(روزنامه ايران – 1395/11/20 – شماره 6429 – صفحه 16)
تا یک قرن قبل، سریعترین نیروی واکنش سریع کشورها، سواره نظام بود.ارتشها برای غافلگیری حریف، یگانهای پرشمار سوار خود را به حرکت درآورده و ظرف چند دقیقه نیروهای دشمن را در شرایط نامطلوب قرار میدادند. اما حمله با سوار همیشه موفق نبود مضافاً اینکه شعاع عمل آن حداکثر چند کیلومتر بود. از اوایل قرن 19 شکل جنگها بسرعت تغییر کرد و خطوط جبههها آنقدر گسترده شد که گاهی یک بخش آن در یک کشور و سوی دیگر آن کشوری دیگر بود.در این هنگام دیگر واکنش سریع با توپهای دوربرد و سواره نظام دیگر ممکن نبود.یک قرن بعد در جنگ جهانی اول برای نخستین بار کشورها دریافتند دیگر جنگها محدود به خطوط جبهه نیست و نیروهای حریف، نیز محدود به جوانان و افسران نمیشوند.کارخانهها، خطوط تدارکاتی، مردم شهرها و بنادرهمگی اهداف نظامی هستند. در جنگ دوم جهانی عملاً امریکا با کمک نیروی هوایی خود (و البته به قیمت از بین رفتن دهها هزار هواپیما و طبیعتاً مرگ هزاران خلبان و کمک خلبان) دو قدرت صنعتی –ایدئولوژیک آلمان و ژاپن را شکست داد.
در نیمه دوم قرن بیستم هیچ بخش نظامی به اندازه بخش هوایی توسعه نیافت. چهار نسل جت جنگی در 30 سال توسعه یافتند و موشکها به درجهای از پیشرفت رسیدند که در یک نبرد هوایی از 150 کیلومتری شلیک شده و هدف را تا نابودی تعقیب میکردند.
در جنگهای اعراب و اسرائیل، ضعف هوایی سبب شکست سنگین کشورهای منطقه مقابل اشغالگران شد. ایران نیز با توجه به تجربیات تلخ تجاوز همسایگان و قدرتهای فرامنطقهای در قرون اخیر، در سالهای دهه 40 و 50 خورشیدی از توسعه هوایی غافل نشد و برای نخستین بار در آسیا(منهای ژاپن) و جهان سوم، به جای توسعه «کمی» قدرت هوایی، به توسعه کیفی روی آورد.
فرماندهان هوایی در آن سالها در کنار خرید شکاریهای مدرنی نظیر اف 4 و اف 5، به ایجاد یک واحد بسیار بزرگ فنی اقدام کردند که این نفرات با عنوان همافران به مراقبت از تجهیزات، توجه به آموزشها و نگهداری زیر ساختها اقدام کردند. از آنسو توان هوایی ایران تنها محدود به شکاریها نشد و چندین تیپ ترابری با دهها هواپیمای پهن پیکر سی 130، بویینگ 707 و 747 تشکیل شد که توان بالایی در جابهجایی نفرات و تجهیزات داشتند. ظرف 15 سال بهترین خلبانان، افسران پدافند و نفرات فنی در ایران و خارج از ایران آموزش دیدند که بسیاری از آنها در زمان جنگ تحمیلی تبدیل به اسطورههای مقاومت شدند.
خرید هواپیمای افسانهای اف 14 در 1353 ناگهان ایران را یک سرو گردن از سایر رقبای منطقهای بالاتر برد و خرید موشکهای بسیار پیشرفته فونیکس در کنار اسپارو و ماوریک توان عملیاتی و بازدارندگی نیروی مذکور را بشدت افزایش داد.
نیروی هوایی و انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 و همراهی نظامیان بویژه نیروی هوایی در 19 بهمن با حضرت امام(ره) و مردم، این نوید را میداد که از نیروهای مسلح به بهترین شکل برای مراقبت از مرزها استفاده شود. ارتش قدرتمند ایران چیزی جدای از مردم نبود، اما متأسفانه تندرویها و البته نفوذ ستون پنجم دشمن شرایط را به گونهای پیش برد که انقلابیون به ارتش بد گمان شدند و اگر فرمان واضح حضرت امام(ره)نبود شاید دشنه بلند ملت ایران علیه متجاوزان خارجی با فروپاشی مواجه میشد. نیروهای چپ گرا، برخی تندروهای داخلی و ستون پنجم ارتش عراق و امریکا دست از فعالیت نکشیدند و بویژه سعی در از هم پاشاندن نیروی هوایی قدرتمند ایران کردند.
آغاز جنگ تحمیلی
متأسفانه برخی از مسئولان و انقلابیون حمله عراق را باور نداشتند در حالی که نیروهای مسلح حرفهای بویژه نیروی هوایی، حمله دشمن را مسلم میدانست و حتی چند بار وضعیت هشدار از نوع «3-ب» اعلام کرده بود. خلبانان در گشتهای مداوم تحرکات عراق را میدیدند و از مرداد ماه 59 نبرد بین نیرویهای هوایی ایران و عراق رسماً آغاز شده بود. دهها هواپیما از طرفین در ماههای مرداد و شهریور سقوط کرد که در یکی از این موارد سرگرد محمد رضا عطایی و کمک خلبان بهروز پاشاپوراز فاصله دور یک سوخوی 22را با فونیکس ساقط کردند. بدبینی به ارتش و نیروی هوایی سبب شده بود که گزارشهای آنها را کسی جدی نگیرد. بویژه بنیصدر که در آن سالها فرمانده کل قوا بود گزارش خلبانان را یا بایگانی کرده یا درگیر سلسله مراتب طولانی و دیوانسالاری معمول میکرد. حال آنکه هیچ دستور جدی برای اعزام یگانهای زمینی به مرز صورت نگرفت. تنها چند گردان از لشکر 92 زرهی اهواز، تکاوران دریایی در خوزستان و تعداد اندکی نیروهای سپاه و ارتش در غرب در مرزها بودند.
31 شهریور روزی بود که قرار بود صدام نیروی هوایی ایران را غافلگیر کرده و مشابه اسرائیل روی زمین نابود کند. 192 هواپیمای عراقی با حمله به چندین پایگاه و مراکز نظامی سعی کردند تا به خیال خود کمر نیروی هوایی ایران را بشکنند اما برخلاف انتظار خلبانان عراقی، پرسنل نیروی هوایی ارتش که حمله دشمن را قریب الوقوع میدانستند قبلاً تمام هواپیماها را در آشیانههای بتونی(شیلتر)گذاشته و در نتیجه حمله غافلگیرانه روز اول جنگ تنها منجر به از بین رفتن یک یا دو جنگنده و همین تعداد هواپیمای ترابری شد!
باز هم جالب اینکه ارتش متهم به غافلگیری میشد، حال آنکه شرح جلسات فرماندهان نشان از آمادگی آنها برای نبرد میدهد اما آنها اجازه جابهجایی نیرو نداشتند. سرانجام روز یکم مهر فرا رسید و 380 خلبان قسم خورده نهاجا با انجام 321 نوبت پرواز صدمه بسیار جدی به پایگاه های هوایی دشمن زدند. آنها نه تنها دهها هواپیما را روی زمین از بین بردند بلکه تأسیسات، باندها و انبارهای مهمات را نیز به آتش کشیدند. در روزهای بعد نیروی هوایی به تلافی حمله عراق به پالایشگاه آبادان، صنعت نفت عراق را به گونهای نابود کرد که تولید نفت این کشور به یک سوم رسید. ظرف دو هفته، کلیه باراندازها، بنادر، پادگانها، پلها، جادههای عراق و ستونهای زرهی، مراکز تجمع و انبارهای مهمات متجاوزین به آتش کشیده شد و در نتیجه سرعت حرکت ارتش دشمن کند و حتی بجز در محور خرمشهر به توقف ختم شد.
نقش نیروی هوایی در سالهای پایانی جنگ
درباره نقش نیروی هوایی در ابتدا و میانه جنگ سخن زیاد گفته شده است اما کمتر کسی از نقش این نیرو در سالهای آخر جنگ مطلع است. کاهش درآمدهای نفتی از یک سو و کاهش نسبی استقبال از جبههها از سوی دیگر، از سال 65 به بعد، کشور را در شرایط نامناسب قرار داد تا آنجا که برتری عراق در بخش زمینی، تقریباً هر حملهای را بیحاصل میکرد. عراق همچنین با کمک قدرتهایی نظیرفرانسه، شوروی و امریکا و پشتیبانی برخی از کشورهای عرب خلیج فارس قصد داشت تا اقتصاد ایران را به زانو درآورد. در این زمان نیروی هوایی ایران تحت تأثیر تحریمهای خردکننده، بیمهریها و کمبود منابع مالی، توان تهاجمی خود را تا حدودی از دست داده و عملاً با یک چهارم قدرت خود میجنگید حال آنکه عراق با دریافت صدها میراژاف 1، سوخوی 22، میگ 25 و مدلهای جدید میگ 23 که عمدتاً مجهز به موشکهای هدایت شونده، بمبهای لیزری، تجهیزات ضد الکترونیک و موشک ضد رادار بودند به قدرت پنجم هوایی جهان تبدیل شده بود.
پدافند ایران بویژه گردانهای آتشبار هاوک و رهگیرهای نهاجا بویژه شکاریهای اف 14، یک تنه 2 سال در برابر سیل حملات دشمن ایستادگی کردند. البته باید اذعان کرد که نیروی هوایی دشمن متوقف نشد و بارها تا قلب ایران پیش آمد اما هفتهای نبود که یک یا دو هواپیمای عراقی بر فراز خلیج فارس یا خاک اصلی ایران سقوط نکند. این سقوطها تا آنجا ادامه یافت که صدام مجبور به کاستن از تعداد حملات خود شد یا حتی خلبانان دشمن ترجیح دادند که از راه دور و با حداقل دقت اهداف را بمباران کنند.
تلاش عراق برای باز کردن پای ابر قدرتها به جنگ
از همان اواخر سال 1359 عراق ناامید از پیروزی در نبرد، تمام تلاش خود را معطوف به آن کرد که سایر بازیگران بزرگ بینالمللی را در این جنگ درگیر کند. کشورهایی نظیر امریکا نیز در هراس از دخالت متقابل شوروی در منطقه، همواره از این اقدام رویگردان بودند. اما متأسفانه شرایط در سالهای 63 و 64 مدام بدتر شد و در سال 1365، با سیاست عجیب کویت در درخواست از شوروی برای اسکورت کشتیهای تجاریاش، امریکا نیز به حضور مستقیم در درگیری تشویق شد. البته امریکا در تمامی این سالها به شکل غیر رسمی از دفاع از خلبانان به دام افتاده عراقی گرفته تا دادن اطلاعات به صدام، عملاً به شکلی جانبدارانه در این نبرد درگیر بود اما مراقبت رسمی از ناوگان کشوری نظیر کویت که به شکل علنی نفت عراق را به فروش میرساند به نوعی اعلام جنگ به نیروهای دریایی و هوایی ایران محسوب میشد.
در دی ماه آن سال، روسها تنها یک ناوچه به منطقه اعزام کردند در حالی که امریکا نیروهای اقیانوس هند خود را افزایش داد و ناو هواپیمابر 85 هزار تنی کیتی هاوک و 11 کشتی همراه آن به سمت دریای عمان به راه افتادند. انگلیس و فرانسه نیز تحرکات اندکی در حد شوروی از خود نشان دادند. تمام این اتفاقات مسئولیت نیروی هوایی را افزایش داد و 8 اف 14 در پایگاه هوایی بوشهر مجبور به آماده باش 24 ساعته بودند. کویت در آن سالها بندر شعبیه خود را برای حمل سلاح شوروی و سایر کشورها در اختیار عراق گذاشت. در 23 دی، این کشور رسماً از امریکا برای استفاده از پرچمش اجازه خواست.
عراق نیز که اخیراً 735 میلیون دلار اگزوسه خریده بود اگرچه میدانست نمیتواند صادرات نفت ایران را بهطور جدی تهدید کند اما میدانست که میتواند مسئولان این کشور را تحریک به انجام اقدامات متقابل کند و این اتفاق به معنای ورود ایران به جنگ با اعراب، غرب و شوروی بود. حملات عراق به سیری، خارک و حتی نفتکشهای شاتل نهایتاً منجر به خرید 15 نفتکش جدید و فشار بیشتر به بودجه اندک اقتصادی ایران در دی 1365 شد.
فشار به تهران در سال 66
اگرچه از هفته دوم جنگ به بعد ایران همواره برای پذیرش آتش بس تحت فشار بود اما هیچگاه این فشار به مانند زمستان 1366نبود. مقاومت رهگیرهای محدود نهاجا و پدافند موشکی مناطق نفتی، امکان بمبارانهای سنگین، ادامه دار و با دقت را از نیروی هوایی عراق گرفته بود و عملاً نبرد به شکل فرسایشی ادامه داشت. اگرچه به هر حال ایران زیان بیشتری از این شرایط میدید. شکست سخت میراژها از خلبانان اف 14 مقیم بوشهر سبب شد تا عراق فشار خود را بر سایر نقاط افزایش دهد.7 اسفند 1366، هواپیماهای عراقی برای چهارمین بار به پل قاتور در شمال غرب ایران(خوی)حمله کردند و پایه بتونی آن باز هم صدمه دید. اما سختترین حمله را عراقیها در 8 اسفند علیه پالایشگاه تهران انجام دادند. در صبح این روز، 10 جنگنده میراژ از پایگاه «صدام» برخاسته و با انجام سوختگیری روی کوههای زاگرس، 4 فروند از آنها از مرز گذشته و از جایی بین زنجان و میانه با گرفتن ارتفاع پایین کلیه رادارها و پایگاهها را غافلگیر کرده و با یک بمباران نسبتاً موفق، بلافاصله از همان مسیر بازگشتند.
اهمیت نیروی هوایی در دکترین دفاعی کشور
ایران سالهاست که تحت شدیدترین تحریمهای نظامی تاریخ معاصر جهان است. طی 4 دهه اخیر، ایران در بخش دفاع هوایی و تهاجمی، واردات قابل توجهی از خارج نداشته است اما خوشبختانه به دلیل برخورداری از مردان متخصص وزارت دفاع، صنایع دفاع، نیروی هوایی و بخش پدافندی بسیاری از نیازهای خود را در داخل تأمین کرده و اکنون یکی از قویترین نیروهای هوایی منطقه و جهان را در اختیار دارد.
البته زیرساختهای هوایی ایران سزاوار بهترینهای جهان است چنانکه در گذشتهای نه چندان دور ایران بهترین رهگیرها و بمب افکنها را نیز داشته است. باید اذعان کرد که ساخت هواپیمای جنگی تنها در انحصار2 کشور(امریکا و روسیه) و چند کنسرسیوم اروپایی است و بقیه سازندگان نظیرچین، هند، ترکیه، برزیل و...از فناوری همان چند کشور استفاده میکنند. نیروهای مسلح ایران در 3 دهه اخیر سعی کردهاند تا کاهش توان بازدارندگی خود را به دلیل از دست دادن بخشی از شکاریها، با تقویت توان موشکی زمین به زمین جبران کند که خوشبختانه موفق نیز بوده است.
قدرت بمب افکنها و رهگیرها البته از نوع دیگری است و مسئولان کشوری و لشکری به همین دلیل در صورت امکان، حتماً ناوگان هوایی کشور را «به روز» میکنند. سوخوی 30 یکی از گزینههای ایران بوده و هست. رهگیرها، این مزیت را دارند که صدها کیلومتر جلوتر از مرزهای دریایی، قادر به متوقف ساختن نیروهای مهاجم دشمن هستند یا یک بمب افکن پیشرفته با خلبانی زبده و فدایی نظیر شهیدان؛ دوران، یاسینی یا اردستانی میتوانند صدها بار تا عمق خاک دشمن رفته و اجرای مأموریت مؤثری داشته باشند. یک خلبان خوب اگر در هر حمله 4 تن بمب حمل کرده و بر سر دشمن بریزد در 100 حمله، معادل 400موشک (به شکل تقریبی) با قدرت انفجاری یک تن، (جمعاً به میزان 400 تن) بمب بر سر دشمن فرود میآورد. اصولاً یک نیروی هوایی قدرتمند میتواند حریف مهاجم را بشدت از کردهاش پشیمان کند. اتفاقی که در ماه اول جنگ ایران و عراق رخ داد و صدام جداً از حمله پشیمان شد.
البته قدرت موشکی نیز اهمیت خود را دارد و میتواند مکمل نیروی هوایی باشد. امروزه اصولاً هیچ دکترین دفاعی بدون توان پدافند هوایی و توان تهاجمی-رهگیری هوایی، پاسخگوی دفاع از کشورهایی با وسعت ایران نیست.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6429/16/170769/0
ش.د9503787