(روزنامه اطلاعات – 1395/11/25 – شماره 26657 – صفحه 12)
آمریکا در 15 سال گذشته همیشه سعی کرده است دولت و نیروهای امنیتی افغانستان را به خود متکی نگهدارند و با سوء استفاده از این اتکا، پیمان امنیتی ننگین را به دولت وحدت ملی افغانستان تحمیل کند.
عاشق حسین طوری، مدیر رادیو پشتو در دیپلماسی ایرانی نوشت:وزیر امور خارجه آمریکادر کنفرانس خبری اخیر گفت: اگرچه حکومت وحدت ملی افغانستان توقعات پیشرفتهای آینده ر ا در کشور زنده نگه داشته، ولی این کشور همچنان با چالشهای بزرگی روبه رو است. او افزود: در تشکیل حکومت وحدت ملی نقش حیاتی ایفا کرده است. وقتی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان با مشکلات جدی روبه رو شد، خطر زیادی وجود داشت که حکومت از هم بپاشد و این کشور دچار یک جنگ داخلی شود. به گفته او با تلاشی که انجام داده همه طرفها را بر سر یک حکومت وحدت ملی گرد هم آورده است.
حکومت وحدت ملی افغانستان بر اساس یک توافق سیاسی با میانجیگری جان کری و با شرکت اشرف غنی و عبدالله عبدالله به عنوان رئیس جمهوری و رئیس اجرائیه البته خارج از قانون اساسی افغانستان تاسیس شد. در توافق سیاسی آمده بود بعد از دو سال لویه جرگه قانون اساسی برگزار خواهد شد و پست ریاست اجرائیه که در قانون اساسی هیچ ذکری از آن نشده است، شکل قانونی خواهد گرفت. اما با گذشت حدود دو سال و نیم تاکنون لویه جرگه تشکیل نشده و اکثر کارشناسان ادامه حکومت فعلی افغانستان را غیرقانونی می دانند. البته حقوقدانان و برخی کارشناسان از همان ابتدا حکومت وحدت ملی را غیرقانونی می دانستند.
به گفته وزیر امور خارجه آمریکا، باراک اوباما وقتی در سال 2009 به عنوان رئیس جمهوری آمریکا کار خود را آغاز کرد، بیش از 100 هزار نیروی خارجی در افغانستان حضور داشتند که این آمار اکنون به 10 هزار نیرو کاهش یافته است و افغانستان اکنون نیروهای آموزش دیده خوب دارد که در مقابل مخالفان مسلح با موفقیت ایستادهاند. ناگفته نماند یک فایل صوتی از صحبتهای جان کری افشا شده است که در آن تاکید می کند واشنگتن چشم خود را روی قدرت گرفتن گروه تروریستی داعش در سوریه بست تا از آن برای براندازی دولت بشاراسد که جزء مقاومت علیه رژیم صهیونیستی است، استفاده کند. در عین حال آقای پیتر کوک، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا نیز می گوید ماموریت نظامی نیروهای آمریکایی در افغانستان به خوبی پیش می رود و تا زمانی که نیروهای امنیتی افغانستان بتوانند از کشورشان دفاع کنند، این ماموریت ادامه خواهد یافت. کوک گفته است، با وجود پیشرفتها، افغانستان همچنان یک کشور خطرناک و با چالشهای زیادی روبه رو است.
این درحالی است که کارشناسان نظامی و سیاسی افغانستان از جمله غلام جیلانی زواک، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان و اسدالله وحیدی استاد دانشگاه کابل و مدیر مسئول روزنامه سرنوشت چاپ کابل بر این باورند که آمریکا از همان آغاز نخواست حکومت و نیروهای امنیتی افغانستان روی پای خود بایستند و همچنین اراده جدی برای ریشه کردن تروریسم نیز نداشتند. به گفته این دو کارشناس افغان، آمریکا در 15 سال گذشته همیشه سعی کرده است دولت و نیروهای امنیتی افغانستان را به خود متکی نگهدارند و با سوء استفاده از این اتکا، پیمان امنیتی ننگین را به دولت وحدت ملی افغانستان تحمیل کند که حکومت گذشته به ریاست حامد کرزی با درک توطئه آمریکایی از امضای آن امتناع می ورزید.
اینک بعد از امضای پیمان امنیتی که حدود دو سال و نیم از آن می گذرد، آمریکا توانست همه خواستههای خود را به دولت به ظاهر وحدت ملی افغانستان که حقیقتا ضعیفترین و شکننده ترین حکومت است، در این پیمان تحمیل کند. در عین حال آمریکا به جز پرداخت حقوقهای نیروهای امنیتی به هیچ کدام از وعدههای خود با افغانستان عمل نکرده است. البته گفته می شود نیروهای افغان جنگ آمریکا را به پیش می برند و طالبان نیز که به تدریج در حال گرفتن صبغه ملی به خود بودند، جنگ خود را فقط با هدف خروج نیروهای خارجی اعلام کردند. در اینجا بود که پدیده جدید به نام داعش توسط آمریکا به وجود آمد تا جنگ افغانستان را به خارج و کشورهای همسایه انتقال دهند و کشورهای همسایه به ویژه روسیه و چین را نگران و به عکس العمل واداشتند و این کشورها به فکر تشکیل یک اجماع منطقهای برای خنثیسازی این توطئه آمریکایی افتادند.
محمد زبیر شفیقی، مدیر مسئول روزنامه ویسا چاپ کابل می گوید: وقت آن رسیده است که حکومت افغانستان همه قراردادهای خود با آمریکارا لغو و به اجماع منطقهای علیه هژمونی آمریکاکه در حال شکل گیری است، بپیوندد. به گفته این روزنامهنگار افغان، چالشها و بحرانهایی که از 15 سال گذشته به این طرف از آمریکادر افغانستان شکل گرفته و ادامه دارد، به شکل مصنوعی بودهاند.
صلح باید با گزینه برد - برد برای تامین خواستههای دولت و مخالفان تعقیب شود
یافتههای تازه ترین پژوهش مرکز مطالعات راهبری افغانستان نشان می دهد که صلح در این کشور باید در قالب یک راهبرد برد - برد، پیش برده شود تا مطالبات دولت و مخالفان، در سطح معقولی تامین شود. در این پژوهش آمده است که راهبرد برد - باخت و یا غلبه از راه نظامی، ممکن است است در کوتاه مدت میسر باشد، اما راه حل اساسی و نهایی نخواهد بود. این پژوهش بر پایه یافتههای خود به دولت پیشنهاد کرده است که باید تلاشهای متمرکزی برای آغاز گفت و گوهای مستقیم میان دولت و طالبان صورت گیرد. پژوهش مرکز مطالعات راهبردی افغانستان همچنین به دولت افغانستان پیشنهاد کرده است که دیپلماسی روشن و فعالی را در ارتباط با طرحهای منطقه ای صلح دنبال کرده و از سیاست انفعال و انتظار عبور کند. این پژوهش آورده است که مهم ترین مساله، ظهور گروههای بسی تندروتر و خشن تر مانند داعش در افغانستان است که با دیپلماسی فعال نباید اجازه داده شود تا جریانهای افراطی و خشن با تقسیماتی از قبیل پدیده غربی یا شرقی، احیا کننده جنگ نیابتی از نوع جنگ سرد آن، میان قدرتهای منطقه ای و جهانی شوند.
مرکز مطالعات راهبردی افغانستان آورده است که یافتههای این پژوهش نشان می دهد دولت باید برنامههای جاری را با طرح راهبرد روشن برای متحول ساختن نظام روابط قدرت در منطقه نسبت به افغانستان، از جغرافیای سیاسی رقابتزا به جغرافیای اقتصادی متصل کننده حوزههای اقتصادی منطقه تقویت کرده و در این زمینه ابتکار عمل را به دست گیرد.مطابق این پژوهش، جنگ در افغانستان متاثر از عوامل خارجی و داخلی است و حضور بازیگران بی دولت، سیاستهای قومی رهبران، انحصار گرایی در ساختار سیاسی، توسعه نیافتگی و فقر، از عوامل تداوم جنگ در افغانستان است.شرکت کنندگان در این پژوهش در مقابل این پرسش که «بهترین راه حل برای برقراری صلح و امنیت در افغانستان چیست»، اکثریت قاطعی وجود نداشت و 21.7 درصد پاسخ دهندگان گزینه «نابودی طالبان» و 15 درصد نیز گزینه پیشبرد گفتگوهای صلح با همکاری کشورهای منطقه را انتخاب کرده اند. همچنین 14.3 درصد پاسخ دهندگان گزینه «مذاکره مستقیم با طالبان» را برگزیده اند و 7.7 درصد هم «خروج نیروهای نظامی خارجی» را بهترین راه حل برقراری صلح و امنیت در افغانستان دانستهاند.
شرکت کنندگان در این پژوهش در پاسخ به این پرسش که آیا دولت افغانستان بدون همکاری پاکستان می تواند گفتگوهای صلح را پیش ببرد 27.7 درصد مخالف و 28.6 درصد کاملا مخالف بوده اند و حدود 40 درصد پاسخ دهندگان نیز گفته اند که دولت افغانستان بدون همکاری پاکستان میتواند گفت و گوهای صلح را به نتیجه برساند.مرکز مطالعات راهبردی افغانستان بر اساس یافتههای این تحقیق آورده است که پس از ایجاد یک اجماع داخلی بر سر نحوه و شرایط مصالحه و آشتی و وحدت نظرات، توجه به ابعاد منطقه ای جنگ در افغانستان، رسیدن به یک اجماع منطقه ای برای تغییر سیاست جنگ و خشونت از سوی کشورهای منطقه ضروری است.
این پژوهش اضافه کرده است که بخشی از دشواری اجماع منطقه ای، به تضاد منافع میان کشورهای منطقه و همسایههای دور و نزدیک افغانستان بازمی گردد که هر کدام از آنها منافع و دید امنیتی یا راهبردی خاص نسبت به افغانستان دارند و مورد توجه قرار دادن منافع مشروع کشورهای منطقه و توازن در روابط، به برنامهای جامع و کنشگری قدرتمند و مبتکرانه دیپلماتیک نیاز دارد. پژوهش مرکز مطالعات راهبردی افغانستان، عناصر و عوامل فعال در شکل دهی منازعه و جنگ در مقاطع مختلف را پس از کودتای 7 اردیبهشت با تقسیمبندی به چهار دوره، بررسی کرده است تا عوامل و چالشهای اصلی صلح را بشناسد.کودتای 7 اردیبهشت تا طرح مصالحه دکتر نجیبالله، دوره جنگهای داخلی میان گروههای جهادی، برآمدن طالبان و شکست تلاشها برای صلح میان ائتلاف شمال و گروه طالبان و دوران پس از توافق نامه بن، این چهار دوره را تشکیل میدهند. روششناسی این تحقیق مبتنی بر تلفیق روش تئوری داده بنیاد(Grounded Methodology) و روش تحقیق کیفی مصاحبههای مفصل است که در آن با 32 تن از رهبران سیاسی و شخصیتهای فکری و فرهنگی با در نظر گرفتن تنوع قومی، زبانی و مذهبی و تناسب جنسیتی و گرایشهای سیاسی، گفتگو شده است.
موج انفجارها؛ از کنش تروریستها تا واکنش حکومت
اشرف غنی؛ رئیس جمهوری افغانستان، حملههای اخیر کابل را شدیدا محکوم کرد.رئیس جمهوری در اعلامیهای که از سوی ارگ ریاست جمهوری نشر شده، گفته است:طالبان با بی شرمی تمام مسئولیت کشتار افراد را به عهده گرفته و به آن افتخار میکنند. آقای غنی گفت: عاملان کشتار مردم در هیچ نقطۀ کشور در امان نخواهند ماند.خبرگزاری افغانی آوا پرس نوشت:منتقدان می گویند که نکته تازهای در اعلامیه اخیر ریاست جمهوری در پیوند به انفجار کابل، به چشم نمی خورد: محکومیت، وعده انتقام و ابراز همدردی با قربانیان، از نکات مشترک همه واکنشهایی است که دستگاههای رسمی در خصوص این گونه حوادث، نشان می دهند؛ اما به باور منتقدان، این واکنشها در قیاس با کنشهای ویرانگر و مرگباری که از تروریستها شاهد هستیم، هرگز کافی نیست و انتظار نمی رود که چیزی را تغییر دهد.
به باور کارشناسان، موج حملات هماهنگ، خونین و هدفمند تروریستها از کابل تا هلمند و قندهار، نشان می دهد که آنها با سرد شدن هوا و ناتوانی از انجام جنگهای منظم و حملات بزرگ به منظور سقوط مراکز ولسوالیها و ناامن کردن شهرها، تاکتیکهای تروریستی خود را تغییر داده و به حملههای انتحاری، بمب گذاریهای مرگبار و حملههای سازمان یافته و هدفمند، روی آوردهاند. این در حالی است که به اعتقاد آگاهان، دولت در عمل، هیچ تدبیری جدی و عملیاتی را برای شرایط احتمالی مانند تغییر تاکتیک جنگی تروریستها همزمان با سرد یا گرم شدن هوا در دست ندارد و این امر، در واکنشهایی که در قبال کنشهای تروریستها نشان داده می شود، به خوبی مشهود است.
در سایر کشورها، وقتی مراکز حساس امنیتی و سیاسی مانند پارلمان، نهادهای امنیتی، نشستهای دیپلماتیک و... آماج بمب گذاری یا حملههای هماهنگ و سازمان یافته واقع می شوند، کمترین اقدام دولت، برگزاری جلسات اضطراری و استیضاح مسئولان ارشد امنیتی و اطلاعاتی است. تبیین کاستیها، شرح تدابیر پیشگیرانه، توضیح راههای نفوذ و رخنه تروریستها، بیان خلأهای امنیتی و اطلاعاتی، معرفی مسئولان قاصر یا مقصر احتمالی، عذرخواهی، تأمین و پرداخت خسارت به قربانیان، استعفا و نیز آغاز آنی اقدامات بعدی برای شناسایی عوامل مستقیم یا غیر مستقیم حملههای انجام شده، از دیگر مواردی است که معمولا پس از این گونه رخدادها روی دست گرفته می شود؛ اما در افغانستان ظاهرا کشته و زخمی شدن صدها نفر در یک روز طی چند حمله انتحاری و انفجاری سریالی، منسجم، منظم و احتمالا به هم مرتبط، نه تنها برای برای مردم که حتی برای مسئولان و مقامات هم امری عادی و پذیرفته شده، محسوب می شود و به همین دلیل، واکنشهایی که در قبال این نوع رویدادها از سوی مراجع عالی سیاسی و امنیتی، نشان داده می شود، عمدتا کلیشهای و فاقد هیچگونه نکته جدید و جدی است.
با این وصف، آگاهان می گویند که ابعاد و دامنههای حملات مدهش اخیر به اندازه ای فراگیر و گسترده و مهیب است که به نظر نمی رسد صرف صدور یک اعلامیه شدیداللحن ، دست کم به لحاظ سیاسی بتواند چشمداشتها از دولت در خصوص اتخاذ یک موضع متناسب و مورد انتظار را کاهش دهد و به اقناع افکار عمومی، منجر شود.مجلس نمایندگان خواستار شناسایی جاسوسان خارجی در نهادهای امنیتی و دولتی شده است؛ زیرا از دید این نهاد، سازمان دادن حملههای انتحاری و انفجاری مانند آنچه دیروز در کابل و قندهار رخ داد، هرگز نمی تواند بدون همکاری و مشارکت دستهایی از داخل ارگانهای دولتی، میسر شود.پیش از این هم در این زمینه انتقادها و خواستههایی مطرح شده است؛ اما ظاهرا دولت افغانستان در کوتاه مدت، بنا به هر دلیلی، برنامه ای برای مقابله با این عناصر ندارد و همین نکته نیز به حملات خونباری مانند حملههای هماهنگ اخیر، ابعاد پیچیده تر و پرسش برانگیزتری داده است.
گرههای ناگشوده امنیت افغانستان
اداره بازرسی ویژۀ آمریکابرای بازسازی افغانستان (سیگار)، در گزارش تازهاش می گوید که نیروهای امنیتی افغانستان از اواخر سال ۲۰۱۵تا آگست ۲۰۱۶میلادی، کنترل ۹درصد قلمرو تحت نفوذشان را از دست دادهاند. یافتههای این گزارش نشان میدهد که تا تاریخ ۲۷نوامبر سال ۲۰۱۵میلادی، نیروهای امنیتی افغانستان حاکمیت ۷۲درصد ولسوالیها را در اختیار داشتند؛ در حالی که در ۲۸آگست ۲۰۱۶این رقم به ۶۳.۴درصد کاهش یافت. در جنگ ۱۵سالۀ افغانستان با گروههای مختلف تروریستی، ۲۲۴۷کارمند ارتش آمریکا در عملیات مختلف نظامی در افغانستان کشته شده اند و بیش از ۲۰هزار نفر دیگر نیز زخمی شدهاند.جان ساپکو؛ بازرس ویژۀ آمریکابرای بازسازی افغانستان می گوید که شمار گروههای مسلح مخالف حکومت افغانستان زمانی افزایش یافته است که نیروهای امنیتی افغانستان، مسئولیت تأمین امنیت کشور شان را بر عهده گرفتند.
اگرچه بر اساس تجاربی که وجود دارد، مقامهای رسمی افغانستان، غالبا آماری که منابع غربی در مورد وضعیت امنیتی افغانستان، کنترل طالبان بر مناطق مختلف کشور، میزان تلفات نیروهای امنیتی و... ارائه می کنند را قبول ندارند و رد می کنند؛ اما کارشناسان می گویند که به نظر نمیرسد کسی نسبت به این امر تردید داشته باشد که اوضاع پس از انتقال ماموریت امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی در سراسر کشور از جمله کابل پایتخت، بدتر و شکننده تر شده است.بر اساس این تحلیل، نیروهای دولتی، متحمل سنگین ترین تلفات انسانی از زمان ایجاد این نیروها شده اند و این تلفات سال به سال در حال افزایش است.
از سوی دیگر، تروریستها سال گذشته برای نخستین بار پس از سقوط رژيم طالبان، توانستند یکی از شهرهای راهبردی را در شمال کشور برای ۷۲ساعت، اشغال کنند و این رخداد امسال نیز در همان تاریخ، بار دیگر تکرار شد.قندوز در زمان سقوط رژیم طالبان، آخرین پایگاه آنها بود که درهم شکست؛ بنابراین، به باور آگاهان، اشغال این شهر، به لحاظ نمادین، نمایانگر قدرت گیری بی سابقه طالبان پس از سقوط این گروه محسوب می شود.به عقیده تحلیلگران، این رویداد به ویژه در شرایطی که طالبان، به شدت درگیر تبعات ناشی از فروپاشی سازمانی داخلی بودند، یک برگ برنده ارزشمند برای جناح ملا منصور و سرکرده کنونی شان ملاهبتالله به حساب می آمد. به جز قندوز، در دیگر جبههها هم نیروهای دولتی، تلفات سنگینی داده اند.با این حال، به باور منتقدان، البته نسبت دادن این ناکامیها و هزینههای انسانی به انتقال مسئولیتهای امنیتی و خروج بخشی از نیروهای خارجی از افغانستان، شاید نگاه منصفانه ای به وضعیت پیچیده امنیتی کشور نباشد و تصویر کاملی از این وضعیت، ارائه نکند. این صرفا نتیجه ای است که غربیها می گیرند و از این تلقی، منافع خاصی را نیز مد نظر دارند. مثلا پس از سقوط قندوز، رییس جمهوری آمریکا ماموریت نظامی این کشور را تمدید کرد. این امر، از دید صاحب نظران مسایل سیاسی و امنیتی، به معنای نوعی نسبت نامرئی میان این دو رویداد بود.در خصوص آمار سلطه سرزمینی طالبان که منابع غربی آن را بزرگنمایی می کنند هم تردیدهایی وجود دارد.اما در هر حال، چیزی در این میان وجود دارد که نشان می دهد میراث نیروهای خارجی برای سیستم امنیتی افغانستان، خوشایند نبوده است.
ش.د9504078