تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۲  ، 
کد خبر : ۲۹۹۹۳۰
مهدی مطهرنیا: سیاست خارجی دولت اسیر ساختار سنتی

سیاست خارجی دولت اسیر ساختار سنتی

(روزنامه بهار – 1395/12/09 – شماره 140 – صفحه 2)

مهدی مطهرنیا – کارشناس مسائل سیاسی در يادداشتي در روزنامه بهار نوشت: سیاست خارجی روحانی به عنوان ستون فقرات کمپین انتخاباتی او متوجه مایه نخاعی تحت عنوان برجام بود. روحانی در کمپین انتخاباتی خود به مردم وعده داد تلاش خواهد کرد که هزینه‌های دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز را کاهش دهد. برجام به عنوان یکی از میراث‌های حسن روحانی مطرح است. اگرچه پس از امضای برجام، وزارت امور خارجه و ادبیات حاکم بر دولت، آن را دوران پسابرجام نامید اما ما پس از امضای برجام وارد دوره درون‌برجامی شدیم. دستگاه سیاست خارجی ایران در چارچوب اجرای برجام، توسط کل حکومت و نظام حکومتی در روندهای رو به تغییر موجود در نظام بین‌المللی به ویژه در ارتباط با نقل و انتقال قدرت در کاخ سفید قرار گرفت و تا حدود زیادی مسئله برجام به عنوان یک مسئله اساسی در حوزه سیاست خارجی کشور را به سمت و سوی بهره‌برداری‌های داخلی در حوزه سیاست داخلی کشاند.

از جنبه تحلیل کنشگر و ساختار، سیاست خارجی ما در این دوره نشان داد که می‌تواند از دیپلماسی و دیپلمات‌های برجسته‌ای مانند جواد ظریف به عنوان کنشگران بسیار فعال در این عرصه با‌تراز بین‌المللی برخوردار باشد. بنابراین جهت‌گیری وزارت امور خارجه در دوران ریاست جمهوری روحانی موجب فعال‌تر شدن دستگاه سیاست خارجی ایران در چارچوب عملکرد وزارت امور خارجه شد و امید بود که دستگاه سیاست خارجی ایران از نظر ساختاری نیز جایگاه قوی‌تر و غنی‌تری را پیدا کند. ما شاهد انتقال پرونده هسته‌ای از شورای امنیت کشور به وزارت امور خارجه در ارتباط با اجرای استراتژی‌ها و سیاست‌های کلانی بودیم که در دستگاه حکومتی برای سیاست خارجی ایران برای برنامه هسته‌ای و پرونده ناشی از آن وجود داشت و این توانست تا حدود زیادی جایگاه وزارت امور خارجه را در ساختار سیاست خارجی ایران تقویت کند اما در موازات، توقعات فزاینده و دور از انتظاری را نیز در دستگاه وزارت خارجی جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد.

با وجود این، دستگاه وزارت خارجه در سه سال و نیم اخیر، علی‌رغم در اختیار داشتن شخصیت بزرگی مانند محمدجواد ظریف، نتوانسته است به غیر از کنشگری، ساختار را چندان تغییر دهد. ساختار وزارت امور خارجه کشور ما هنوز نیازمند بازنگری، به‌روز و فعال شدن در زمینه شکل‌دهی است و به‌نوعی به ساختار چابک‌تر، اثربخش‌تر و دارای وجوه مهم‌تر از نظر انتخاب دیگران در عرصه سیاست خارجی نیاز دارد. در حال حاضر تنها خود ظریف و چند نفر از همکاران نزدیک او با دیپلماسی رسمی و غیررسمی فعالانه وارد عمل می‌شوند.

آنها با وجود انتقادهای گزنده‌ای که وجود دارد بسیار تخصصی و علمی تلاش می‌کنند با استفاده از تجربه قریب به سه دهه حضور خود در مراکز دیپلماتیک و بین‌المللی، از فعالیت‌های موجود در رزومه کاری خود بهره ببرند. بنابراین می‌توان گفت دولت روحانی همین که کنشگری مانند ظریف را در دستگاه سیاست خارجی قرار می‌دهد و او تیمی چندنفره در این زمینه حول محور خود ایجاد می‌کند و دستگاه دیپلماسی را از این جهت تقویت می‌کند، بار مثبتی دارد. اما همین که این تقویت به کل ساختار تعمیم پیدا نمی‌کند، باعث می‌شود وزارت خارجه امروز ما مانند یک اندامواره‌ باشد که سر گنده‌ای دارد اما اندام او متناسب با این سر گنده نیست.

از جنبه کارکردها نیز می‌توان گفت وزرات خارجی ایران در دوره روحانی در دستگاه سیاست خارجی بیشتر نمایان شد، منتها این نمایش ناشی از حضور یک شیخ دیپلمات به عنوان رئیس‌جمهور و یک دیپلمات بسیار ورزیده در‌تراز بین‌المللی به عنوان وزیر امور خارجه بود. اما اهمیت برجام و سایه پرونده هسته‌ای و آثار شوم تحریم‌های ناشی از پرونده هسته‌ای بر کل سیاست خارجی ایران سایه افکند. برجام در زمانه‌ای به‌انجام رسید که اساسا ایران در وضعیت جبری ناشی از گریز از تحریم‌هایی قرار گرفت که قبل از دولت روحانی آنها را کاغذپاره و موجب استقلال بیشتر سیاسی و اقتصادی کشور می‌دانستند. جهت‌گیری دولت روحانی در ارتباط با سیاست خارجی، بیش از‌اندازه نیاز دولت و ظرفیت جامعه روی پرونده هسته‌ای متمرکز شد و این تا حدودی جنبه نفی این رویکرد را به دنبال دارد، زیرا اساسا روند ۱۲ ساله پرونده هسته‌ای و تحریم‌های ناشی از آن موجب شده بود که این همه وزن و ثقل اهمیت برای برجام به وجود بیاید.

بعد از رسیدن به توافق، دستگاه سیاست خارجی ما و دیپلماسی برخاسته از وزارت امور خارجه، کلام درستی را به کار نبرد. سطح توقعات از برجام بالا رفت. در ادبیات رئیس‌جمهور و تا حدودی نیز در ادبیات دیپلمات‌های ما زمینه ایجاد شد که دوران پسابرجام به سرعت شکل گیرد و برجام نه به صورت یک گفتمان حقوقی و سیاسی که به صورت یک گفتمان رهایی‌بخش خود را نشان دهد، بنابراین سطح توقعات از برجام بالا رفت و این نقد بر این مسیر وارد است.

درکنار این موضوع باید به این نکته توجه داشته باشیم که دستگاه سیاست خارجی ایران به عنوان یک دستگاه حکومتی و با رسالت ملی از اجزای مختلفی برخوردار است. تا پیش از دولت روحانی در ارتباط با پرونده هسته‌ای، دستگاه‌های دیگر و کنشگرهای خارج از دولت بودند که آن را اجرا می‌کردند. زمانی که مقرر شد پرونده هسته‌ای به سوی یک توافق‌نامه پیش برود، این موضوع به دولت منتقل شد. اگر برجام شکست بخورد و توافق پیش‌رویی که در آن زمان مطرح بود، در آینده با شکست مواجه شود، در واقع دولت جلوی ملت به عنوان عمل‌کننده به این توافق مطرح می‌شود. این در حالی است که تصمیم‌گیری نهایی در دستگاه سیاست خارجی صورت می‌گرفت که دولت و وزارت امور خارجه عضوی از آن به شمار می‌روند، نه تصمیم‌گیرنده نهایی در مورد آن.

دستگاه وزارت امور خارجه ما در حوزه سیاست خارجی به عنوان عضو اجرایی برگزیده شد و بنابراین دیدیم نقدی به وجود آمد و در ادبیات سیاسی ایران مشهور به دلواپسان شد و دلواپسان پرونده هسته‌ای را وارد عرصه داخلی کرده و به عنوان موضوعی در جهت رقابت احزاب رقیب جهت تضعیف دولت قرار دادند. بنابراین باید گفت وزارت امور خارجه ما به خوبی از عهده اجرای سیاست‌های تنظیمی در سازمان‌های فرادستی برآمد که خود نیز عضوی از آن سازمان‌ها در حوزه تصمیم‌سازی بود اما به‌واسطه برجسته‌نمایی دوران پسابرجام درگیر پاسخگویی به رفتارها و کنش‌هایی شد که پس از پذیرش برجام، نقد بر پیاده شدن آن را در دستور کار قرار داد و این هم گام دومی است که باید در این منظر مورد توجه قرار گیرد.

مسئله سوم یا سطح سوم تحلیل، به انعکاس و پژواک توجه ویژه به برجام در کمرنگ‌تر نشان دادن فعالیت‌های دیگر وزارت امور خارجی کشور برمی‌گردد. وزارت امور خارجه کشور ما در دوره روحانی در سه سال و نیم اخیر، بسیار معقولانه و خردورزانه با رویدادها و روندهای موجود در منطقه و نظام بین‌الملل روبه‌رو شده است. در ماجرای حمله به سفارت عربستان، ماجرای منا و ماجراهای دیگری از این دست بر اساس سنت قالب در دولت‌های قبلی به ویژه دولت نهم و دهم گروهی بر این اعتقاد بودند که وزارت امور خارجه باید مواضع انقلابی بگیرد و با مواضع انقلابی خود ادبیات دیپلماتیک را شکل ببخشد.

این در حالی است که وزارت امور خارجه سازمان تعریف‌شده‌ای درون دولت با کارکرد دیپلماتیک است، نه کارکرد انقلابی و اگر ما از یک سازمان دیپلماتیک توقع کارکرد انقلابی داشته باشیم، بالطبع او را از هویت درونی خود تهی کرده‌ایم. بنابراین باید گفت اینجا جنبه مثبتی است. اما موضع‌گیری‌های شدید در دفاع از برجام و در ورود سریع به دوران پسابرجام در ادبیات سیاسی، بالطبع مسئولیت کل برجام را متوجه وزارت امور خارجه می‌کند و در افکار عمومی می‌توان از این بهره برد. به همین دلیل بود که فعالیت‌های وزارت امور خارجه کشورمان در موضع‌گیری‌های معقولانه در این ارتباط به عنوان مکمل موضع‌گیری‌های انقلابی که در جای خود شایسته است، مورد توجه قرار نگرفت و این ضعف رسانه‌ای دولت و ضعف دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه به عنوان بخشی از این دولت در جامعه ملی است.

امروز بسیار تعجب‌برانگیز است که حضور ظریف در کنفرانس مونیخ برای برخی یک نقد منفی برای او تلقی می‌شود و در افکار عمومی انتقال پیدا می‌کند. درحالی که هر کشوری باید فردی مانند ظریف را داشته باشد که این‌گونه بتواند در یک کنفرانس امنیتی بین‌المللی که در آن نهادهای رسمی امنیت در نظام بین‌الملل و غیررسمی، فروملی و فراملی‌ها شرکت دارند به این روانی به بیان مواضع و گزاره‌های دیپلماتیک و مواضع انقلابی بپردازد. در زمانه‌ای که درون کشور هیچ موضع‌گیری صریح و آشکاری در برابر تهدیدهای‌ترامپ از سوی برخی از انقلابیون اخذ نمی‌شود او صراحتا با گزاره‌های جدی‌ترامپ را از تهدید کردن ایران بر‌حذر می‌دارد. اینجاست که باید بگوییم دستگاه سیاست خارجی ایران به وزارت امور خارجه خلاصه نمی‌شود اما وزارت امور خارجه ایران امروز در ظریف و چند نفر از کنشگران نزدیک به او خلاصه شده است و این ضعفی است که در وزارت امور خارجه ما وجود دارد.

http://baharnews.ir/news/126270/

ش.د9504114

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات