(روزنامه جوان – 1395/11/24 – شماره 5027 – صفحه 10)
نگرش به موضوع عدالت حسب ديدگاههاي مختلف فكري، دچار تفاوتهاي ژرفي است كه هريك از طريقي به دنبال دستيابي به عدالت آن هم با تعريف خاص خود هستند. تفاوتي كه منجر به تجليات گوناگون عدالت در نظامات فكري انديشمندان ديني ميشود. بر اساس اين مقدمات است كه مفهوم عدالت از منظر مقام معظم رهبري، تجلي عدالت از منظر حكومت و اداره اجتماع است و ضرورت شناخت اين نوع از تجلي در مسائل اجتماعي بر كسي پوشيده نيست. متن زير يادداشتي است كه توسط رامين مددلو در ماهنامه خردنامه منتشر شده است.
دغدغه دستيابي به جامعه و زندگي عادلانه را ميتوان جزء قديميترين و پيچيدهترين خواستهاي بشري از اعصار دور تا به امروز دانست. اين نياز به عدالت منجر به تلاشهاي مختلف براي اقناع فكري و اقدام عملي شده است تا جايي كه شاهد انبوهي از نظريات، شاخصها، رويهها، سياستها و تبعات عملي مداخلات در سطح جامعه علمي و عامه مردم هستيم. رصد چنين دانشهايي اگرچه واجد منافع زيادي براي پژوهشگران است، شايد منجر به ابهامات بيشتري درباره پاسخ به اين سؤال باشد كه حقيقت عدالت چيست و چگونه اين حقيقت در عرصه اجتماع ظهور مييابد.
در ميان انبوه ديدگاهها و نگرشهاي مختلف اين عرصه كه هريك نماينده نوعي ايدئولوژي (يا جهانبيني) خاص هستند، انديشمندان مسلمان نيز از مسيرهاي گوناگون و با مشربهاي متفاوت فكري به تبيين ابعاد اين حقيقت پرداختهاند. اگرچه نوع فهم و شرايط عصر هر مجتهد بر اجتهاد او تاثيرگذار است، وجود دو عامل منجر به نزديكي تقريبي نظامات فكري آنها پيرامون اين موضوع شده است؛ يكي منابع واحد و اصيل قرآن و سنت و ديگري روششناسي اجتهادي. از سوي ديگر شناخت آرمانها و اهداف انقلاب اسلامي كه بهدنبال اجراي احكام شريعت اسلام و تحقق عدالت اجتماعي است فارغ از بررسي تفكرات رهبران آن ميسور نخواهد بود. بنابراين يكي از منابع مهم تبيين مفهوم عدالت از منظر انديشه ديني، تفكرات رهبران انقلاب اسلامي است كه نتيجه آن فهم و درسآموزي از مواجهه فقيهاني جامعالشرايط با مسائل دوران معاصر همچون عدالت از منظر حكومت و اداره اجتماع است.
چارچوب انديشه رهبري
در انديشه رهبري - كه به نظر ميرسد داراي پشتوانه صريح و ضمني قرآني و روايي است- عالم تكوين بر مدار عدالت بنا شده است و اين حركت در نهايت خود غايت توحيد را پيگيري ميكند. طبيعي است كه انسان و عالم انساني كه خود جزئي از عالم خلق است نيز چنين مسيري را پيموده است و بايد بپيمايد اما سؤال مهم آن است كه آيا شرايط خاصي براي انسان در اين مسير وجود دارد؟
پاسخ مثبت است. انسان بهعنوان اشرف مخلوقات عالم كه واجد قدرت اراده و اختيار و نيازهاي مختلف است در اين عالم وارد شده است و با انسانها در اعصار مختلف، جامعه انساني را شكل ميدهد. از منظر معظمله بعثت پيامبران و جايگاه ولايت، كمك و ياري به انسانها(جامعه انساني) براي حركت دستهجمعي به سمت توحيد است. طبيعي است كه توحيد غايت نهايي است كه با تحقق غايت واسطي محقق خواهد شد. در اينجا عدالت به عنوان هدفي عالي اما واسط توحيد براي حيات اجتماعي انسان مطرح ميشود. سازوكار دين نيز مويد و در راستاي چنين حركتي است.
رهبري پس از بيان چنين مقدماتي، دو جامعه را بهعنوان جوامع الگو براي استقرار و تحقق عدالت معرفي كردهاند كه ابعاد مختلف آنها (دوستان، دشمنان، موانع و راهكارهاي اجرا شده) نكات بسيار مهمي براي امروز نظام اسلامي دربر خواهد داشت. اين دو جامعه عبارتند از حكومت اميرالمومنين(ع) و حكومت مهدوي؛ يكي از جنس گذشته و ديگري از جنس آينده. در اين بين انقلاب اسلامي هم بايد چشمي به تجارب گذشته داشته باشد و هم آينده را از نظر دور نكند تا بتواند در حد خود جلوهاي از آن الگوي كامل باشد.
اينجاست كه نقش استكبار و دشمني معنا پيدا ميكند چون تحقق عدالت يعني تحقق الگوي كارآمدي انقلاب اسلامي و اين همان معناي اصيل و حقيقي صدور اسلام است كه دشمنان همواره با آن مخالف و معارض هستند. با اين منطق، مبارزهدائمي و هميشگي خواهد بود.
شايد عنصر محوري انديشه معظمله در عرصه عدالت، گره زدن آن با دو مفهوم «عقلانيت» و «معنويت» است. از نظر ايشان معنويت و عقلانيت در ذات عدالت نهفتهاست.
«...اگر بخواهيم عدالت به معناي حقيقي خودش در جامعه تحقق پيدا كند، با دو مفهوم ديگر بهشدت در هم تنيده است؛ يكي مفهوم عقلانيت است، ديگري معنويت.»
«در عدالت، هم عقلانيت بايد مورد توجه باشد، هم معنويت. اگر معنويت با عدالت همراه نباشد، عدالت ميشود يك شعار توخالي. خيليها حرف عدالت را ميزنند اما چون معنويت و آن نگاه معنوي نيست، بيشتر جنبه سياسي و شكلي پيدا ميكند. اگر عقلانيت در عدالت نباشد گاهي اوقات عدالت به ضد خودش تبديل ميشود اگر درست در باب عدالت محاسبه نباشد. خيلي از كارها را گاهي بعضي از اين گروههاي تند و افراطي در اين كشور به عنوان عدالت كردهاند كه ضدعدالت شده است.
از اين مسير و از متن بيانات پراكنده رهبري ميتوان مفهوم عدالت را واجد چنين ويژگيهايي دانست:
*صبغه و غايت توحيدي
*حاكم بر ساير ارزشهاي اجتماعي
*توجه به عدالت حداكثري (يعني تحقق تام ارزشهاي اجتماعي)
*نگاه حقيقتمحور به عدالت
*تعريف عدالت به حقيقت ثبوتي واحد كه در مصاديق و شرايط مختلف اثباتي جلوهها و اقتضائات خاصي ميطلبد.
يكي از عرصههاي مهمي كه رهبري پيرامون آن بهطور تفصيلي بحث كردهاند «عدالتپژوهي» است. از نظر ايشان عدالتخواهي بدون پشتوانه عدالتپژوهي به سرانجام نخواهد رسيد. از اينرو مجموعه وظايف و انتظاراتي را از طيف وسيع مختصصان، دانشپژوهان، مجريان و سياستگذاران در حوزه و دانشگاه و حكومت مطرح كردهاند.
عدالتپژوهي همراه با عدالتخواهي
در فضاي عدالتپژوهي بايد معرفت و جهاد عليه ظلم جدايي ناپذير تلقي شوند. معرفت و مبارزه براي اقامه عدالت دو روي يك حقيقت هستند كه يكي بدون ديگري حتماً نقصان خواهد داشت. البته اين معنا متفاوت از نگاهي است كه معرفت را صرفاً توليد شده از متن مبارزه ميداند، چراكه عدالت داراي حقيقت مشخص و معيني است كه مبارزه و جهاد صرفاً عدالتپژوهي را به سمت اين حقيقت سوق ميدهد.
نگاه هدفمحور
منطق توليد علم براي علم قابل پذيرش نيست. تلاش علمي در اين عرصه نبايد بيهدف و ذوقي باشد بلكه مساعي علمي عدالتپژوهي در كليت خود بايد ناظر به توليد نظريه عدالت و تكميل آن باشد. در ادامه توليد نظريه، پژوهشهاي كاربردي نيز مطرح ميشوند.
منابع معرفتي و روششناسي عدالتپژوهي
منابع شناخت در هر عرصهاهميت خاص خود را دارد. منابع معرفتي عدالت را مطابق آيه ۲۵ سوره «حديد» ميتوان در موارد زير خلاصه كرد: بينات، كتاب و ميزان. با توجه به تعامل معرفت و مبارزه، جهاد براي اقامه عدالت نيز به جهتدهي مسير عدالتپژوهي كمك خواهد كرد. از اينرو علاوه بر معرفتزا بودن اقامه عدل، سيره انبيا و اولياي الهي در اقامه عدالت نيز منبع معرفتي ارزشمندي به حساب ميآيد. مجموعه اين تلاشها و اقدامات بايد منتج به خروجيهاي مشخصي در عرصه عدالتپژوهي شوند. مجموعه عناصر و ابعاد گفته شده خلاصهاي اوليه از ديدگاه مبسوط حضرت آيتالله خامنهاي در زمينه عدالت و عدالتپژوهي است. اميد آنكه اين گام اوليه با تلاش و همت ديگر علاقهمندان اين عرصه و فحص نظرات ديگر انديشمندان انديشه اسلامي تكميل يابد.
منبع: نقل از ماهنامه خردنامه
http://javanonline.ir/fa/news/837989
ش.د9504072