تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۹۹۶۱۲

دیپلماسی دین و ضرورت‌های امروز جهان

پایگاه بصیرت / حسین درجانی/ دکترای روابط بین‌الملل و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انتظامی و مطالعات اجتماعی ـ امیرهوشنگ میرکوشش/ دكتراي روابط بین‌الملل و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد

(روزنامه شرق ـ 1395/06/07 ـ شماره 2667 ـ صفحه 9)

اگر روزگاری تروریسم در خانه‌های تیمی مخفی یا حتی در زیر زمین با رویکرد روشنفکرانه و تا حدی مازوخیستی در حال مبارزه با امپریالیسم (به معنای عام آن) بود؛ حالا با نوعی از تروریسم گرفتار آمده‌ایم که ابدا روشنفکر نیست نوعي داعیه‌ای هم ندارد. (هرچند زخم‌های کهنه همان تروریسم داعیه‌دار و آرمان‌گرا هنوز در کشورهای مبتلا به آن محو نشده است). تروریسم نوینی که با نگاه حقوق بین‌الملل از چهار وجه دارابودن ملت- دولت‌ها که به رسمیت بین‌المللی شناخته شود؛ حداقل سه رکن آن؛ یعنی جمعیت، سرزمین و حکومت را دارا بوده و معضل حاکمیت و شناسایی بین‌المللی را دارد. زمین تروریست‌ها حالا کشوری به نام داعشستان است که مرزهای بین‌المللی را درنوردیده و به خود لقب خلافت (دولت) اسلامی را داده است و با وحشیانه‌ترین اعمال غیرانسانی، روی حیوانات درنده‌خو را سفید کرده و شاید کمتر بتوان مشابهتی تاریخی با این اعمال یافت. در این چالش بزرگ به نظر می‌رسد نوع نگاه و تنوع رفتاری دولت‌ها و افکار عمومی تغییر آنچنانی نکرده و تصور دولتمردان و مردم جهان بر این است که با اقدامات قهری، گسیل نیرو و تجهیزات نظامی در مناطق تحت سیطره تروریست‌ها از یک طرف و از طرف دیگر با ابزار دیپلماسی کنونی بتوان بر مصیبت نازل‌شده فائق آمد. شواهد نشان می‌دهد که این روند ره به جایی نمی‌برد و این نوشتار در پی نشانی‌های جدید برای برون‌رفت از فضای کنونی ترور و وحشت جهانی است.

فرانسه آماج حملات تروریستی

مراکز متعدد علمی در پی یافتن دلایلی هستند تا علت تمرکز تروریست‌ها در فرانسه را از هفتم ژانویه ٢٠١٥ تا ١٤ جولای ٢٠١٦ دریابند. هرچند مباحثی مانند گسترش حضور مهاجران شمال آفریقا در خاک فرانسه، تبعیض‌های عقیدتی، تضییع حقوق شهروندی و بحث پردامنه حاشیه‌نشینی پناهندگان خارجی شهرهای بزرگ فرانسه در زایش تروریسم کور به‌عنوان علل اصلی در تجزیه و تحلیل‌ها آورده شده؛ اما به نظر می‌رسد این همه آن چیزی نباشد که به دنبالش هستیم. آمارها نشان می‌دهد که فرانسه در نزدیک به دو سال هفت حادثه تروریستی بزرگ را از سر گذرانده و به گفته مقامات امنیتی این کشور، موارد متعدد دیگری کشف و خنثی شده است. طیف عملیات‌های تروریستی غافلگیرکننده نيز از کشتار با سلاح سرد (چاقوکشی)، بمب‌گذاری، تیراندازی، حمله انتحاری با جلیقه‌های انفجاری و زیرگرفتن مردم عادی با کامیون در نوسان بوده است.

حادثه شارلی ابدو و پیامدها

حادثه تیراندازی در نشریه شارلی ابدو و پذيرش مسئولیت این اتفاق ازسوی داعش؛ چنان ابعاد بین‌المللی‌ای داشت که از نزدیک‌ترین دوستان فرانسه تا دشمنان پیداوپنهان نسبت به آن عکس‌العمل نشان دادند. شاید جالب‌ترین واکنش‌ها در استادیوم‌های فوتبال اروپا و در افکار عمومی رخ داد؛ زمانی که تماشاگران در «ویمبلی» لندن و در پی بازی دوستانه فرانسه و انگلستان که دو رقیب سنتی دهه‌های اخیر هستند، به سوگ نشسته و ابراز همدردی کردند، اما در همان شب رقابت‌های مقدماتی یورو ٢٠١٦ در استانبول ترکیه تماشاگران این حادثه را نه‌تنها تقبیح نکرده بلکه به صورتی خودجوش آن را مثبت تلقی کردند. در میان مقامات رسمی کشورها طبیعی است که حوادث تروریستی محکوم شود، اما آنچه که در ساحت اجتماعی یک کشور بروز و ظهور می‌یابد، قابل‌تأمل‌تر خواهد بود؛ براین‌اساس به نظر می‌رسد واکنش تماشاگران در استانبول به باور عمومی جامعه نزدیک‌تر است.

تفاوت نگاه‌ها؛ از مؤسسات پژوهشی تا افکار عمومی غرب

اگر شما وارد بنیادها یا مؤسسات پژوهشی مانند «چتم هاوس»، «کارنگی» یا «رند» شوید، احتمالا با پژوهشگران تخصصی حوزه تروریسم و بنیادگرایی مذهبی روبه‌رو خواهید شد که آخرین اتفاقات در حوزه‌های میدانی و شاخه‌های متعدد آن ازجمله القاعده، طالبان، داعش، النصره، جیش‌الاسلام، احرارالشام و... را با دقت تمام تشریح می‌کنند. آنها می‌توانند فاصله معنایی تکفیری‌ها و جهادیون تبلیغی را با حدود و ثغور مشخص تبیین کنند، اما خارج از این مؤسسات انتظار نداشته باشید که یک شهروند غربی بتواند چنین موشکافانه آرای مختلفی از بنیادگرایی اسلامی را به شما بدهد و طبیعتا در یک مجموعه واحد آنها را اسلام‌گرایانی می‌پندارد که اتفاقا خون هم‌وطنانشان را بی‌دلیل بر زمین می‌ریزند. این قرائتی واحد از نگرش یک شهروند غربی (اروپایی-آمریکایی) است.

با سقوط دولت طالبان در سال ٢٠٠١، طیف‌های متعددی از احزاب راست رادیکال در اروپا با نگرش‌های بعضا مذهبی یا غیرمذهبی توانسته‌‌اند بر مصدر امور دولت‌های غربی قرار گیرند که حاصل آن فاصله بیشتر این جوامع با مهاجران مسلمان و درگیری‌های دینی و عقیدتی است که رو به فزونی گذاشته. هرچند برخی رهبران میانه‌رو اروپایی و آمریکایی تلاش کرده‌‌‌اند تا از حجم و میزان این تنش‌ها بکاهند، اما افزایش روزافزون نگرش‌های ضداسلامی در کشورهای غربی غیرقابل‌کتمان است. ابعاد و گسترش حملات تروریستی منتسب به گروه‌های تکفیری نظیر داعش برای شهروند غربی آنچنان قابل‌اندازه‌گیری نیست که بتواند بین نوع اقدام تروریستی و انواع نگرش‌های اسلامی تفاوت قائل شود و به نظر می‌رسد این موج نفرت‌پراکنی تروریست‌های تکفیری، در طرف غربی نیز از یک نگاه حداقلی در حال تبدیل‌شدن به نگاه کلان‌تر حداکثری است که فقط حوزه سیاست‌مداران رادیکال را دربر نگرفته و افکار عمومی غرب نیز به این سو میل می‌کنند.

ریچارد شیردل باز خواهد گشت؟

سؤالی که در اینجا می‌تواند منشأ یک پرسش خشونت‌بار در ابعاد بین‌المللی باشد، این است که آیا غرب چنین فضایی را تحمل خواهد کرد؟ آیا مسیحیت (کاتولیک، پروتستان، ارتدکس و...) تاب ادامه خشونت مذهبی لجام‌گسیخته در حوزه سرزمینی‌اش را دارد؟ این واقعیت قابل‌انکار نیست که دنیای نظام پساوستفالیایی بر محور ملت- دولت‌ها بنا شده، اما آیا مسیحیت پتانسیل تهییج، سازمان‌یافتگی و اتحاد کشورهای اروپایی و آمریکایی علیه بنیادگرایی اسلامی را ندارد؟

اگر تهدید مسیحیت به دغدغه‌ای فراگیر در بین دولت‌های غربی تبدیل شده و کاتولیسیسم ساختارگرا بر این اضطراب و ضرورت تأکید کند، ممکن است با بازنمایی تاریخی دیگری روبه‌رو شویم که در آن پاپ شیپور جنگ را بنوازد و ریچارد شیردل (١١٥٧-١١٩٩م) از پس قرون و اعصار، نه این‌بار با شمشیر زهرآگین بلکه با جدیدترین تجهیزات فراتکنولوژیک سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برخیزد و دیگر در آن زمان بنیادگرایی تکفیری از اسلام رحمانی قابل‌تفکیک نباشد.

آن‌وقت ممکن است با دوره دیگری از جنگ‌های صلیبی (١٠٩٥-١٢٧٢م) روبه‌رو شویم که دیگر صلاح‌الدین ایوبی (١١٣٨-١١٩٣م) نیز یارای مقاومت در برابر این هجمه بزرگ مذهبی را نداشته و خسارت عظیمی به جامعه اسلامی وارد شود. بپذیریم که فرایندهای کنونی می‌تواند باعث موج جدید خشونت و اسلام‌هراسی در جهان شود که در این بستر قائل‌شدن به خوب یا بد، بهتر یا بدتر باعث مصون‌ماندن از بلایا نخواهد شد. نامه تأمل‌برانگیز «راشد الغنوشی»، رهبر حزب النهضه تونس و از اخوانی‌های مشهور، خطاب به نشست جهانی اخوان‌المسلمین در ترکیه نشان می‌دهد که طیف‌های بنیادگرای اسلامی در پیوند با شرایط پیش‌گفته مسیرهای دیگری را برای مفاهمه و تعامل با جهان کنونی می‌جویند که تناسبی با رفتارهای خشونت‌بار گروه‌های تکفیری ندارد. غنوشی پس از اجابت‌نکردن دعوت اخوانی‌ها، در بخشی از این نامه آورده است: «دلایل پزشکی یا... نبود که مانع حضور من در اجلاس شما شد. من روزبه‌روز احساس می‌کنم لحظه جدایی من و شما نزدیک شده است. من یک مسلمان تونسی هستم. تونس وطن من است. من به این ایمان دارم که وطن امری مهم، اساسی و تعیین‌کننده است. بنابراین به هیچ‌کس اجازه نمی‌دهم مرا از تونسی‌بودنم جدا کند. هیچ‌گونه تجاوزی را به تونس نمی‌پذیرم حتی اگر از سوی صاحبان رسالت‌های توحیدی باشد. من الان در برابر شما اعلام می‌کنم تونسی‌بودنم فراتر و برتر از هرچیز دیگری است. نمی‌خواهم تونس مانند همسایه‌ام لیبی شود یا مثل عراق که با ما فاصله دارد.

می‌خواهم تونس همه فرزندانش را با وجود داشتن گرایش‌های گوناگون سیاسی دربر بگیرد. من به‌صراحت به شما می‌گویم راه شما اشتباه بود و مصیبت‌های زیادی را بر سر منطقه آورد. شما واقعیت‌ها را ندیده‌اید و کارتان را بر رؤیاها و توهمات بنا کرده‌اید. شما ملت‌ها و قدرتشان را به حساب نیاوردید. من به شما درباره مصر، سوریه و یمن هشدار داده بودم، اما به آنها توجه نکردید. من درحال‌حاضر یک سرباز مدافع سرزمینم، تونس، هستم و اجازه نمی‌دهم تروریسم با هر عنوانی میهنم را هدف قرار دهد، زیرا نابودی وطنم یعنی نابودی خودم. حتی برای یک‌بار هم که شده، دریابید چه می‌کنید و چه‌کسی از کار شما سود می‌برد! گفتید مصر سقوط می‌کند و شما در عرض چند هفته یا ماه حکومت را از آنِ خود خواهید کرد، اما متأسفانه ثابت کردید شما بسیار کم‌هوش هستید و اتحادتان با سازمان‌های تروریستی میهن شما را به نابودی کشاند... تروریسمي که از پاکستان یا موریتانی یا عربستان می‌آید، در تونس به‌دنبال چیست؟ آیا جز این است که می‌خواهند کشور ما را ویران کنند و ساکنانش را به قتل برسانند؟ ما در تونس پیامی روشن به شما دادیم. دولت را گرفتیم، اما انتخابات را باختیم. کسی که ما را هدایت کرد، فقط ملت تونس بود. آن چیزی را که ما به ملت تونس داده بودیم دارای کاستی‌هایی بود. این نیروهای خارجی نبودند که برای سرنگونی ما آمدند، بلکه اشتباهات و برداشت‌های خودمان بود که حاصلش را دریافت کردیم. سران آمریکا، روسیه یا دیگران نبودند، خطاهای خودمان بود.

ما در تجربه جدیدمان اشتباه کرده بودیم و ملت تونس ما را تنبیه کرد. اگر واقعا جدی بوده و ادعا می‌کنیم رسالتی داریم، باید از این تجارب استفاده کرد». هرچند دغدغه‌های این‌چنین در میان بنیادگرایان سابق و حالا اسلام‌گرایان معتدل رخ نموده، اما به نظر می‌رسد برای مواجهه با عواقب سنگین کشتار و ترور در سرزمین‌های غربی و اسلامی نیازمند نگرشی تازه و عمل‌گرایانه در میان جوامع اسلامی هستیم. پس از حادثه مرگ‌بار نیس، رئیس‌جمهور فرانسه بزرگ‌ترین رزمناو جنگی کشورش را برای مقابله با داعش به دریای مدیترانه گسیل و عنوان کرد تا محو کامل تروریسم در منطقه حضور خواهد داشت. حال تصور کنیم که با افزایش رعب و وحشت کنونی، جوامع غربی چه تصمیمات پیدا و پنهان دیگری خواهند گرفت.

ما کجا ایستاده‌ایم؟

روندهای جاری، تأکید بر دیپلماسی رسمی و رویارویی نظامی تاکنون نتوانسته خطر جنگی فراگیر و بین‌المللی با رویکرد مذهبی را از پیش‌رو بردارد و سازوکارهای نظم جهانی موجود فاقد ظرفیت‌های لازم برای جلوگیری از گسترش چنین پیش‌بینی رعب‌آوری است، اما تجربه زندگی سیاسی بشر نشان می‌دهد که بسیاری از رویه‌های صلح‌جویانه موجود زمانی حرکتی نمادین بوده که با گذشت زمان به قانونی فراگیر و قابل‌فهم برای جوامع انسانی تبدیل شده است. بیانیه ١٤ماده‌ای «وودرو ویلسون»، (١٨٥٦-١٩٢٤) رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، بعد از جنگ جهانی اول در حقیقت زمینه‌های لازم برای نهادهای بین‌المللی نظیر سازمان ملل متحد را فراهم کرد. بنابراین سازوکارهای امروز دیپلماسی جهان باید به سمت روند‌های متنوع‌تر و متکثرتری برود که هرچند در گام‌های ابتدایی بیشتر دارای وجوهی سمبولیک است، ولی در درازمدت یقینا اثربخش خواهد بود. همان‌طور که در سطرهای پیشین آورده شد، دیپلماسی رسمی کنونی به دلایل گوناگون از جمله قرائتی ایدئولوژیک از خشونت‌های سازمان‌یافته در منطقه و غیرقابل‌مذاکره‌بودن (یا شدن) موضوعی به نام صلح با گروه‌های تروریستی، ضرورت پدیدآمدن روندی نوپا به نام دیپلماسی دین را بیش از پیش نمايان مي‌كند.

در این روند دیگر نمی‌توانیم با سربازان یا حتی نخبگان عرصه دیپلماسی امور را پیش ببریم بلکه با گردهم‌آمدن مرجعیت دینی و مذهبی می‌توان از پیامدهای ناگوار جنگ ایدئولوژیک فراگیر و جهانی رهایی یافت.

شاید زمان آن فرارسیده تا تصمیمی سخت ولی قابل‌اجرا گرفته شود و آن این است که سران دینی اسلام، مسیحیت، یهودیت و... که بر سه شاخصه اصلی دین، یعنی توحید، نبوت و معاد اشتراک‌نظر دارند، گردهم آمده و به دلیل قدرت رهبری، در جوامع ‌دینی خود که می‌تواند در تغییر نگرش افراد آن جامعه تأثیرگذار باشد، حضور یافته و در یک رویکرد کلان، خشونت مذهبی و اقدامات تروریستی را محکوم کنند. هرچند به صورت فردی زعمای دینی و رهبران مذهبی جهان در بیانیه‌ها و سخنرانی‌ها در تقبیح تروریسم گفته و نوشته‌‌اند، ولی تاکنون شاهد آن نبوده‌ایم که این رهبران صاحب نفوذ معنوی در سراسر دنیا گردهم آمده و در مکانی خاص (مثلا بیت‌المقدس یا مکه) یا مکانی بی‌تنش (نظیر کوالالامپور) نشسته و طرفدارانشان به‌وضوح شاهد چنین اتحادی بین ادیان و مذاهب باشند. چه آنکه این دیدار و نشست نمادین می‌تواند نشان‌دهنده اتحاد ادیان و تأثیرگذار بر رفتار طرفداران و نیروهای درگیر در طیف‌های تندرو باشد. در قرن نوزدهم میلادی، کشورهای اروپایی در سال ١٨١٥ به صلحی فراگیر دست یافتند که به «کنسرت اروپا» اشتهار یافت. شاید زمان آن رسیده تا در قرن ٢١، مراجع دینی و مذهبی جهان در تشکیل کنسرت جهانی دین یا حتی شورای امنیت با محوریت دین پیش‌قدم شوند.

http://www.sharghdaily.ir/News/101420

ش.د9503988

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات