(روزنامه صبح نو ـ 1395/10/28 ـ شماره 165 ـ صفحه 3)
یکی از محوریترین موضوعات حمله به هاشمی رفسنجانی شرکت او در انتخابات مجلس ششم بود؛ جایی که هاشمی در نهایت نیز با استعفای خود از رفتن به آن مجلس انصراف داد. با این حال تشنجها پیرامون هاشمی و انتخاب او صرفاً به تغییر جایگاه او در نتیجه بازشماری آراء محدود نمیشد و از همان ابتدای کار قرار گرفتن یا نگرفتن او در لیست انتخاباتی اصلاح طلبان موجب حملاتی به او شد.
آقای محمد علی ابطحی در این باره ،19 دیماه امسال در مصاحبهای با دهباشی میگوید: « در ایام انتخابات بعد از انتخابات دوم خرداد آقای هاشمی رفسنجانی را من اصلاً نمیدیدم. نه خودش علاقه مند بود که جزء جبهه اصلاحات تلقی بشود نه دوستان ما (علاوه بر این) معتقدم که اگر آقای هاشمی با قدرت یعنی نفر اول آمده بود در لیست تهران و رأی میآورد، خیلی اصلاحات آسیب دیده بود اصلاً اصلاحات سر بلند نمیکرد. چون قدرت آقای هاشمی یک قدرتی بود که هیچ وقت در کنار اصلاحات تعریف نشد! همیشه روبروی اصلاحات از قبل تعریف شده بود. ما آن قبلش را فراموش نکنیم! همیشه قدرت آقای هاشمی روبروی اصلاحات تعریف شده بود بعد هم در آن دوران هیچ نوع کمکی از آقای هاشمی برای جبهه اصلاحات دیده نمیشد.»
انتقاد به مشی رییسمآبانه هاشمی
یکی دیگر از محورهای انتقاد به هاشمی رفسنجانی در آن دوران وضعیت اقتصادی و نیز خانوادگی وی بوده است. رفتاری که به نظر برخی از تحلیلگران سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا به خاطر مشی رییس مآبانه هاشمی رفسنجانی و عدم توجه او به توسعه سیاسی بوده است. عباس عبدی همان طور که در روزنامه پیام آزادی 30 آذرماه 78 آمده است به عنوان عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، درباره هاشمی میگوید: «هاشمی باید نسبت به شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید، خصوصاً وضعیت فراوان اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاستجمهوی خویش، پاسخگو باشد.»
سروش که در دوران اصلاحات از نظریهپردازان این جبهه محسوب میشد در سخنانی بعد از فوت ایشان پیرامون دوران هاشمی گفته است: « هاشمی دنبال توسعه اقتصادی بود اما این توسعه اقتصادی اگر پابهپای توسعه سیاسی پیش نرود همان انشقاقی را که در رژیم ساواک پیش آمد پدید خواهد آمد. یعنی سلب آزادی از مطبوعات و روشنفکران و نویسندگان و اینکه فقط دنبال برج و بارو و جاده و پل و بیمارستان و.... بودن، عدهای بازاری و نوکیسه را ممکن است راضی کند اما فضای جامعه مخصوصاً فضای فکری جامعه را اقناع و اشباع نخواهد کرد.»
مطهری: به چه مجوزی دختر ایشان احکام اسلام را زیر سؤال میبرد
آقای علی مطهری، نایب رییس مجلس نیز که این روزها به یکی از حامیان سرسخت هاشمی رفسنجانی تبدیل شده است، در مصاحبهای که 4 دیماه 79 با کیهان انجام داد درباره وضعیت خانوادگی هاشمی و نیز فسادهای اقتصادی میگوید: «بعد از جنگ و در دوران سازندگی واقعاً اشکالات غیرقابل توجیهی بهوجود آمد که البته همه آنها را نمیتوان متوجه آقای هاشمی دانست. به عقیده من در دوره سازندگی، آزادی بیان به اندازه کافی وجود نداشت و در نتیجه بسیاری از تخلفات مکتوم میماند مثل قتلهای سیاسی که بعدها معلوم شد کسی از آن خبر نداشت. اگر مطبوعات تا حدی آزاد بودند اینها برملا میشد و افرادی که این کارها را میکردند یک ترسی داشتند. خوب این واقعاً یک خطا بود که در آن دوران اتفاق افتاد، کسی هم از مسوولان بلندپایه راضی به این اعمال نبوده است؛ ولی این کارها شد؛ یا مثلاً ورود و دخالت اقوام رییس جمهور در تمام شئون سیاسی و اقتصادی واقعاً درست نبود. اینکه اینها بیایند در اکثر مراکز حساس اقتصادی مسلط شوند، این چه دلیل موجهی دارد؟ مثلاً در وزارت نفت آنجایی که باید معاملات مهم انجام شود حتماً باید از نزدیکان ایشان باشد. حالا حتماً باید «کیش» هم دست اینها باشد، وزارت نفت هم زیر نفوذ اینها باشد، فلان کارخانه خودروسازی هم مال اینها باشد و انحصار صادرات فلان محصول در اختیارشان باشد؟ اینها هم توجیه امنیتی دارد؟ اینها را که دیگر نمیشود براساس مصالح ملی توجیه کرد. وقتی یک خانوادهای اینقدر دستشان در امور اقتصادی و قدرت سیاسی باز باشد، کمکم جسارت پیدا میکنند و متعرض امور مقدس هم میشوند. مثلاً دختر ایشان به چه مجوزی باید آزاد باشد که احکام اسلام را به راحتی زیر سؤال ببرد؟»
اتوبوس ارمنستان
از مهمترین انتقادات دیگری که به هاشمی رفسنجانی از سوی اصلاح طلبان انجام شده است، ماجراهای وزارت اطلاعات، اتوبوس روشنفکران و سختگیریها در حوزه روشنفکران است.
اتوبوس ارمنستان یا روشنفکران، اصطلاحی بود که بسیاری از منتقدان هاشمی رفسنجانی در مورد وزارت اطلاعات او میگفتند. آنها ادعا میکردند که وزارت اطلاعات هاشمی رفسنجانی با ترفندی روشنفکران را سوار بر یک اتوبوس میکند و قصد داشته است که آنها را به ته درهای بفرستد که البته در این کار ناکام میماند.
روزنامه صبح امروز سعید حجاریان 2 دیماه 78 درباره قتلهای دوران هاشمی مدعی شده بود: « ایشان اظهار میدارد متهمان قتلها، پیش از دولت ایشان به وزارت اطلاعات آمده و قتلها بعد از دولت ایشان رخ داده است. اما واقعیتها و اطلاعات منعکسشده در جامعه از وضعیت دیگری حکایت میکند. تاکنون بسیار اعلام شده است که به جز قتلهای پاییز سال 77، حدود 80 قتل دیگر طی دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی روی داده است. به عبارت دیگر، بهطور متوسط هر 40 روز، یک قتل مشکوک روی داده است که اسامی برخی از این افراد کم وبیش به گوش ایشان نیز رسیده است. در مورد این نکته، ایشان سربسته و مبهم سخن گفت. در مورد پیگیری این قتلها (که آقای هاشمی نیز به وقوع آن اشاره کرد) در دوره ریاستجمهوری ایشان چه اقدام مشخصی صورت گرفته است؟ نتیجه آن اقدامات چه بود؟ چرا با عاملان آن قتلها هیچ برخوردی نشد و آنان همچنان با خیال راحت و بدون نگرانی از مجازات، به اقدامات خود ادامه دادند؟»
محمد علی ابطحی هم در بخشی دیگر از مصاحبه خود با دهباشی در مورد اتوبوس روشنفکران و نیز آزادیهای مدنی در دوره هاشمی گفته بود: « دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی اصلاً دوره قابل دفاعی نبود برای یک جریانی که به عنوان جامعه مدنی وسط کار آمده است. به لحاظ آزادیها و هر نوع اتفاق سیاسی از بحثهایی که آن موقع بود که اتوبوس روشنفکرها را بفرستند توی دره، اصلاً مباحث حقوق بشری یا مباحث جامعه مدنی در دوران آقای هاشمی به هیچ وجه اصلاً مطرح نبود و حتی بعد از چیز هم یک نوع مسخرهای میکردند.»
http://sobhe-no.ir/newspaper/165/3/5790
ش.د95037078