهای اشتباه و موضع گیریهای حساب نشده و هیجانی راه رسیدن به هدف اصلی کشور را که توسعه برنامههای مسالمتآمیز هستهای بود،متوقف کرد. اتفاقی که در دوره آقای احمدینژاد افتاد و آقای هاشمی بر این باور بود که سیاستهای شعاری احمدینژاد عرصه فشارهای جهانی را برای ایران تنگتر میکند. در واقع ایشان خودش سیاستمداری بود که با برنامهریزی مبتنی بر یک منطق جهان پسند برنامههایش را پیش میبرد و معتقد بود که رفتارهای احمدینژاد نوعی قمار است که عملاً دشمنان را دشمنتر و دوستان را هم دشمن میکند. چنانکه این اتفاق افتاد و ما شاهد بودیم که رفتارهای بیحساب و کتاب آقای احمدینژاد باعث شد تا در خلال اختلافات هستهای با کشورهای جهان حتی دو کشور چین و روسیه هم که به ظاهر در کنار ایران قرار داشتند در یک اجماع دسته جمعی با دیگر اعضای شورای امنیت سازمان ملل در تصویب تحریمهای سنگین علیه ایران مشارکت کنند تا به این ترتیب ایران در دایره روابط خارجیاش به یک انزوای خودخواسته تن دهد.
* راه برون رفت مد نظر آقای هاشمی برای خروج از مناقشه هستهای با غرب بر اساس چه مؤلفههایی استوار بود؟
** آقای هاشمی رأی مردم به گفتمان آقای روحانی را نشان از خواسته جدی آنها برای حل و فصل اختلاف هستهای با جهان میدانست. او بر این باور بود که مذاکرات هستهای زمانی به بن بست رسید که فضای گفتوگوها شعاری شد و مذاکرهکنندگان ایرانی استراتژی مشخصی برای رسیدن به نتیجه فنی و رفع ادعاهای غرب درباره برنامه هستهای ایران نداشتند. آقای هاشمی بر این باور بود که در تمام سالهایی که پرونده هستهای ایران جریان داشت، نگاه ایران این بود که غرب بهانهگیری میکند، بنابراین در چنین فضایی نباید بهانه به دست آنها داد. اتفاقی که تحت تأثیر سیاست تخاصمی، بیانیههای تند و رفتارهای کجدار و مریز دولت نهم و دهم رخ داد. به همین دلیل هم بود که وقتی آقای روحانی مسئولیت تیم را به دیپلماتها واگذار کرد آقای هاشمی این امر را نشانه خروج پرونده هستهای از فضای امنیتی دانست و چشم انداز مثبتی برای بسته شدن آن داشت. از منظر آقای هاشمی، آقای روحانی گزینهای بود که هم در سوابق و هم گفتمانش نشان میداد که برای کاستن از تنشهای به وجود آمده بهترین است.
* اما مسیر مذاکرات هستهای هم با دشواریهای زیادی همراه بود، نقش آیتالله هاشمی برای غلبه بر این موانع چگونه بود؟
** سختیهای راه حل موضوع هستهای با بدگمانی پیشینی کشورهای خارجی نسبت به ایران فراتر از انتظار بود. آقای هاشمی معتقد بود که همزمان با روی کار آمدن آقای روحانی و استقبالی که از سوی کشورهای خارجی در قبال گفتمان او شکل گرفت، بهترین فرصت برای پایان بخشیدن به این مناقشه فراهم شده است. چرا که غربیها خواستار پاسخگویی ایران به جهان بابت برنامههای هستهای شده بودند و ایران هم مایل به شفافسازی و گرفتن بهانههای واهی از دست غربیها بود؛ برای استفاده از این فرصت، جریانی بهتر از آقای ظریف و دیپلماتها و کارشناسان فنی که از سوی آقای روحانی مأمور به پیگیری شدند، نبود. آقای هاشمی شدیداً از این رویکرد استقبال کرد و معتقد بود که مسیر حل پرونده هستهای از این راه به نتیجه میرسد. از آنجایی که آقای هاشمی به عنوان لیدر گفتمان اعتدال که از سوی دولت یازدهم پیگیری میشد، شناخته شده بود، لذا حمایتهایش از مواضع تیم مذاکره کننده در بزنگاههای حساس مذاکرات که واقعاً فضای یأسآوری حاکم میشد هم مؤثر بود. حمایتهایی که ارسال کننده این پیام به بازیگران خارجی بود که حامیان اعتدال در ایران مواضع همسویی با مواضع نظام دارند و هدف، یکی است اما راه رسیدن به آن مذاکرات صحیح و اصولی است که از مجرای دیپلماتهای دولت آقای روحانی امکانپذیر است.
* این موضع گیریها از منظر عرصه بینالمللی تا چه اندازه منتج به نتیجه بود؟
** این حمایتها بسیار بموقع و مؤثر بود. آقای هاشمی از نگاه مقامات و مسئولان کشورهای خارجی یک سیاستمدار آگاه و واقع گرا به حساب میآمد. یعنی کسی که با هدف تأمین منافع ملی کشورش اما بر اساس واقعیات، شرایط را تجزیه و تحلیل کرده و موضعگیری میکند بنابراین مواضع و رفتارهای او، قدرت اتکای خوبی برای تحلیل و ارزیابی طرفهای مقابل ایران در مواجهه با تصمیم گیریهای دولت آقای روحانی بود.
* وجه دیگر نقش آقای هاشمی در خلال فراز و نشیب مذاکرات هستهای، حمایت از دولت آقای روحانی در مواجهه با تندروهای داخلی و مخالفان مذاکرات هستهای بود این نقش آفرینی در چه مواقعی بیشتر بازتاب یافت؟
** آیتالله هاشمی بارها در خلال اوجگیری فشارهای داخلی بر دولت چه در زمان دستیابی به توافق هستهای و چه پس از آن سعی میکرد این نکته را یادآور شود که دولت آقای روحانی به پشتوانه رأی مردم روی کار آمده است و مطالبه مردم، حل و فصل موضوع هستهای است. خواستهای که تلاش میشد تحت فشار فضاسازی گروههای تندرو و جریانهایی که منافعشان در نتیجه حصول برجام به خطر افتاده بود، نادیده گرفته شود. نگرانی او بیشتر در این راستا قرار داشت که با کارشکنیهای داخلی به ویژه بعد از اجرای برجام، تلاش میشد راه تعاملات اقتصادی بینالمللی بسته شود و سرمایه گذاران خارجی به بازارهای ایران ورود جدی نداشته باشند. آقای هاشمی این اواخر مرتب هشدار میدادند که تندروها امید مردم را نشانه رفتهاند تا آنها را نسبت به آینده برجام و رفع مشکلات اقتصادی ناشی از برداشته شدن تحریمها بدبین کنند.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6410/10/167097/0
ش.د9503718