عادت کردهایم به خبر تعطیلی کارخانهها؛ از همین روست که وقتی رئیس اتحادیه فروشندگان دوچرخه و موتورسیکلت میگوید شرکت آساک، تنها کارخانه تولیدکننده دوچرخه ایرانی در کشور با بیش از ۳۵ سال قدمت به دلیل واردات بیش از دو میلیون دستگاه دوچرخه (در حالی که کمتر از یک میلیون و ۵۰۰ هزار دستگاه در کشور مورد نیاز است) تعطیل شده است، واکنش چندانی در رسانهها دیده نمیشود[...]
یادداشت: عادت
کردهایم به خبر تعطیلی کارخانهها؛ از همین روست که وقتی رئیس اتحادیه
فروشندگان دوچرخه و موتورسیکلت میگوید شرکت آساک، تنها کارخانه تولیدکننده
دوچرخه ایرانی در کشور با بیش از ۳۵ سال قدمت به دلیل واردات بیش از دو
میلیون دستگاه دوچرخه (در حالی که کمتر از یک میلیون و ۵۰۰ هزار دستگاه در
کشور مورد نیاز است) تعطیل شده است، واکنش چندانی در رسانهها دیده
نمیشود. همانگونه که اخبار ضد و نقیض درباره تعطیلی شرکت تولیدی داروگر
با ۹۰ سال سابقه که یکی از معتبرترین و قدیمیترین نشانهای ایرانی بود،
بسیار زود به فراموشی سپرده شد و آخر به شکل دقیق سرنوشت صدها کارگر این
کارخانه که به مرخصی اجباری رفتند مشخص نشد. همانگونه که سرنوشت شرکت
معتبر ارج، کارخانه قدیمی و با سابقه آزمایش، بیش از ۱۷ کارخانه کاشی و
سرامیک، کارخانه روغن قو، کارخانه قند ورامین و ده کارخانه و کارگاه کوچک و
بزرگی که حتی اسم آنها را هم نشنیدهایم و هیچ رسانهای به سراغ صاحبان
آنها نرفته است، تعطیل شدهاند و کارگران و کارمندانی که به طور مستقیم و
غیر مستقیم در کنار چرخیدن چرخ این کارخانهها در حال فعالیت بودند، به
جمعیت بیکاران کشور اضافه شدند تا با عدد بزرگ و نگرانکنندهای از بیکاران
روبهرو باشیم؛ عدد چند رقمی که تنها یک آمار نیست؛ بلکه به معنای بیکاری
خیل عظیمی از هموطنانمان، به معنای قطع شدن درآمد تعداد زیادی از
خانوادههای ایرانی و در پی آن گسترش فقر در جامعه است؛ موضوعی که امتداد و
گسترش آن دیگر تنها در حوزه اقتصادی محدود نخواهد ماند و تأثیرات عمیقی را
در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و... خواهد گذاشت؛ تبعاتی که اکنون میتوان
با خرید کالای ایرانی و کمک به ادامه فعالیت کارخانه ایرانی از آنها
جلوگیری کرد؛ اما شاید در آینده چارهجویی برای آنها با از دست دادن
سرمایههای مادی و معنوی فراوانی نیز ممکن نباشد.