(روزنامه كيهان ـ 1395/05/14 ـ شماره 21407 ـ صفحه 8)
تاملی در اخبار روزانه موید آن است که تقریبا هر روز یک یا چند خبر مرتبط با حملات تروریستی در اروپا وجود دارد. مثل: «یک ایستگاه مترو در لندن بعد ازهشدار امنیتی تخلیه شد.»، و «داعش مسئولیت حمله «آنسباخ» در آلمان را به عهده گرفت.»
اخباری از این دست در مورد حملات تروریستی در ایستگاههای اتوبوس، فروشگاهها، تئاتر، سینما، مترو و تمام مراکز تجمع شهروندان که از نظر روانی نیز کمکم در حال پذیرفتهشدن است به این که منبعد اروپا باید درترس و وحشت زندگی کند. همچنان که متاسفانه وقوع روزانه چندین انفجار تروریستی در عراق و کشته شدن بیگناهان برای افکار عمومی جهانی قابل تحمل شده و امری عادی به شمار میرود.
ناامنی در اروپا نیز کمکم به امری عادی بدل میشود. هشداری که به اروپا میتوان داد این است که اروپای امن، دیگر امن نیست و تروریسمی را که با دست خود ساخته و پرداختهاند دامنگیر خودشان نیز شده است.
اروپا خود میداند که باید منتظر حملات تروریستی شدیدتر و خشنتری باشد و خود را با زندگی در وحشت سازگار نماید و این یک تهدید نیست. بلکه نتیجه طبیعی و منطقی سالها حمایت از تروریسم است. تروریستهایی که اندک اندک به خانه پدری باز میگردند. اروپاییهایی که تا دیروز شاهد سربریدنها در فضای مجازی بودند اکنون درک ملموستر و محسوستری از تروریسم دارند که محدود به فضای مجازی نمیشود. اگر سردمداران غرب به اصلاح سیاستهای خود اقدام نکنند آینده اروپا، آینده خطرناکی خواهد بود. اگر امروز هزینه تور ترکیه به واسطه ناامنی در این کشور از توری پنجره ارزانتر است پیشبینی میشود که همین ارزانی تور شامل حال قاره سبز نیز بشود. اگر یک نظرسنجی معتبر در شهرهای مختلف اروپا انجام شود مشخص خواهد شد که امنیت ذهنی و عینی مردم تا چه حد پایین آمده است. کما اینکه آثار آن کم و بیش در حال ظهور است. امنیت به سختی حاصل میشود، اما به راحتی از بین میرود. ای کاش شهروندان بیگناه قاره سبز میدانستند که نهتنها آنها که مردم بیگناه غرب آسیا و شمال آفریقا نیز تاوان سیاستهای خصمانه سردمداران این قاره را پس میدهند که هر جا لازم باشد با استفاده ابزاری از تروریستها از آن به عنوان اهرم فشار علیه ملتهای مستقل استفاده میکنند و وقتی از جانب تروریستها متحمل صدمهای میشوند چنان موضع میگیرند، گو اینکه این مشکل اساسا متعلق به دیگران است که دامن آنها را نیز گرفته و آنها بیگناهتر از هر بیگناهیاند. اما ما میدانیم جنایتهای تروریستی اخیر در اروپا حاکی از مراجعت تروریستها به خانه پدری است که بازگشت خود را اینگونه اعلام میکنند.
واقعیت این است که شهروندان اروپایی قربانی سیاستهای دوگانه سردمداران این قاره در قبال تروریسم هستند. واقعیت تلختر اینکه خاورمیانه نیز قربانی سیاستهای دوگانه و مزورانه غرب در قبال تروریسم است ولی تا دیروز که اروپا، امن به نظر میرسید رجال سیاسی غرب با همه اهرمهای خود به ایجاد و رشد داعش کمک کردند و غرب آسیا را به تلی از خاکستر بدل کردند و عجیبتر اینکه خود را نیز به عنوان ناجی و حلال مشکلات، وارد میدان میکردند و با راهاندازی انواع مذاکرات صوری، به زعم خود سعی میکردند مشکلات و معضلات این منطقه را به صورت مسالمتآمیز حل و فصل کنند. مشکلاتی که خود غربیها، موجد و تشدیدکننده آن بودند. دعوت از طرفین دعوا به فلان شهر خوشآب و هوای اروپا و چندین دور مذاکرات بیحاصل صحنههایی از این سیاست به ظاهر صلحطلب اروپاست که به دفعات شاهد آن بودهایم.
شاید اردوغان پیش از کودتا در حمله تروریستی به فرودگاه بینالمللی استانبول به این نتیجه رسیده بود که تروریستها ممکن است به حضرت پدر و خانه پدری نیز رحم نکنند. لذا سعی کرد به صورت شتابزده به جبران اشتباهات خود بپردازد. صحبت از مصالحه با دولت قانونی سوریه به میان آورد. سعی کرد با دولت مرکزی عراق نیز از در آشتی درآید. اردوغان طی 5 سال حمایت از داعش و دیگر تروریستها و استفاده ابزاری از آنها، درنهایت خود نیز به این آفت دچار شد. اعمال سیاست یک بام و دو هوا در قبال تروریسم (مغایرت سیاستهای اعلامی با اعمالی) نتیجهای جز این ندارد. حملات تروریستی فرودگاه بینالمللی استانبول، زمانی اتفاق افتاد که اردوغان غافل از همه جا، تمام وقت و انرژی خود را صرف گدایی رابطه از اسرائیل و روسیه کرده بود. این غفلت به حدی بود که داعش تصور کرد حضرت پدر که او را به دنیا آورده و بزرگش کرده، ممکن است او را به حال خود رها کند. یک چشم اردوغان به تلآویو بود، چشم دیگرش به مسکو نیمنگاهی هم به قاهره داشت. این بیمهری، موجب رنجش داعش شد. داعش آموخته بود که اردوغان ابرمرد ادعاهای آتشین است که میتواند صدوهشتاد درجه، خلاف آنچه که گفته عمل کند.
چندین سال پیش، اظهارات آتشین اردوغان در اجلاس امنیتی داووس، فلسطینیها را چنان به وجد آورد که برخی از مادران فلسطینی نام اردوغان را برای فرزندان تازه متولد شده خود انتخاب کردند. در جریان حمله اسرائیلیها به کشتی مرمره که منجر به کشته شدن 9 شهروند ترک گردید یکی از شروط اصلی اردوغان برای از سرگیری روابط با اسرائیل این بود که محاصره غزه باید رفع شود. اخیرا ترکها در حالی باب رابطه با اسرائیل را گشودند که هیچ گشایشی در غزه اتفاق نیفتاده است و این باعث ناراحتی و ناامیدی فلسطینیها شد که دل به اردوغان بسته بودند. اردوغان از همه آنچه که گفته بود عدول کرد و فقط برای مصرف افکار عمومی داخلی و فلسطینیها اعلام کرد که مواد غذایی و دارویی به غزه خواهد فرستاد و بهداری خواهد ساخت!
در قضیه فلسطین چند سال طول کشید تا اردوغان از حرف خود برگردد. اما در قضیه حمله به جنگنده روسی که همین چند ماه پیش اتفاق افتاد و روسها عذرخواهی رسمی اردوغان را پیششرط بهبود مناسبات گذاشتند اردوغان برای چندین ماه سینه سپر میکرد و میگفت: «متجاوزین به خاک ما باید عذرخواهی کنند.» همین اردوغان چندی پیش نامه عذرخواهی و طلب بخشش را نزد پوتین فرستاد و حالا باید غرامت هم بپردازد.
حتی در قضیه مصر که مرسی توسط السیسی سرنگون شد و رویای امپراتوری عثمانی و اردوغان را بر باد داد ترکها همیشه ادعا داشتند که کودتاچیها باید حکومت را به مرسی برگردانند. اما ترکها اخیرا مشغول بهینهسازی روابط با کودتاچیها هم هستند. جالب اینکه در این روند، مصریها پیش شرط هم دارند.
وقتی اردوغان به این راحتی پشت به همه آن چیزی میکند که قبلا گفته، طبیعی است که مغزهای خشک داعشیها هم این را بفهمد که در فردا روزی ممکن است مورد بیمهری حضرت پدر واقع شوند و اینجاست که انفجارهای استانبول، پدر را به خود میآورد. بیجهت نیست که تحلیلگران نمیتوانند دلیل قانعکنندهای برای انفجارهای استانبول پیدا کنند. هیچ دلیلی هم ندارد جز اینکه داعش خواست به اردوغان گوشزد نماید که آنچه با فلسطینیها و دیگران کرده نمیتواند با فرزند خود داشته باشد. چون این فرزند حسب ماهیت خود اگر لازم باشدنه پدر میشناسد نه برادر اگر اردوغان میتواند به راحتی مبارزه را به معامله تبدیل کند داعش هم میتواند برای پدر ایجاد مزاحمت کرده و حتی رودرروی او بایستد.
شاید آخرین اشتباه اردوغان قبل از کودتا این بود که سعی کرد اشتباهات 6 ساله خود را 6 روزه جبران نماید. حمایت از تروریسم علیه دولتهای قانونی، بزرگترین اشتباه اردوغان در سیاست خارجی بود. مجموع این اشتباهات باعث گردید که نه تنها رویای امپراتوری عثمانی از رویاها نیز پاک شود، بلکه دولت فعلی توان حفظ موجودیت خود را نیز نداشته باشد لذا مردم را هر شب در خیابانها نگه میدارد تا کودتاهای احتمالی را خنثی نمایند. نتیجه حمایت از تروریسم در اروپا نیز نمایی از همین نوع است. ترس و وحشت و احساس ناامنی وجه مشترک زندگی در کنار تروریسم است. فقط شدت و ضعف آن فعلا متفاوت است.
نمونه دیگر این نوع برخورد دوگانه در قبال تروریسم را از طرف فرانسه شاهد بودیم. البته فرانسه قبلا نیز چنین طعمی را چشیده بود.
اخیرا مجلس بزمی به میزبانی فرانسه و به افتخار منافقین ترتیب یافته بود. هنوز چند روزی از میزبانی تمام عیار فرانسه از نشست غیرقانونی گروهک تروریستی منافقین نگذشته بود که فرانسویها میزبان یک اقدام تروریستی خونین از سوی یک گروه تروریستی دیگر بودند. در این واقعه تروریستی یک جوان که گفته شد وابسته به گروه تروریستی داعش است با یک دستگاه کامیون مملو از اسلحه و نارنجک به تجمع مردم شهر نیس فرانسه در شب سالروز جشن استقلال فرانسویها حمله کرد و 85 نفر را به کام مرگ فرستاد. مهمانی اول با کف و سوت همراه بود ولی در مهمانی دوم حداقل 85 شهروند بیگناه به خاک و خون غلطیدند. بسیاری از تحلیلگران این امر را نتیجه سیاست یک بام و دو هوا (مغایرت سیاستهای اعلامی با سیاستهای اعمالی) فرانسه در قبال تروریسم ارزیابی کردند. متاسفانه سایر کشورهای اروپایی از حوادث فرانسه درس نگرفتند و کماکان به حمایت از تروریسم ادامه میدهند که اقدام اخیر آلمان نیز از این دست میباشد.
دادگاهی در آلمان یک تبعه ایرانی را به اتهام گردآوری اطلاعات از آنچه که خود را مخالفان دولت ایران نامیدهاند، به سپری کردن 2 سال و نیم زندان محکوم کرد. برجستگی این خبر همان حمایت از گروهک منافقین است. فارغ از دیپلماسی اعلامی دوره پسابرجام از سوی طرفهای غربی که بر توسعه روابط و رفع تحریمها و اعتمادزایی متمرکز است و دیروز از سوی فرانسویها و امروز از سوی آلمانها نقض شد، اقدام محکمه آلمان برخلاف رویه حقوق بینالملل است. عجیب است که دولت و محاکم آلمان به جای اجرای تعهدات بینالمللی خود که عضو تمام معاهدات و کنوانسیونهای مربوط به مبارزه با تروریسم بوده و حتی از اعضای موسس و موثر آن هستند به حمایت از تروریسم میپردازند و به جای محاکمه منافقین به محاکمه کسی میپردازند که به ادعای آنها به جاسوسی علیه منافقین پرداخته است.
آلمانها دستمزد خود در حمایت از تروریستها را خیلی سریعتر از فرانسویها دریافت کردند. هنوز رای محکمه آلمان به اجرا نرسیده بود که پلیس آلمان از وقوع تیراندازی در یک مرکز خرید در شهر مونیخ خبر داد.رسانههای آلمان از کشته شدن 15 نفر خبر دادند. مردم به عملکرد مرکل به شدت اعتراض دارند چرا که چطور یک فرد توانسته است به یک مرکز تجاری بزرگ برود و به راحتی تیراندازی کند و چندین نفر را بکشد.
مونیخ را که با اجلاسها و همایشهایش در ارتباط با امنیت جهان میشناسیم، در ناامنی مطلق به سر میبرد.
همایش امنیتی مونیخ به انگـلیسی (MSC) Munich Security Conference: کنفرانسی است که در زمینه سیاستهای امنیت جهانی فعالیت میکند. این همایش هر ساله در ماه فوریه در هتل بایریشر هوف در مونیخ آلمان برگزار میشود. در این کنفرانس هر سال به طور ویژه به یک موضوع مهم امنیت بینالمللی پرداخته میشود. کنفرانس مونیخ به یکی از مجامع بینالمللی مهم در عرصه امنیت جهانی تبدیل شده است و به دلیل تشابه کمی وکیفی و بازتابهای آن با مجمع جهانی اقتصاد، به داووس امنیتی نیز شهرت دارد.
ناامنی به مرکز امنیت جهانی نیز رسیده است و داووس امنیتی دچار ناامنی شده است. فراگیر شدن ناامنی در اروپا یک حادثه نیست. بلکه معلول یک روند طولانی است و آن اتخاذ سیاست دوگانه سران اروپایی در قبال تروریسم است که در نهایت دامنگیر شهروندان بیگناه این قاره نیز شده است.
تروریست، تروریست است. چه منافق و چه داعش. وقتی از گروهک تروریستی منافقین حمایت میشود، گروه تروریستی دیگر مردم بیگناه را به خاک و خون میکشد. اروپا مامن تروریستهاست و شهروندان اروپایی تاوان سیاستهای مزورانه سران این قاره در قبال تروریسم را پس میدهند و تا این روند اصلاح نشود ناامنی نیز ریشهکن نخواهد شد.
دستهای مرموز غرب در همه بحرانهای خاورمیانه موجود و مشهود است. از طالبان و القاعده گرفته تا داعش و دیگر تروریستها که غرب به وجود آورده و در حال حاضر داعیه مبارزه با آنها را دارد.
اما اگر به سه راس مثلث استانبول ترکیه، نیس فرانسه و مونیخ آلمان توجه کنیم به این نکته میرسیم که ظاهرا خود غربیها نیز به آتشی که برافروختهاند گرفتار شدهاند و عجیب است بعد از سه تجربه اخیر، به جای اینکه متوجه و متنبه شده و سیاستهای غلط و خصمانه خود را تعدیل کنند، کماکان با فرافکنی، آنرا به خاورمیانه و مسلمانان نسبت میدهند.
اروپای ناامن، امروز یک واقعیت است. اینهمه مراکز تحقیقاتی و نظرسنجی در اروپا که حتی در خصوص مسائلی مثل همجنس بازی، نظرسنجی میکنند چرا یک نظرسنجی مقایسهای انجام نمیدهند تا مشخص شود میزان احساس امنیت در میان شهروندان اروپایی بالاتر است یا مثلا ساکنان جزایر سلیمان.
اگر به خودمان نیز مراجعه کنیم حتی با فرض وسع مالی، کمتر کسی حاضر میشود تعطیلات و تفریحات خود را در اروپایی ناامن بگذارند. چون ممکن است توسط کامیون، زیر گرفته شود یا در سوپر مارکت، هدف رگبار قرار گیرد. به نظر می رسد در حال حاضر برخی کشورهای درجه چندم آفریقایی و آسیایی، از اروپا امنترند و برای مسافرت مناسبتر. شاید امکانات کمتر باشد اما امنیت مهمتر است.
نمیشود از گروهک تروریست و خیانت مسلک منافقین پذیرایی کرد و در عین حال داعیه مبارزه با تروریسم را داشت. نمیتوان با داعش تجارت نفت کرد و ادعای مبارزه با تروریسم را داشت. نمیتوان کسی را به جرم اقدام علیه منافقین به دوونیم سال حبس محکوم کرد و منتظر فاجعه مونیخ نبود.
http://kayhan.ir/fa/news/81746
ش.د9504149